یک سایت آمریکایی در تحلیلی به بررسی ائتلافسازی عربستان مقابل ایران پرداخته و این ائتلافها را شکست خورده دانسته است.
به گزارش گروه بین الملل خبرگزاری دانشجو، سایت تحلیلی «لوبلاگ» آمریکا در تحلیلی به قلم «جواد حیراننیا» (پژوهشگر ایرانی مسائل خاورمیانه) به بررسی ائتلافهای عربستان مقابل ایران پرداخته است. متن کامل این تحلیل در ادامه آمده است.
تشکیل رژیمهای امنیتی و همگرایی امنیتی مستلزم وجود سطح بالایی از انسجام و ادراک میان اعضای تشکیل دهنده آن رژیمها در خصوص امنیت و تهدیدات امنیتی از یک سو و چگونگی مقابله با تهدیدات امنیتی از سوی دیگر است.
نوع نگاه متفاوت کشورهای تشکیل دهنده ائتلافهای امنیتی به رهبری عربستان سعودی به مقوله امنیت و تهدیدات امنیتی و رویکرد متفاوت آنها در مسائل منطقهای و حتی داخلی یکدیگر باعث شده تا دوام و بقای این ائتلافها با هالهای از ابهام روبرو شود به صورتی که حتی نتوان آنرا ائتلافی استراتژیک نامید.
برای نمونه در ائتلاف ارتش مشترک عربی که از آن با عنوان ناتوی عربی هم یاد میشود کشورهای اصلی تشکیل دهنده این ارتش یعنی عربستان و مصر در خصوص موضوعاتی، چون اخوان المسلمین، آینده بشار اسد در ساختار قدرت سوریه، لیبی، یمن و ... دارای اختلافات بعضاً اساسی و مهم هستند که همگرایی امنیتی را مشکل مینماید؛ لذا بقای بلندمدت این ائتلافهای امنیتی در فضایی که نمیتواند یک الگوی وابستگی متقابل امنیتی میان اعضای آن ترسیم کند دشوار و نشدنی مینماید.
نقاط ضعف ائتلافهای امنیتی سعودی تشکیل یک رژیم امنیتی مستلزم تعریفی واحد و مشترک از تهدید است. در واقع تا تصویری مشترک از تهدید و چگونگی مقابله با آن وجود نداشته باشد نمیتوانیم سخن از یک رژیم امنیتی مشترک داشته باشیم.
معمولا رژیمهای امنیتی متشکل از کشورهای ناهمگون از حیث قدرت و ثروت، تأمین کننده منافع کشورهای قدرتمند و ثروتمند است. بر این اساس میزان همکاری کشورها در این ائتلافها مستلزم منافع و روابطی است که کشورهای عضو ائتلاف با قدرت برتر در آن ائتلاف دارند. در خصوص ائتلافهای امنیتی عربستان باید توجه داشت که عمده اعضای این ائتلافها تمایل ندارند تفوق و برتری سعودیها را بپذیرند. پول سعودی آنها را قادر نمیسازد که در حوزه امنیتی خود به گونهای عمل کنند که مستقیماً منافعشان تهدید نشود. برای مثال، پارلمان پاکستان به عدم ملحق شدن به جنگ در یمن رای داد و با فشار شدید سعودی ها، دولت اسلام آباد فقط قول داد که زمانی درگیر در این جنگ شود که حوثیهای یمنی به سرزمین سعودی حمله کنند. همین طور، السیسی که از کمکهای مالی عربستان استفاده میکند، اما دولت مصر از جنگ هوایی آغازین در یمن و حمایت دریایی از سعودیها در خلیج عدن اجتناب کرد.
بر همین اساس است که ائتلافهای تشکل شده توسط عربستان را باید غیر رسمی و تاکتیکی دانست تا استراتژیک.
