به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، جنگ یا نبرد روایتها اگر برای ما یا مسؤولان ما جدی نیست، ولی نبردی جدی است و دنیا با جدیت به آن نگاه میکند. نبردی که خاکریزهای آن در جهان روایتها برپا شده است. برنده این میدان هم کسی است که بتواند روایت خود را زودتر عرضه کند و جا بیندازد.
آنچه در این نبرد اهمیت دارد، اول بودن یا قدرت اقناع است و صحت داشتن در درجههای بعدی اولویت است و در بسیاری از موارد نکته بیاهمیتی است؛ زیرا کافی است راوی روایت خود از مسئله را مطرح کند تا افکار عمومی آن را بپذیرد و دیگر کسی دنبال اثبات صحت و سقم آن روایت نیست.
*روایت درسآموز اما فراموش شده!
روایتگر بودن شأنی است که هنوز بسیاری به اهمیت آن پی نبردهاند، ولی غرب به جایگاه و اهمیت آن پی برده و برای اثبات این که غرب اهمیت آن را به خوبی دریافته، میتوان مروری بر مواضع رسانههای آن در اتفاقات مختلف داشت. یکی از مواردی که غرب و به طور خاص هالیوود با ارائه یک روایت و البته دادن بُعد انسانی به ماجرا روایت خود را در سطح گسترده منتشر کرد. فیلم سینمایی «آرگو» است. این فیلم روایتی است هالیوودی از ماجرای تسخیر لانه جاسوسی که سبب شد توجهها به این موضوع جلب شود. این در حالی است که شاید کسی در خاطرش روایتی از این طرف (دانشجویان پیرو خط امام) در ذهن نداشته باشد. این اولین بار نبوده که غرب و دستگاه تبلیغاتی آن (هالیوود) در روایتگری پیشگام بوده و توانسته توجه افکار عمومی را به روایت مطلوب خود جلب کند.
این در حالی است که تا همین چندی پیش حتی برخی از وجود اسناد لانه جاسوسی اطلاع نداشتند تا اینکه باز هم مانند همیشه رهبر انقلاب با تلنگری مسؤولان همیشه پرتوقع فرهنگی را از خواب بیدار کردند تا به فکر معرفی و کار کردن روی این موضوع باشند.
«جوانهای عزیز! اسناد لانه جاسوسی را بگیرید بخوانید، درسآموز است. دانشجویانی که سفارت را تسخیر کردند و فهمیدند اینجا لانه جاسوسی است، با زحمت زیاد این اسناد را -که سعی کرده بودند در کاغذخردکنها آنها را خرد کنند، نابود کنند- به هم چسباندند، با زحمت زیاد اینها را استحصال کردند و منتشر کردند؛ هفتاد، هشتاد جلد کتاب منتشر شده است. اینها نشان میدهد که آمریکاییها چه در هنگام اوج نهضت، چه در هنگامی که نهضت و انقلاب پیروز شده است و جمهوری اسلامی تشکیل شده است، دائم در حال توطئه علیه نظام اسلامی بودهاند؛ آمریکا این است. اینها مسائل مربوط به بعد از انقلاب است.»
*زمزمههای یک انفجار
مورد دیگری که بسیار هم در میان مخاطبان فارسیزبان پر سر و صدا بوده و طی هفتههای اخیر از آن بسیار صحبت شده، مینیسریال «چرنوبیل» است. اثری که پخش آن در آمریکا و انگلستان در ابتدا آغاز شد و حالا نسخههای زیرنویس و حتی دوبله شده آن در میان مخاطبان فارسیزبان دست به دست میشود.
پیش از این کتابی با عنوان «زمزمههای چرنوبیل» اثر نویسنده برنده جایزه نوبل منتشر شده بود که ناشران ایرانی نیز هرکدام برای کسب بازار ترجمههایی از آن را روانه بازار کردند. اثری که نویسنده آن بیش از ۵۰۰ مصاحبه از شاهدان عینی انفجار در نیروگاه هستهای چرنوبیل گرفته و در کتابش که قالب مستندنگاری دارد کنار هم قرار داده است. اثری که ابعاد آن را به خواننده نشان میدهد و یکی از عوامل سرعتبخش در فروپاشی اتحادیه جماهیر شوروی بود. این کتاب هرچند در وسعت بسیاری زیادی منتشر شده و مخاطبان با زبانهای مختلفی آن را خواندهاند، اما نباید فراموش کرد که قدرت و سرعتی که تصویر در انتقال یک مفهوم دارد متن ندارد؛ به همین خاطر باز هم غرب که دشمن همیشگی شوروی و نظام انقلابی آن بوده، از این فرصت برای ارائه روایتی به سود خود در جهت تخریب چهره این حکومت استفاده کرده و اثری تاثیرگذار تولید کرده است.
