به گزارش گروه بین الملل خبرگزاری دانشجو، چندی پیش خبرگزاری رویترز در گزارشی به تحلیل توییتهای جان بولتون مشاور امنیت ملی آمریکا پرداخته و به این نتیجه رسیده که میزان توجه بولتون به ایران کاهش یافته و ونزوئلا در صدر موضوعات مورد توجه وی قرار گرفته است.
جالب اینجاست که چندی بعد بولتون در اظهاراتی بازگشت به سیاست قدیمی ایالات متحده آمریکا در خصوص آمریکای لاتین موسوم به سیاست «دکترین مونرو» را مورد تأیید قرار داد و در گفتوگو با شبکه خبری«سیانان»، گفت: «در این دولت از به کار بردن عبارت «دکترین مونرو» ابایی نداریم. [ونزوئلا] کشوری است که در نیمکره ما واقع شده و از دوره رونالد ریگان هدف رؤسایجمهور ایالات متحده این بوده که نیمکرهای کاملا دموکراتیک داشته باشیم. من اواخر پارسال هم اشاره کردم که ما سهگانه استبداد از جمله کوبا و نیکاراگوئه و همچنین مادورو را به دقت تحت نظر داریم.»
از این اظهارات به نظر میرسد که دولت ترامپ تهاجم جدیدی را به دولتهای مستقل آمریکای لاتین را آغاز کرده است.
تاریخ خونبار آمریکای لاتین
اگرچه به نظر میرسد تمرکز دولت ترامپ بر آمریکای لاتین جزئی از سیاست انزواگرایانه واشنگتن در دو سال اخیر باشد، اما یک نگاه تاریخی دقیق نشان میدهد که اساسا حفظ تسلط بر آمریکا جزئی جدا نشدنی از سیاست این کشور بوده که آخرین آن حمایت از کودتای نظامیان ونزوئلایی در سال ۲۰۰۲ بود که «الیوت آبرامز» نماینده فعلی ترامپ در امور آمریکای لاتین به عنوان مدیر وقت شورای عالی امنیت ملی آمریکا مدیریت آن کودتا را به عهده داشت.
نقطه شروع این سیاست به سال ۱۸۲۳ بر میگردد که «جیمز مونرو» رییسجمهور وقت ایالات متحده آمریکا در ۲ دسامبر در سخنرانی خود در کنگره این کشور اعلام کرد که هیچ قدرت اروپایی و خارجی حق حضور در حیات خلوت آمریکا را ندارد.
دکترین مونرو ابتدا به عنوان سیاستی ضداستعماری مطرح شد، اما بعدا به بهانهای برای مداخله ایالات متحده در امور کشورهای آمریکای لاتین بدل شد. (کارتون یکی از نشریات آمریکایی در سال ۱۹۰۲)
اگرچه این سیاست دولت ایالات متحده به ظاهر در راستای مقابله با سیاستهای استعمارگرایانه اسپانیا و پرتغال در آمریکای لاتین به نظر میرسید، اما در حقیقت آغاز یک رقابت راهبردی برای کنترل این منطقه حساس به خصوص آمریکای مرکزی بود. دولت فدرال آمریکا که موجودیت خود را با تصرف زمینهای تحت کنترل دولتهای اروپایی تضمین کرده بود، توسعه ارضی خود را با استفاده از حمله به دولتهای تازه استقلال یافته آمریکای لاتین ادامه داد.
به عنوان مثال مکزیک در سال ۱۸۲۳ از دولت اسپانیا مستقل شد، اما مهاجرت آمریکاییهای مهاجر به ایالت تگزاس که در آن زمان تحت کنترل دولت مکزیک قرار داشت، زمینه اعلام استقلال این منطقه و آغاز نبرد بین دو دولت آمریکا و مکزیک بین سال های ۱۸۴۶ تا ۱۸۴۸ میلادی شد.
دولت مکزیک در این نبرد شکست خورد و زمینهای گستردهای را از جمله ایالت تگزاس، تمام ایالت کالیفرنیا، نوادا و یوتا و بخشی از نیو مکزیکو، آریزونا، کلرادو و وایومینگ، از ازدست داد. نبرد مکزیک اولین ثمره سیاست مونرو در منطقه بود.
پس از این جنگ دولت ایالات متحده درگیر نبردهای انفصال و بازسازی پس از آن شد، اما در دهه ۸۰ قرن نوزدهم بار دیگر فلش فشار آمریکا بر روی آمریکای لاتین متمرکز شد. در سال ۱۸۸۸ «جیمز بلین» وزیر خارجه وقت آمریکا به این نکته اشاره کرد که ۳ سرزمین است که باید بلافاصله اشغال شوند: هاوایی، کوبا، پورتویکو.