عربستان سعودی از سال ۲۰۱۵ از طریق ایجاد شماری از ائتلافها و اتحادهای چندجانبه غیررسمی که مجموعهای از اعراب، مسلمانان و دیگر ملتها تحت رهبری عربستان در آنها مشارکت دارند، درصدد تقویت قدرت منطقهای خود برآمده است. اولین مورد، «ائتلاف عربی در یمن» بود که در مارس ۲۰۱۵ ایجاد شد. متعاقب آن، در دسامبر ۲۰۱۵، «ائتلاف نظامی اسلامی برای جنگ علیه تروریسم» تشکیل شد. اخیراً نیز «ائتلاف ضد قطر» در ژوئن ۲۰۱۷ ایجاد شد؛ این ائتلاف برای واداشتن قطر، رقیب دیرین عربستان سعودی به همسویی با دیدگاههای استراتژیک عربستان در شورای همکاری خلیج فارس بوده است.
این سه ائتلاف به رهبری عربستان بسیار شکننده اند و مشارکت کنندگان انتظار ندارند که عضویت و درگیر شدنشان در این ائتلافها به رابطه نهادی پایداری بیانجامد. گرچه ابعاد این ائتلافها محدود نیست، اما وظایف کارکردی شان موضوع محور است. حوزه اختیارات ائتلاف یمن، به جنگ علیه داعش در شبه جزیره عربی و حوثیها محدود میشود. طبق اظهارنظر وزیر دفاع سعودی، محمد بن سلمان، «ائتلاف نظامی اسلامی برای جنگ علیه تروریسم» به معنای کمک برای هماهنگی و حمایت از اقدامات نظامی در مبارزه علیه خشونت است. سرانجام، گرچه محدودیتی در مدت بقا و استمرار این ائتلافها وجود ندارد، اما این امکان وجود دارد که این «ائتلافهای ارادی» به آسانی پس از دستیابی به هدفشان منحل شوند.
این ائتلافها خصیصه مهم دیگری علاوه بر غیررسمی بودن دارند: عضویت در آنها ورای هر منطقه جغرافیایی خاص است. ائتلاف یمن شامل مراکش، سنگال و ایالات متحده است. این کشورها بین ۳۵۰۰ تا ۵۰۰۰ کیلومتر دور از کشور جنگ زده قرار دارند. در ضمن، «ائتلاف نظامی اسلامی برای جنگ علیه تروریسم» در آغاز شامل ۳۰ عضو بود و در حال حاضر، شمار اعضای آن تقریباً شامل ۴۱ کشور است. بیش از نیمی از اعضای ائتلاف نظامی اسلامی برای جنگ علیه تروریسم (۲۲ کشور) در بیش از ۱۲۰۰ کیلومتر دور از مرکز فرماندهی ائتلاف در ریاض قرار دارند.
جلوگیری از نفوذ هر چه بیشتر ایران در جهان غرب و کشورهای خارجی یکی از مهمترین محورهای سیاست خارجی کنونی عربستان به شمار میرود و دلیل اصلی رویکرد سیاست خارجی و امنیتی عربستان به ائتلاف سازی و حضور در ائتلافهای دیگر است.
عربستان سعودی برای جلوگیری از نفوذ ایران و حتی قطر در افریقا به صورت غیر علنی ائتلافی را تشکیل داده است، ائتلاف سعودی- موریتانی- سنگالی و اخیرا نیز ائتلاف سعودی- لیبی- چاد در حال شکل گیری است. ائتلاف نخست مرحله هماهنگی و شکل گیری را پشت سر گذاشته و رؤسای جمهور سنگال و موریتانی اوایل آوریل ۲۰۱۵ به ریاض سفر کردند و «ماکی سال» رئیس جمهوری سنگال در این سفر متعهد شد که صدها نظامی این کشور در عملیات «عاصفه الحزم» (ائتلاف تجاوز به یمن) به رهبری عربستان مشارکت کنند.
در ششم اکتبر ۲۰۱۵ نیز رئیس جمهوری موریتانی به ریاض سفر کرد و با استقبال مقامات سعودی مواجه شد. سفر سوم محمد بن عبدالعزیز رئیس جمهوری موریتانی به عربستان که در تاریخ ۱۹ نوامبر ۲۰۱۵ صورت گرفت اگرچه به ظاهر برای مشارکت در نشست کشورهای عربی و کشورهای آمریکای جنوبی در ریاض بود، اما در واقع در راستای اهداف ائتلاف عربستان- موریتانی- سنگال صورت گرفت.
