پایگاههای نظامی ایالات متحده آمریکا در گوام، ژاپن،کره جنوبی و فیلیپین سالها زنجیرهای قدرتمند در مقابل هرگونه فشار نظامی اتحاد جماهیر شوروی در دوران جنگ سرد محسوب میشد. یک دیوار دفاعی که یاد و خاطر خط دفاعی ماژینو را در جنگ جهانی اول زنده میکند.
کشورهایی که نقش ناوهای هواپیمابر غیر قابل غرق آمریکا را در مقابل شوروی ایفا میکردند، در ترکیب با نقش مسلط نیروی دریایی آمریکا در اقیانوس آرام و زیردریاییهای اتمی مجهر به موشکهای هستهای عملا خیال ژنرالهای پنتاگون را از هرگونه غافلگیری نظامی راحت کرده بودند.
حالا سالهاست که جنگ سرد به اتمام رسیده و چینش قدرتهای نظامی در دنیا عوض شده است. ارتش فعلی روسیه و توان هستهای آن تنها سایهای از قدرت نظامی اتحاد جماهیر شوروی است و تمام تلاش روسها از ایجاد برابری اتمی به حفظ توانایی تحمل ضربه اول و تلافی کردن آن با استفاده از ترکیب زیردریاییهای اتمی و موشکهای بالستیک «بولاوا» خلاصه شده است.
امروز نگاه نگران پنتاگون نه به روسیه بلکه به سمت دومین اقتصاد بزرگ دنیا در شرق دوخته شده شده است. کشوری که بودجه نظامی آن بر طبق آخرین ارزیابیهای CIA به نصف بودجه نظامی آمریکا خلاصه میشود و تواناییهای آن در دریا و آسمان تا ده سال آینده میتواند زنجیره نظامی پنتاگون را با خطر روبه رو کند.
چینیها اوج میگیرند
بر خلاف اتحاد جماهیر شوروی، چین از ساحلی وسیع در دریایهای پیرامونی خود برخوردار است که اجازه رشد و تحرک سریعی به آن داده است. نیروی دریایی چین دیگر آن نیروی دفاع ساحلی کوچکی نیست که در دهه ۵۰ میلادی به کمک اتحاد جماهیر شوروی شکل گرفت.
حالا نیروی دریایی ارتش خلق چین در حال ساخت دومین ناوهواپیمابر خود در بندر «دالیان» است و نسل جدید زیر دریاییهای اتمی تایپ ۹۶ این کشور توان حمل نزدیک به ۲۴ موشک سوخت جامد با کلاهکهای چندگانه را دارند.
اغلب این زیردریاییها در تاسیسات زیرزمینی در دریای چین جنوبی قرار دارند و تصاویر ماهوارهای حاکی است که زیردریاییها به راحتی از طریق کانالهای زیرزمینی خود را به حوضچههای آبی در خشکی میرسانند.
در حوزه موشکهای بالستیک نیز چینیها در حال تلاش برای ساخت موشکهایی برای گذر از سپر پدافند موشکی آمریکا هستند. جدیدترین محصول چینیها در این حوزه موشک DF-41 است که قرار است جایگزین موشک سوخت مایع DF-5 شود.
این موشک برای اولین بار در سال ۲۰۰۹ آزمایش شد و وجود آن به صورت رسمی در یک رژه در سال ۲۰۱۴ میلادی تایید شد. این موشک بردی نزدیک به ۱۳ تا ۱۵ هزار کیلومتر دارد و میتواند از خاک چین تمام خاک آمریکا را مورد هدف قرار دهد.
این موشک میتواند از پرتابگرهای متحرک پرتاب شود و قابلیت حمل کلاهکهایی با توان حمل ده کلاهک اتمی را دارد. سرعت این موشک در لحظه شیرجه میتواند تا ۲۵ ماخ برسد. به این ترتیب نگرانی آمریکاییها از چینیها کاملا قابل درک است.
صرف نظر از قابلیتهای دفاعی گوناگون، چین سرمایهگذاری گستردهای در ایجاد پناهگاههای مستحکم زیرزمینی برای حفاظت از توان اتمی خود کرده است. رکن اصلی هدایت این برنامه بر عهده سپاه دوم توپخانه چین است که صدها کیلومتر تونلهای زیرزمینی را برای انتقال مداوم موشکهای بالستیک اتمی خود ایجاد کرده است. چنین شبکهای میتواند توانمندی یک کشور را برای وارد کردن ضربه اتمی اول به گونهای که توانمندی هستهای چین برای تلافی کردن را نابود کند، به شدت کاهش میدهد.