*افزایش توریسم با «چرنوبیل»
با «چرنوبیل» میبینیم که جنگ روایتها مسئله جدی و مهمی است و با گذشت بیش از ۳۰ سال از آن واقعه حاضرند برای آن هزینه کنند. در میزان اثرگذاری این اثر تلویزیونی همین بس که خبرگزاری رویترز گزارش میدهد که «پخش مینیسریال «چرنوبیل» موجب رشد آمار گردشگری و بازدید از چرنوبیل شده است. طبق اعلام دفتر خدمات مسافرتی «سولوایست» چرنوبیل حضور گردشگران در منطقه از می ۲۰۱۹ نسبت به همین ماه در سال گذشته تا ۳۰ درصد افزایش یافته است. «سرگی ایوانچوک» مدیر شرکت به رویترز میگوید ثبت نام برای ماههای جون، ژوئیه و اوت نیز به دنبال پخش سریال تا ۴۰ درصد رشد داشته است. دفتر «چرنوبیل تور» نیز رشد مشابهی را گزارش میدهد.»
یکی از مباحثی که حول این سریال داغ است، نیتی است که پشت ساخت آن نهفته است که مسئله این گزارش نیست، ولی آنچه اهمیت دارد جایگاه روایتگری است. روایتی که غرب میخواهد از یک فاجعه ارائه کند تا بتواند به واسطه آن خراشی بر چهره دشمن دیرینه خود بیندازد.
**چرنوبیل به جای «GOT»!
در روزگاری که حرف اول را روایتها میزنند، این مینیسریال ۵ قسمتی توانسته توجه افکار عمومی را به این اثر جلب کند تا جایی که کسانی که اصل موضوع را نیز نمیدانستند درباره آن پرسش کنند و بخوانند. به عبارتی حالا که کسی «GOT» نمیبیند و کار تمام شده به سرعت اثری ارائه شد تا دوباره مخاطب آنها را نگاه کند. حتی راوی با استفاده از جملاتی در ابتدای فیلم سعی میکند نشان دهد که این اتفاق در واقع هزینهای است که برای دروغها پرداخت میشود.
*از «تری مایل آیلند» چیزی میدانید؟
نکته جالب در این میان که باز هم تاکیدی بر جایگاه روایت است، حادثه مشابهی در آمریکاست. حادثه اتمی تری مایل آیلند بدترین حادثه اتمی آمریکا و نخستین فاجعه راکتورهای هستهای دنیا (پیش از حادثه چرنوبیل) است که در ۲۸ مارس ۱۹۷۹ در تری مایل آیلند آمریکا اتفاق افتاد. در این حادثه بخشی از هسته اصلی واحد ۲ در نیروگاه تری مایل آیلند در ایالت پنسیلوانیا در آمریکا ذوب شد که باعث نشت ۳ میلیون کوری گاز رادیواکتیو به بیرون از نیروگاه شد. در پی این حادثه حدود ۱۴۰٬۰۰۰ نفر از اهالی منطقه خانههای خود را ترک کردند. پس از حادثه تری مایلی آیلند، ساخت نیروگاههای هستهای برای مدتی در آمریکا متوقف شد.
این واقعه با وجود اینکه پیش از چرنوبیل روی داده (هفت سال قبل از آن)، اما اثری از آن در افکار عمومی نیست و حتی وقتی در وب جستوجو میکنید جز همین چند خط در وب فارسی که در صفحه ویکیپدیای این موضوع ایجاد شده، مطلب اضافهتری پیدا نمیشود؛ در حالی که برای فاجعه چرنوبیل اطلاعات بیشتری دیده میشود که پانوشتهای آن نیز کاملتر است. به عبارتی ما از حادثهای مشابه در آمریکا بیخبریم، ولی غرب با برجسته کردن حادثهای در سوی دیگران جهان قدرت روایتگری خود را به رخ جهان میکشد.
این موضوع نشان میدهد آنچه اهمیت دارد روایتی است که از یک موضوع منتشر میشود و اصل موضوع محل بحث نیست، بلکه زاویه راوی و روایتی که ارائه میکند، اثرگذار است.