به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو، حسین راغفر و احسان سلطانی در متن مشترکی نوشتند: رئیس جمهور روز دوشنبه ۱۴ آبان ۱۳۹۷، در جلسه معاونین و مدیران وزارت امور اقتصادی و دارایی- در سخنانی بیسابقه طی سه دهه گذشته از زبان بالاترین مقام اجرایی از بعضی دیدگاههای رایج در حوزه اقتصاد و نرخ ارز انتقاد کرد و گفت: «یک وقتی چند اقتصاددان بودند که سر قیمت ارز همیشه با ما چانه میزدند؛ که اگر این قیمت بالا برود تمام ایران گلستان میشود. اما نباید فقط یک بعد داستان را ببینیم. اقتصاد دانش بسیار پیچیدهای است. اقتصاد کتاب نیست. بعضیها فکر میکنند، اقتصاد کتاب است.
فرمولهایی که در کتاب خواندند، رفتند امتحان دادند و نمره گرفتند، میشوند اقتصاددان؛ نه اقتصاد خیلی فراز و نشیب دارد.»
ماجرای افزایش نرخ ارز بخشی از معضلات و مصائبی است که با برداشت سطحی، افراطی، متعصبانه، جزماندیش و ایدئولوژیک از یک قرائت خاص یک مکتب اقتصادی در سه دهه اخیر و به خصوص پنج سال گذشته بر سر اقتصاد ایران آمده است.
سیاستهای مالی و پولی نقدینگیساز، کاهش نسبت سپرده قانونی بانکها و در نتیجه افزایش توان خلق نقدینگی بانکها، افزایش سود سپردههای بانکی (و سود بین بانکی) و در نتیجه افزایش ناترازی بانکهای مشکلدار و استقراض از بانک مرکزی و افزایش میزان استقراض دولت از سیستم بانکی که از مسیر خلق نقدینگی تغذیه شد، عوامل اصلی خلق ۱۱۵۰ هزار میلیارد تومان (۷۰ درصد کل) نقدینگی در ۵ سال اخیر، به شمار میروند.
افزایش نرخ ارز به بهانه حمایت از تولید و صادرات، که نتیجه آن رکود شدید و تعطیلی واحدهای تولیدی بخش خصوصی پاییندستی و بخش مسکن و همچنین سهم قابل توجهی از فعالیتهای بخش خصوصی و از سوی دیگر تاراج ثروتها و منابع تحت عنوان افزایش صادرات، از جمله نتایج سیاستهای اعمال شده است. اصرار و ابرام بر عدم دخالت دولت (که عرضهکننده اصلی ارز در اقتصاد است) و عدم کنترل تقاضای مصرف ارز، که در نتیجه افزایش بیش از ۳ برابری قیمت ارز در بازار آزاد را به همراه داشته است، از جمله مصائب سیاستهای نئولیبرالی پوپولیستی ۵ سال گذشته بوده است.
آخرین نسخه این نحله اقتصادی که به مرحله اجرا درآمد، عملیات بازار باز است که همانند برنامههای قبلی (تسهیل مقداری)، راه به جایی نخواهد برد. این نحله با دیدگاهی ایدئولوژیک (به تعبیر رئیسجمهور هر چه در کتاب نوشته شده درست است) یک علم اجتماعی (اقتصاد) را به جایگاه علوم محض نشانده و منتقدان را به عناد با علم متهم کرده است و چنان نسخههای سیاستهای مالی و پولی آمریکایی (مکتب شیکاگو) را در ایران اجرا کردند، که گویی ایران ایالت پنجاه و سوم آمریکا است و هیچ نوع ابتکار عمل دیگری بجز آنچه آقایان توصیه کردهاند وجود ندارد.
نکته قابل توجه دیگر اینکه نئولیبرالهای وطنی همواره در جهت سلب مسئولیت از خود، ناکامی و شکست سیاستهای خود را به بعضی مداخلات، مشکلات یا اجرای ناقص آنها، نسبت دادهاند. نخست اینکه طی پنج سال اخیر بیش از هر زمان دیگر برنامههای توصیه شده نئولیبرالهای وطنی اجرا شده که آخرین توصیههای آنها همین افزایش قیمت ارز است؛ و دوم این که علت مخالفت منتقدین با این برنامهها، بیارتباطی و بیتوجهی کامل سیاستهای اعمال شده به شرایط خاص و پیچیده اقتصاد ایران، تکساحتی و سطحی بودن و ضعف برنامههای آنها بوده است.
دولت که با تمکین به این توصیههای غلط با تشدید و تعمیق سه بحران بدهیها، بانکی و کسر بودجه روبهرو شده است، اکنون درگیر بحران ارزی و تشدید و تعمیق رکود تورمی شده است. این همه در شرایطی صورت گرفته است که اقتصاد کشور در اثر چند سال رکود مستمر فعالیتهای بخش خصوصی و تحریمهای شدید و ناعادلانه، کاهش قدرت خرید مردم و تعطیلی مستمر واحدهای تولیدی و گسترش رکود و بیکاری را تجربه کرده است. همانطور که بارها بر این نکته تأکید شده است. تنها راه، بازگشت به مردم و مردمیسازی اقتصاد برای گذر از بحران کنونی است.