به گزارش گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو، رسول قاسمی دبیر جامعه اسلامی دانشجویان دانشگاه صنعتی شریف در همایش « سخنگو پاسخ میدهد» در حضور علی ربیعی سخنگوی دولت با انتقاد از عملکرد دولت گفت: آقای سخنگو، ما صبرمان زیاد است اما کاسه امیدمان از امثال شما لبریز شده است. فقط امیدمان به خداست که آخر این راهی که باید با دست فرمان شما سر کنیم، درهی تاریک هلاکت نباشد.
متن کامل سخنرانی وی به شرح زیر است:
بسم الله الرحمن الرحیم
ساعت 12 شب است. جاده تاریک است و پیچ در پیچ. ماشین، چند راننده دارد و همهشان هم چشم هایشان را بسته اند و حتی نور چراغ ماشین را هم نمیبینند. گوش هایشان هم بسته است. عده ای هم دندان تیز کرده اند که با همین چشم و گوش بسته، ساعت 1 نصف شب، فرمان های این ماشین ابوالعجائب را در دست گیرند. فریادها هیچ اثری ندارد. نه راننده ها و نه جانشینانشان، گوش بدهکاری ندارند. اما چیزی تا صبح نمانده است، البته اگر از دره ها و صخره های راه، جان سالم به در ببریم. شاید عدهایمان صبح را ببینم ولی تنها راهش قبول کردن این است که راننده ها کور و کرند و این ماشین، پیچ ها و دره های زیادی در پیش دارد. تنها باید تلاش کنیم که زنده بمانیم، تا شاید سپیده را ببینیم. هیچ راهی جز صبر کردن و ناامیدی ،نیست.
آقای سخنگو، ما صبرمان زیاد است اما کاسه امیدمان از امثال شما لبریز شده است. فقط امیدمان به خداست که آخر این راهی که باید با دست فرمان شما سر کنیم، درهی تاریک هلاکت نباشد. آقای سخنگو دیگر ما در شربف به امدن سخنگو ها به جای رئیس ها عادت کردهایم البته که همهتان وظیفهای بیش از سخنگویی برای خود قائل نیستید.
براستی آقای سخنگو، اصلا چه شده است که به اینجا آمدهاید؟ امدهاید پاسخگوی چه چیزی باشید؟ آمدهاید سقف کدام فلک را بشکافید و کدامین طرح نو را در اندازید؟ باز چه شعبدهای در آستین دارید؟. دیگر زمان اینگونه نمایشها به سر رسیده است . دیگر این که ما بگوییم و شما توجیه کنید و آش همان آش و کاسه همان کاسه باشد تاثیری ندارد. مگر گوشی برای شنیدن وجود دارد؟، گویا اصلا تمام مملکت دهان شده است. بهراستی این هم نمایشی ست برای این که نشان داده شود هنوز امیدی به اصلاح، از طریق این گفتنهای مکرر وجود دارد. که ما و شما میدانیم این گونه نیست. دیگر فریاد و فغان بر سر یکدیگر برای تغییر ساختارهای موجود، راه به جایی نمیبرد و دیگر لگد زدن به این جنازه ها فایدهای ندارد.
آقای ربیعی روزگاری قرار بود انقلابمان را به کشورهای دیگر صادر کنیم. حال به وضعیتی رساندید که مجبوریم ایتنترنت را قطع کنیم تا به قول معمار همان انقلاب یوم الله دیگری سر نرسد. اعتماد عمومی را که از بین بردید به کنار، آخر چرا تمام تلاش خود را میکنید وظیفه سخنگویی خود را انجام دهید؟ کمی هم سخن نگویی را امتحان بکنید. لااقل نامه نانوشته دروغ ندارد و بند اعتماد ملت و دولت را بیش از این از بین نمیبرد.
از این رو آمدن شما را حرکتی کاملا بیمعنا و بیارزش میدانم و خروجی آن را جز بالا و پایین رفتن آدرنالین جمع حاضر، نمیدانم.
حال میخواهم مخاطب خود را مردم و دانشجویان دانشگاه قرار دهم تا حداقل توانسته باشم کاری مفید بکنم . ما نباید دلمان را به دولتها و اتفاقات جدید صابون بزنیم. اتفاق خاصی قرار نیست بیفتد . قرار نیست مجلسی کارآمد بیاید و معجزاتی بکند تا مشکلاتمان رفع شود. قرار نیست دولت فعلی در دو سال آینده یا دولتهای بعدی حتی اگر جوان هم بشوند، با چنین ساختارهایی شق القمری کنند. بیایید از امید واهی دادن به خودمان دست بکشیم . به راستی دیگر، روزگار چنین اصلاحاتی، گذشتهاست و شواهد و قرائن، از اصلاح ناپذیری، سخن میگوید .