نظامیان آمریکایی در پاناما
هاوایی چند سال بعد با ترکیبی از فشار و نیرنگ به یکی از ایالات آمریکا تبدیل شد و کوبا در سال ۱۸۹۸ در جنگی خونبار با دولت اسپانیا به طور کامل فتح شد. قاپیدن تکهای از کشور پاناما و ساخت کانال پاناما، حملات خونبار دولت «وودرو ویلسون» به جمهوریهای دومینیکن و هاییتی و همچنین تصرف فیلیپین که با کشتار دهها هزار مسلمان این کشور همراه بود، دومینویی بود که باید به کشور چین میرسید.
سرزمینی طلایی که خاندان الیگارشی در منطقه نیوانگلند امیدوار بودند بتوانند از تجارت گسترده با آن پول در آورده و عقبماندگی خود را از همپیمانان اروپایی که از تجارت تریاک با چین توانسته بودند بزرگترین امپراطوری مالی دنیا را در قالب بانک هنگکنگ اند شانگهای ایجاد کنند، جبران کنند.
نقطه اوج این موفقیت بیرون راندن دولت بریتانیا همپیمان و رقیب قدیمی از ونزوئلا بود؛ کشوری که بزرگترین ذخایر نفتی در دنیا را اختیار داشت و به زودی با استقرار شرکتهای آمریکایی به بزرگترین تولید کننده نفت در آستانه جنگ جهانی دوم تبدیل شد.
تحلیل قدرت آمریکا در آمریکای لاتین چگونه رقم خورد
در تمام طول سالهای پس از جنگ جهانی اول تمام تلاش آمریکا حفظ تسلطی بود که در قرن ۱۹ با استفاده از حملات نظامی به دست آمده بود. مهمترین ابزاری که آمریکاییها برای حفظ این تسلط به کار گرفتهاند، کودتاهای مداوم و حمایت از شبه نظامیان راستگرا بوده است.
کودتا در هاییتی علیه دولت آرونز، کودتا در شیلی علیه دولت پینوشه، کودتا در آرژانتین و برزیل، حمایت از شبهنظامیان کنترا علیه در نیکاراگوئه و حمایت از شبه نظامیان کلمبیایی بخشی از این سیاست به خصوص در دوران جنگ سرد بوده است.
پس از پایان جنگ سرد و در خلاء حاصل از توجه آمریکا به سایر نقاط جهان مجالی برای قدرت یافتن جریانهای چپگرا به خصوص در آمریکای لاتین فراهم آمد. این مسئله زمانی شدت پیدا کرد که سیاستهای لیبرالیستی دولتهای طرفدار آمریکا منجر به فاصله طبقاتی شدید و گزارش فقر و بیعدالتی در این کشورها شده و جریانهای استقلالطلبانه موضع قویتری در انتخاباتهای مردمی پیدا کردند.
به قدرت رسیدن هوگو چاوز در ونزوئلا و لولا داسیلوا در برزیل بخشی از این فرآیند بود که در دهه اول قرن بیست و یکم به استقلال هر چه بیشتر آمریکای لاتین منجر شد. نکته دیگری که بر تحولات آمریکای لاتین تاثیرگذار بود، قدرت گرفتن اقتصادی چین در آمریکای لاتین بود.
دهه نخست قرن ۲۱ با قدرت گرفتن جریانهای چپگرای ضداستعماری در آمریکای لاتین همراه شد
سرمایهگذاری گسترده و گسترش تبادلات اقتصادی چین در منطقه آمریکای لاتین سهم ایالات متحده در اقتصاد این کشورها را کاهش و بر استقلال آن میافزاید. هم اکنون چین نزدیک به ۷۰ میلیارد دلار سرمایهگذاری در این منطقه انجام داده و بزرگترین واردکننده مواد خام و محصولات نفتی از آمریکای لاتین است.
در حالی که پیش از این شرکتهای آمریکایی بزرگترین واردکننده نفت سنگین ونزوئلا بودهاند، هم اکنون این جایگاه را چین تصرف کرده است. همچنین چین به بزرگترین واردکننده مس از شیلی نیز تبدیل شده است. در کنار چین، ایران و روسیه نیز در صدد گسترش نفوذ سیاسی خود در آمریکای لاتین هستند.
روسیه پایگاههای خود را در کوبا فعال کرده و یک پایگاه جدید شنود نیز در نزدیکی خلیج کوبا راهاندازی کرده است. بمبافکنهای «توپولف-۱۶۰» بلک جک نیز با پرواز از مورمانسک و فرود در ونزوئلا در اقیانوس اطلس قدرتنمایی می کنند.
