مجموعه تلویزیونی «بوی باران» در میان امواج انتقاداتی که از سوی مخاطبان ارائه شده بود، به آخر پخش رسید.
به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، طی ماههای گذشته مجموعه تلویزیونی «بوی باران» (عروس تاریکی) از شبکه یک سیما پخش شد که داستان آن درباره فرشته دختری جسور از طبقه فرودست جامعه است که مدتها در کارخانه بازیافت زباله خانواده ستوده کار میکرده و اخراج شده، با پیدا کردن کیفی حاوی سی میلیون دلار در کارخانه، شهاب (رئیس کارخانه) را در ازای پس دادن کیف دلارها، مجبور به ازدواج با خود میکند. پیمان (خواستگار فرشته) که قرار بود با او ازدواج کند، با شنیدن خبر ازدواج فرشته، جلوی آرایشگاه به ماشین عروس حمله میکند و فرشته را تهدید میکند که او را خواهد کشت.
بعد از مراسم عقد فرشته کیف دلارها را به شهاب نمیدهد و در زیر زمین خانه داماد در آتش میسوزد. رستگار (بازپرس پرونده) پیمان را با شهادت سه تن از کارگران کارخانه بازیافت که او را در خانه داماد دیدهاند، بازداشت میکند. ترانه (خواهر بزرگ پیمان که دانشجوی پزشکی است) که با توصیه خانم زارع (وکیل تسخیری پیمان و همسر سابق رستگار) تصمیم دارد هر طور شده پیمان را از این اتهام برهاند، به جای خدمتکار خانه که برای زایمان دو ماه مرخصی گرفته، در خانه ستوده مشغول به کار و مراقبت از خانم جان (مادربزرگ شهاب) میشود تا مدرکی از بیگناهی برادرش پیدا کند.
حکم اعدام پیمان صادر میشود، در حالی که ترانه هر مدرکی به بازپرس ارائه میکند، او زیر بار نمیرود.
سیمین (مادر شهاب، مدیر مدرسه که همیشه روی کارهای پسرش سرپوش میگذارد) متوجه میشود ترانه به خانم جان داروی خواب آور داده و برای انجام کارهای خودش از خانه خارج شده، او را اخراج میکند. ترانه نه به خانوادهاش ماجرا را گفته و نه به سهیل (نامزدش)، چون سهیل توسط عمویش که از مدیران ارشد دولتی است، نامزد دریافت پست مدیرکلی شده و ازدواج با ترانه، نقطه سیاهی در پرونده سهیل خواهد بود. سهیل پست مدیرکلی را به خاطر ترانه رد میکند و در نهایت ترانه سهیل را در جریان میگذارد تا با هم مشکلات را از سر راه بردارند. ترانه به کارخانه بازیافت میرود و با اصرار به سیاوش (پدر شهاب) در آنجا مشغول به کار میشود، اما مادر سهیل که مخالف ازدواج آن هاست، متوجه کارکردن ترانه در کارخانه بازیافت زباله میشود.
ترانه حقیقت را به مادر سهیل میگوید و او با ازدواج آنها موافقت میکند و ترانه و سهیل تنها با حضور خانواده خودش و سهیل با او عقد میکند. سیمین و خدمتکار خانهاش در نقطهای نامعلوم، فرشته را که مجروح شده میبینند. اما بازپرس همچنان پیمان را گناهکار میداند. فریبا (یکی از شاهدان قتل فرشته) که علیه پیمان به دروغ شهادت داده بود، کشته میشود. سهیل که قرار است فیلم اعترافات یکی دیگر از شاهدان را دریافت کند و برای ارائه به بازپرس از او بگیرد به قتل میرسد و، چون ترانه اولین کسی است که بالای سر جنازه او دیده میشود، به اتهام قتل سهیل به زندان میافتد. ترانه بیدلیل مدعی است سهیل را کشته، اما خانم زارع نمیپذیرد و در نهایت معلوم میشود بازپرس از ابتدا به دنبال دستگیری باند قاچاقی است که کیف دلارها را در کارخانه بازیافت نزد شهاب گذاشتهاند و با گم شدن کیف در مقابل قتل ظاهری فرشته یا کسی که به جای او در آتش سوخت، فریبا، سهیل و محکومیت پیمان به اعدام عمدا سکوت کرده است!
مهندس (رئیس باند قاچاق) نه با هوشیاری بازپرس که توسط مرجان (دختر مهندس) لو میرود و پیمان آزاد میشود. از طرفی ترانه هم که باردار است آزاد میشود، اما از طرف خانوادهاش برای سقط جنین تشویق میشود. ترانه تنها با عکس العمل عاطفی در مرگ سهیل به خواست او چادری شده، در امامزادهای دچار تحول شده و بچه را نگه میدارد.
از طرف دیگر پیمان توسط مرجان به محلی که فرشته در آن زندانی شده برده میشود تا جای کیف دلارها را بگوید. در فرصتی پیمان و فرشته فرار میکنند و پیمان که خام رفتار احساسی فرشته با او میشود، جای کیف را به او نشان میدهد. فرشته که با مرجان هم دست بوده، پیمان را قال گذاشته، کیف را برمیدارد و به مرجان میدهد. مرجان میخواهد جای پدرش را در باند قاچاق بگیرد، اما عمویش (همان عموی سهیل که از مدیران حکومتی است!) به خواست مهندس جای او را گرفته و ترانه را وارد بازی خود میکند تا کارخانه بازیافت را از سیاوش بخرد یا در آن شریک شود. ترانه که در جریان پشت پرده ماجرا نیست به عنوان نماینده عموی سهیل در کارخانه شروع به کار میکند و پیمان را با خود به کارخانه میبرد. مرجان که عمویش را مانع مقاصد خود میبیند با نقشه فرشته، توسط قاتل سهیل او را به قتل میرساند...