دیگر باید رویکردی جدید را اتخاذ کنیم و از سمتی دیگر به مساله نگاه کنیم . نگاهی که دیگر چشممان به بالا نباشد تا اتفاقی بیفتد .دیگر باید روی خودمان حساب کنیم . دیگر رویکرد دولت و حاکمیت محور جوابگوی مساله های جامعه مدنی ما نیست . دیگر باید از گریستن بر سر این قبر های بی میت دست بکشیم. بلکه باید رویکردی پایین به بالا را اتخاذ کنیم .باید از توسعه و تقویت نهادهای مردمی برای پیشبرد اصلاح اقتصادی ، اجتماعی و سیاسی بهره بگیریم . دیگر زمانی است که باید از تجربه امام موسی صدرها استفاده کنیم و ملت آشفته خود را سامان ببخشیم. در روزگار امروز که دانشجو دیگر دیدگاه سیاسی ندارد و همه طیفهای دانشجویی به بتپرستی مشغول شدهاند; دیگر زمان آن رسیده که دانشجو برای خودآگاهی و ایجاد دیدگاه سیاسی تلاشی بکند ،که پیام سیاسی و اجتماعی از دل آن بجوشد.
در شرایط فعلی به راستی دانشجویان نه دیدگاه سیاسی و اجتماعی دارند، نه توسعه دهنده علم و فناوری هستند و نه پیشرو در مساله های کشور. البته مساله های واقعی را میگویم که شرح آن مجلسی دیگر میطلبد.دیگر اصلا دانشجویی وجود ندارد. از دانشجو و روز دانشجو برای ما ،تنها چلوکباب بختیاری آن باقی مانده است . آیا کسی هست که آرمانخواه باشد و بتواند برای مشکلات اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی اجتماع خود، دست به تحرکی بزند؟ آیا رویکردی از درون دانشگاه میجوشد؟ چه شده است که دانشجوی شریفی امروز را ولع پول و استارت آپ خفه کرده و کاری به کار بقیه و اجتماع ندارد؟ چه شده که دانشجو دیگر دیدگاه سیاسی و اجتماعی خود را از دست داده و پیرویهای مضحک، نهایت کنش سیاسی آن شده است؟ چه شده است که مثلا دانشگاه شریف را به جز فرودگاهی برای رسیدن به شهر آرزو ها نمیتوانیم ببینیم؟ چه شده است که دانشجوی امروز نهایت شوق خود را در داد زدن بر سر دولتی که چیزی جز جنازهای سیاسی از آن باقی نمانده است، نمایان میسازد؟ آری دیگر برای حرکت سیاسی نباید سخنگوی دولت را به صلابه بکشیم دولتی که به وضوح به جز قمار بر سر برجام دیگر برنامهای نداشت و باید منتظر گلابیهای جدیدی باشیم که در دو سال آتی میخواهد از درخت خشکیده آن بچیند. بلکه باید به درون نگاه کنیم و امید را از این جنازه های سیاسی ببرّیم و کمی هم خودمان در راهی که امروز ادعای آن را داریم قدم بگذاریم . زمان آن رسیده که نه تنها آگاهی خودمان، بلکه جامعه خود را در ابعاد سیاسی و اقتصادی رشد بدهیم تا بتوانیم از ساختار های دیگر اجتماع استفاده کنیم . زمان آن رسیده که دانش عمومی و سواد عمومی اجتماع را افزایش دهیم تا از سواری دادنهای بیهوده جلوگیری شود و تلاشی در این جهت بکنیم که توزیع قدرت بین آحاد ملت شکل بگیرد. زمان آن رسیده تا ان جی او های عمومی را تقویت کنیم و طرحی نو در اندازیم و از رویکردهایی که ما را به امید واهی اصلاح از بالا به پایین وامیگذارد دوری کنیم…
جناب سخنگو لگدمال کردن جسد دولت فخیمه تان را نیز به باقی دوستان واگذار میکنیم و در ضمن اصلا فایده ای هم در آن نمیبینم. چرا که باز هم ما را به دولت مستعجل دیگری امیدوار میکنند. امیدی پوشالی. امیدی توخالی. امیدی که هر چه زودتر باید بندش پاره شود.
والسلام…