مساله اصلی این است که آیا این نوع ائتلافها در بلندمدت ماندگار خواهند ماند. گرچه هویت مشترک اسلامی تاثیرگذار است، اما برای مثال همه اعضای «ائتلاف نظامی اسلامی برای جنگ علیه تروریسم» مسلمان نیستند. برای نمونه، اکثریت جمعیت گابن مسیحی هستند. دوم آنکه، هیچ یک از اعضای این ائتلافها تمایل ندارند تفوق و برتری سعودیها را بپذیرند. پول سعودی آنها را قادر نمیسازد که در حوزه امنیتی خود به گونهای عمل کنند که مستقیماً منافعشان تهدید نشود. برای مثال، پارلمان پاکستان به عدم ملحق شدن به جنگ در یمن رای داد و با فشار شدید سعودی ها، دولت اسلام آباد فقط قول داد که زمانی درگیر در این جنگ شود که حوثیهای یمنی به سرزمین سعودی حمله کنند. همین طور، السیسی که از کمکهای مالی عربستان استفاده میکند، اما دولت مصر از جنگ هوایی آغازین در یمن و حمایت دریایی از سعودیها در خلیج عدن اجتناب کرد.
در خصوص ائتلافهای عربستان باید توجه داشت که این ائتلافها نه بر مبنای همگرایی اهداف و پذیرش استقلال و خودمختاری متحدان توسط ریاض، بلکه در مسیری یک طرفه و در ازای حمایت مالی و اطاعت محض از ریاض قرار دارد. در صورتی که سطح اعتماد موجود بین حزب الله و ایران، به طور کیفی در مقایسه با ریاض و حامیان منطقهای آن بسیار متفاوت است. موفقیت اتحاد ایران و حزب الله بر این واقعیت متکی است که تهران هیچ تلاشی برای تسلط بر تمام تصمیمهای حزب الله ندارد و این جنبش خود یک بازیگر مستقل لبنان است که به دلیل داشتن ایدئولوژیهای یکسان با ایران، در خطی موازی همکاری میکند.
دلایل رویکرد عربستان به ائتلاف سازی دلیل نخست برای ایجاد چنین ائتلافهایی به ناتوانی عربستان سعودی در دگرگونی شورای همکاری خلیج فارس به سازمان امنیتی منطقهای کارآمد تحت هدایت و کنترل آن بر میگردد. از زمان آغاز به کار شورای همکاری خلیج فارس در اوایل دهه ۱۹۸۰، ریاض چندین طرح پیشنهادی برای تبدیل آن به ائتلاف امنیتی دسته جمعی ارائه داده است. همه آن طرحها توسط شرکای ریاض همچون کویت، عمان، قطر و حتی متحد کنونی آن، امارات متحده عربی ـ. که میترسند عربستان دغدغههای مشروع امنیتی آنها را نادیده گرفته و نفوذ و منافع خود را در سراسر منطقه بسط دهد ـ. رد شده اند.
دومین دلیل، به سرخوردگی و دلسردی سعودیها از آمریکا به عنوان یک ضامن امنیتی پس از بهار عربی مربوط میشود. پس از آنکه اوباما از حسنی مبارک خواست که فقط چند روز پس از اعتراضات عمومی در مصر در سال ۲۰۱۱ از قدرت کناره گیری کند، باور و اعتقاد ملک عبدالله به آمریکا کاملاً از میان رفت. بنابراین، برداشت ایجاد شده از دولت اوباما به عنوان یک متحد غیرقابل اعتماد، عدم تمایل به ماندن اسد در سوریه، وجود شبه نظامیان شیعی در عراق یا ایران و مساله هستهای ایران، عربستان را به سوی ایجاد این نوع ائتلافها سوق داده است.
عربستان تلاش وافری کرد تا به ویژه بعد از توافق هستهای ایران و ۵+۱ بتواند سطح همکاریهای نظامی آمریکا با کشورهای شورای همکاری خلیج فارس را به «سیستم دفاع مشترک» مانند ناتو افزایش دهد.