مواردی که در سریال بوی باران که در ابتدا در قالب طرح ۵۰ قسمتی تصویب شده، متشکل از چند خط داستانی جداگانه است که فارغ از اشکالات ساختاری برای افزایش قسمتهای این سریال به بیش از ۷۵ قسمت، دستاویز قرار گرفته است. خطوط داستانی با محتوای غربی که تلاش میکند تا فضای حاکم بر فیلم و سریالهای امریکایی را شکل دهد. آنچه در این سریال دیده میشود، نمایشی سرشار از یأس و ناامیدی، فساد اخلاقی و اداری، فقر و بدبختی جامعه ایرانی است که در چهل سالگی انقلاب اسلامی، کشور را فراگرفته کرده است.
همچنین ترانه برای نجات برادرش از اعدام، مانند شهروند جامعهای بدون قانون و پلیس، یک تنه راه میافتد و در خانه شهاب به دنبال مدارک گناهکاری او و در کارخانه شهاب به دنبال رد شهادت دروغ کارگران علیه برادرش میگردد. ترانه خود و خانوادهاش را به خطر میاندازد، تا جایی که نامزدش سهیل در این راه کشته میشود. این خط داستانی که بیش از نیمی از قسمتهای این سریال را به خود اختصاص داده در فیلم سینمایی آمریکایی محکومیت (conviction,۲۰۱۰) در ۱۲۰ دقیقه روایت میشود. در فیلم محکومیت خواهری که به دلیل وابستگی به برادرش سعی در رهانیدن او از حبس ابد میکند تا جایی که خود به دانشگاه رفته و درس وکالت میخواند و در مقام وکیل مدافع، برادرش را از زندان آزاد میکند.
ضمن اینکه فرشته برای گرفتن انتقام از شهاب (به عنوان نماینده پولدارها) با یک صحنه سازی خود را مقتول مینمایاند. او عاشق دلسوختهاش پیمان را طعمه قرار میدهد و با هویت یک مرده برای رسیدن به مقصدش (پول دار شدن) میکوشد. شهاب گرفتار میشود و پیمان از مهلکه میرهد. فرشته خود را به پیمان مینمایاند و از او برای یافتن کیف دلارها سوء استفاده میکند و. این خط داستانی که چندین قسمت این سریال را به خود اختصاص داده بی شباهت به داستانِ فیلم سینمایی آمریکایی دختر گمشده (Gone Girl,۲۰۱۴) (و رمانی که فیلم از آن اقتباس شده) نیست. در فیلم دختر گمشده زنی که برای انتقام از شوهرش که به او خیانت کرده، نقشه قتل و ربوده شدن خود را میکشد و با سوء استفاده از عاشق دلسوختهاش به هدف خود میرسد و...
باند قاچاق مواد مخدری که رد پای معاون یکی از وزارت خانهها که مشغول لابی برای توزیع پستهای مدیریتی است، در آن دیده میشود. او پس از دستگیری مهندس (رئیس باند) جایگزین او میشود و ... این خط داستانی که بیش از دو سوم سریال در جریان است، افزون بر همانندی با آثار آمریکایی به محتوای فیلمهایی مانند سناتور (۱۳۶۲) و تاراج (۱۳۶۴) و ... درباره باند قاچاق مواد مخدری که رد پای مدیران ارشد دستگاه پهلوی در آن دیده میشود، نزدیک است. با این تفاوت که فیلمهای سناتور و تاراج دست داشتن مقامات سلطنتی و مدیران دولتی دوره طاغوت در قاچاق مواد مخدر را برملا میکند، اما سریال بوی باران در چهل سالگی انقلاب اسلامی، همان فساد مدیران دوره طاغوت را به مدیران نظام جمهوری اسلامی نسبت میدهد! در حالی که چنین اتهامی هم خلاف واقع و هم نمایش آن در این شرایط کنونی جامعه موجدِ یاس و ناامیدی است.
ناگفته نماند گرتهبرداری از الگوهای آمریکایی کارتلهای قاچاق مواد مخدر که در سریالهایی مانند بیباک (Daredevil,۲۰۱۵) معرفی شده، به وضوح در این سریال دیده میشود. سریالی که در آن ویلسون فیسک رئیس باند قاچاقی است که خود را نگران آینده شهر معرفی میکند و میخواهد با احراز جایگاهی رسمی به فعالیتهای غیرقانونی ادامه دهد. کاراکتر مهندس از نظر گریم ظاهری و فعالیتش در باند قاچاق مواد گرفته تا سکانسهای ارتباط مهندس از داخل زندان با نیروهایش، تمرد باندهای دیگر در نبود مهندس و ... شبیه شخصیت ویلسون فیسک رئیس باند قاچاق در سریال بیباک است با این تفاوت که برای فرار از کپی عین به عین، نمایش نگرانی برای مردم و شهر را که ویلسون فیسک برای دستیابی به جایگاهی رسمی برای انجام فعالیتهای غیرقانونی خود به راه میانداخت، در سریال بوی باران از طریق دکتر (معاون وزیر و عموی سهیل) پیش میرود.
در مجموع پارههای گوناگونِ داستان بوی باران از فیلم وسریالهای آمریکایی اخذ و به شکلی ناشیانه به هم پیوند داده شده است؛ لذا از نظر محتوایی نیز فضای سریال، مناسبات و رفتار شخصیتها، حوادث، نقش دستگاههای دولتی و قضایی و انتظامی و... بیشتر آمریکایی است تا ایرانی.
اثری که نمایش عریان فساد و بیقانونی و قاچاق و جرم و جنایت و دروغ و فریبکاری و فروپاشی خانواده و... در شبکه یک برای خانوادههای ایرانی است.
