مظلومیت شیخ ابراهیم زکزاکی و دیگر طلایهداران مبارزه علیه صهیونیسم جهانی و فساد بینالمللی ثمره دیپلماسی غیر انقلابی است.
گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو، رحمت الله معظمی گودرزی؛ شنیدن ادامه بازداشت عالم مجاهد شیخ ابراهیم زکزاکی هر مسلمان و هر انسانی را که هنوز چیزی از وجدان و فطرتش باقی باشد، آزرده میکند و چیزی که بیشتر از آن موجب ناراحتی است سکوت و یا نهایتا موضع گیریهای صوری مسئولان، نخبگان و مجالس ملی است.
با دیدن این اوضاع برآن شدیم که در باره علل و ریشههای مظلومیت شیخ زکزاکی و دیگر طلایه داران مبارزهی علیه جبهه باطل به صورت مختصر صحبت کنیم.
یکی از برهههای قابل دفاع سیاست خارجی دولت جمهوری اسلامی، از نظر مقاومت در عرصه دیپلماسی، دوره ۴ ساله ۸۴ تا ۸۸ و اندکی پس از آن میباشد. تفاوت و تمایز این دوره زمانی، با قبل و بعد از آن، به صورت واضح برای هر دنبال کننده ای، برجسته و نمایان است؛ و این بازهی زمانی، تا حدود زیادی واجد ویژگیهای مقاومت اسلامی در سیاست خارجه میباشد؛ و میتوان از آن به عنوان دورهای قابل قبول در این زمینه، نام برد؛ و همچنین میتوان برای مقایسه با سالهای قبل و بعد از آن، به این دوره استناد کرد.
موید این ادعا، بیان رهبر معظم انقلاب در سخنرانی معروف ۲۹ خرداد ۸۸ میباشد. ایشان در سخنرانی مذکور، بیان میدارند که در سه موضوع، نظر رئیس جمهور وقت از نظر هاشمی رفسنجانی، به معظم له، نزدیکتر است، و ایشان یکی از آن سه موضوع را سیاست خارجی بیان میدارند.
حال این که به صورت تفصیلی علل این رضایت حضرت آقا از سیاست خارجی دولت نهم چیست مجالی دیگر میطلبد، اما اجمالا، از مهمترین علل موفقیت نسبی این چند سال علاوه بر اطاعت نسبی از امام خامنه ای، رویکرد متفاوت دولت نهم، یعنی اعتماد به جریانها و افراد مستقل حوزوی و غیر حوزوی میباشد.
این رویکرد، در عمده بخشهای دولتی یعنی وزارتخانهها و سازمانها و نهادهای دولتی، تبدیل به رویکرد غالب شده بود و جهت گیری اصلی دولت، تا حدود زیادی متاثر از این رویکرد بود.
در واقع به صورت مشخص، شروع پاکسازی فضای سیاسی کشور، از جریان و تفکر اصلاحطلب و اصولگرا، دولت نهم است (اگرچه این پاکسازی در دولت دهم ادامه پیدا نکرد) و جریان مستقل اگرچه محدود، آن هم با وجود معارضه جدی جریان محافظه کار خودی، توانست اتفاقات خوبی را در سیاست خارجه، عدالت اجتماعی و برخی موضوعات فرهنگی برای کشور رقم بزند.
ذکر مثال در این باره، بحث را از حالت کلی خارج کرده و اطمینان خواننده را بیشتر میکند و نوشته از حالت محافظه کارانه، خارج میشود.
از جمله نمونههای مشخص جریان و افراد مستقل، علامه مصباح را میتوان نام برد. علامه بصیر آیت الله مصباح یزدی دامت برکاته و برخی از شاگردان این عالم مجاهد و انقلابی، از نمونه افراد مد نظر نگارنده میباشند که در دولت نهم تا حدودی مجال و توفیق، برای خدمت به امام و امت پیدا کردند و دولت نهم از وجود ایشان بهرهمند گردید. همچنین برخی از ایثارگران و افراد مستقل غیر مشهور که موتور پیشران موفقیتهای دولت نهم بودند.
دولت نهم در سیاست خارجه، موفق شد بخشی از مطالبات امام خامنهای را در این موضوع محقق کند.