یک یادآوری تاریخی
این رشد توانمندی اتمی چین دورهای مشابه را در ذهن نسل قدیمی جنگ سالاران پنتاگون تداعی میکند. زمانی که در دهه ۷۰ میلادی اتحاد جماهیر شوروی با استفاده از کاهش توان نظامی آمریکا به دلیل شکست در جنگ ویتنام توازن هستهای را به سمت خود جابجا کند.
روسها با استفاده از امکانات قرارداد سالت-1 تعداد کلاهکهای قارهپیمای خود را به میزان زیادی افزایش داده بودند. شوروی همچنین در سال ۱۹۷۴ بمب افکن جدید مافوق صوت «بک فایر» خود را وارد خدمت کرد. برای اولین بار شوروی صاحب بمبافکن بسیار موثری شده بود که سرعتی برابر یک جنگنده کوچک تیزپرواز داشت و میتوانست آمریکا را بمباران کرده و در خاک کوبا فرود آید.
با این حال تهدید مهمتر این بود که روسها موشکهای SS-20 را وارد خدمت کرده بودند. موشک اس اس-20 که یک موشک میانبرد با شعاع عملیاتی ۵۰۰۰ کیلومتر بود، نسبت به اسلاف خود یعنی موشکهای روسی اس اس-4 و اس اس-5 و نیز موشکهای آمریکایی «تور» و «ژوپیتر» برتری خرد کنندهای داشت. این موشک دارای سکوی پرتاب متحرک بود که ردیابی آن را بسیار دشوار میکرد و به سبب استفاده از سوخت جامد زمان آمادهسازی و واکنش آن خیلی کمتر بود. به علاوه اس اس-20 به جای یک کلاهک، دارای سه کلاهک بود که هرکدام میتوانست هدف جداگانهای را مورد حمله قرار دهد.
نکته مهم تر این بود که از لحظه شروع فرمان شلیک موشک تا برخورد آن به هدف بعدی نزدیک به 20 دقیقه طول میکشید. به این ترتیب عملا سرعت هر واکنش در برابر یک حمله هستهای به شدت کاهش مییافت و قبل از تصمیم طرف مقابل برای هر واکنشی عملا قدرت طرف مقابل برای تلافی حمله از بین میرفت.
اوضاع به گونهای شد که در اول سپتامبر ۱۹۷۹ هنری کیسینجر در اجلاس ناتو در بروکسل اعلام کرد: «وضع نظامی کنونی را به این نحو میتوان توصیف کرد که کشورهای عضو پیمان آتلانتیک (ناتو) در زمینههای اساسی نظامی به استثنای نیروی دریایی دچار عقب ماندگی شدهاند و در مورد نیروی دریایی هم حریف دارد به سرعت به ما میرسد. تاکنون در طول تاریخ دیده نشده است که کشوری در تمام زمینههای نظامی برتری داشته باشد و سعینکند به هر نحوی شده از آن برای نیل به هدفهای سیاست خارجی خود استفاده کند.»
پاسخ ناتو به این اقدام روسها استقرار موشکهای پرشینگ 2 و موشک کروز تاماهاوک در آلمان غربی و انگلستان بود، با این حال سایه موشکهای SS-20 بر روی تاسیسات نظامی آمریکا همچنان سنگین بود.
خطر فزاینده استقرار این موشها در نهایت سبب شد تا اتحاد جماهیر شوروی و آمریکا در سال ۱۹۸۶ پیمان INF یا پیمان منع تولید و استقرار موشکهای بالستیک میان برد را امضا کنند. به این ترتیب ذخایر موشکهای SS-20 و موشکهای پرشینگ 2 و تاماهاوک زمین پرتاب به طور کامل منهدم شدند.
با این حال رشد نظامی چین سبب شده تا استراتژیستهای نظامی پنتاگون تولید دوباره موشکهای بالستیک میان برد را برای حفظ توازن نظامی در شرق ضروری بینند.
چرا آمریکاییها به دنبال موشکهای بالستیک میان برد هستند؟
برای اولین بار در سال ۲۰۱۵ خبرگزاری آسوشیدپرس در گزارشی از ایدههای «مارتین دمپسی» رییس وقت ستاد مشترک نیروهای مسلح آمریکا برای مقابله با توان رو به رشد چین خبر داد. بر اساس این گزارش آمریکاییها سه گزینه را برای مقابله با چینیها و روسها در ذهن دارند. گزینه اول ایجاد سیستمهای دفاعی مضاعف، گزینه دوم استقرار موشکهای نشانهگیریشده به سوی پتانسیل هستهای روسیه در اروپا یا آسیا و گزینه سوم استفاده از سلاح هستهای آمریکا علیه روسیه بود.