**سیاهنمایی
تصویری که این سریال از جامعه ایران ۴۰ سال پس از انقلاب اسلامی به بیننده میدهد جامعهای سرشار از تضاد طبقاتی، خانوادههای متلاشی، فساد اداری و تجارت مواد مخدر، فساداخلاقی متصدیان مشاغل حساس، فقدان ایمان و اعتقادات مذهبی است که با اهداف و سیاستهای رسانههای معاند هماهنگ است.
**تضاد طبقاتی
آنچه در مناسبات مردم در این سریال دیده میشود بدبختی و تاریکی است و اثری از امید، ایمان، توکل، انگیزه، نشاط، ابتکار عمل و استحکام خانواده دیده نمیشود. مردمی که در این سریال به نمایش گذاشته میشوند، اکثرا یا از طبقه ضعیف کارگرند (مانند کارگران کارخانه بازیافت، خانواده ترانه، کارتن خوابان و ...) یا از قشر غنی (مانند خانواده سهیل، مهندس و دارو دستهاش، خانواده شهاب و ...) که همگی دارای نقاط تاریکی در زندگی خود هستند. فقرا همگی بدبخت و عاجزند و یا مانند زن معتاد نوزادشان را میفروشند (قسمت ۲ دقیقه ۱۰) یا مانند فرشته، فریبا و پیمان در جستجوی انتقام از قشر غنی هستند و فقر را توجیه انجام کارهای خلافشان میدانند:
فرشته: فرشته تو روز سختیش هیشکی کنارش نیست... فرشته قبل مرد. این فرشته از نداری و فقر نفرت داره. این فرشته میشه یکی از همونا، پولدار و قدرتمند. یکی که هیچکس نتونه تحقیرش کنه و بهش زور بگه. (قسمت ۷، دقیقه ۳۸)
فریبا: گریه مال بدبختاست. شما گریه نکنین کی گریه کنه؟... واسه چی حالت بده؟ اینکه زندگی همیشگی ماست. ما یه کارگر سادهایم. از عزا و عیش اعیونا چی واسه ما میمونه؟ حسرت و آه و نالهاش (قسمت ۳، دقیقه ۱۹)
فریبا (که از کارخانه دزدی میکند): تو از زندگی کارگری هیچی نمیدونی... جای حقوق عقب افتادهام برداشتم. (قسمت ۲۸، دقیقه ۳۳)
فریبا: زندگی که مال پولداراست. (قسمت ۲۹، دقیقه ۳۴)
سمیه (درباره فرشته): ما یک کارگر سادهایم. چه عیش و خوشی به ما میاد؟... فرشته بیچاره تو عرش خاکستر شد. زندگی نمیتونه خوشبختی ما بدبخت بیچاره هارو ببینه. (قسمت ۳، دقیقه ۱۸)
سمیه: من که یه ایرانیم حسرت مسافرت شمال به دلم مونده. (قسمت ۲۹، دقیقه ۳۳)
سمیه (گریان و با حسرت): اگه خدا دو تا اتاق به ما بده من اتاقمو رنگ آبی میزنم (قسمت ۳۴، دقیقه ۲۹)
پدر ترانه (در جریان تولد گرفتن برای ترانه): اینا جوونن نباید مثل من و تو زجر بکشن. (قسمت ۲۲، دقیقه ۱۶)
خواهر ترانه: آدما کلا دو دستهاند یا خوشبخت به دنیا میان یا بدبخت. منم بدبخت به دنیا اومدم، بدبخت میمونم و بدبخت میمیرم. اینم جو جغرافیایی و طبقاتی ماست (قسمت ۱۶، دقیقه ۲۵)
خواهر ترانه با تمسخر به پدرش میگوید: شما واقعا میخوای بری سر خیابون انار بفروشی؟! (قسمت ۲۵، دقیقه ۲۶)
خواهر ترانه: ما خیلی بدبختیم. هر شب دعا میکنم سقف خراب نشه روی سرمون... ما هیچ آیندهای نداریم. مدرسه اردو میخواد ببره میگم نمیام، چون میدونم پولشو نداریم. (قسمت ۴۵، دقیقه ۳۶)
کارگران: نون از کثافت درمیاریم میخوریم.
بیخانمانی که سیاوش برای آنها غذا میبرد: اون موقعی که داشتن تقسیم مقسیم میکردن، خوبیاش به شما افتاد، بلا و بدبختیاش به ما. (قسمت ۴، دقیقه ۲۸)
مردی که همسرش مرگ مغزی شده و فرم اهدای اعضاء پر کرده: میشه اعضاشو فروخت؟ اون که مرده. من موندم و دو تا بچه صغیر. پول کفن و دفنشم ندارم. (قسمت ۲۳، دقیقه ۳۷)
پسر بچهای رهگذر (ظاهرا فقیر) با دیدن غذاهایی که سیاوش برای بیخانمانها خریده: بابا گشنمه. پدر: نه پسرم کسی میبینه آبرومون میره! (قسمت ۴۲، دقیقه ۱۹)
متمکنین در این سریال یا قاچاقچیاند (خانواده مهندس)، یا دارای مشکلات حاد خانوادگی (خانواده ستوده، بازپرس و وکیل)، یا معتادند (شهاب و آرمان) یا دارای فساد اداری (عموی سهیل) و...