برخی از اقدامات و کارهای انجام شده در این چند سال که باعث توفیقاتی در این عرصه شد، عبارتند از: _عدم تقیه در موضع گیریهای رسمی _. حمله و هجمه مدبرانه به نظام سلطه به جای انفعال _. به چالش کشیدن جدی صهیونیسم جهانی با افشاگریهایی مانند دروغ و بی پایه بودن هلوکاست _تقویت نهضتهای آزادی خواه _حساسیت بالا و بازدارنده در موضوع نفوذ _. تقویت معنادار ارتباط با کشورها و دولتهای مستقل _. تقویت جنبش عدم تعهد به انحاء مختلف _. استفاده از فرصت صحبت در اجلاسیه سالانه سازمان ملل و...
از جمله اقدامات دولت و دستگاه دیپلماسی در این دوره بود.
یکی از مهمترین نتایج این اقدامات، بر هم زدن محاسبات طرف مقابل بود که نتیجه آن دستپاچگی نظام سلطه در واکنشها و موضع گیریها گردید.
شاید بزرگترین پیامدهای مقاومت در سیاست خارجی در این چند سال محدود، تقویت و شتاب گرفتن بیداری اسلامی ناشی از انقلاب، به پا خاستن ملتهای خسته از ظلم و تقویت احساس افتخار در بین دولتها و ملتهای مقابل آمریکا باشد.
با وجود اینکه از سال ۸۹ و ۹۰ کم کم دوران افول مقاومت در عرصه سیاست خارجی شروع شد به دلیل اثرگذاری بالای این چهار سال، باز هم اثرات آن تا چند سال ادامه پیدا کرد که شاید همین امر، انحراف دولت را از مسیر قبلی از چشم عدهای پنهان کرد، که از پرداختن به این موضوع صرف نظر میکنیم.
ترویج روحیه مقاومت در مدت کوتاهی موجب بیداری اسلامی و خروش ملتهای مسلمان در غرب آسیا و شمال آفریقا و شروع زلزله شدید در کاخها و برجهای دیکتاتورهای متکی به کفر و شرک در منطقه شد و این آگاهی بخشی و الهام بخشی، موجب به پا خاستن مردم اروپا از شرق و مرکز آن و تا کشورهای غرب اروپا مانند فرانسه شد؛ و این حرکت ریشه دار و آگاهانه، تبدیل به حرکت دیگری در آمریکا آن هم در امنترین و مرفهترین خیابان آن یعنی وال استریت گردید و روی هم رفته جریانی ناشی از بیداری اسلامی و در دامنه آن جریانی آزادی خواهانه، علیه صهیونیسم جهانی و مدیریت فعلی نظام سلطه و قلدران بین المللی شکل گرفت.
این اتفاقات عظیم و حوادث شگفت انگیز را میتوان این گونه تفسیر کرد که اگر به رهبری آسمانی ولایت امر اعتماد کردیم و به صدق وعدههای الهی حسن ظن داشتیم، نصرت از جانب خداوند قطعی است؛ و این نصرت الهی و پیروزی، در این بازه زمانی برای حقیقت جویان، ثابت شد و شاید این بخش از کارنامه سیاست خارجه جمهوری اسلامی بی نظیر باشد یعنی نزدیکترین حالت جمهوری اسلامی به انقلاب در سیاست خارجی.
تمام این پیروزیها با هزینههای کم، بدون درگیری، بدون لشکر کشی انجام پذیرفت و مقاومت آگاهانه مردم و مسئولان ایران اسلامی، مانند رایحه گل ها، در اقصای عالم منتشر شد و شور و شعفی در دلهای آزادیخواهان عالم و انسانهای رنج کشیده، ایجاد کرد.
در تمام این مدت، طلایه داران مبارزه با استکبار و کسانی که مسلمانان را بر علیه ظلم تجهیز میکردند در کشورهای اسلامی پیشرفت و موفقیتشان شتاب مطلوبی داشت و به دلیل انگیزه بالای دولتمردان و دلسوزان و دغدغهمندان موارد حفاظتی و تدبیرهای لازم در حد مطلوبی رعایت میشد.
با تغییر رویکرد در دولت دهم و تغییر افراد و تصمیم گیریها در سیاست خارجه به خصوص در دو سال پایانی دولت دهم و در ادامه دولت یازدهم، حرکتی که تا قلب کفر رسیده و تبدیل به یک جریان شده بود معکوس شد.
