به مناسبتی به حرم امام خمینی دعوت شد و مسئول فرهنگی به رسم معهود، مبلغی پول را در پاکتی نهاده و به عنوان تبرک به او داد، در حالی که اشک از دیدگانش جاری بود، پول را برگرداند و از آن پس دیگر کسی نوحهخوانی حسین فخری را در حرم امام ندید.
به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو، مداحی به سال ۱۳۸۹ مربوط است؛ و در خرمشهر. شعر و موسیقی و خواننده کاری میکنند که هر شنوندهای ازپای دربیاید. کلماتی بریده بریده و هایکووار که غم را در مغز استخوان شنونده جانشین میکنند. میدانم که خیلی از خوانندگان این سطور خیلی زودتر از ما نام این مداح را شنیده و کارهایش را هم دنبال کردهاند، اما برای من؛ حسین فخری، حاج حسین فخری کشف بزرگ ۲۹ مهرماه بود و تلاشی بی پایان برای یافتن و شنیدن مداحیهای دیگر او. انگار بازگشت به اصل بودند. بازگشت به دوران کودکی.
بازگشت به اواخر دهه ۵۰ و شصت. دورانی که مداحی ایام محرم به شکل دیگری در تهران برگزار میشد. هنوز مداحان صدای خودرا با صدای خوانندگان مشهور میکس و میزان نکرده بودند. هنوز اشعار به دست اندازی به ادبیات کوچه و خیابان عادت نکرده بودند و فاخر بودند و موزون و مجذوب کننده. هنوز مداحان عادت نکرده بودند برای گرم کردن مجلس در نقش سوپر استارهای صدا کلفتی ظاهر شوند که با فریاد و عصبیت از حاضرین شور و گرمای بیشتری میخواستند. یاد دسته عزاداری جمع و جور مسجد نوریان سه راه زندان افتادم و دسته سینه زن هایش که حتی از زنجیر زدن هم خود را دور میداشتند.
آری اعتراف میکنم که حسین فخری را نمیشناختم. نمیدانم تلویزیون ایران تا به حال چقدر از مداحیهای او را در آنتن عمومیپخش کرده است. نمیدانم. اما هرچه هست این فرصت را غنیمت میشمارم و از این چهره این صدا و از این اشعار ستایش میکنم.
۱. فخری از معدود مداحانی است که کار اصلیاش در جنگ مداحی نبود، بلکه در کنار کار رزمندگی، مداحی میکرد و با بسیاری از شهدای سپاه خرمشهر همرزم بود. او رزمندهای بود که سالها روی دکلهای اطلاعاتی در مناطق عملیاتی جنوب و به ویژه در خرمشهر به انجام وظیفه مشاهده مواضع بعثیها و گزارش تحرک نیروهای دشمن میپرداخت.
کمتر مداحی را به تواضع، فروتنی و اخلاص او دیدهام. او که یکی از نوحهخوانهای برجسته در کشور است، هرگز خود و هنرش را به چیزی نگرفته و نمیگیرد و همین صفت اخلاص و تواضع است که از او در نظر علاقهمندان بسیارش، انسانی محبوب و کم نظیر ساخته است.
۲. حسین فخری از معدود مداحانی است که نه تنها برای مداحی خود، وجهی دریافت نمیکند، بلکه حتی اگر چنانچه پس از برنامه، مبلغی به او هدیه داده شود، علاوه بر برگرداندن آن در مناسبتهای بعدی، از حضور در آن مراسم خودداری میکند.
۳. ویژگی برجسته دیگر حسین فخری، خوش اشکی اوست. بارها دیده شده به هنگام خواندن نوحه، بغضی چنان گلویش را گرفته که فقط با گریه توانسته است نوحهخوانی خود را ادامه دهد.
۴. دیگر ویژگی حسین فخری، نوحه خوانی او به دو زبان فارسی و عربی است.
۵. از دیگر ویژگیهای وی قدرت، مهارت و تسلط فوقالعاده او در آهنگسازی و اجرای آنها در نوحه خوانی به سبک بوشهری است، به گونهای که هم اکنون بسیاری از مداحانی که به سبک و آهنگهای او علاقه بسیاری دارند، در خرمشهر، اهواز، دزفول، ماهشهر، گناوه و بندر دیلم و… عینا آهنگها و نوحههایی را که او در سال یا سالها پیش در خرمشهر یا در جاهای دیگر خوانده، از نوارهایی که در اختیار دارند، گوش کرده، آنها را دقیقا به همان سبکی که فخری خوانده، اجرا میکنند.»
به امید اینکه همه مداحان و نوحه خوانان کشور، مانند استاد حسین فخری، آثاری در شأن حضرت اباعبدالله الحسین (علیه السلام) اجرا کنند؛ و به امید اینکه مردم ما نوحههای فاخری، چون آثار استاد حسین فخری را بشناسند و بشنوند و به دیگران بشناسانند تا مجالی نماند برای آنانی که با اشعار و ریتمهای مبتذل سبب بی احترامی به حضرت اباعبدالله الحسین (علیه السلام) میشوند.
فخری مداحی گمنام که خود نمایی را دوست ندارد حسین فخری از دو جهت گمنام است، یکی به واسطۀ ملودیهایی که برای نوحههایش ساخته است، دوم به واسطۀ صدایش. بسیاری از نوحههایی که از مداحان معروف و غیر معروف میشنویم از سبکهای فخری هستند و ما نمیدانیم. جهان و فضای نوحهخوانی مثل فرهنگِ موسیقی متداول نیست که سازندۀ یک اثر حقوق مادی و معنوی (به معنای دنیاییاش البته) داشته باشد. هم همه نام آهنگساز را مجبور باشند درج کنند، هم برای کارش وجه مالی به او بپردازند. پس طبیعیست ما نتوانیم یک مداح زحمتکش و خلاق را از یک مداح کاملا مقلد و تنبل بازبشناسیم.