درمقالهای که در بنیاد «کارنگی» در مورد نفوذ روسیه در حیاط خلوت آمریکا نوشته شده از «جان کلی» که بعدا به ریاست دفتر ترامپ رسید نقل شده که نفوذ اقتصادی، سیاسی و نظامی روسیه در آمریکای لاتین و آمریکای جنوبی «به حدی رسیده که به دوران جنگ سرد بازگشتهایم.»
ایران نیز به خصوص در دوران محمود احمدینژاد تلاش کرد تا با گسترش روابط خود با ونزوئلا و دولتهایی همچون بولیوی به حیاط خلوت آمریکا نفوذ کند.
تحلیل قدرت آمریکا در طول سالهای اخیر سبب شده است تا آمریکا هم زمان با اوجگیری تهدیدات راهبردی روسیه و چین علیه امنیت ملی خود، برگرداندن هیمنه خود به این منطقه را در دستور کار خود قرار دهد.
«سهگانه شر» در آمریکای لاتین
علیرغم برخی اتفاقات مشکوک از جمله کودتای قضایی علیه دیلما روسف رییسجمهور سابق برزیل و یا بیماری سرطان در برخی رهبران چپگرا در منطقه از جمله هوگو چاوز و کریستینا کریشنر همچنان ونزوئلا، کوبا و نیکاراگوئه دژهای مستحکم مقاومت در آمریکای لاتین باقی ماندهاند.
زمینهسازی برای تسلیم این دژها از سال ۲۰۱۵ آغاز شد؛ زمانی که باراک اوباما در ماه مارس آن سال با استناد به اختیارات خود در مورد شرایط اضطراری بین المللی در خصوص ونزوئلا وضعیت اضطراری اعلام کرد.
این فرمان اجازه مصادره اموال شرکتها و سیاستمداران ونزوئلایی در آمریکا را در صورت زیر پاگذاشتن قوانین مرتبط با حقوق بشر در ونزوئلا را صادر میکرد. از سوی دیگر سقوط قیمت نفت و مشکلات مالی دولت ونزوئلا که منجر به چاپ گسترده پول از سوی این کشور شد، زمینه هرج و مرج اقتصادی را در این منطقه از آمریکای لاتین را فراهم کرده است.
به نظر میرسد حالا که آمریکا قصد خروج از منطقه خاورمیانه و کاهش درگیریهای نظامی در آسیا را دارد، تمرکز بر منطقه آمریکای لاتین در دستور کار دولت ترامپ قرار گرفته است. در این میان ونزوئلا با داشتن نزدیک به ۲۰۰ میلیارد بشکه ذخیره نفت هدفی راهبردی برای آمریکا محسوب میشود.
نکته اساسی اینجاست که بخش اعظم ظرفیت پالایشی چین نزدیکترین رقیب اقتصادی آمریکا که در حال رقابت نزدیک با آمریکاست بر اساس نفت سنگین ایجاد شده که دقیقا با مشخصات شیمیایی نفت ونزوئلا منطبق است.
به نظر میرسد که آمریکاییها امیدوارند که با ترکیبی از جنگ اقتصادی و عملیات تروریستی دولت مادورو را تسلیم کرده و به صورت دومینووار زمینه سقوط دولتهای کوبا و نیکارگوئه را فراهم کنند. هم اکنون هم این دولتها از اصلیترین دریافتکنندگان کمکهای سوختی از ونزوئلا هستند. شاید به همین دلیل است که جان بولتون کوبا را به استقرار ۲۵ هزار نیروی کمکی در ونزوئلا متهم میکند.
خط مقدم اقدام علیه ونزوئلا، دولتهای کلمبیا و برزیل هستند. ژائیر بولسونارو که پیش از این در رود اردن غسل تعمید داده شده و روابط نزدیکی با دولت آمریکا و رژیم صهیونیستی دارد، از مدتها قبل موافقت خود را با سرنگونی دولت برزیل اعلام کرده است.
هواپیماهای حامل کمکهای به اصطلاح بشردوستانه آمریکا نیز در کلمبیا به زمین نشستهاند، اما مقامات امنیتی ونزوئلا معتقدند که این کمکها حاوی اسلحه برای تسلیح تروریستها هستند. تاکنون تلاش آمریکا برای تسلیم کردن افسران ارشد ونزوئلا با موفقیت روبه رو نبوده است، اما اگر جان بولتون بتواند مادورو را تسلیم کند، به سراغ کوبا و نیکاراگئه نیز خواهد رفت.
منبع: فارس