موج ایجاد شده از آمریکا و غرب و مرکز و شرق اروپا و شمال آفریقا به داخل غرب آسیا برگشت و علاوه بر ناکام ماندن تعدادی از انقلابهای منطقه، چالش به محور مقاومت کشیده شد.
در حرکتهای اجتماعی به خصوص حرکتها و جریانهای انقلابی زمانی که در حمله با شکست مواجه میشویم به حالت اول باز نمیگردیم بلکه به دلیل واکنشهای شدید دچار عقب نشینی و عقب افتادگی و شکستهای غیر قابل جبران میشویم یعنی از نقطه اول نیز عقبتر خواهیم رفت.
مطالب گفته شده در این سطور تنها اشارهای به پیامدهای سیاست غیرانقلابی، در یک بازه زمانی محدود را بیان میکند نباید به هیچ وجه موجب کم شدن امیدواریها شود و آنچه موجب امیدواری از روی اطلاع و آگاهی میباشد تدابیر و تلاشهای امامت انقلاب در ۵۰ سال گذشته در ترویج اسلام و تقویت روحیه عدالت طلبی و آزادیخواهی در دنیا وتسخیر قلوب انسانهای بیشماریست که مرز و ملیت و نژاد نمیشناسد و سستیها و توطئههای مذکور در این نوشتار و پیامدهای تلخ آن به هیچ وجه با فتوحات اسلام و شکستهای استکبار قابل مقایسه نیست.
اولین اثر تغییر رویکرد در سیاست خارجه شروع فشار به سر پنجههای درگیری و مبارزه علیه نظام سلطه بود لذا رهبران گروههای اسلامی شیعه و سنی که در یک امر، یعنی مقابله با استکبار مشترک بودند آماج انواع فشارهای سیاسی امنیتی قرار گرفتند.
مردم مبارز فلسطین، شیعیان مظلوم بحرین و رهبران ایشان شیخ عیسی قاسم و شیخ علی سلمان از جمعیت وفاق ملی اسلامی بحرین، سید عبدالملک بدرالدین رهبر انصارالله یمن و مردم مظلوم، مقاوم، آبدیده و کم نظیر یمن، شیعیان پاکستان و کشمیر، شیعیان آذربایجان، شیعیان مصر، شیعیان مهجورعربستان و از جمله شیعیان مظلوم نیجریه که آمار دقیقی از جمعیت این انسانهای مظلوم در دست نیست و رهبر عزیز و مظلوم ایشان شیخ ابراهیم زکزاکی (دامت برکاته) و دیگر گروههای مبارز اسلامی از نتیجه سیاست شکنندهی این چند سال، زجرها و رنجهای فراوانی کشیدند و رهبر جنبش اسلامی نیجریه شیخ ابراهیم زکزاکی هنوز و پس از چند سال بدون دلیل و با وجود صدور حکم ازادی و نیز با وضع جسمی وخیم در بازداشت حکومت نیجریه است و از طرف دولت جمهوری اسلامی اقدام موثر و مناسبی برای دفاع از این شخصیت بزرگ صورت نمیگیرد.
اهمیت شیعیان نیجریه برای جهان اسلام از چند منظر قابل بحث و بررسی است: اولاً شیعیان نیجریه شیعیان اثنا عشری هستند.
ثانیاً تشرف این مردمان به تشیع و اسلام با الگویی از اسلام ناب و انقلاب امام خمینی قدس الله نفسه الزکیه آغاز شده که این خود نکته بسیار مهمی است.
ثالثاً اگرچه آمار دقیقی از جمعیت شیعیان نیجریه در دست نیست، اما بدون تردید جمعیتی زیاد و میلیونی را تشکیل میدهند.
رابعاً در قاره آفریقا که مسیحیت، جریانهای رادیکال و میانه روی تکفیری و وهابیت گوی سبقت را در تبلیغ و ترویج از دیگران ربوده اند حضور جمعیتی با آن انگیزه و استقامت، بسیار راهبردی و حائز اهمیت است.
خامسا فعالیت گروه تکفیری تروریستی بوکوحرام اهمیت حضور عقلانیت شیعه را چند برابر میکند.
سادسا لازم به ذکر است شیعیان نیجریه بعد از ایران و عراق یکی از جمعیتهای قابل توجه شیعه اثنا عشری در دنیا میباشند.
