«تقابل یا تعامل؟»؛ این دوگانه را شاید بتوان مهمترین دوگانه ابداعی حسن روحانی در آغاز فعالیتهایش در قامت یک کاندیدای ریاستجمهوری و پس از آن در مدیریتش در قامت یک رئیسجمهور دانست.
به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو، «تقابل یا تعامل؟»؛ این دوگانه را شاید بتوان مهمترین دوگانه ابداعی حسن روحانی در آغاز فعالیتهایش در قامت یک کاندیدای ریاستجمهوری و پس از آن در مدیریتش در قامت یک رئیسجمهور دانست. در سویی از این دوگانه تعریف شده دولتمردان و حامیانش قرار میگرفتند که مدعی بودند هرگونه مسیری برای ساخت کشور جز از دروازه دیپلماسی و گفتگو عبور نمیکند و در سوی دیگرش منتقدان دیپلماسی خود را گروهی مخالف هرگونه تعامل معرفی و گفتمان مقاومت را صرفا بر مبنای مسیری در جهت تقابل با دنیا تعریف میکردند.
باور به چنین دوگانهای در ادبیات سیاسی دولت تا جایی امتداد پیدا کرد که حسن روحانی حدود یک ماه پیش در آیین آغاز رسمی سال تحصیلی دانشگاهها و مراکز پژوهشی و فناوری کشور حتی گزینه «همهپرسی» برای انتخاب یک مسیر در این دوگانه را به زبان آورد و گفت: «پیشرفت و آینده کشور در سایه تعامل یا تقابل با دنیا است؟ ۴۱ سال است به جواب روشن و قاطع در این زمینه نرسیدهایم. یک عده بر تعامل سازنده و عدهای نیز بر تقابل مستمر با جهان تأکید دارند. یک عده معتقدند مشکلات موجود جز با قدرتنمایی و شکستن دشمن میسر نیست و یک عده نیز معتقدند میتوان بسیاری از مشکلات را با گفتگو حلوفصل کرد. اگر با راهکارهای ارائه شده برای موضوعاتی که بیش از ۴۰ سال است راجع به آنها بحث میکنیم به نتیجه نرسیدیم، باید همهپرسی کنیم».
با تمام این اوصاف و فارغ از واکنشهایی که به ایراد محتوایی چنین رفراندومی وارد شد و عدهای اساسا چنین دوگانهای را غلط دانسته و تقابل و تعامل در عرصه سیاست خارجی را فاقد تضاد دانسته و از هر دوی آنها بهعنوان ابزاری در جهت پیشبرد منافع و سیاستهای نظام یاد کردند، اما نمیتوان منکر این مهم شد که بخش قابل توجهی از روند مدیریتی و سیاستگذاری کشور در سالهای اخیر مبتنی بر چنین قاعدهای جلو رفته است؛ از جایی که روحانی و دولتمردانش ایده «حل همه مشکلات با دیپلماسی» را مطرح کردند تا جایی که صحبت از «هر توافقی بهتر از عدم توافق است» را علنی کردند. در چنین شرایطی سنجش عملکرد اجرایی دولت و میزان موفقیتش در زمینه حل مسائل با ایده «دیپلماسی صرف» را میتوان از مهمترین قضاوتهای فعلی در سالهای پایانی عمر دولت روحانی دانست.
* عراقچی: مقاومت، بیش از تمایل به همکاری جواب میدهد
گفتوگوی اخیر عباس عراقچی با وبگاه هلندی «ان. آر. سی» را از جهات زیادی میتوان اعترافی در مسیر خلاف جهت نگرش سیاسی دولت یازدهم و دوازدهم دانست، گفتوگویی که در آن عضو ارشد تیم مذاکرهکننده هستهای کشورمان با بیان اینکه برجام هماکنون در شرایطی مانند «مراقبتهای ویژه» قرار دارد، توضیح داد: «میخواهم تأکید کنم یکی از درسهایی که ما از مسأله برجام گرفتیم، این است که نتیجه این توافق و پایبندی به آن، ظاهرا اعمال تحریمهای جدید بود. اگر قرار است چنین باشد، ما نیز شاید مجبور به تغییر رویه شویم. اینکه چطور را فعلا نمیتوانم بگویم. دیگر درسی که گرفتیم این است که مقاومت، بیش از تمایل برای همکاری جواب میدهد».