در حالی که اعضای شورای همکاری خلیج فارس سعی داشته و دارند که تضمینهای جدی امنیتی از آمریکا بگیرند، ولی سطح روابط امنیتی آمریکا با اعضای این شورا به «سیستم دفاع مشترک» مانند آنچه در ناتو وجود دارد ارتقا نیافته است.
برای نمونه در حالی که اعضای شورا در دوره اوباما در تلاش بودند تا در خصوص همکاری دفاع موشکی جدید با امریکا به توافق برسند، ولی اوباما خواستار نوعی صلح سرد بین ایران و کشورهای عضو شورای همکاری بود چرا که او معتقد بود از این طریق رشد شبه نظامی گری در منطقه متوقف میشود.
بر همین اساس عربستان ترجیح داده تا با ائتلاف سازی نبض تأمین امنیت خود را در دست بگیرد. با این وجود ارتش عربستان از مدتها قبل درگیر جنگ یمن بوده و هواپیماهای جنگی آن به هدایت حملات هوایی ائتلاف مشغولند و نیروهایی هم در مرزها مستقر شده اند. اما نیروهای نظامی ایران بزرگتر و صد برابر جنگندهتر از نیروهای عربستان سعودی هستند، در عین حال عربستان، دارای تسلیحات پیشرفته تری است که از ایالات متحده و اروپا در دهه اخیر خریداری نموده است. عربستان همچنین یک متحد قدرتمند، یعنی امارات متحده عربی دارد که آن هم از نیروی نظامی بزرگی بهرهمند است.
اما باید توجه داشت اقدام مستقیم نظامی، ریسک بی ثبات سازی بیشتر در منطقه خلیج فارس و فراتر از آن، اختلال در حرکت محمولههای نفتی حیاتی برای عربستان سعودی و متحدینش را دارد. بر این اساس بعید است عربستان بدون چراغ سبز واشنگتن اقدامی کند، چرا که سیاست امریکا نیز مبتنی بر اجتناب از تقابل مستقیم با ایران طراحی شده است.
ایجاد موازنه مقابل ایران و مهار تهران مهمترین دلیل و هدف سیاست خارجی عربستان مقابله و ایجاد چالش در برابر قدرت منطقهای جمهوری اسلامی ایران بوده است. ایجاد موازنه و مقابله با نفود ایران را شاید بتوان یکی از مهمترین دلایل در رویکرد عربستان به ائتلاف سازی برشمرد.
چرا که قدرت منطقهای ایران که از بیش از یک دهه گذشته تا کنون به شکل مستمر رو به گسترش نهاده بود، طی تحولات بیداری اسلامی اوجگیری روزافزونی یافته است. اما شاید اصلیترین متغیرهایی که سبب شده اند تا سعودیها تمام توان داخلی و منطقهای شان را صرف مقابله و ائتلاف سازی علیه نمایند را بتوان به این موارد مربوط دانست.
در حال حاضر عربستان سعودی و ایران به عنوان رقبای منطقهای سنتی، بدون آنکه درگیر تقابل نظامی مستقیم شوند، با ورود به جنگهای نیابتی بر دامنه تضادهای دوجانبه اشان در منطقه نیز افزوده شده است. یمن، سوریه، لبنان و قطر، پردههایی از این منازعه خشونت آمیز هستند.
در خصوص تلاشهای عربستان برای ایجاد موازنه مقابل ایران باید توجه داشت که مساله نخست به افزایش و ارتقاء ضریب نفوذ و عمق استراتژیک ایران بر میگردد که کشورهای هدف آن عراق، سوریه، بحرین، یمن و به نسبت لبنان را شامل میشوند. این افزایش ضریب بسترهایی را ایجاد میکند که این کشورها و سیاستگذاریهای خارجی آنها در راستای اهداف ایران در منطقه حرکت کنند.
