آن زمان در روستا برق نداشتیم.. مجبور بودم در روز مشق هایم را بنویسم، که سخت نباشد، روز هم اغلب زمانی که مدرسه تعطیل میشد میرفتم دامداری، کتابها و لوازمم را میبردم و هر فرصتی که میشد مشقهایم را مینوشتم.
گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو- سارا سلیمی؛ بسیار وقت شناس است، و منظم و دقیق. قرارمان برای ساعت دو بود، باشگاه دانشجویان دانشگاه تهران؛ خیابان شانزده آذر. در اتاق را که باز کردم استاد را دیدم که با آن آرامش پشت میزش نشسته است. زمانی زمینهای روستایشان را آباد میکرده، حالا هم کشورش را، برای منابع طبیعی کشورش میکوشد و دانشجویان کشورش را میسازد. در چهره اش حرفهای زیادی است، حرفهایی از جنس تلاش و رسیدن. چهرهای که زیر آفتاب داغ صحرا با کتاب و تلاش پیمان بست و تا الان که روی صندلی مدیر کل امور فرهنگی و اجتماعی دانشگاه تهران نشسته است، دست از تلاش برنداشته. با لهجهی زیبای یزدی صحبت میکند. آقای محمدعلی زارع چاهوکی. عضو هیئت علمی دانشگاه تهران که در پردیس کشاورزی و منابع طبیعی با درجه استادی کار میکند و تخصص اصلی او منابع طبیعی است. او مدیر کل فرهنگی و اجتماعی دانشگاه تهران است و علاوه بر اینها درس «آمار در منابع طبیعی» را در دانشکده منابع طبیعی دانشگاه تهران تدریس میکند.
کجا متولد شدهاید استاد؟
دریکی از روستاهای استان یزد. روستای مزرعهی علی اکبر خانی. از توابع شهرستان تفت.
درچه خانوادهای متولد شده اید؟
درخانوادهای روستایی و مذهبی و کم جمعیت، یک خواهر و یک برادر دارم. با وضعیت مالی متوسط روبه پایین.
وضع تحصیلیتان چطور بود؟
خوب بود. یعنی اغلب زمانها نفر اول بودم، البته در زمان تحصیل هم کار میکردم، ولی سعی میکردم همزمان با کار کردن درسم را هم بخوانم. هر وقت نمراتم پایینتر از نوزده و نیم و یا نوزده و هفتاد و پنج صدم میشد اعصابم به هم میریخت، نمراتم همیشه بیست بود، در راهنمایی و دبیرستان هم همینطور. هرچند که همیشه کار هم میکردم، یعنی همیشه کار کشاورزی یا دامداری داشتیم و هیچ وقت بیکار نبودم و هیچ وقت هم طوری نبود که کار را رها کنم و درسم را بخوانم، درس را هم سعی میکردم با این هدف که بعدا به سرکار بهتری خواهم رفت فرا بگیرم.
درمورد مقاله هایتان هم بگویید.
من از زمانی که وارد مقطع ارشد شدم، سال هفتاد وهشت، شروع کردم و تا الان بیش از سیصدوپنجاه مقالهی علمی_پژوهشی دارم و هفت کتاب، که کتابها در زمینههای تخصصی هستند. در زمینههای اصلاح مراتع، بوم شناسی مراتع، اصول آمار در منابع طبیعی، تجزیه و تحلیل دادهها در پژوهشهای منابع طبیعی، فضای سبز روستایی وطرحهای ازمایشی در منابع طبیعی که دو تا از کتابها خوشبختانه هم بعنوان کتاب سال جمهوری اسلامی و هم به عنوان کتاب فصل جمهوری اسلامی و کتاب سال دانشگاهی رتبه آورد.