با تغییر رویکرد دستگاه دیپلماسی جریان سلطه با دقت فراوان شیخ ابراهیم زکزاکی را تحت فشار و به صورت برنامهمند فعالیت شیعیان نیجریه را محدود کرد و سکوت و برخی همراهیها در مواضع سیاست خارجه و مجلس شورای اسلامی در زمینه این مرد بزرگ که در قاره آفریقا تاریخ ساز خواهد بود یکی از خسارتهای این دوره از فعالیت سیاست خارجه و برخی از نهادهای ملی میباشد.
آنچه در این نوشتار مجال پرداختن به آن نیست عصبانیت غرب و به ویژه سیاست مردان صهیونیست از شیخ زکزاکی است بخاطر بحرانی که این مرد برای آنها در قاره آفریقا ایجاد کرده است و و تاثیر مبهوت کنندهی فعالیتهای فرهنگی تبلیغی این عالم مبارز دلیل اصلی جدیت نظام سلطه برای حذف این رهبر اسلامی است.
بخش مهمی از توفیقات شیخ ابراهیم زکزاکی، جنبش اسلامی نیجریه و شیعیان آن کشور در عرصه محاربه و مقابله با نظام سلطه و به ویژه دولت ایالات متحده به شرح ذیل میباشد: ۱_ کاهش قدرت و وزن ژئوپلتیکی آمریکا و اروپا در قاره آفریقا ۲_ تضعیف نفوذ آمریکا در قاره آفریقا ۳_ فرسایشی کردن روند سیاسی و روند امنیتی نظام سلطه در آفریقا ۴_ کند و حتی مختل کردن نظام سازیهای جعلی اسلامی در برابر نظام و انقلاب اسلامی ایران در قاره آفریقا ۵_ تقویت زمینههای مشترک بین شیعه و سنی که منتج به تفکیک بین اهل سنت و حتی تا حدودی سلفیها از جریان تکفیر خواهد شد. ۶_ مقابله با نفوذ تکفیر و یارگیری این تفکر از مردم نیجریه ۷_ الهام بخشی به گروههای مقابل آمریکا در نیجریه و آفریقا ۸_ کمک به تقویت حس ملی گرایی و خودباوری برای مقابله با استعمار و استثمار در قاره آفریقا ۹_ ایجاد موازنه میان استقلال طلبان و آزادی خواهان کشورهای آفریقایی با آمریکا و فرانسه
در واقع فعالیتهای شیخ زکزاکی و یاران وی در چند دهه گذشته مدیریت ژئوپولتیکی آمریکا را به صورت جدی تضعیف کرده است و شاید بتوان گفت: بزرگترین درگیری ذهنی و چالش در سیاست گذاری آمریکا برای قاره آفریقا این مرد است.
اقدامات این رهبر اسلامی در هدایت انسانها و مقابله با ظلم و خسارتهایی که به نظام سلطه وارد آورده است به اندازهای محکم و ریشه دار است که نابود نشدنی است؛ و متاسفانه سطح و میزان توجه دولت و مجلس نسبت به این سرمایه ارزشمند برای حمایت از ایشان بسیار کمتر از سطح توجه دشمنان اسلام به این رهبر اسلامی برای خاموش کردن اوست.
از دیگر پیامدهای نبود مقاومت در سیاست خارجه بازگشت موج آزادی خواهی و بیداری اسلامی به درون دنیای اسلام و منطقه غرب آسیا و شمال آفریقا بود و این موضوع تبدیل به چالش در منطقه شد و حتی این چالش در سوریه و عراق تبدیل به بحران تکفیر شد و کار به جایی رسید که سلولهای سرطانی مهار شده و در حال مرگ تکفیر، در جهان اسلام جان گرفته و شروع به فعالیت و تکثیر کردند.
در سوریه بذرهای تکفیر که در زمان حافظ اسد پاشیده شده بودند و با جریان اخوان سوری روابط زیادی داشت و توسط سعودیها پشتیبانی میشدند و بیش از سه دهه پشتوانه حضور زیر خاکستر داشتند، جانی دوباره گرفتند.
برای نمونه، گروه جبهه النصره که شاخه سوری القاعده است با پیام صوتی الجولانی رهبر این گروه که اعلام بیعت با الظواهری رهبر القاعده کرد، عملا وارد جنگ شدند.
