عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام گفت: اشکال ما در بدنه حزباللهی این است که کمتر فکر میکنیم و منتظر هستیم تا حتماً رهبری موضع علنی بگیرد تا بعد راه بیفتیم.
به گزارش گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو، ششمین نشست از سلسله جلسات هسته عدالتپژوهی مرکز رشد دانشگاه امام صادق(ع) با حضور احمد توکلی، عضو مجمع تشخیص مصحلت نظام برگزار شد و توکلی به شرایط اجتماعی، سیاسی و اقتصادی ایران در دوران دولت اصلاحات پرداخت.
توکلی در ابتدای این نشست، به موضوع انتخابات سال ۱۳۷۶ و پیروزی خاتمی در آن انتخابات پرداخت و با اشاره به اهمیت این حادثه گفت: آذر ۱۳۷۵، بعد از طی شدن دوران تحصیل در انگلستان، به ایران بازگشتم و سراغ تأسیس روزنامه فردا رفتم. ضمناً با حدود ۱۵ نفر از افراد نزدیک در مورد انتخابات ریاست جمهوری سال ۷۶ مشورت کردم؛ از جمله سراغ آقای جواد لاریجانی رفتم.
وی ادامه داد: انتخابات هم شکل و قوام گرفته بود و همگان در جناح اصولگرایی، آقای ناطق نوری را پیروز انتخابات میدانستند. از او پرسیدم که اگر من نامزد انتخابات شوم، چه اتفاقی میافتد که جواد لاریجانی پاسخ داد: همهچیز به هم میخورد.
توکلی یادآور شد: در پاسخ گفتم، شما چطور سیاستمداری هستید که یک متغیر برونزا بهراحتی میتواند تمام برنامه شما را دچار اختلال کند؟
توکلی با اشاره به جمعبندی خود در اینکه اگر در آن انتخابات نامزد میشدم، برنده انتخابات بودم، افزود: «با حضور من در انتخابات ۱۳۷۶، امکان ایجاد دوقطبی که در نهایت منجر به پیروزی آقای خاتمی شد، رقم نمیخورد.
عضو مجمع تشخیص مصحلت نظام گفت: با اینحال به دو دلیل در عرصه انتخابات وارد نشدم، اول نبود افرادی که به من در اداره کشور کمک کنند؛ میخواستم که یک «برنده خوب» باشم و افرادی که در این زمینه بتوانند به من کمک کنند، وجود نداشت. از سوی دیگر، نمیخواستم بازی جریان اصولگرایی را به هم بزنم؛ چراکه نتیجه به هم خوردن بازی طراحیشده، اصلاً معلوم نبود و امکان داشت در صورت شکست اصولگرایان، همه علت شکست به حضور من در انتخابات مرتبط شود. آقای ناطق نوری را در آن موقع خیلی بد نمیدانستیم و حداقل از خیلیها بهتر بود.
وی با اشاره به تصمیم خود در حمایت از ناطق نوری در انتخابات سال ۱۳۷۶ بیان کرد: در آن انتخابات، از آقای ناطق نوری حمایت کردم. پیش ایشان رفتم و گفتم حاضرم برای شما کار کنم. ولی از شما میخواهم برخی کارها را بکنید و برخی کارها را نکنید تا برنده شوید که در نهایت این توصیهها را جدی نگرفت و دو اشتباه بزرگ او شد.
توکلی افزود: اولین خواستهام این بود که گفتم آشکار کنید که با آقای هاشمی متفاوت هستید؛ چون شما فرق دارید، لذا این را صراحتاً اعلام کنید؛ ولی این کار را نکرد و خود را دنبالهرو آقای هاشمی معرفی کرد. تأکید کردم به حرف اطرافیان و برخی افراد جبهه اصولگرایی توجه نکنید و سیاستهای آقای هاشمی را موردانتقاد قرار دهید و در مرحله بعد، کارهایی را که میخواهید، انجام دهید، اعلام کنید. اگر اینگونه وارد صحنه شوید، زمین بازی عوض میشود. دوم اینکه علیه فساد و تبعیض حرف بزنید و به عدالت اجتماعی بپردازید؛ چون اعتقاد شما است؛ لذا این را بگویید ولی خوب این کار را نکرد و در مقابل، جبهه مقابل و آقای خاتمی، این کار را کرد و بهسختی هم انجام داد و پیروز انتخابات شد.
