عربستان سعودی در سالهای اخیر یکی از اهداف سیاست خارجی مهم خود را مقابله با کشورهای اسلامی مخالف وهابیت تکفیری آل سعود، تعیین کرده است.
به گزارش گروه بینالملل خبرگزاری دانشجو، عربستان سعودی در سالهای اخیر یکی از اهداف سیاست خارجی مهم خود را مقابله با کشورهای اسلامی مخالف وهابیت تکفیری آل سعود، تعیین کرده است. ریاض طی سه دهه گذشته به عنوان حامی مالی گروههای وهابی و افراط گرا از طالبان و القاعده گرفته تا داعش، جبهه النصره و بوکو حرام شناخته شده و از طریق این گروههای افراطی سعی در تقویت نقش منطقهای خود دارد. این گروههای تکفیری تروریستی که آبشخور فکری آنها، وهابی گری نشأت گرفته از عربستان سعودی است، اغلب مذاهب اسلامی و بخصوص تشیع را نفی و طرد و تکفیر کرده اند. سعودیها برای توجیه حمایتهای خود از گروههای تروریستی و تکفیری در کشورهای مختلف از جمله در عراق، سوریه، لبنان، پاکستان، جمهوری آذربایجان و سایر کشورها، همواره تلاش کرده اند القاء کنند که خطری به نام تشیع برای این کشورها وجود دارد و عربستان سعودی نیز با تجهیز گروههای ضدشیعی در پی مقابله با تشکیل جبهه موسوم به هلال شیعی است. عربستان سعودی حتی بخاطر پیگیری سیاست ضدشیعی خود، خطر صهیونیسم یعنی دشمن شماره یک اسلام و مسلمانان را به فراموشی سپرده است. به نحوی که محمد بن سلمان، شاخصترین جوان غربگرا در قبیله سعودیهای حاکم بر عربستان، پس از منصوب شدن به مقام ولیعهدی آل سعود به صراحت اعلام کرد: «ما منافع مشترک زیادی با اسرائیل داریم و اگر صلحی برقرار شود، سود زیادی میان اسرائیل و کشورهای شورای همکاری خلیج فارس و کشورهایی مانند مصر و اردن ایجاد میشود.» بن سلمان در مارس ۲۰۱۸ سفری ۱۴ روزه به آمریکا داشت که در این سفر با چهرههای سینمایی صهیونیستی آمریکا نیز دیدار کرد. «حَییم سابان» یکی از تهیهکنندههای صهیونیست فیلمهای هالیوودی که در ضیافت شام ویژهای با «محمد بن سلمان» دیدار داشت، اعلام کرد بن سلمان به دنبال این است که چهره اسلام و عربستان را تغییر دهد و خود را به عنوان «لورنس عرب» جدید معرفی کند. مواضع ذلیلانه و منفعلانه عربستان سعودی در جریان انتقال سفارت امریکا از تل آویو به قدس شریف، اوج خیانتهای عربستان به آرمانهای جهان اسلام را نشان داد. مقامات سیاسی و فرقهای آل سعود به موازات عادی سازی روابط خود با رژیم صهیونیستی، بر میزان تکفیر تشیع و رافضی خواندن شیعیان و سایر مسلمانان افزوده اند. سعودیها همچنین در مفهوم سازی ضد شیعی، مفاهیم "شیعه، رافضی، صفوی، ایرانی و مجوسی" را مترادف همدیگر مطرح میکنند و جعلیات و ناسزاهای فراوانی را در این زمینه منتشر کرده اند. رسول جعفریان، کارشناس و پژوهشگر مسایل جهان اسلام در ایران میگوید: «آن قدر این کلمه صفوی و «جاء الصفویون» یعنی «صفویها آمدند»، در ادبیات ضد شیعی و ضد ایرانی عربهای سعودی ضد شیعه شایع شده که به صورت یک اتهام ثابت درآمده و نه تنها از مذهب شیعه به عنوان یک آیین صفوی یاد میشود، بلکه از ایران، کلیت فرهنگ آن و حتی ارتش و سپاه و همه چیز ما، به عنوان جیش الصفوی نام برده میشود. این پدیده ریشه در خودبزرگ بینی سعودیها دارد که اسلام را متعلق به خود و روایت خاصی میدانند که عرب بیابان گرد نجد و ذهن خشک ابن تیمیه و سلفیهای وهابی معاصر ساخته و پرداخته اند. سعودیها به رد تمام مذاهب و گرایشهای دیگر میپردازند و آنها را کافر میدانند. سران اینها، اسلام را در یک آیین ویژه سلفی وهابی خلاصه میکنند که مخصوص عربهای نجد بود. باقی مردم از ترک و فارس و بربر هیچ وقت از نظر آنها مسلمان نیستند.» بدلیل نگرش تکفیری رژیم سعودی علیه سایر مسلمانان، توسعه مداخله عربستان سعودی در جمهوری آذربایجان به عنوان کشوری با اکثریت شیعه، تبعات وخیمی به بار آورده است. عربستان سعودی در چارچوب همکاریهای به اصطلاح خیریه با جمهوری آذربایجان، نه تنها در میان آوارگان جنگ قرا باغ، بلکه در میان مقامات عالی رتبه دولتی و فرزندان و اعضای خانوادههای مقامات حاکم بر باکو برای وهابیت یارگیری کرده است. ذهنیت تکفیری وهابیها با ذهنیت لائیک و آتئیسم باقی مانده از دوره کمونیسم در رد و نفی مناسک و آیینهای اسلامی که مردم جمهوری آذربایجان به آن پایبندند، در هم آمیخته