به گزارش گروه بین الملل خبرگزاری دانشجو، «داگلاس باندو» تحلیلگر ارشد اندیشکده «کیتو» سیاست آمریکا در منطقه غرب آسیا را «شکستخورده» خواند و ایجاد «ناتوی عربی» برای مقابله با ایران را هم دمیدن بر سیاست ناکام دهههای اخیر واشنگتن توصیف کرد.
او در پایگاه «امریکن کانزروتیو»، به تحرکات دولت «دونالد ترامپ» برای ایجاد طرح موسوم به «ناتوی عربی» اشاره کرد و نوشت: «گزارشها حاکی است که رئیسجمهور امیدوار است ماه اکتبر میزبان نشست شورای همکاری خلیج فارس در واشنگتن باشد و در این نشست، طرح خود را آشکار کند».
به گفته این تحلیلگر آمریکایی، «دولت امیدوار است که این شش کشور (عضو شورای همکاری خلیج فارس) و مصر و اردن را با طرح خود همراه کند. ایده یک ناتوی خاورمیانهای ایده جدیدی نیست اما تاریخی که پشت این ایده وجود دارد، دلیل کمی برای خوشبینی باقی میگذارد. آمریکا در سال ۱۹۵۵ پیمان بغداد را بست که بعدا با خروج عراق از آن به دلیل کودتا علیه نظام پادشاهی این کشور، به سازمان پیمان مرکزی (سنتو) تغییر نام یافت. سنتو رسما تا سال ۱۹۷۹ و قبل از خروج حکومت انقلابی، اسلامی و جدید ایران از آن باقی ماند».
باندو ادامه داد: «شاید همین موضوع تلاش برای احیای ایده ناتو را توضیح دهد اما این واقعیت را نادیده میگیرد که خاورمیانه در سال ۲۰۱۸ اصلا هیچ شباهتی با اروپا در سال ۱۹۴۹ ندارد. واشنگتن ممانعت از تسلط خصمانه (یک کشور بر اروپا) را منفعت حیاتی خود میدانست و همچنین آن را آنقدر با اهمیت میدانست که توجیهگر ورود آمریکا به جنگ جهانی دوم بود. کشورهای اروپای غربی که با بدترین درگیری و جنگ در تاریخ انسانی ویران شده بودند، با یک دولت تمامیتخواهِ از نظر نظامی قویشده مواجه بودند؛ دولتی که نیروهای مسلح پیروزمند آن بخش اعظم بالکان و اروپای شرقی و مرکزی را اشغال کرده بودند. اگر سپر دفاعی آمریکا برای قسمتهای فتحنشده قاره اروپا نبود، تسلط اتحاد شوروی بر اوراسیا محتوم بود».
از نظر او، «خلیج فارس هرگز حیاتی نبود یا به آن مهمی که روسای جمهور پیشین فرض میکردند نبود و امروزه هم از اهمیت این منطقه کاسته شده است. آمریکا (از دل جنگ جهانی دوم) به عنوان بزرگترین تولیدکننده انرژی جهان بیرون آمد و با دیگر منابع، تسلط و غلبه نفتی کشورهای خلیج (فارس) را از بین برد. هیچ قدرت هژمونیک بزرگی تهدیدی برای خاورمیانه نیست چه برسد به اینکه تهدیدی برای آمریکا باشد».
این تحلیلیگر آمریکایی تاکید بر این نکته را مهم دانست: «به رغم آنکه با ایران به عنوان سرچشمه همه بدیها رفتار میشود اما بودجه نظامی ناچیز آن قادر به هدف قرار دادن آمریکا نیست و نیروهای زمینی تهران برای فاتح شدن بر همسایگانش کافی نیستند».
وی سپس مدعی وضع بد اقتصادی ایران و «فرسوده بودن» نیروهای مسلح این کشور شد و قیاس آن با شوروی را رد کرد.
او در بخشی از این یادداشت، برنامه موشکی ایران را ابزار بازدارنده این کشور در برابر تهدیدات خارجی خواند و نوشت که تهران برخلاف مصر و عربستان سعودی، خریدهای پر هزینه نظامی در دستور کارش نیست.