وی با اشاره به انتخابات مجلس دوم شورای اسلامی در اسفند سال ۱۳۶۲ گفت: در آن زمان جو سنگینی علیه من بود. تازه از وزارت کار استعفا داده بودم و از تهران نامزد شدم. در همان انتخابات، ۲۰ نفر از رفقای خود را دعوت کردم و همه جز یک نفر با شرکت من در انتخابات مخالفت کردند. به آنها گفتم: من که نامزد هستم و حداقل خودم و همسرم که به من رأی میدهند؛ لذا دو تا رأی را حداقل دارم!… درنهایت هم در آن انتخابات به دور دوم راه پیدا کردم. هیچکس در آن انتخابات از من حمایت نکرد و بدون حضور در لیستی، در تهران ۳۰۰ هزار رأی آوردم.
رئیس موسسه دیدهبان شفافیت و عدالت، با اشاره به اندیشههای سیاسی و اقتصادی دولت اول اصلاحات افزود: نوعی ناهمگنی در تیم اقتصادی ایشان وجود داشت. از سویی برخی از آنها طرفدار نظام لیبرال و بازار آزاد بودند و از سوی دیگر، برخی افراد مانند آقای نمازی طرح دیگری را دنبال میکردند؛ نتیجه این شد که دو جهتگیری در طرح موسوم به «ساماندهی اقتصاد کشور» در سال ۱۳۷۷ وجود داشت. من از طرح آقای نمازی دفاع میکردم؛ چون فرد متدینی بود که در آلمان و در کنار شهید بهشتی، اقتصاد آموخته بود. وی ضمن اینکه متشرع بود، یک عدالتخواه هم بود و به موضوع عدالت اجتماعی در طرح ساماندهی پرداخت.
توکلی با اشاره به فعالیتهای خود در اواخر دهه هفتاد و در دوران دولت اول اصلاحات، گفت: در سال ۷۶ تا ۸۰، همت و کار من بهنقد نظام لیبرال سرمایهداری معطوف شد. عمده کارهای من در این دوره صبغه پژوهشی و علمی داشت. هم لیبرالیسم فرهنگی و هم لیبرالیسم اقتصادی دولت آقای خاتمی را نقد میکردم. کتابی در حوزه اقتصاد بخش عمومی نوشتم که کتاب سال اقتصادی هم شد (کتاب «بازار، دولت، کامیابیها و ناکامیها») و کتابی هم به زبان ساده در حوزه «مالیه عمومی» برای افراد غیر اقتصادخوان نوشتم.
وی با اشاره به انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۰ و علل حضور خود در این انتخابات بیان کرد: در نزدیکی آن انتخابات، مجدد افراد مختلفی در میان جناح اصولگرایی جمع شدند تا در مورد انتخابات بحث و تصمیمگیری شود. در آنجا تلاش کردم این موضوع را طرح و اثبات کنم که من بهترین رقیب برای خاتمی هستم و تأکید کردم که کثرت نامزدها باعث کاهش رأی ما و افزایش رأی خاتمی میشود.
توکلی یادآور شد: در این انتخابات، نیروهای اصولگرا راهبرد «تکثیر نامزدها» را انتخاب کردند؛ ولی من در آن جمع تأکید کردم که این راهبرد، حتی از منظر ساده رفتار یک مصرفکننده هم معقول نیست. بنده میگفتم که وقتیکه در اقتصاد رقابت شدید میشود و تنوع کالا در یک محصول پیدا شود، بهطوریکه انتخاب گزینه مطلوب دشوار باشد، مصرفکننده به برند معروف رجوع میکند و شرایط در آن زمان به نفع برند معروف میشود و اوضاع آن موقع را اینطور تشبیه کردم و با همین استدلال گفتم که رأی خاتمی بالا میرود که البته دوستان گوش نکردند.
وی افزود: مثال خمیردندان را زدم که اگر تنوع محصول زیاد شود، افراد سراغ برند و چهره معروف میروند، چون هزینه انتخاب خود را میخواهند کاهش دهند. در مرحله انتخاب، اگر زیاد جدید باشد، سراغ قدیمی میروی، ولی اگر جدید یکدانه باشد، روی همین متمرکز میشوید. این کثرت باعث آن نتیجه در انتخابات شد و من ۴ و نیم میلیون رأی آوردم و باقی آرا در جناح اصولگرایی بسیار کم بود.