رسیدن به این مدارج و سوابق، چقدر سخت بود؟
من اعتقاد دارم که تا تلاش نکنیم اگر به موقعیتی هم برسیم قدرش را نمیدانیم و همیشه به دوستان دانشجو هم این را میگویم. من تقریبا همیشه در زندگی سعی میکردم به بهترین شکل تلاش کنم و تقریبا به آن اهدافی که مدنظرم بوده تا الان رسیدهام. حتی بعضی وقتها بعضی از نکات در ذهنم میآید کهای کاش سال بعد به این موقعیت برسم و دقیقا هم رسیدم، چون برنامه ریزی وتلاش کردم. به این اعتقاد دارم که اگر خوب تلاش کنیم حتما هم خدا کمک خواهد کرد و به آن مواردی که حقمان است خواهیم رسید.
من زمانی که دانشگاهم شروع شد، چون کمتر میتوانستم در روستا باشم، در جاهای مختلف کار میکردم. یا کار پارهوقت دانشجویی بود در داخل دانشگاه و یا کاره پارهوقت در بیرون از دانشگاه در اداره منابع طبیعی. در جاهای مختلف سعی میکردم کار کنم که هم هزینهها تامین شود و هم آن بحث خودسازی که کار کردن در انسان ایجاد میکند باشد. زمانی هم که وارد دانشگاه شدم و استخدام شدم، از تلاشم رکم نکردم که توانستم در فرصتی خیلی محدود هم درجهی دانشیاری را بگیرم و هم بعد از آن درجه استادی را. هم چنین امتیازاتی هم که کسب کردم بیش از دوبرابر امتیاز لازم در هر مرحله بود و سعیم بر این بود که به بهترین شکل و در فرجهی زمانی هشت ساله- که زودتر از آن نمیشد - درجه دانشیاری و استادی را بگیرم، هر دویش را هم گرفتم. فکر میکنم جوانترین فردی باشم که درجهی استادی را گرفته است.
آیا الان به روستایتان سر میزنید؟
بله. سعی میکنم که سر بزنم با اینکه سرم شلوغ است. قبلا هم مرتب هر رفتم.
الان برای روستایتان کاری انجام میدهید؟ با توجه به خشکسالی آیا کمکی به بهبود وضعیت روستا میکنید؟
اگر بخواهیم به آن شکل [یعنی شکل رایج کنونی] انجام دهیم ممکن است بحث عدالت رعایت نشود. البته ممکن است با ارتباطاتی که هست بشود امکاناتی گرفت، ولی در حقیقت من به بحث عدالت خیلی توجه میکنم، اگر میخواهیم کاری انجام دهیم، درسطح کلان، باید برای کل کشور باشد، اگر بخشی یا ناحیهای باشد من کاملا مخالفم. معتقدم که اگر امکاناتی در مرکز هست و یا در کشور وجود دارد باید به صورت عادلانه در بخشهای مختلف توزیع بشود.
قبلا چوپانی هم کرده اید. درست است؟
در دورهی دبیرستان، تقریبا از سال هفتاد تا هفتاد و چهار، وقبل از آن، راهنمایی و دوره ابتدایی، تقریبا از پنج سالگی دامداری میکردم. در صحرا و بیابان بودم. رشته من هم تقریبا متناسب باهمان بود. چیزی که به آن خیلی علاقه داشتم، بحث دامداری بود. اغلب زمانها درس و مشق هایم را در صحرا مینوشتم. آن زمان در روستا برق نداشتیم.. مجبور بودم در روز مشق هایم را بنویسم، که سخت نباشد، روز هم اغلب زمانی که مدرسه تعطیل میشد میرفتم دامداری، کتابها و لوازمم را میبردم و هر فرصتی که میشد مشقهایم را مینوشتم. کتاب خواندن که دیگر خیلی راحت بود، مسائل مختلف درسی را هم همانجا در فضای آزاد انجام میدادم. بعضی مواقع هم، چون در حال کتاب خواندن، چوپانی هم میکردم پایم روی خار صحرا میرفت. این موارد هم خیلی اتفاق میافتاد، اما شیرینیهایی هم داشت. زمانی هم که کار کشاورزی میکردیم باز کتاب را میبردم و مواقعی که استراحت میکردیم یا میآمدیم تا چایی یا چیزی بخوریم، یک صفحه یا نصف صفحه را نگاه میکردم و زمانی که مشغول کار کردن میشدیم همان نکات را مرور میکردم و یا اگر کتاب هم همراهم نبود، نکاتی را که معلم سر کلاس گفته بود و یا استاد روز قبل گفته بود را مرور میکردم و همین کار باعث میشد که مطالب هیچ وقت از یادم نرود.