داعش و جیش الاسلام که دو گروه اصلی دیگر تکفیر در سوریه هستند و گروهکهای لواء التوحید، کتائب احرار شام، احرار سوریه، لواء درع السلام، درع الامه، لواء ادنان، کتاب الاسلام، لواء النصر و گروهکهای دیگر تکفیری به جان مردم بیچاره و مظلوم سوریه افتادند.
در عراق که باقیماندههای حزب بعث، سیستم امنیتی آمریکا و عربستان، شبکه القاعده و گروههای کوچک وهابی زمینه مسائل را برای تشکیل جریان تکفیری ایجاد کرده بودند، با مرگ ابو عمر بغدادی و ابوحمزه المهاجر در منطقه الثرثا توسط نیروهای آمریکا، ابوبکر بغدادی که از ۲۰۰۵ تا ۲۰۰۹ زندانی نیروهای امریکایی بود، اعلام خلافت کرده و وحوش داعش رسما فعالیت خود را شروع کردند و در مدت کوتاهی بخش وسیعی از عراق، مناطق شمالی و شرقی سوریه در سلطه وحشیانهی داعش قرار گرفت.
در لبنان نیز تفکر تکفیری که از ۶۰ سال پیش فعالیت خود را در طرابلس پایه گذاری کرده بود و در موارد زیادی از شیطنت ناکام مانده بود در همین دوران در جنگ سوریه به عناصر اصلی تقویت جریان تکفیر مبدل شدند و هرچند به خاطر حضور مقتدر حزب الله عملاً در لبنان ناکام ماندند، اما توانستند در حد زیادی در بحران سوریه علیه محور مقاومت فعالیت کنند.
گروه عبدالله عزّام، گروه فتح الاسلام و جند الشام نیز از گروههای مرتبط با سعودیها در لبنان هستند که در این زمان فعالیت خود را رسما توسعه بخشیدند.
حرکت الشّباب، انصار الشریعه و گروه بوکوحرام از جمله گروههای اصلی تکفیری در قاره آفریقا هستند که مشخصاً در سالهای گذشته توسعه پیدا کرده اند، بیست گروه تکفیری در سحرای سینا، تبدیل تونس به یکی از تامین کنندگان نیروی انسانی برای جنگ در سوریه و عراق، جبهه التحریر در اسیای مرکزی، سپاه صحابه، لشگر جهنگوی، لشگر طیبه، جیش محمد و به ویژه طالبان در کشورهای شرق ایران اسلامی، در داخل مرزهای ایران: انصار السلام، توحید و جهاد، انصار السنه، کتائب کردستان، ابناء صلاح الدین، احفاد صلاح الدین، حرکت النظّال، جندالله، جیش العدل، فرقان، حرکت الانصار، جیش نصر و... عمدتا جنوب شرق و شمال غرب و جنوب غرب ایران فعالیت دارند؛ و شدت گرفتن فعالیت این گروهکها نیز بخشی از پیامدهای سیاست غیر مقاوم و شکننده در مقابل استکبار است.
تقویت حضور نظامی آمریکا و ناتو در خلیج فارس، غفلت از خانه سازیها در زمینهای فلسطینیان و فعالیتهای رژیم صهیونیستی، جلوگیری از به ثمر رسیدن انقلابهای منطقه، سرکوب حرکتهای مردمی، جلوگیری از تشکیل دولتهای مستقل و مردم سالار به وسیله تحریک شکافهای ژئوپلیتیکی و فعال کردن گسلهای فرقههای مذهبی از جمله پیامدهای تضعیف حرکتهای اسلامی و تقویت جریانات تکفیری بوده است.
به صورت خلاصه میتوان گفت: در ده سال اخیر به خاطر وجود و در مواقعی حاکم و غالب بودن روحیه سازش بر دستگاه دیپلماسی، خرده جریان ها، گروهها و دستههای تکفیری که در خواب هم نمیدیدند بتوانند در برابر عقلانیت حاکم بر جهان اسلام و جریان آزادیخواهانه منبعث از انقلاب اسلامی، عرض اندام کنند، جانی دوباره گرفته و تبدیل به یک لشکر مجانی تحت فرماندهی پنتاگون شدند.
از جهت سیاسی نیز در همین سال ها، افراد، دولت ها، نخبگان، روسای جمهور و مسئولان و روسای دولتها و به خصوص ملتهای آزاده، که با الگو گیری و اتکا به انقلاب و جمهوری اسلامی در مقابل نظام سلطه ایستادگی میکردند و در عمل به مقاومت اعتقاد داشتند، دلسرد و مرعوب شدند.