حالا به نظر میرسد که آمریکاییها مسیر سوم را برگزیدهاند. سئوال اصلی اینجاست که چرا آمریکاییها احیای توان موشکهای بالستیک میان برد را در مقابل چین ضروری میبینند.
هم اکنون اصلیترین توان آمریکا برای تلافی هر اقدامی علیه چین متکی به زیردریاییهای هستهای اتمی و موشکهای تاماهاوک قابل شلیک از ناوشکنهای این کشور در اقیانوس آرام و دریای چین جنوبی باز میگردد.
زیردریاییهای اتمی علیرغم توان بالا برای واکنش به هر حمله از ظرفیت محدودی برای شلیک موشکهای بالستیک برخوردار هستند و در کنار این توان ضد زیر دریاییهای چینی با استفاده از زیردریاییهای شکارچی و شناورهای سطحی به شدت در حال گسترش است.
در کنار این، موشکهای تاماهاوک به دلیل استفاده از موتورهای توربوفن سرعت لازم برای انهدام اهداف مهم و حیاتی از جمله ساختارهای زیر زمینی چین را در اختیار ندارند. در کنار این، تسلیحات ضد دریایی چینیها به سرعت درحال گسترش است.
از جمله این تسلیحات میتوان به موشک دانگ فانگ 31 اشاره کرد. به این ترتیب موشکهای بالستیک میان برد گزینهای جذاب برای مقابله آمریکاییها با چین محسوب میشود.
محاصره چین با موشکهای بالستیک آمریکا
آمریکا میتواند از خاک همپیمانان خود از جمله ژاپن، کره جنوبی و تایوان برای استقرار موشکهای بالستیک میان برد استفاده کند.
در چنین حالتی، با یک موشک فرضی با برد بین ۳ تا ۵ هزار کیلومتر تمام خاک چین میتواند مورد هدف قرار بگیرد. با استفاده از تکنولوژی کنونی از زمان صدور فرمان شلیک تا برخورد کلاهک موشک تا محل برخورد کمتر از ۱۵ دقیقه زمان خواهد برد.
به احتمال زیاد در ساخت این موشکها از فناوری سوخت جامد استفاده خواهد شد. به این ترتیب از زمان کشف موشک شلیک شده چینیها فرصت بسیاری کمی برای شلیک موشکهای خود و یا جابجایی احتمالی تجهیزات و نیروها خواهند داشت. این موشکها میتوانند به کلاهکهای سنگر شکن اتمی مجهز شده و توانمندی تخریب هر سنگر اتمی را پیدا کنند.
چنین توانمندی عملا توان چینیها را برای تلافی احتمالی ضربه اول به صورت کامل با خطر روبه رو میکند. صرف نظر از مخالفت یا موافقت کشورهایی که قرار است این موشکها در آن مستقر شوند، چنین اتفاقی میتواند یک رقابت تسلیحاتی تمام عیار به راه بیاندازد.
چنته پر چین برای غافلگیر کردن آمریکا
البته مسیر آمریکاییها برای استقرار این تسلیحات چندان هموار نیست. روسها به شدت در مقابل خروج آمریکاییها از INF حساس هستند و آن را اقدامی در راستای به خطر انداختن توان خود در مقابل آمریکا میدانند.
سفر «جان بولتون» به روسیه و مذاکره با مقامات ارشد روس در حقیقت بیان اهداف اصلی آمریکا از این اقدام بود. کما این که بولتون به این نکته اشاره کرد که آماده همکاری با روسها برای مقابله با اقدامات چینیها در آسیا هستند.
آمریکا همچنین نیم نگاهی نیز به تضعیف پیمان اقتصادی و نظامی دارد که به تدریج بین روسها و چینی شکل گرفته است. مشارکت چین در مانور روسها در منطقه سیبری نشاندهنده اهمیت حفظ این پیمان برای آمریکاییها است.
صرف نظر از این، واکنش روسها به خروج آمریکا از این پیمان چه باشد، ترامپ این ایده خود را عملی خواهد کرد. شاید از هم اکنون نظامیان در فکر زمانی هستند که موشکهای بالستیک میان برد آمریکایی از تایوان و ژاپن شهرها و تاسیسات حساس آنها را نشانه رفته باشند. چینیها همیشه نشان دادهاند که چنته آنها برای غافلگیر کردن آمریکا پر است.