است. هم وهابیها و هم لائیکها و آتئیستها که در عرصه رسانهای جمهوری آذربایجان حضور گستردهای دارند، تبلیغات منفی ضد آیینهای اسلامی و بخصوص مراسمهای عزاداری ماه محرم و عاشورا را به شدت افزایش داده اند و مردمی را که در این آیینها شرکت میکنند، خطرناک و خرافاتی معرفی میکنند. در فضای تبلیغاتی ضد شیعی حاکم بر جمهوری آذربایجان، فرصت برای تحقق عملی آنچه عربستان سعودی نیز همانند لائیکها، آتئیست ها، نورچیها و صهیونیست ها، همگی خواهان آن بودند، مهیا شد. یعنی، در حالی که مردم جمهوری آذربایجان پس از فروپاشی شوروی، مجالی برای احیای آیینهای دینی خود پیدا کرده بودند، پس از گذشت کمتر از یک دهه با فرقههای ضاله، اهریمنی و تکفیری مواجه شدند که مورد حمایت عربستان سعودی هستند. در ۲۱ فوریه ۲۰۰۱، نخستین اجلاس کمیسیون مشترک همکاریهای عربستان سعودی و جمهوری آذربایجان در باکو برگزار شد. این اجلاس، نقطه عطف در تاریخ مناسبات باکو و ریاض محسوب میشود چرا که پس از آن مراودات میان مقامات باکو و شاهزادههای سعودی که رویکرد ضد اسلامی شان روز به روز بیشتر میشود، افزایش یافت. در این راستا، نخستین اقدام جدی دشمنانِ احیای اسلام و تشیع در جمهوری آذربایجان، در حمله به تجمع مسالمت آمیز مردم نارداران در میدان «امام حسین (ع)» در شب سوم ژوئن ۲۰۰۲ نمود یافت. در همان زمان، رسانههای باکو برای توجیه حمله خونین به نارداران که موجب شهادت «علی حسین علی اف»، یکی از اهالی نارداران و مجروح شدن شش تن دیگر شد، آنها را به وابستگی به ایران متهم کردند. در دوره ریاست جمهوری الهام علی اف بر جمهوری آذربایجان که از سال ۲۰۰۳ در پی مرگ پدرش حیدر علی اف آغاز شد، مناسبات باکو با ریاض بطور مسترم در حال گسترش بوده است. در همین دوره، سخت گیریها و سرکوب تشیع در جمهوری آذربایجان نیز افزایش یافته است. در موجهای بعدی سرکوب شیعیان در جمهوری آذربایجان، علاوه بر اهالی نارداران، روحانیون و وعاظ شیعه که در مخالفت با صهیونیسم و وهابیت شهرت دارند، هدف حمله و دستگیری و زندانی شدن قرار گرفتند. از جمله روحانیون و فعالانی که در این دوره دستگیر و زندانی شده اند، دکتر محسن صمداف، رهبر حزب اسلام، حجت الاسلام آبگل سلیمان اف، حجت الاسلام طالع باقرزاده، حجت الاسلام فرامیز عباس اف، شهید حاج واقف عبدالله اف، معاون حزب اسلام، روح الله آخوندزاده، رییس شعبه حزب اسلام در آستارا و دهها روحانی و طلبه دیگر بوده اند که همگی خواستار مقابله با نفوذ صهیونیسم و وهابیت و ابتذال غربی در جمهوری آذربایجان بوده اند. در این دوره، در کنار مفهوم سازی و ترویج القائات غربی، صهیونیستی و نورچی، کلیشه سازی سعودیها در تبلیغات ضدشیعی در جمهوری آذربایجان نیز به وضوح افزایش یافته است. همانطور که سعودی ها، واژگانی نظیر "رافضی"، "مجوس" و "صفوی" را مترادف با " شیعه" و "ایرانی" معرفی میکنند، در رسانههای باکو نیز شاهدیم که همان جعلیات "رافضی " و "مجوس" و " اسلام با منشأ فارسی" برای معرفی دینداران جمهوری آذربایجان رایج شده است. در چنین فضایی، و در دوره توسعه مناسبات باکو و ریاض، در ۲۶ نوامبر ۲۰۱۵، دومین حمله بزرگ نیروهای دولتی به نارداران به وقوع پیوست. این واقعه که در روز پنجشنبه ۱۴ صفر همزمان با برگزاری مجلس عزاداری حسینی در منزل یکی از اهالی نارداران و در آستانه اربعین آن سال روی داد، واقعه دردناکی بود که مشابه حملات وهابیها به مجالس عزاداری در عربستان سعودی و پاکستان بود. بخصوص که نیروهای اصلی اقدام کننده ضد نارداران، نیروهای وزارت امنیت ملی بودند که ارتباط این نهاد با وهابی ها، پس از برکناری الدار محمود اف، از مقام وزارت امنیت ملی جمهوری آذربایجان فاش شد. همچنین قابل تامل است که شدیدترین موج حمله به دینداران جمهوری آذربایجان در ژوئن سال ۲۰۱۸ و در پی وقایعی مشکوک در شهر گنجه آغاز شد که این واقعه نیز همزمان با توسعه رفت و آمدهای مقامات سیاسی و امنیتی باکو و ریاض به وقوع پیوست. هدف این سناریو نیز شیعه ستیزی، جلوگیری از توسعه مراسمهای محرم در جمهوری آذربایجان، ایران هراسی، انحراف اذهان عمومی از جنایات تکفیریها و خطرات وهابی در جمهوری آذربایجان، سیاهه نمایی علیه محور مقاومت و نیز تسویه حسابهای داخل حاکمیتی بود.