مرجان: تو دوره زمونهای که آدم خودش به خودش خیانت میکنه! (قسمت ۲۸، دقیقه ۲۲)
**توجیه بزهکاری با فقر
ترانه پس از خواندن خاطرات فرشته: دلم براش سوخت (قسمت ۸، دقیقه ۲۹)
فرشته: هر کاری کردم کار پیدا کنم نشد، آخر پیشنهاد خرده فروشی مواد و قبول کردم. (قسمت ۸، دقیقه ۳۷)
**خانوادههای متلاشی:
خانواده ستوده: سیمین- سیاوش- شهاب- شادی و خانم جان. سیمین و سیاوش بر سر اختلافی که با هم دارند (و معلوم نیست چیست) ده سال است دور از هم زندگی میکنند. سیمین به دروغ میگوید بچه را سقط کرده و با همدستی خانم جان حاملگی و تولد شادی (دخترش که سندروم داون دارد) را از سیاوش پنهان کرده (معلوم نیست چطور) و او را به مرکز نگهداری از کودکان معلول سپرده است. تا جایی که سیاوش موضوع را میفهمد. شهاب نیز معتاد و دارای معایب اخلاقی و رفتاری فراوان است.
خانواده ناصری: پدر و مادر، ترانه، پیمان، نغمه. خانوادهای که به دلیل تنگدستی همیشه مشغول غر زدن و ناشکری هستند. پیمان دور از چشم خانواده اش معتاد است و نغمه همیشه خانواده اش را در شأن خود نمیداند و پدر کارگرش را از دوستانش مخفی میکند. ترانه نیز مدام مشغول دروغ و پنهان کاری است.
بازپرس رستگار و وکیل زارع: زوجی که از یکدیگر جدا شدهاند و دائم با هم کل کل میکنند.
خانواده مهندس (قاچاقچی مواد مخدر): مهندس و مرجان. مرجان از زمانی که فهمیده مادرش توسط پدرش کشته شده قصد دارد از پدرش انتقام بگیرد و در نهایت او را به پلیس لو میدهد. او برای گرفتن جای پدرش، دستور قتل عمویش را صادر میکند.
فریبا (کارگر کارخانه): پول و بچههایش را در جریان مهاجرت غیرقانونی از دست داده و انسانیت در او مرده است. او با باج خواهی کار خود را پیش میبرد و با پیش کشیدن حرف بچههایش دزدیها و باجگیریهایش را توجیه میکند. (قسمت ۳۳، دقیقه ۱۵)
سمیه و برهان (کارگران کارخانه): شوهر افغانی سمیه آنها را ول کرده و رفته.
ناجیه (کارگر کارخانه) و حکمت: شوهر ناجیه مفقود شده و او به صورت غیرقانونی در ایران زندگی میکند.
آرمان: پدرش اعدام شده و او در کار توزیع مواد مخدر است.
لابی برای انتصاب دولتی سهیل توسط عموی سهیل و پدرش، با توجیه شایستگی او و ترغیب او به گرفتن پست. دکتر (عموی سهیل): مگه کسی از کارمندی ساده به جایی میرسه؟! (قسمت ۱۴، دقیقه ۳۹)
**ارائه تصویر مخدوش از دستگاهها و مدیران منتسب به نظام
دکتر (با اشاره به تماس گیرنده، به سهیل): میدونی اینا کیاند زنگ میزنند؟ فک و فامیل مدیر قبلی که میخواستن نماینده بشه همه به نون و نوا برسند... تو سیاست ظاهر مهمه.. (قسمت ۲۴، دقیقه ۱۴)
سهیل: فکر میکردم تو اون شرکت مهندسی کار میکنم، ولی هر قسمتش دست یه تیمه! (قسمت ۲۴، دقیقه ۱۶)
خطاب قرار دادن بازپرس توسط وکیل: شما همیشه دیر میایید سر کار. شما اربابید، ما رعیت. (با طعنه) آخه اون دنیا باید جوابگوی وقتای تلف شده مون باشیم. (قسمت ۵، دقیقه ۸)
دست داشتن عموی سهیل در قاچاق مواد مخدر (باند مهندس)، (قسمت ۵۱، دقیقه ۳۲ و ۳۹)
نمایش عامدانه عکس امام خمینی (ره) و رهبری در صحنه ابلاغ حکم اعدام ناحق به پیمان در زندان (قسمت ۲۲، دقیقه ۵)
همدستی پزشک قانونی پرونده فرشته با مرجان. (قسمتهای ۲۱ و ۲۲)
**تشتت اخلاقی افراد در مشاغل گوناگون
پزشک (ترانه): با دادن داروی خواب آور به خانم جان او را خواب میکند و به دنبال مقاصد خود میرود. (قسمتهای ۱۰، ۱۴، ۲۲) و مدام به دیگران دروغ میگوید. به خانواده و سهیل میگوید بیمارستان کار دارم و به سیمین میگوید نامزدم اومده باید برم برای کارای عروسی. (قسمتهای مختلف از جمله قسمت ۸ دقیقه ۲۷، قسمت ۱۰ و ..)
پزشک و استاد ترانه (خانم دکتر سماواتی) با موبایل مشغول است و با تشخیص اشتباه زن بارداری را به کشتن میدهد. (قسمت ۲۳، دقیقه ۲۱)
بازپرس (رستگار): بدون شایستگی و با اشکالات زیادی در کار قضاییاش مانند یک آماتور به پرونده رسیدگی میکند و دائم با همسر سابقش کل کل میکند.
وکیل (زارع): با ادبیات نامناسب وکلا و خانمها به همه جا، از جمله قهوه خانه (قسمت ۲۷، دقیقه ۳۵) سرک میکشد و حریم را با همسر سابقش رعایت نمیکند.
مدیر مدرسه (سیمین): خشن است و با دروغ و پنهان کاری روی کارهای خودش و شهاب سرپوش میگذارد.
معاون وزارتخانه (عموی سهیل): اهل لابی گری و دست داشتن در قاچاق مواد مخدر
نویسنده (مادر سهیل): فضول و خاله زنک و طعنه زن به اطرافیان و دارای رفتارهای تحقیر کننده دیگران.
پنهان کاری و دروغ در رفتار و گفتار همه کاراکترها از ترانه (پزشک) و بازپرس و وکیل تا پیمان و سیمین (مدیر مدرسه)، عموی سهیل (مدیران ارشد منتسب به نظام) و کارگران طوری طراحی شده که گویی وجه بلامنازع هویت ایرانیان است.