به خصوص برخی کشورهای آمریکای لاتین و غرب و شرق آسیا که در همین سالها به صورت مشهود از مواضع خود عقب نشینی کردند که البته انقلاب اسلامی و نهادهای انقلابی توانستند قسمتی از این اتفاقات را جبران کرده و کنشهای مبتکرانه سیاسی_نظامی و واکنشهای نهادهای انقلابی به خصوص سپاه مقتدر انقلاب اسلامی با تدبیر حضرت امام خامنهای توانستند موجی از امید و احساس اقتدار را در بین مسلمانها و ملتها ترویج کند.
یکی دیگر از پیامدهای نبود یا ضعف روحیه مقاومت در سیاست خارجه بالا رفتن انفعال و تاثیر پذیری از فرهنگ بیگانه و پایین آمدن تاثیرگذاری انقلاب و جمهوری اسلامی بر فرهنگ ملل و اقوام مختلف است که به دلیل طولانی بودن این مطلب از ورود در آن خودداری میکنیم.
اما در بحث و بررسی درباره علل مختلف سیاست ضعیف مذکور معتقد هستیم که سبب ضعف و آسیب پذیری بالای دستگاه سیاست خارجه فقط اصلاح طلبان یا غربزدگان نیستند بلکه علاوه بر دلباختگان غرب چند گروه و جریان دیگر هم از جمله علتهای اصلی سیاست آسیب پذیر و شکننده خارجی در وضع موجود میباشد؛ یک دسته معممان و حوزویان سیاست زدا هستند، کسانی که در دوران نهضت در نجف و قم و بعد از انقلاب به صورت متمرکز در قم همیشه مقابل و منتقد نسبت به امام راحل و رهبر معظم انقلاب بودند.
دسته دوم مفسدان اقتصادی هستند که از چشم بسیاری از تحلیل گران پنهان مانده اند، کسانی که درگیر شدن نظام اسلامی با غرب و جریانات غربگرا به عنوان بهترین زمینه برای این جریان جهت چپاول بیت المال به حساب میآید و نان این گروه در ایجاد دعوا و برجسته کردن خطر غرب گرایان است و این گروه جریان اصلاح طلب و معاند را مانند استخوانی در زخم تن جامعه و حکومت باقی میگذارند لذا مهمترین مخالفان حذف جریان نفوذی در کشور هم این افراد هستند و در موارد فراوانی با درگیر و سرگرم کردن نخبگان و نهادها با جریانات برانداز فرصت رانتخواری و افزون طلبی را برای خود فراهم کردهاند و از طرفی در اظهارات و موضعگیریها همیشه به اصل موضعگیری زبانی علیه استکبار پایبند میباشند و مواقعی که در معرض تهدید از سوی نهادهای امنیتی قضائی قرار میگیرند اصلاحطلبان را علیه نظام اسلامی گسیل میکنند و نقش این جریان در ضعف سیاست خارجه از این زاویه همیشه مورد غفلت دلسوزان انقلاب بوده است و خدمات متقابل مفسدان جریان اصول گرایی و نظام سلطه مطلبی است که نیازمند توجه صاحبان قلم وبیان است.
این جریان یعنی مفسدان اقتصادی پازل خود را با جریان جدید محافظه کار که معتقد به تعامل با همهی افکار و خطوط فکری هستند کامل میکند و مهمترین مجمع دو جریان مذکور یعنی مفسدان و محافظه کاران هم اکنون مجلس شورای اسلامی میباشد و شاید علت گلایه حضرت امام خامنهای مدظله العالی در سخنرانی حرم امام رضا علیه السلام نسبت به مجلس شورای اسلامی همین رویکرد باشد. به هر شکل شیخ ابراهیم زکزاکی و دیگر طلایه داران مبارزه علیه صهیونیسم جهانی و فساد بین المللی از جمله هزینههای سیاست غیر انقلابی بوده و امیدواریم با ورود تازه نفسها و انقلابیون در عرصههای مختلف مبارزه حق علیه باطل موجب شوند که این ستارگان هدایت و سرمایههای اصلی در صدور انقلاب و ترویج اسلام ناب از مهجوریت و مظلومیت خارج شوند.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته رحمت الله معظمی گودرزی