همین نکته را خیلی وقتها به دوستان دانشجو هم توصیه میکنم که این همه زمان خالی داریم در مترو، در خیابان، در اتوبوس و غیره اگر فقط همین نکاتی را که استاد میگوید را در ذهن مرور کنیم بدون اینکه کتاب بخوانیم همهی آنها را یاد خواهیم گرفت.
تا دبیرستان فقط کار دامداری و کشاورزی میکردید؟
هم دبیرستان و هم آن موقعی که در دانشگاه یزد بودم. چون آن موقع هم فقط یک روز در دانشگاه بودم و خیلی از زمانها را میرفتم روستا که تقریبا صد کیلومتر با یزد فاصله داشت. زمانی که در دانشگاه، دوره کارشناسی بودم باز هم کار دامداری و کشاورزی داشتیم. سعی میکردم طوری درس بخوانم که به هیچ وجه به کارم لطمه نزند. هرچند زمان ارشد و دکتری هم که اینجا مشغول شدم هیچ وقت نشد که پیشنهاد کاری بشود و من نپذیرم و بگویم درس دارم. کار میکردم و درس را هم کنارش میخواندم تا حدی که امکانش بود و خداوند هم کمک کرد توانستم دورههای مختلف را با موفقیت به پایان برسانم.
گفتید در حین کارهای دامداری و کشاورزی کتاب میخواندید و آن کتابها هیچ وقت از یادتان نمیرود. در میان آن کتابها، کتابهای غیر درسی هم بودند؟
به نظرم نقظهضعف اصلی من این است که وارد کتابهای غیر درسی نمیشدم. اغلب، چون وقت نداشتم. دامداری و کشاورزی آنچنان وقتی نمیداد که کتابهای غیر درسی بخوانم. الان این را یک نقطه ضعف برای خودم میدانم. اگر با آن تلاشی که داشتم کتابهای غیر درسی را هم میخواندم شاید میتوانستم در چندین زمینههای دیگر هم وارد شوم. متاسفانه کتابهای غیر درسی اصلا نمیخواندم و الان هم این عادت را ندارم و خیلی واردشان نمیشوم.
برای ارتقاء سطح کیفیت تدریس اساتید به نظرتان چه باید کرد؟
بحث کیفیت تدریس بر میگردد به چندموضوع. یک بخش که مسلط بودن خود استاد است در زمینه تخصصی خودش، آن هم مربوط میشود به تجاربی که دارد و اینکه چقدر در تخصصش وارد است. بحث دیگر هم چگونگی ارتباطش و چگونگی انتقال مطالب است که این هم نکته مهمی است. ممکن است من مطالب خیلی زیادی بلد باشم، اما انتقال ساده مطالب و شیوه آن راخیلی خوب ندانم. این نکته مهمی است. متاسفانه دانشگاه هم در این مطالب اصلا ورود پیدا نکرده. منِ هیئت علمی را استخدام میکند، اما هیچ تلاشی نمیکند که راه درست تدریس را به من یاد دهد. برای تدریس، ما روشهای استانداردی داریم که خیلی از ما آن را نخواندهایم.