اما درموردِ صدا هم همین است، به دو علت صدای فخری را (هرچند شنیده باشیم) نمیشناسیم. یکی بیگانگی او با رسانه و خودنمایی است. فخری خیلی کم اهل مصاحبه است. فکر نمیکنم بهجز یکی دو مصاحبۀ مکتوب بتوانید چیزی ازش پیدا کنید. فکر نمیکنم تا بهحال میهمان برنامهای در تلویزیون شده باشد. یعنی نمیتوان گفت: فخری اهل اظهار نظرهای سیاسی و جنجالی نیست، چه اینکه او اصلا اهل اظهارنظر نیست!
از طرفی او اصلا اهل سیدی پر کردن و سامان دادن به نوحههایش نیست. زینرو خیلی هم کم پیش آمده که در مراسمهای رسمی پایتخت او را دعوت کنند، یا اینکه دعوت کنند و او هم دعوت بپذیرد. یا اینکه دعوت کنند و او هم بپذیرد و این مسئله تکرار شود!
در همین رابطه بخش عجیب و تکاندهندهای از مقالۀ «غلامعلی رجایی» را بخوانید: «حسین فخری از معدود مداحانی است که نه تنها برای مداحی خود، وجهی دریافت نمیکند، بلکه حتی اگر چنانچه پس از برنامه، مبلغی به او هدیه داده شود، علاوه بر برگرداندن آن در مناسبتهای بعدی، از حضور در آن مراسم خودداری میکند. یک بار که با میانجیگری این حقیر برای اجرای برنامه به مناسبتی به حرم امام خمینی دعوت شد و مسئول فرهنگی حرم امام به رسم معهود، مبلغی پول را در پاکتی نهاده و به عنوان تبرک به او داد، در حالی که اشک از دیدگانش جاری بود، پول را برگرداند و از آن پس دیگر کسی نوحهخوانی حسین فخری را در حرم امام ندید.»
دلیل دوم گمنامیِ صدای فخری: اشتباه گرفتن مداح اهل بیت جناب آقای «غلامعلی کویتیپور» با «حسین فخری». این اشتباه گرفتن چند علت دارد.
صدای فخری و کویتیپور به هم شباهت دارد. البته صدای کویتیپور تیزتر است و صدای فخری لطیفتر؛ و البته هرچه جلوتر میآییم و از جوانیِ این دو مداح فاصله میگیریم تمایز صدایشان بیشتر میشود.
دوم: خاستگاه فرهنگ مداحی فخری و کویتیپور بسیار به هم نزدیک است. هر دو خرمشهری هستند. هر دو تحت تاثیرِ مداحی بوشهری هستند. هر دو پرورش یافته و پیروی فرهنگ انقلاب اسلامی هستند. درخشش هر دو و آغاز کار هر دو در ایام جنگ بوده است.
البته هرچه جلو میآییم باز این تمایز فرهنگی بیشتر میشود. کویتیپور بیشتر به سمت پایتخت و مرکز و استودیو و ساز و موسیقی و آلبوم میآید (چه اینکه پیش از انقلاب نیز او بهطور جدی از جوانان اهل موسیقی بوده است)؛ و فخری در همان هیئت، در همان خرمشهر میماند.
سوم: کارهای مشترک فخری و کویتیپور. بسیاری از نوحهها را هر دو خواندهاند. البته در اکثریت موارد، اول فخری در خرمشهر خوانده، بعد کویتیپور در تهران. مثلا نوحۀ معروف «ممد نبودی ببینی...» را نخستینبار حسین فخری بر اساس ملودیِ قدیمی بخشو در خرمشهر اجرا کرده است و سپس کویتیپور همان را میخواند. یا مثلا «یاران چه غریبانه» نخست با شعر شاعری دیگر و ملودیِ سادهتری توسط حسین فخری اجرا شده است. بعدها کویتیپور با شعر بیگی و ملودی دیگری اجرایش میکند. البته از انصاف نگذریم، ملودیِ کویتیپور بسیار پختهتر و قویتر است؛ و خوبی کویتیپور هم همین است که به مرور ملودیِ جدیدی بر ملودیِ قبلی سوار میکرده است که بعضی اوقات از ملودی فخری بهتر میشده و بعضی اوقات در برابر ملودی فخری کم میآورده. برای مثال «توئی آن غرقه بهخونی که بزرگ شهدایی» نیز نخستینبار توسط فخری اجرا شده است. بعدها کویتیپور همین کار را با ملودی و موسیقی «مجید رضازاده» در آلبوم موفق «غریبانۀ۱» اجرا میکند که اتفاقا خیلی هم کاری زیبایی شده، ولی اصلا به پای ملودی و اجرای فخری نمیرسد؛ و این یکی از پیروزیهای خواندنِ بیساز وسط هیئت سینهزنی بر خواندن با استودیو و آهنگساز و موزیک و میکس و مسترینگ است!.
این سه عامل باعث میشود که همه کویتیپور را بشناسند، ولی فخری را نه.
خود فخری در همان مصاحبۀ معروفش در پاسخ به پرسشگر که از او نقل یک خاطرۀ شیرین را میخواهد، میگوید:
یادم هست در دانشکده افسری بودم٬ داشتم میرفتم جایی که دو سه تا از دانشجویانی که ظاهرا من را میشناختند، با من سلام و علیک کردند و با هم دست دادیم؛ اما همین که از آنها جدا شدیم، یکی از آنها به بقیه گفت: شناختینش؟ آنها هم گفتند: نه متأسفانه. گفت: چطور نشناختینش؛ کویتیپور بود دیگه!