کد خبر:۷۷۰۹۸۲
سالروز به شهادت رسیدن نخستین شهید فتنه ۸۸؛

معراج در «خیابان بهشت»

«شوق برای شهادت در حسین غلام کبیری موج می‌زد و پدر شهید غلام کبیری از شوق حسین برای شهادت می‌گوید»

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزای دانشجو، 25 خردادماه سالروز به شهادت رسیدن شهید حسین غلام کبیری، نخستین شهید فتنه 88 است که به همین بهانه مروری شده ست به نحوه شهادت وی و زندگینامه این شهید بزرگوار که در ادامه از نظرتان میگذرد:

 

معراج در «خیابان بهشت»

از حسین غلام کبیری با عنوان فردی بااخلاق و باایمان مطرح می‌شود و این را همسایگان و دوستان حسین نیز تایید می‌کنند که این در مستند "خیابان شهادت" به کارگردانی سید محسن اسلامزاده و محصول گروه مستند سازی دیده بان که به بررسی زندگی شهید حسین غلام کبیری می‌پردازد به وضوح دیده می‌شود، پدر حسین غلام کبیری درباره ویژگی‌های او اینگونه میگوید: حسین خیلی مهربان بود، خیلی بچه‌ی ساده، با ایمان و خوبی بود. صبح‌ها می‌رفت مدرسه تا ساعت جهار و ساعت چهار هم می‌رفت پایگاه تا ساعت ده و یازده شب؛ وقتی می‌آمد می‌گفتیم مگر تو درس و مشق نداری؟ می‌گفت: خب مدرسه می‌روم پایگاه هم می‌روم، فرقی ندارد با هم. خلاصه حسین در این کار‌ها خیلی فعال بود.

شوق برای شهادت در حسین غلام کبیری موج می‌زد و پدر شهید غلام کبیری این گونه از شوق حسین برای شهادت میگفت که: او علاقه زیادی به فیلم‌های دفاع مقدس داشت و هرگاه این فیلم‌ها پخش می‌شد او می‌نشت و آن‌ها را تماشا می‌کرد حسین می‌گفت که من در اولین جنگ شهید می‌شوم.

از مادر شهید غلام کبیری اینگونه نقل شده است که: حسین مال ائمه بود، بیمه‌ ائمه بود. حسین در کودکی یک مریضی‌ای گرفت، چهل روزش بود که دکتر‌ها جوابش کردند، یعنی تمام بیمارستان گفتند «این نمی‌مونه»، ما برداشتیم در ملحفه پیچیدیم‌اش، آوردیم بیمه‌ی امام زمانش کردیم، مریضی‌اش خوب شد، اصلا روز به روز بهتر و خوشگل‌تر شد. دکتر‌ها گفته بودند ناراحتی دارد، اصلا نمی‌ماند.

شهید حسین غلام کبیری در بیست و پنج خرداد ماه سال هشتاد و هشت و در حین ماموریت بسیج در اغتشاشات تهران در منطقه سعادت آباد به شهادت رسید. نحوه شهادت غلام کبیری توسط یک خودرو بی پلاک پراید صورت گرفت که او را مورد سو قصد قرار داد و شهید غلام کبیری به شدت مجروح شد و بعد از انتقال به بیمارستان به درجه رفیع شهادت نایل گشت. حسن غلام کبیری پدر بزرگوار حسین غلام کبیری لحظه شهادت او را اینگونه نقل می‌کند که: بیمارستان رفتیم وقتی به او رسیدیم، یک ساعت بعدش تمام کرد ... پهلویش شکسته بود ... دست من را گرفت فشار داد، بلند شد آن‌قدر گریه کرد، اکسیژن دهانش بود، سرم دستش بود، بلند شد نشست دست من را فشار داد، گریه کرد اشک می‌ریخت مثل ابر بهار، نمی‌دانستم دیدم فقط پاهایش بسته است، نمی‌دانستم که پهلویش هم شکسته است. گفتند پاهایش شکسته، گفتم عیبی ندارد، یکی دو دقیقه کنارش ایستادم گریه کردم، آمدم بیرون بعد از یک ساعت گفتند که تمام کرد. حرفی به آن صورت برای من نزد، چون اکسیژن در دهانش بود حرفی نزد که بگوید چه اتفاقی افتاده است، کجا رفته، برای چه رفته؟ بسیجی بود دیگر، به او ماموریت داده بودند برود سعادت‌آباد، از این‌جا رفت سعادت‌آباد، آن‌جا شهید شد.
 
معراج در «خیابان بهشت»
 
مادر شهید اینگونه می‌گوید که: دکتر گفت: «دیگر دیر شده است. وقتی که بچه زردی می‌گیرد؛ آن هم به این شدت، زود باید جراحی شود ...» دلم شکست. ملحفه پیچیدم و بردمش خانه. گفتم: «یا صاحب الزمان (عج)! این پسر هم‌نام جد بزرگوار شماست، او را بیمة موسی بن جعفر (ع) کرده‌ام ...» خیلی گریه می‌کرد. آرام زدم به پهلویش. برای معاینه که بردیم، گفتند: «همان ضربة کوچک، کار خودش را کرد، دیگر به عمل نیازی نیست» رئیس بیمارستان می‌گفت: «عکسش را بدهید، می‌خواهم این معجزه را به همه نشان بدهم»

به هر حال حسین غلام کبیری از شهدای مظلوم بعد از انقلاب اسلامی می‌باشد که در راه جمهوریت و سلامیت نظام به شهادت رسید و از یاد نبریم قطعه ۵۵/ ردیف ۲۴/ شماره ۲ را برای این روز‌ها که هنوز که هنوز است خون امثال شهدایی مثل غلام کبیری است که سران فتنه را رسوا می‌کند.
ارسال نظر
captcha
*شرایط و مقررات*
خبرگزاری دانشجو نظراتی را که حاوی توهین است منتشر نمی کند.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگیلیش) خودداری نمايید.
توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر شده، از مثبت یا منفی استفاده فرمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابهی دارند، انتشار نمی یابد.
پربازدیدترین آخرین اخبار