توکلی با اشاره به شعار انتخاباتی خود ذیل معنای «جمهوری دوم» و «عقلانیت و عدالت» گفت: در زمان آقای هاشمی تأکید میکردم، که مسئولین باید متخصص و متعهد و عاقل باشند؛ میخواستم تأکید کنم واقعاً عقلانیت مهم است. آقای خاتمی در حوزه اقتصادی، ادامهدهنده مسیر آقای هاشمی بود و هیچ کار جدیدی در حوزه اقتصاد نکرد؛ الا اینکه تلاش کرد لیبرال سرمایهداری را ایرانیزه کند که ایکاش حداقل ایرانیزه میکرد.
وی افزود: کارهای آقای هاشمی را اینها توجیه منطقی کرد و طبیعی است من با این دیدگاه از زاویه عدالت اجتماعی، مخالفت کردم. اشکال آنها این نبود که چرا به توسعه و رشد اقتصادی اهمیت میدهند، اشکال آنها به بیاعتنایی یا توجه کم به مقوله عدالت اجتماعی و تأکید تنها بر رشد اقتصادی بازمیگشت.
توکلی ادامه داد: ما هم با رشد اقتصادی موافق هستیم و نمیخواهیم توزیع فقر کنیم؛ ولی من توزیع فقر را بهتر از اینطور تولید ثروتی میدانم که نابرابریهای افسارگسیخته ایجاد میکند. چون علاوه بر فقر نسبی و فقر مطلق، فقر احساسی هم هست؛ فقر احساسی برای حکومتها خطرناکتر هم هست؛ چراکه فرد خود را با الگوهای رسمی مقایسه میکند و با این که زندگی معمولی خوبی دارد بازهم در مقایسه با الگوهای رسمی اشرافیت و تجمل احساس نارضایتی میکند.
وی گفت: انتقاد من به آقای هاشمی نیز به این موضوع برمیگشت. ایشان خیلی کار کرد؛ ولی در نمازهای جمعه و تربیونهای اجتماعی، انتظارات مردم را بالا میبرد و بعد هرچقدر تلاش میکرد، به آن انتظارات نمیرسید. شکاف و فاصله بین انتظارات و امکانات منجر به افزایش میزان نارضایتی میشد.
وی با اشاره به برخی آثار مثبت برنامه سوم توسعه، آن را درنهایت در چارچوب همین اقتصاد نئوکلاسیک دانست و افزود: «برخی مهندسهای اقتصادخوانده، این مسیر را طراحی و عملیاتی کردند».
نماینده مجلس شورای اسلامی در دوره نهم، با اشاره به شکلگیری دیرهنگام جنبش عدالتخواه در ابتدای دهه هشتاد شمسی و زمینههای آن افزود: از اوایل دهه ۸۰، موضوع مقابله با فساد و تبعیض بهصورت جدی در فضای اجتماعی طرح شد که البته کمی دیرهنگام هم بود. این شکلگیری نیز بهتبع و پیگیری گفتمانی عدالت از سوی رهبر معظم انقلاب شکل گرفت؛ ولی ایکاش زودتر از اینها رقم میخورد.
وی گفت:اشکال ما در بدنه حزباللهی این است که کمتر فکر میکنیم و منتظر هستیم تا حتماً رهبری موضع علنی بگیرد تا بعد راه بیفتیم. برخی مباحث، اهمیتش واضح و بدیهی است و احتیاجی به گفتن ندارد. یکی از اختلافات من با برخی دوستان در موضوع ولایتفقیه همین بحث است.
توکلی با اشاره به دیدگاه خود در مورد ولایت فقیه ادامه داد: به این دوستان حزباللهی میگویم بابا! خودت کمی فکر و تأملکن؛ برخی کارها نیاز به دستور صریح رهبری ندارد. تبعیت از امر و نهی رهبری و عدم تخریب برنامه رهبری، وظیفه ما نسبت به ولیفقیه است.
وی گفت: ما باید در معرض خط او قرار بگیریم و تلاش کنیم به فکر او نزدیک شویم. به تعبیر آیتالله جوادی آملی، ولایتفقیه، ولایت عقل و عدل است. باید با عقل خودمان اطراف را ببینیم؛ ولی تلاش کنیم به دید و منظر او نزدیک شویم. از این حالت انفعال که منتظر دستور رهبری باشیم، درمیآییم.
نماینده سابق مجلس اضافه کرد: یکی از دیگر اشکالات دوستان جنبش عدالتخواهی این بود که سراغ آدمهای مؤثر در گفتمان عدالت مانند امثال من نیامدند و تکروی میکردند. سطح لازم بهرهگیری از عقلانیت نیز در این جنبش وجود نداشت و برخی بیتدبیریها در کارهای آنها دیده میشد.