**حضور ناتوان و کمرنگ پلیس و قوه قضائیه
حضور ناتوان و کمرنگ پلیس و قوه قضائیه (دستگاههای اساسی نظام) و نمایش عملکرد مخدوش این دو ارگان حساس. پلیسی که آنقدر ناتوان است که ترانه خودسر اقدام به پیگیری پرونده برادرش میکند.
ترانه: به قانون اهمیت نمیدم، برادرم قاتل نیست. (قسمت ۴) پلیسی که جای برهان را نمیتواند پیدا کند، اما شهرام و پرویز به راحتی او را پیدا میکند. (قسمت ۴۲)
همچنین باید گفت: مشکل خانوادگی بازپرس و وکیل، همچنین خصومت شخصی وکیل به دلیل ظلمی که خانواده ستوده به خواهر زاده اش کرده اند، روی حل معما سایه میاندازد.
**شخصیت پردازی
رفتار اصولی و گفتار پرمغز برای شخصیتهای منفی (مانند مهندس) منظور شده است و رفتار احمقانه و غیرحرفهای برای مدیران منتسب به نظام (مانند بازپرس رستگار و بحثهای خاله زنکیاش با خانم زارع، همسر سابقش)
مهندس (خطاب به شهاب و آرمان): میدونین از کدوم اخلاقتون بدم میاد؟ از اینکه هیچ اصولی تو زندگیتون ندارید. عجله میکنید. نمیخواهید پله پله بالا برید. (قسمت ۳، دقیقه ۳۲)
پنهان کاری و دروغ در رفتار و گفتار همه کاراکترها از ترانه و بازپرس و وکیل تا پیمان و سیمین و کارگران طوری طراحی شده که گویی وجه بلامنازع هویت ایرانیان است.
**ترویج خشونت
ضرب و شتم فرشته توسط آرمان (قسمت ۱۹)
ضرب و شتم شهاب و آرمان توسط مهندس (قسمت ۲)
زنده به گور کردن شهاب توسط عمال مهندس (قسمت ۱۱)
زیر گرفتن ترانه توسط آرمان (قسمت ۳۷، دقیقه ۲۲)
بریدن انگشت شهاب توسط مهندس (قسمت ۳۷، دقیقه ۲۹)
اقدام به قتل برهان توسط شهرام (قسمت ۴۰، دقیقه ۳۲)
سوزاندن یک جسد به جای فرشته (پایان قسمت اول)
دومینوی قتل پزشک قانونی، فریبا، برهان و سهیل (قسمت ۴۱ و ۴۲ به ویژه مقارن با اعیاد ذیحجه)، قتل عموی سهیل و جانشین مهندس (قسمت ۵۵، دقیقه ۳۱) و خشونت خانگی سیمین با خدمتکاران خانه از جمله مصادیق خشونت در این سریال است که پخش آن در شبکه ملی و در ساعت پرمخاطبی که خانوادهها به امید آرامش پس از یک روز فعالیت پای تلویزیون مینشینند، مسبب ایجاد تشنج در فضای خانوادههاست.
**خلأ ایمان و اعتقادات
خلأ جدی پرورش مذهبی اکثر کاراکترها (از جمله شهاب، پیمان، فرشته و...) و فقدان اثر لقمه حلال در تربیت پیمان نسبت به شهاب و دیگران، خلأ احترام به والدین (نغمه و فرشته و ...)، توکل نداشتن به خداوند در وقوع مصیبت (خانواده ترانه) و ... از جمله مواردی است که میتوانست فاصله بین زیست و جهان بینی مؤمنانه و غیرمومنانه را نشان دهد. حال آنکه همه کاراکترها یک دست، بدون نشانهای از جهان بینی اعتقادی مؤثر بر رفتار و گفتار سبک زندگی به تصویر کشیده میشوند.
- خلأ و غیابِ جدی نهادهای مذهبی مانند مسجد و روحانی که جزء لاینفک زندگی ایرانی و اسلامی است.
نماز خواندن هم فقط توسط خانم جان، بعضا مادر ترانه و سهیل دیده میشود که اثری چندان بر مخاطب ندارد.
- تبلیغ اخلاقِ عرفی: رفتار سیاوش با کارگران و دستگیری از فقرا (قسمت ۱، دقیقه ۴۰، و ...) و سپردن نوزاد بدسرپرست به بهزیستی در مقابل پرداخت مبلغی به مادر معتادش (قسمت ۲، دقیقه ۶) بدون ارجاع دینی در مخاطب به پرورش این باور دامن میزند که وقتی بدون دین میتوان خوب بود، چه نیازی به دین هست؟
- شخصیتهای این سریال اغلب مشکلات را ناشی از تقدیر الهی میدانند:
سیمین درباره کتک خوردن شهاب از پسر کارگر میگوید: تو دعوا یکی یکی رو هل میده یکی سرش میخوره جایی میمیره. دعوا شروعش با آدمه ختمش با خدا (قسمت ۱۸، دقیقه ۲۳)
سیمین: اگر شهاب تقدیر من نبود گرفتار این نبودم که هر چی هست تقصیر منم هست. (قسمت ۳۵، دقیقه ۳۹)
خانم جان درباره بچهدار نشدنش: مال مارو خدا نذاشت، شوهرم مرد. (قسمت ۱۴، دقیقه ۱۶)
**بیان الکن شبهات شرعی یا بیان بی پرده احکام شرعی نامناسب در رسانه
- عدم استدلال مناسب در پاسخ به شبهات جامعه در مسأله حجاب که در مورد تقاضای سهیل برای چادری شدن ترانه از او مطرح میکند. (قسمت ۲۵) در نهایت نیز پس از قتل سهیل، ترانه فقط به دلایل احساسی چادری میشود که نه مخاطب با او همذات پنداری میکند و نه قانع میشود.