وی همچنین در پاسخ به سوالی درباره فرصتهای باقیمانده برای حفظ برجام، توضیح داد: «به نظرم این فرصت وجود دارد اگر طرف دیگر به تعهداتش ذیل توافق کاملا عمل کند. ایران تاکنون هزینههای خود را پرداخت کرده و اکنون نوبت دیگر طرفهاست که چنین کاری را انجام دهند. ما پذیرفتیم که برنامه هستهای خود را محدود کنیم. [اما]ما در شرایط فشار حداکثری از سوی آمریکا قرار گرفتیم. ما از تحریمها آسیب میبینیم. راهکارهای عملی برای خلاص شدن از تحریمها باید ایجاد شود». سخنان قابل تامل عراقچی در این مصاحبه در حالی اعتراف به اشتباه بودن فضای دید حاکم بر دولت و دستگاه سیاست خارجی آن است که سالهای گذشته، پس از هر نقدی که نسبت به توافقات حقوقی ایران در برجام صورت میگرفت دولتمردان مسیر طی شده دیپلماسی خود را یگانه مسیر ممکن و موجود تعریف میکرده و بدون احتمال دادن به حالات دیگر، منتقدان خود را مخالفان تعامل و طرفدار انزوای جهانی معرفی میکردند.
با این حال نکته دیگری که در میان صحبتهای عراقچی نباید مورد غفلت قرار گیرد آن است که وی با اشاره به قبول محدودیت هستهای، فشارهای آمریکا بعد از این توافق را نیز «حداکثری» خوانده و در واقع سخن از تبدیل شدن وسیله دیپلماسی به ضد هدف اولیه خود به زبان آورده است.
* تحریمهای پیشابرجامی و ایران پساهستهای
رفع تحریمهای هستهای با قبول محدودیتهای هستهای و باز شدن باب تعاملات اقتصادی با نیت رشد سرمایهگذاری خارجی در کشورمان را میتوان تنها ایده مورد نظر روحانی و دولتش برای حل مشکلات و مدیریت کشور دانست، ایدهای که حالا از زبان عضو ارشد تیم مذاکرهکننده او نهتنها محقق نشده که حتی تبدیل به ضد هدف اولیه خود نیز شده است. قبول محدودیتهای هستهای و گرفتار شدن در شرایط فشار حداکثری از سوی آمریکا که اروپا را نیز همراه خود کرده است باعث شده تا وی «مقاومت» را بیش از هر گزینه دیگری «واجد دستاورد» بداند. اما سوال در باب سرانجام «رویای برجامی» میتواند تا حد زیادی ما را به منظور عراقچی پیرامون عمق ایده عقیم شده تعاملی دولت برساند.
در بخشی از این گزارش با اشاره به وضعیت اروپا در نظام جدید تحریمهای آمریکا آمده بود: «نگاه به وضعیت تحریمهای اروپا علیه ایران بعد از خروج ترامپ از برجام و اعمال تحریمها قابل توجه است، اما پیش از بررسی این موضوع، سوال مهمی که باید به آن پاسخ داده شود این است: تا پیش از خروج ترامپ از برجام، آیا تحریمهای اروپا علیه ایران در عمل لغو شده بود یا این موضوع صرفا روی کاغذ مطرح بود؟ شاید بدون بررسی دقیق و صرفا با نگاهی به مواضع و ادبیات مسؤولان ارشد دولتی از رئیسجمهور گرفته تا مسؤولان دستگاه دیپلماسی، بخوبی مشخص شود که عمده اقدامات اروپاییها در قبال ایران، اتخاذ مواضع سیاسی بدون اقدامات عملی و در عین حال بهرهمندی از مواهب اقتصادی برجام بوده است. رفتارهای شعاری اروپا مورد انتقاد مسؤولان عالیرتبه نظام نیز قرار گرفته است. عدم مراودات تجاری شرکتهای بزرگ اروپایی با ایران که در پی هشدارهای مکرر آمریکا بوده است نیز بخوبی این گزاره را تایید میکند».
* درسهای ادامهدار کدخدا
از زمانی که ایده تعامل مستقیم با ایالاتمتحده بهعنوان تنها آلترناتیو سیاسی موجود از سوی حسن روحانی طرح شد تا زمانی که مقامات ارشد دولت «مقاومت سیاسی» را بهعنوان کارآمدترین ایده ممکن در فضای جهانی برای ایران معرفی کردند بیش از نیمی از دهه ۹۰ گذشت. رکود مدیریتی، بنبستسازی برای ایدههای اجرایی و شرطی کردن جامعه مقابل تصمیمهای خارجی مهمترین چیزهایی بود که در کنار سرمایههای از دست رفته هستهای بهدست آمد. شاید این زمان از جهاتی بیشتر عمر دولت یازدهم و دوازدهم را در برگرفت، اما در سطحی کلانتر تجربهای بازگشتناپذیر برای فضای سیاسی ایران محسوب میشود. ایست هستهای و قبول تحریمهای حداکثری که در سایه این سکون شکل گرفت جلوهای برجسته از منظر مدیریت سیاسی معتقدان به «پرداخت حداکثری هزینه» برای «برداشته شدن حداقلی فشارها» بود.