«خون دلی که لعل شد» پرفروشترین اثر غرفه انتشارات انقلاب اسلامی در روزهای برپایی سی و دومین دوره نمایشگاه کتاب تهران است.
به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، «خون دلی که لعل شد» در صدر فروش انتشارات انقلاب اسلامی در سی و دومین دوره نمایشگاه کتاب تهران قرار دارد؛ به طوری که با استقبال مردم از این اثر، شمار نسخههای این کتاب از ۵۰ هزار نسخه گذشته است.
«خون دلی که لعل شد» خاطرات رهبر معظم انقلاب است که پیش از آغاز سال جدید به فارسی ترجمه و از سوی ناشر روانه بازار کتاب شد. پیش از این، همزمان با چهلمین سالروز پیروزی انقلاب اسلامی، کتاب به زبان عربی در لبنان منتشر و رونمایی شد.
محمدعلی آذرشب، گردآورنده خاطرات رهبر انقلاب، درباره اهمیت انتشار این اثر به زبان عربی و پیام این خاطرات به تسنیم میگوید: یکی از مهمترین پیامهای این خاطرات که عنوانش هم «انّ مع الصبر نصراً» این است که انسانها نباید در راه خدا و تکامل انسانی خسته شوند، باید اصیل باشند و بهروز. این اصالت و معاصرت، یعنی ریشهدار بودن افکار و اندیشهها در زمینه اسلامی و بروز بودن و براساس شرایط روز حرکت کردن، بزرگترین پیام برای جوانان جهان عرب است. از سوی دیگر این خاطرات به ما یادآوری میکند که انسانها چگونه باید راهی انتخاب کنند که منجر به تکامل و پیروزی شود.
در بخشهایی از خاطرات میخوانیم:
حلول سال نو نزدیک شد. ایرانیان بنا بر رسم معهود، میبایستی در آغاز سال نو با شادی و سرور و جامههای نو ودید و بازدید به استقبال بهار بروند. امّا امام پیشاپیش اعلام کرد ما سوگواریم و امسال عید نداریم.
علّت این اعلام، حمله به تظاهرات مسالمت آمیزی بود که در تهران صورت گرفت و گروهی از مؤمنین- از جمله آیتالله سیّد احمد خوانساری، از مراجع وقت ایران- در آن شرکت کردند. حضور یک مرجع در تظاهراتی مردمی، امر شگفتانگیزی بود. شگفتانگیزتر از آن، حمله دژخیمان شاه به چنین تظاهراتی بود که این مرجع در آن شرکت داشت. آنها به ضرب و جرح تظاهرکنندگان پرداختند؛ حتّی خود آقای خوانساری هم صدمه دید.
پس از اعلام عزا، همه طلّاب جوان علوم دینی، به همان شکل که در مراسم عزا رسم است، لباسهای سیاه پوشیدند. برخی به یک پیراهن سیاه بسنده کردند و برخی هم بیشتر سیاه پوشیدند. به یاد دارم که نزد خیاط رفتم تا برایم پیراهنی سیاه بدوزد.
اوّل فروردین، مصادف با ۲۳ سؤال بود، و روز بعد هم سالروز شهادت امام جعفربن محمّد صادق (علیه السّلام) بود و معمولاً در این روز مراجع دینی قم مجالس روضه برپا میکنند. مجلس حضرت امام (ره) در منزل ایشان، و مجلس آقای شریعتمداری در مدرسه «حجّتیّه» بود. این هر دو مجلس پیش از ظهر و مجلس آقای گلپایگانی هم عصر در مدرسه «فیضیّه» برپا بود.
رژیم شاه برای انتقامجویی از علمای قم، مخصوصاً در چنین روزی نقشه خود را طرّاحی کرد. گروهی از افراد گارد مخصوص شاه به قم آمدند. نقشه آنها این بود که در مجالس عزا که به مناسبت شهادت امام صادق (علیه السّلام) برگزار میشد، آشوب برپا کنند و سپس قدرت خود را نشان دهند و طلّاب حوزه علمیّه را به خاک وخون بکشند. میخواستند در مجلس امام (ره) مشکلآفرینی کنند. امّا روضه در منزل ایشان برقرار بود و منزل ایشان هم داخل کوچههای تنگ و پیچدرپیچ قرار داشت؛ لذا نقشه آنها در آنجا نمیتوانست موفِّق شود. علاوه بر این، یکی از معمّمین برخاست و با صدای بلند این نقشه را اعلام و آنان را تهدید کرد و فرصت را از دست توطئهگران گرفت. خواستند این مشکل را در مجلس آقای شریعتمداری ایجاد کنند. ولی یکی از «جاهل مسلکها» که معروف به طرفداری از آقای شریعتمداری بود، متوجّه موضوع شد و برخاست و خطاب به حاضران گفت: هرکه بخواهد در این مجلس مشکلی بیافریند، کمرش را میشکنم. البتّه آنها در مدرسه فیضیّه موفّق شدند.
مجلس سوگواری مدرسه فیضیّه را به فاجعهای بزرگتر تبدیل کردند که لکّه ننگ همیشگی بر پیشانی رژیم شاه گذاشت. دژخیمان، به طلّاب حمله کردند و آنها را کتک زدند؛ برخی را کشتند، و برخی را از پشت بام به حیاط مدرسه پرتاب کردند. اندک اثاث ناچیز آنها را از حجرهها بیرون ریختند و به آتش کشیدند. چهها که نکردند، که شرح آن به درازا میکشد.