- عدم رعایت حریم شرعی بین ترانه و سهیل که بدون رابطه زوجیت مانند یک زوج شرعی با هم رفتار میکنند و نیز رستگار و زارع که طلاق گرفتهاند و ارتباط و همجواری آنان، کل کلهایی که بین آنها رد و بدل میشود و رویه عاطفی و احساسی که رستگار در برخورد با همسر سابقش پیش میگیرد، مفسده آمیز است (قسمت ۱۷، دقیقه ۳۷)
- بیان بارداری ترانه در دوره نامزدی و عقد و قبل از رفتن به خانه شوهر، حریم شکنی در رسانه تلقی میشود. (قسمت ۴۵، دقیقه ۱۳)
- فشار خانواده ترانه یا حمایت خانواده سهیل از سقط جنین توسط ترانه، حتی با رعایت چارچوب شرعی، مصداق حریم شکنی و ترویج است. کما اینکه خواهر ترانه میگوید این کار گناه است و نباید ترانه را اذیت کنند یا دکتر سماواتی و روحانی امام زاده که او را دعوت به صبر میکنند. (قسمت ۴۶، دقایق ۲۲ و ۴۰ و قسمت ۴۷، دقایق ۱۲ و ۲۴)
- ماجرای ازدواج شرعی سیاوش و ناجیه در حالی که شوهر ناجیه زنده بوده و فقط خبری از او در دسترس نبوده و در زمره مفقودین قرار داشته و نیز پس از پیدا شدن شوهر ناجیه چه حکم شرعی دارد؟ (قسمت ۳۳ و ۴۱)
-صحبت درباره رنگ موی زنانه در آرایشگاه حداقل برای مخاطبان مرد نامناسب است. (قسمت ۱۱، دقیقه ۲۸)
-فرق آرایش و گریم در سریال مشخص نیست. از چهره آرایش کرده فرشته با لباس عروس که روی دیوار خانه شهاب نصب است و بارها در قاب تصویر دیده میشود، گرفته تا چهره شخصیتهای زن که همه آرایش کردهاند.
**ایرادات حقوقی فاحش
یکی دیگر از اتفاقات دیگری که در سریال «بوی باران» افتاده، اشکالات حقوقی فاحشی است که در این اثر وجود دارد. در همین رابطه «مجید قاسم کردی» حقوقدان و فعال مدنی به تشریح برخی اشکلات فاحش در این اثر پرداخت و گفت: به نظر میرسد در سریالی با این حجم از موارد حقوقی از مشورت کارشناسان حقوقی استفاده نشده است. فیلم نامهای با این همه چالش و ایرادات حقوقی در رسانه ملی آیا مصداق ترویج بیقانونی و اجرای خودسرانه قانون توسط کاراکترها به حساب نمیآید؟ آیا این احیای الگوی پیشنهادی فیلمفارسی از سوی رسانه ملی نیست؟ برای جلوگیری از ترویج بیقانونی و نشر اطلاعات غلط حقوقی باید در ساخت سریالها از نظرات مشاورین حقوقی استفاده شود:
- بازپرس با دو شهادت مبهم بر علیه پیمان به ترانه میگوید: شواهد و مدارک نشان میدهد قطعا برادر شما قاتل است. (قسمت ۴، دقیقه ۳۸)
در حالی که بعدها اذعان میدارد که اینها همه برای به دام انداختن باند قاچاق مواد بوده و ... (قسمت ۴۳، دقیقه ۳۶) البته بدون هیچ کاشت داستانی قبلی.
- درباره آبراهی که به اتاقک سوخته راه دارد، بازپرس میگوید: همه دلایل نباید در پرونده بیاید، بلکه ادله مستدل و مرتبط را در پرونده میاوریم. از آبراه انسان رد نمیشده، خاک محل قتل تجزیه شده و ... (قسمت ۵، دقیقه ۲۱).
اما در قسمت ۵۰، دقیقه ۲ مشخص میشود فرشته با کمک پرویز جسد دیگری را به جای خود میسوزاند و خود از آبراه فرار میکند. هویت جسد سوخته با دستکاری تست دی انای مشخص نشد و پیمان به خاطر قتلی که نکرده محکوم به اعدام شد. اما با وجود نبش قبر همچنان پیمان ناصری محکوم به اعدام است. (قسمت ۲۳، دقیقه ۱۶)
- وکیل زارع به ترانه میگوید: تنها کسی که میتواند به پیمان کمک کند شمایید (نه قانون و پلیس) (قسمت ۵، دقیقه ۱۹)
- پیمان به دلیل داشتن انگیزه (تهدید فرشته به مرگ جلوی آرایشگاه) در کنار شهادت ۳ کارگر محکوم به اعدام شد، در حالی که فیلم ضرب و شتم فرشته توسط آرمان توسط ترانه و خانم زارع به بازپرس داده میشود، اما او آرمان را در ردیف متهمان تلقی نمیکند. (قسمت ۲۰، دقیقه ۱۳)
- دستگیری ترانه به اتهام قتل سهیل تنها به دلیل اینکه او کنار جسد دیده شده و با حالت عصبی خود را قاتل میداند. (قسمت ۴۱)
- وی تاکید کرد: نکته دیگر این که گویا نویسنده نسبت به احکام ازدواج و طلاق و صیغه بی اطلاع است چرا که طبق ماده ۱۶ قانون حمایت خانواده، مصوب ۱۳۵۳ مرد نمیتواند با داشتن زن، همسر دوم اختیار کند مگر به شروطی، چطور سیاوش ستوده بدون اجازه همسر اولش که هنوز طلاق نداده و آن شروط هشتگانه ماده فوق الذکر را ندارد توانسته است با زن افغان ازدواج کند و آن را به ثبت رساند؟ در حالیکه با توجه به عدم نسخ ماده ۱۶ قانون حمایت از خانواده مصوب ۱۳۵۳در خصوص ازدواج مجدد، دفاتر ازدواج کما فی السابق مکلفند قبل از ثبت ازدواج مجدد مردان متاهل، حکم صادره از سوی دادگاه خانواده در خصوص تجویز ازدواج مجدد را مطالبه نمایند. (قسمت ۳۳، دقیقه ۱۹)
