کتاب «به من گفتند تنها بیا» نوشته سعاد مخنت روزنامهنگار زنی که در سال ۲۰۱۴ با یکی از فرماندهان داعش گفتگو کرده بود در کمتر از یک ماه به چاپ دوم رسید.
به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، سعاد مخنت، خبرنگار امنیت ملی واشنگتن پست است که برای رسانههای آمریکایی گزارشهایی با موضوع تروریسم تهیه میکند. او در کتاب «به من گفتند تنها بیا» از قلب شبکه تروریستی داعش در خاورمیانه و شمال آفریقا گزارشی جذاب و تکاندهنده ارائه کرده است.
سعاد مخنت از یک پدر سنی و مادری شیعی در آلمان زاده شده است که مشی خود را صریحاً مسلمانی سکولار معرفی میکند و از همین رو دریچه قضاوتهای او از همین مسیر است. نه تعصبی به اهل سنت نشان میدهد، نه علقه بیشتری به شیعیان دارد. مخنت در روایتهای خود قرائتی خنثی از شیعه و سنی ارائه میدهد و بیش از آنکه مسالهاش مذهب باشد، سیاست است. تحول اندیشهای مخنت پس از مواجهه با اتفاقات، او را وادار میکند در بسیاری از تصوراتش تغییر ایجاد کند. نگاه او به آمریکا، رسانههای سراسری، تحولات خاورمیانه، ۱۱ سپتامبر، شیعیان انقلابی و... پس از تجربههای روزنامهنگاریاش متفاوت میشود و مخاطب همزمان با نویسنده، بینشی جدید نسبت به آنها به دست میآورد. اگرچه قطعاً میتوان به بسیاری از تحلیلهای سیاسی مخنت ایرادهایی وارد کرد، اما تکاپوهای او برای کشف حقیقت، بهگونهای است که مخاطب را با طیفهای گوناگون عقیدتی و سیاسی همراه میکند و شاید از همین رو است که «به من گفتند تنها بیا» جزو پرفروشترینهای واشنگتنپست بهحساب میآید.
«سعاد مخنت درخواست کرده بود تا با یکی از رهبران داعش مصاحبه کند. تقاضای او برای مصاحبه در طول روز و در مکانی عمومی رد شد، بهجای آن باید ساعت ۱۱:۳۰ شب، در مرز ترکیه و سوریه، سوار ماشینی میشد که یکی از فرماندهان ارشد داعش در آن نشسته بود. مخنت بر تردیدهایش غلبه کرد و برای مصاحبه رفت و با مرد جوانِ تحصیلکردهای مواجه شد که از خیلی جهات او را یاد برادر کوچک خودش میانداخت.
به من گفتند تنها بیا. نباید کارت شناسایی میبُردم و باید تلفن همراه، دستگاه ضبط صدا، ساعت و کیفم را در هتلم در انتاکیه ترکیه جا میگذاشتم. فقط میتوانستم دفترچه و خودکار ببرم.
در عوض، میخواستم با یکی از مهرههای پرنفوذ حرف بزنم، کسی که بتواند استراتژی درازمدت دولت اسلامی عراق و شام یا داعش را توضیح بدهد. تابستان ۲۰۱۴ بود، سه هفته پیش از آنکه این گروه با انتشار ویدئوی سربُریدن روزنامهنگار آمریکایی، جیمز فولی، در اینجا مشهور شود. حتی همان زمان هم حدس میزدم که داعش به بازیگر مهمی در دنیای جهاد در جهان تبدیل خواهد شد. من روزنامهنگاری بودم که ستیزهجویی اسلامی در اروپا و خاورمیانه را برای نیویورکتایمز، خروجیهای خبری مهم آلمانیزبان و اکنون واشنگتنپست، پوشش میدادم؛ دیده بودم که در دنیای خلقشده پس از حملات یازده سپتامبر، دو جنگ به رهبری آمریکا، و تحولاتی که اکنون به بهار عربی مشهور شدهاند این گروه شکل گرفت. سالها بود که با برخی اعضای آتی این گروه حرف میزدم.
به رابطهایم با داعش گفتم که هر سؤالی بخواهم میپرسم و قرار نیست تأییدیه نقلقولها را بگیرم یا مقاله را پیش از انتشار نشانشان بدهم. همچنین باید تضمین میکردند که ربوده نشوم. و، چون گفته بودند کس دیگری را از واشنگتنپست نیاورم، تقاضا کردم رابط مورد اعتمادم همراهم باشد، کسی که کمک کرده بود قرار این مصاحبه را بگذارم.
به رهبران داعش گفتم: «من متأهل نیستم. نمیتوانم با شما تنها باشم.»
من، زن مسلمانی از تبار مراکشی-ترکی که در آلمان به دنیا آمده و بزرگ شدهام، بین روزنامهنگارانی که جهاد جهانی را پوشش میدهند مورد خاصی هستم. اما از همان زمان که بهعنوان یک دانشجوی کالج شروع به گزارشدادن دربارۀ هواپیما ربایان یازده سپتامبر کردم، به خاطر پیشینهام، دسترسیِ منحصربهفردی به رهبران ستیزهجوی زیرزمینی داشتهام، مثل همین مردی که میخواستم آن روز در ماه جولای در ترکیه ببینم.» به رابطهایم با داعش گفتم که هر سؤالی بخواهم میپرسم و قرار نیست تأییدیه نقلقولها را بگیرم یا مقاله را پیش از انتشار نشانشان بدهم. همچنین باید تضمین میکردند که ربوده نشوم و، چون گفته بودند کس دیگری را از واشنگتنپست نیاورم، تقاضا کردم رابط مورد اعتمادم همراهم باشد. میدانستیم که داعش روزنامهنگاران را گروگان میگیرد؛ اما نمیدانستیم رهبری که میخواستم ببینم در نقشهکشیهای گروگانگیری گروه مشارکت داشت و قاتلی که در ویدئوها با لهجه بریتانیایی و شهرت «جان جهادی» در جهان شناخته میشود، زیر نظر او کار میکرده است. بعدها متوجه شدم مردی که در آن تابستان ملاقات کردم، همان کسی که به ابویوسف شهرت یافته بود. مدیریت برنامه شکنجه دادن گروگانها، مانند غرق مصنوعی را به عهده داشته است.