باندو همچنین نوشت: «چالشهای اصلی که کشورهای خلیج (فارس) با آن مواجه هستند، از درون این کشورها نشات میگیرد و نه از ایران. در ابتدا باید گفت که هیچ کدام از آنها مشروعیت سیاسی ندارند. چطور هفت کشور پادشاهی که سمبل آنها حکومت اقتدارگرا و تمامیتخواه عربستان سعودی است به اضافه دیکتاتوری در مصر میتواند جوانان عربی را به خود جلب کنند؟ فقط یک سرکوب دستهجمعی این رژیمها را حفظ میکند. خدمت کردن به پادشاهان برای خرید یک قایق تفریحی لوکس یا یک قصر جدید معنا دارد اما اینها دلایل خوبی برای جنگیدن و مُردن نیستند».
او سپس به روابط کشورهای عربی با ایران و تفاوت نگاه آنها در قبال جمهوری اسلامی ایران پرداخت.
تحلیلگر آمریکایی نوشت: «درک کشورهای خلیج (فارس) درباره تهدید ایران، بسیار با هم فرق دارد. عربستان سعودی، امارات متحده عربی و بحرین قویا و کینهتوزانه مخالف تهران هستند. روابط اردن (با ایران) روابطی سخت است اما مقابله جویانه نیست. رویکرد و موضع مصر در قبال ایران به مرور زمان دچار تغییر بوده است اما هیچگاه ایران را تهدید امنیتی ندیده است. عمان و قطر با تهران همکاری میکنند و کویت تماسهای دوستانه شامل روابط دیپلماتیکش را حفظ کرده است، در نتیجه ترس از ایران، عامل وحدتبخش این هشت کشور نخواهد بود. این موضوع، دفاع مشترک بین آنها را سخت و ناتوی عربی را عملا غیرممکن خواهد کرد».
از نظر او، عربستان و امارات در منطقه نشان دادهاند که «اهداف جاهطلبانه» زیادی دارند و این موضوع را با انجام این اقدامات نشان دادهاند: «حمایت کردن از حکمرانی اقتداگرایانه آلخلیفه در بحرین با اعزام نظامیان و ارسال منابع مالی، کمک مالی به دیکتاتوری سرکوبگر السیسی در مصر، تامین مالی جهادگرایان رادیکال به منظور تلاش جهت سرنگونی حکومت (بشار) اسد در سوریه، ربودن نخستوزیر لبنان به منظور بی ثبات کردن حکومت آن و به راه انداختن یک جنگ مرگبار و خونین علیه یمن».
این تحلیلگر در ادامه تاکیداتش بر امکان پذیر نبودن ایجاد یک نیرو در میان کشورهای عربی شبیه به ناتو در اروپا اینطور مینویسد: «در اروپا یکپارچگی سیاسی و اقتصادی به تشویق همکاری امنیتی انجامیده است. هیچ یک از کشورهای اروپایی حتی آلمان به رغم مزیتهای اقتصادیش، از منظر ژئوپلیتیکی قادر به تسلط و غلبه بر دیگران نیست».
وی ادامه داد: «مهمترین استدلال در مخالفت با یک ناتوی خاورمیانهای، آن است که چنین نیرویی به ضرر امنیت آمریکا خواهد بود. در منطقهای که مشمول کمترین منافع آمریکا است و هیچ کشوری حتی ایران به طرز معناداری تهدیدی برای آمریکا نیست، واشنگتن میخواهد ضمانتهای رسمی و دائمی امنیتی ارائه دهد».
یادداشت این تحلیلگر آمریکایی اینگونه تمام میشود: «ایجاد یک ناتوی عربی سبب دمیدن در شعله راهبرد شکست خورده واشنگتن در خاورمیانه خواهد شد. دولت ترامپ باید در جهت معکوس حرکت کند و از آنچه که تبدیل به یک درگیری پایانناپذیر و بیهدف شده، اجتناب کند. امروزه حتی یک ناتو هم بسیار زیادی است و ما نمیتوانیم یک ناتوی دیگر را در خاورمیانه تحمل کنیم».