قاسم کردی اظهارداشت: ایراد دیگر به این سریال این است که چگونه سیاوش بدون هیچ مدرکی که نشان دهد پدر شادی است به پرورشگاه مراجعه میکند و شادی را تحویل میگیرد آن هم صرفا با نشان دادن یک برگه هویت که میتواند جعلی باشد و حتی آسایشگاه که در تمام این ۱۰ سال فقط مادر شادی را میشناخت یک تماس با مادر شادی نگرفته است؟ هیچ پرورشگاه و آسایشگاهی فرد را بدون مدارک شناسایی همراه که اقوام درجه اول باشند بستری نمیکنند و کسی که فرد را بستری کرده حق بردن و آوردنش را دارد نه کسی دیگر، چگونه سیاوش بدون مدرکی دال بر این که او پدر شادی است و در شناسنامه اش درج شده شادی را از آسایشگاه گرفته است؟ (قسمت ۲۶، دقیقه ۲۱)
وی با بیان اینکه سریال بوی باران با توجه به محتوایش نشان از محوریت بازپرس و دادگاه دارد، اما گویا عوامل فیلم نسبت به بازپرس و وظایفش اطلاعاتی ندارند، تاکید کرد: باید یادآور شوم که بر اساس نص صریح قانونی قاضی تحقیق یا مستنطق یا بازپرس، صاحب منصبی است که تحقیق مقدماتی جرایم و جمعآوری دلایل له و علیه متهم بر عهده او قرار دارد حال این که در این سریال جز عشوه و رفتارهای احساسی چیز دیگری نمیبینیم. حال که نقش و وظایف بازپرس مشخص است و از اختیارات بالایی هم برخوردار است.
وی ادامه داد: در قانون آیین دادرسی کیفری آمده است تحقیقات مقدماتی به صورت محرمانه صورت میگیرد، مگر در مواردی که قانون به نحو دیگری مقرر کرده باشد. حال بازپرس که قاضی تحقیق است در اقدامی خندهدار در دفتر رئیس دادگاه با خواهر متهم وکیلش قرار ملاقات میگذارد و محتویات پرونده را شرح میدهد حال آنکه طبق قانون تمامی اشخاصی که در جریان تحقیقات مقدماتی حضور دارند موظف به حفظ این اسرار هستند و در صورت تخلف، به مجازات جرم "افشای اسرار شغلی و حرفهای" محکوم میشوند. (قسمت ۱۶ و ۱۷)
این کارشناس ارشد قانون خصوصی در ادامه گفت: دیگر آن که از وظایف بازپرس پرونده این است که باید در کمال بیطرفی و در حدود اختیارات قانونی، تحقیقات را انجام دهد و در کشف اوضاع و احوالی که به نفع یا ضرر متهم است فرق نگذارد. او مکلف است برای جلوگیری از امحای آثار و علائم جرم، اقدامات فوری را بهعمل آورد، در تحصیل و جمعآوری ادلهی وقوع جرم تأخیر نکند و برای کشف حقیقت هرگونه اقدام لازم را انجام دهد؛ ازجمله تحقیق محلی، معاینهی محل، صدور قرار کارشناسی و ارجاع به کارشناس بهمنظور دریافت نظر تخصصی، احضار متهم، در صورت ضرورت جلب متهم، صدور قرار تأمین مناسب، تحقیق از شهود و مطلعان و…در حالی که در طول سریال این اتفاق نمیافتد.
وی افزود: حال آنکه در سریال بوی باران با وجود اینکه وکیل پرونده در دادگاه شواهدی پیداکرد مبنی بر اینکه فرشته در زیرزمین کشته نشده است و پس از نبش قبر مشخص شد جنازه متعلق به فرشته نیست و بازپرس و پزشک قانونی این مسئله را تایید کردند، اما نشان داده میشود که بازپرس به دنبال قاتل مقتول بی هویت نیست (قسمت ۲۳) و به ارتباط پزشک قانونی تأیید کننده هویت فرشته به عنوان مقتول با شهاب، طبق یافتههای وکیل بی اعتناست. (قسمت ۲۱، دقیقه ۴۱)
قاسم کردی در ادامه عنوان داشت: قانون میگوید گاهی ممکن است بازپرس هنگام تحقیق، موفق به کشف جرمی دیگر شود که با جرم اول ارتباط ندارد. اگر این جرم بدون شکایت شاکی نیز قابلتعقیب باشد، بازپرس باید طبق قانون برای حفظ آثار و علائم وقوع جرم و جلوگیری از فرار و مخفیشدن متهم اقدامات لازم را انجام دهد. حال اینکه در این سریال بازپرس از طرفی به دنبال شناسایی جسدی که به جای فرشته دفن شد نیست و از طرف دیگر وقتی فرشته کشته نشده همچنان اولیای دم از پیمان به جرم کشتن فرشته شاکیاند و تقاضای اجرای حکم میکنند، قتل رخ نداده و دادگاه برای شهادت مجدد سمیه جلسه میگذارد! (قسمت ۳۹، دقیقه ۲۲)
وی ادامه داد: در «بوی باران» پنج نفر به جهت اینکه بازپرس اقدامات شایسته انجام نداده است به قتل میرسند (زوج پزشک قانونی، فریبا، برهان و سهیل) حال آنکه بازپرس باید بهمنظور حمایت از بزهدیده، شاهد، مطلع، اعلامکننده جرم یا خانواده آنان و همچنین خانواده متهم در برابر تهدیدات، در صورت ضرورت، انجام برخی از اقدامات احتیاطی را به ضابطان دادگستری دستور دهد. (قسمتهای ۲۳، ۳۳، ۴۱ و ۴۳)
وی گفت: ایراداتی دیگر نیز در این سریال وجود دارد از قبیل: این که در کدام یک از مدارس ایران کودک افغان بدون تبعیت ثبت نام میشوند؟ حال آنکه اداره مهاجرین به خاطر تحصیل پسر افغان به ناجیه اقامت میدهند. (قسمت ۳۹، دقیقه ۱۰) در کدام مدرسه اطلاعات شخصی معلمین و کادر آموزشگاه را به اولیاء و قیمهای قانونی میدهند؟ دیگر بماند فردی که نسبت به دانش آموز هیچ رابطه سببی و نسبی ندارد. (قسمت ۳۰) در کدام قانون تبعه غیر مجاز افغان (مادر) را میبرند، اما فرزند را آزاد نگه میدارند؟ (قسمت ۳۲، دقیقه ۲۷)
وی در پایان گفت: متاسفانه در سریال بوی باران تناقضات حقوقی بیداد میکند و همین موضوع منجر به نهادینه شدن موضوعات قانونی میشود که کار را برای مردم عادی سخت میکند. چون آنها به موارد قانونی اشراف ندارند و همین موضوع منجر به نهادینه شدن موضوعاتی میشود که درست نیست.
