به گزارش گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو، عادل پیغامی در نشستی تحت عنوان تربیت اقتصادی در دانشکده روانشناسی دانشگاه تهران، اظهار داشت: اگر دایره واژگان کودکان ما در سواد عمومی درست نباشد، در جامعهپذیری دچار مشکل میشوند. به عنوان مثال ۹۹ درصد مخاطبان ما کارآفرینی را برابر با اشتغالزایی میدانند که درست نیست. در واقع افراد با فهرستی از کلمات، جامعهپذیری خود را از دست میدهند و دیگر نمیتوانند گفتگو کنند. طی ۱۱ سال اخیر شعارهای سال مربوط به مسائل اقتصادی بوده است. زمانی که سواد عمومی اقتصادی نباشد، افراد متوجه صحبتهای مقام معظم رهبری نمیشوند و با شعار سال ارتباط برقرار نمیکنند.
متاسفانه دانشکدههای اقتصاد ما در خصوص رفتارسازی اقدامی را انجام نمیدهند، در حالی که غربیها کاملا به این مبحث وارد شدهاند. اقتصاددان ایرانی خود را مکلف به رفتارسازی اقتصادی برای کودکان و نوجوانان نمیداند. البته در حال حاضر وضعیت تعلیم و تربیت اقتصاد چندان بد نیست، اما هنوز راه نرفته زیاد است.
در اسناد کارهای خوبی در خصوص تربیت اقتصادی شده است. در سند تحول بنیادین آموزش و پرورش، ساحت اقتصاد حرفهای گنجانده شد. همچنین در برنامه درس ملی، در اهداف کلان برنامه درس ملی و در اهداف مقاطع این موضوع دیده شد.
در غرب به صراحت میگویند که هدف از تربیت اقتصادی، کاپیتالیسم است. منتهی واقعیت این است که کاپیتالیسم کنونی با کاپیتالیسم قرن ۱۸ و ۱۹ متفاوت است. بسیاری از ابعادی که چپها در قرن ۱۹ میگفتند در سرمایهداری الان استفاده میشود. از این رو زمانی که برنامه درسی کودکان در آمریکا را بررسی میکنیم میبینیم که دولت نقش اساسی دارد. درواقع ترکیب بهینهای از بازار و دولت را به دانشآموزان آموزش میدهند. در اقتصاد ایران یک سری مبانی ارزشی و اعتقادی و اسناد کلان و پایین دستی داریم که باید «ترکیب» را در این موارد پیدا و ارائه کنیم.
در کتاب پایه دهم علوم انسانی در بخش دولت، ترکیبی در این خصوص ارائه شده که نه دولتی محض و نه بازار محض را مورد توجه قرار داده است. در ادبیات اقتصاد اسلامی برخلاف غرب، حاکمیت را بازیگر مستقل میدانیم. در کشور ما، برای حاکمیت، مالکیت مستقل قائلیم که البته از مالکیت مردم نیز نمایندگی میکند. اما در غرب حاکمیت تنها از مالکیت مردم نمایندگی میکند. باید این مساله به دانشآموز فهمانده شود.
افرادی که در آموزش و پرورش رسوب کردهاند، از دهههای اول انقلاب بوده و آدمهای قدیمی هستند که آموزش اقتصاد را با مادی تربیت کردن کودکان برابر میدانند و بعضا با آن مقابله میکنند. آموزش و پرورش منتظر افراد جدید است. قائل نیستیم که از اول ابتدایی دانشآموزان کتاب اقتصاد داشته باشند، اما به صورت تلفیقی با دروس دیگر باید آموزش ببینند. البته تا سال ۱۴۰۰ آموزش و پرورش کتاب جدید نخواهد داشت و اینکه در ۱۴۰۰ کتابهایی اضافه شود منوط به این است که چقدر تلاش کنیم.
زمانی که دانشآموز تفاوت اسمی و حقیقی را فهمید آن وقت متوجه میشود که رویههای اقتصادی در کشورها بر چه مبنایی است. این که میگویند نرخ بهره در آمریکا ۳ درصد است، اما این نرخ در ایران تا ۲۰ درصد هم میرسد، پس اقتصاد ایران اسلامی نیست نشان از فقدان تعلیم و تربیت اقتصاد در مدارس کشور دارد. ۳ دسته فقیه داریم که عدهای گفتند حلال است، عدهای گفتند اگر نرخ سود در حد تورم باشد مشکلی ندارد و عدهای گفتند در صورت علی الحساب بودن مانعی ندارد که نظر این دسته سوم تبدیل به قانون شد؛ بنابراین قانون به لحاظ فقهی این مساله را حل کرده است.
اگر علم اقتصاد را به کودکانمان آموزش بدهیم در بیش از ۹۵ درصد مشکلی ندارد و تفاوتی با اقتصاد اسلامی ندارد. مثلا میگویند نظام عرضه و تقاضا غربی است در حالی که شیخ طوسی هزار سال پیش این نظام را تبیین کرده بود، پس از لحاظ بعد اسلامی ایرادی ندارد.
در غرب بین سواد اقتصادی و سواد مالی تفاوت قائل شدند. دریافت متون سواد اقتصادی از منابع غربی برای تربیت اقتصادی کودکان مشکلی ندارد، اما در حوزه سواد مالی باید مراقب بود. سواد مالی باید نزدیک به احکام باشد در حالیکه منابع غربی در این حوزه به فرهنگ ما نمیخورد.
مهم اینه که الگوی جایگزین نداره، همون دروس غربی رو تدریس میکنه و...
خوانش ایشون از اقتصاد مقاومتی هم خوانش لیبرال هست