متغیر دوم افزایش قدرت منطقهای ایران، قدرت بازدارندگی نظامی تهران است که بیشتر بر قدرت بازدارندگی موشکی که توان مقابله موثر در برابر تهدیدات را ایجاد و بسیاری از محدودیتهای منطقهای را از بین برده است، تاکید دارد و نهایتا متغیر سوم، توان و پیشرفتهای هستهای ایران است که با انجام توافق هستهای و حصول اطمینان جامعه جهانی نسبت به آن، کشورهای منطقه به ویژه عربستان سعودی و متحدین آن را در مواضع انفعال قرار داده است.
با توجه به این متغیرها، عربستان سیاست خارجی ائتلافساز خود را بویژه در ماههای اخیر برای مقابله با ایران فعال و سعی کرده است این راهبرد خود را در کشورهای هدف ایران گسترش دهد؛ لذا در عراق سیاست ایجاد چالش برای دولت شیعی و همچنین مخالفت و ناامنسازی و مخالفت با روند سیاسی این کشور را در ائتلاف با ترکیه و رژیم صهیونیستی دنبال کرده است.
این روند در سوریه با حمایت از تروریستها به نحو بسیار بارزتری عمق استراتژیک ایران را هدف قرار داده است. در یمن به صورت مداخله مستقیم در قالب ائتلاف طوفان قاطعیت با حضور بیشتر متحدین منطقهای این کشور در جریان است و در بحرین نیز در درون متحدین خود در شورای همکاری خلیج فارس و نیز جلب حمایت بازیگران دیگر نظیر پاکستان، ترکیه و … صورت پذیرفته است.
به رغم همه تلاشهای انجام شده از سوی سعودیها در ایجاد ائتلافهای گسترده علیه ایران، با بررسی نتایج ناشی از این ائتلافها، مشخص میشود که در عراق دولت این کشور به رغم مواجهه با بحرانهای مختلف در مسیر غلبه با تروریسم قرار دارد و ایران نیز با کمکهای همهجانبه به دولت این کشور جای پای مستحکمی برای خود در آینده سیاسی عراق رقم زده است. در سوریه، به زعم ادعای عربستان و گروههای معارض تحت حمایت آن، نظام اسد بعد از بیش از شش سال همچنان به کار خود با مشروعیتی بیش از ابتدای تحولات در سال ۲۰۱۱ ادامه میدهد.
در بحرین در عین کارشکنیها و مداخله نظامی شورای همکاری خلیج فارس و هدف اصلی آن یعنی نابودی جنبش مردمی، مقاومتها و نهضت مردمی همچنان استمرار داشته است که خود را به شکل شکاف ساختاری مابین دولت و جامعه نشان میدهد. در یمن نیز با وجود مقاومت عربستان در برکناری صالح به عنوان نزدیکترین متحد این کشور، عربستان در سال ۲۰۱۵ دست به تهاجم گسترده هوایی و زمینی زد که همچنان در جریان است.
اما این روندها امروز نه تنها برای عربستان ثمری را در پی نداشته، بلکه با وجود هزینههای نظامی و نیز هزینههای ناشی از اقناعسازی جامعه جهانی در حمایت از این تهاجم، انصارالله و جنبش مردمی یمن به رغم از هم گسیختگیهای اولیه، در حال حاضر با قدرت به کار خود ادامه میدهند و عربستان به اهداف اعلامی خود که بازگرداندن منصور هادی به قدرت و نیز هدف واقعی خویش در راستای ضمیمه کردن مناطق مرزی به خاک خود دست پیدا نکرده است؛ بنابراین میتوان گفت که ایران به رغم تمام تلاشهای صورت گرفته توسط عربستان برای ایجاد ائتلاف منطقهای علیه این کشور، همچنان بازیگر اصلی و پیروز در مناطق حوزه نفوذ خود محسوب میشود. آخرین حرکت عربستان سعودی برای رویارویی با ایران، دوستی با اسرائیل است که خود شکستی دیگر برای ریاض محسوب میشود، چرا که عربستان از سوی دیگر همواره ادعای رهبری جهان اسلام و عرب را داشته است. حال اگر شاهزاده محمد بن سلمان، لفاظیهای تند خود را ادامه دهد، شکستی دیگر برای عربستان رقم خواهد زد و خاورمیانه را در آتشی بزرگتر فرو خواهد برد.