**ایرادات ساختاری
- سردرگمی ژنریک بین ژانر معمایی، جنایی ودرام اجتماعی در کار مشهود است.
- خط اصلی و خطوط فرعی فاقد کشش لازم برای ۷۵ قسمت است و خطوط قصه بدون چفت و بست درست سرهم بندی شده اند و فاقد عنصر پیش برندگی هستند.
- شخصیت پردازی: آشفته و بدون پیش داستان مناسب برای شخصیت هاست (مانند آشنایی سهیل و ترانه یا مشکل اساسی سیمین و سیاوش که به جدایی ده ساله آنها انجامیده) و در رفتار و گفتگوها اثری از شخصیت پردازی دیده نمیشود. مثلا خاطره نویسی در شخصیت و رفتار دختر لاتی مانند فرشته نیست و نویسنده به میل خود از این ابزار استفاده کرده تا قصه فرشته را روایت کند و نه به اقتضای داستانی. حتی نریشنی که فرشته میخواند با مدل حرف زدن او در طول سریال فرق دارد. (قسمت ۷، دقیقه ۲۵)
- حوادث قصه فاقد روابط علی و منطقی و آکنده از حفرههایی است که از نامتناسب بودن حوادث نشأت میگیرد. تا جایی که این حس به مخاطب منتقل میشود که هر کدام از نویسندگان بدون اینکه سرپرست نگارش نوشتهها را بر اساس پیرنگ اصلی یکدست نموده باشد، قسمتهای خود را برای تولید به کارگردان تحویل داده اند.
- قهرمان داستان (ترانه) با انجام رفتارهای نادرست حرفهای و اخلاقی، از این شاخه به آن شاخه میپرد و مبارزه خود را به انتها نمیرساند. در حالی که با قتل سهیل او میبایست بیشتر از نجات برادرش از زندان، برای پیگیری قاتل سهیل انگیزه داشته باشد، ترانه به حاشیه میرود و موتور قصه قهرمان از حرکت میایستد. از منظر محتوایی نیز قهرمانی که به جای مراجعه به قاون، به سبک فیلمفارسی خودسرانه راه بیفتد تا احقاق حق کند، مناسب جامعه نیست.
- دیالوگ نویسی: دیالوگها فاقد ویژگیِ چند صدایی است و به جز فرشته، از کارگر و معلم گرفته تا قاچاقچی و پلیس، همگی یک جور حرف میزنند. همچنین چنانچه پیشتر گفته شد دیالوگها چندان در خدمت پیشبردِ داستان یا ارائه اطلاعات درباره شخصیتها نیست و بیشتر با اراده نویسنده شکل میگیرد و نه به ضرورتِ داستان.
**جمع بندی:
سریال بوی باران از نظر ساختاری و محتوایی به شدت متاثر از فیلمها و سریالهای غربی است و به دلیل ضعفها و ایرادات ساختاری بیشتر از عناصری، چون خشونت، درگیری، قتل، جنایت، قاچاق، اختلافات و کشمکشهای خانوادگی به عنوان عامل جذب مخاطب بهره میگیرد. نتیجه این راهبردِ جذب مخاطب به سبک غربی ترویج جلوههای گوناگون خشونت و فساد در رسانه ملی و نیز ارائه تصویری سیاه و نومید کننده از فضای جامعه و در نهایت القاء ناکارآمدی و انحطاطِ نظام اسلامی در چهلمین سال انقلاب اسلامی است. بیاعتنایی مسئولان سازمان صدا وسیما به انتقادات گسترده رسانهها و چهرههای دلسوز و انقلابی و اصرار بر ادامه پخش سریال با توجیهات تکراری «پرمخاطب بودن» و «هزینه سنگین تولید» تاسف برانگیز است.
بی تردید تولید و پخش پیاپی سریالهای مخرب فرهنگ جامعه و سبک زندگی اسلامی و ایرانی و نیز اصول و ارزشها وباورهای دینی و انقلابی از سیما (آن هم در اوج جنگ نرم و تلاشهای دشمن برای نفوذ فرهنگی) نکته مهمی است که بیش از این باید مورد توجه مسئولان صدا و سیما قرار بگیرد.