دانشگاه تربیت مدرس یک سری واحدهایی به اسم روشهای تدریس را داشت که هیئت علمیهایی که میخواستند استخدام تربیت مدرس شوند این واحدها را میگذرانند. ولی ما در سایر دانشگاهها این واحد هارا نداریم. به من که رشتهام منابع طبیعی است هیچ وقت نیامدند روشهای تدریس را یاد بدهند. این یک معضل اساسی است که در همه بخشها داریم و آنچه که اساتید الان دارند انجام میدهند مطالبی است که خودشان تجربی یاد گرفتند از شیوه تدریس. الان هم ابزارهای مختلفی را برای تدریس داریم که میتوانیم از انها استفاده کنیم. امکانات مختلفی در این زمینه هست و روشهای خیلی جدیدی هم ابداع شده که استفاده کنیم، ولی متاسفانه خیلی از اعضای هیئت علمیها از این روشها اگاهی ندارند، ما در دانشگاه تهران دنبال یک طرحی هستیم که بتوانیم بحث بازآموزی اعضای هیئت علمی را هم داشته باشیم که توانمدنشان کنیم. درست است که در روشهای تخصصی ما وارد نمیشویم، اما مباحث عمومی را دنبالش هستیم که یک سری دورههای تخصصی را بتوانیم برایشان بگذاریم.
کمی هم از خاطرات دوران تحصیلتان بگویید.
خاطرهای که در ذهنم است و تاثیر گذاربوده برایم که روند کاریم را عوض کند، این بود که در اولین روزی که در دورهی کارشناسی قبول شدم، در دانشگاه یزد، مراجعه کردم برای ثبت نام، ولی چون همان زمانها هم کار کشاورزی داشتیم و ما بیل دست میگرفتیم کمی دست هایم تاول میزد و ترک میخورد. دستهایم ترک خورده بود و حتی از بعضی از جاهایش مقداری خون هم بیرون زده بود که یکی از اساتید، دکتر مصلح، پرسید که شغلت چیست؟ گفتم کشاورزی میکنم و بعدش هم گفتم میخواهم طوری برنامه ریزی کنم که بیشتر از دو روز در هفته دانشگاه نباشم و بقیه روزها را برگردم و کشاورزی کنم، چون اول که وارد میشویم برنامهها را طوری تنظیم میکنند که کل هفته را بمانیم. خیلی تلاش کردم همان روز اول با اینکه شناخت آنچنانی هم از دانشگاه نداشتم تمام هجده، نوزده واحدی که داشتم را در دو روز بگنجانم و بقیهی وقتم را برگردم به روستا و کار کنم.
با چه رتبهای کارشناسی قبول شدید؟
آن زمان کنکور دو مرحلهای بود و آن طور که در ذهنم هست در مرحلهی اول فکر کنم رتبه هزار و دویست بود و مرحلهی دوم هم زمانی بود که انتخاب رشته انجام میدادیم و دوباره میرفتیم امتحان میدادیم. برای انتخاب رشته هم، انتخاب سومم رشته خودم یعنی منابع طبیعی بود که سر انتخاب رشته هم من هیچ مشورتی با کسی نداشتم و اصلا نمیدانستم که این کار چگونه هست.
و نکتهی آخر برای این مصاحبه؟
من همیشه چه در بحث تدریس به دانشجویان و چه اینجا به همکاران میگویم که اگر خالصانه کار کنیم و هدفمان این باشد که برای جامعه مفید و موثر باشیم، حتما موفق خواهیم شد. نکتهای که خیلی به من کمک کرد و توانستم به این شرایط برسم، این بود که میگفتم ان شا الله خدا توفیق بدهد تا بتوانم فرد مفیدی برای جامعهخودم باشم و سعی هم کردم تا حدی که میشود یک مشکل یا گرهی از جامعه را باز کنم. همیشه هم سفارش میکنم، چه به دوستان دانشجو که بعدا میخواهند وارد محیط کار بشوند و چه به همکاران اداری و یا جاهای دیگر که مشغول هستم، اگر رضای خلق و رضای خدا را در نظر داشته باشیم همیشه موفق و پیروز خواهیم شد.