حسین شریعتمداری در مورد سعید امامی گفت: چهار سند مکتوب دارم که نسبت به هویت امامی تردید کرده و به صورت مکتوب نیز آنها را اعلام کردهام؛ شواهدی وجود دارد که این قتلها کار جناح خاصی نبوده و سرویسهای خارجی در آن دست داشتهاند.
گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو- سید مهدی حاجیآبادی؛در دوران اصلاحات، دری نجفآبادی وزیر بعدی اطلاعات در کتاب خاطراتش در مورد سعید امامی مینویسد: در دوران وزارت قبل، سعید امامی بخاطر مسائلی که در خارج کشور اتفاق افتاد و وی متهم بود کنار گذاشته شد، ابتدا ۶ ماه وی معاون بررسی بود و بعد از آن وی را برکنار کردم، در کشور ما هرکسی را میخواهند کنار بگذارند حکم مشاور به او میدهند.
انتصاب دوستانی که بعدا قاتل از آب درآمدند دری نجفآبادی برای معاونت امنیت (که مهمترین معاونت این وزارتخانه است)، حمید سرمدی، فرد نزدیک به خاتمی و از رابطین ستاد انتخاباتی خاتمی در انتخابات دوم خرداد را انتخاب کرد؛ در اواخر بهمن ۷۷، دری نجف آبادی مجبور به کنارهگیری شد و همچنان حمید سرمدی، در معاونت امنیت وزارتخانه باقی ماند. نکته بسیار مهم این است که ماجرای قتلها، توسط جانشین وی مصطفی کاظمی و برخی پرسنل معاونت امنیت انجام گرفت، اما نه تنها از خود سرمدی به عنوان مسؤول مستقیم، هیچگاه بازجویی نشد، بلکه از سوی خاتمی به عنوان مسؤول رسیدگی در هیأت سهنفره قرار گرفت!
مصطفی کاظمی در وزارتخانه به عنوان یک عنصر دوم خردادی و چپی تند شناخته میشد و از قضا، رفیق صمیمی «علی ربیعی» (سخنگوی کنونی دولت روحانی، مشاور خاتمی و مشاور امنیتی ستاد انتخاباتی موسوی در سال ۸۸) بود. جالب این جاست، که موسوی به عنوان یک عنصر دوم خردادی، گزینه مورد نظر ربیعی و اطرافیان اطلاعاتی خاتمی برای پست استراتژیک «معاونت امنیت» هم بود. باز به خاطرات نجف آبادی رجوع میکنیم که میگوید در کنار سرمدی، موسوی هم یکی از گزینههای جدی معاونت امنیت بود و حتی به نقل از دری نجفآبادی، خاتمی او را از «دوستان» خود خوانده بود.
جاسوس یا شهید؟ پس از اظهارات مصطفی پورمحمدی، نیازی رئیس وقت سازمان قضایی نیروهای مسلح و مسئول پرونده قتلهای زنجیرهای به انتقاد از وی پرداخت.
وی انتقاد کرده که پورمحمدی نقش سعید امامی را به مشاور عوامل اصلی جنایت کاهش داده است و میگوید اگر نقش امامی تنها مشورتی بوده چرا سعید امامی در روز اول در دادسرا و در پاسخ به سوال دادستان که به نظر شما چه کسی این قتلها را مرتکب شده، اظهار کرد: «اگر خودیها انجام داده باشند کار سپاه پاسداران است.» نیازی تاکید کرده است که «اظهارات کتبی آقای سعید امامی در این زمینه موجود است.» علاوه بر این نیازی توضیح میدهد که سعید امامی در آن زمان، چون سمت اجرایی نداشت نمیتوانست دستوردهنده باشد و آمر قتل تلقی نمیشود. او در اجرای قتلها نیز دخالت نداشت پس مباشر قتل تلقی نمیشود. بلکه او با توجه به زمینهچینی، تحریک، ترغیب دیگران و تسهیل امر معاون در قتلها محسوب میشود. در پرونده نیز همین اتهام به او تفهیم شد و با همین اتهام برای او قرار نهایی صادر شد؛ البته معاونی که محور عمل و اقوی از مباشر است. اظهارات کتبی او در مرجع قضائی وجود دارد که در زمان مناسب منتشر خواهد شد.
نیازی با ذکر این مطلب از پورمحمدی اصلیترین سوال در این پرونده را میپرسد «آیا سیستم اینگونه برای قتل انسانها تصمیم میگرفت؟ آیا این اتهامی بزرگ به وزارت اطلاعات نیست؟»
نیازی برخلاف روحالله حسینیان و پورمحمدی در این نامه تلویحا معتقد است که این قتلها توسط عوامل نفوذی بیگانه در دستگاه اطلاعاتی صورت پذیرفت و نوشت: چه ایشان بپذیرند یا رد کنند فتنه قتلهای زنجیرهای و فتنه ۱۸ تیر ۷۸ و فتنه سال ۸۸ تردیدی باقی نگذاشت که نفوذ دشمن در دهههای گذشته قطعی است و غیرقابل انکار.
حسین شریعتمداری مدیرمسئول کیهان نیز در مواضعی مشابه میگوید: قبلا و قبل از همه مطرح کرده بودم ریشه قتلهای زنجیرهای موساد است. به دلایل آن نیز پرداختم، اما در مورد سعید امامی؛ قبل از این ماجراها، چهار سند مکتوب دارم که نسبت به هویت امامی تردید کرده و به صورت مکتوب نیز آنها را اعلام کردهام.ما در کیهان در تحقیقاتی که داشتهایم به این نتیجه رسیدیم که شواهدی وجود دارد که این قتلها کار جناح خاصی نبوده و سرویسهای خارجی در آن دست داشتهاند. شریعتمداری افزود: البته اینکه چطور اجرا کردند بحث طولانی میطلبد، اما سربسته آنکه عوامل نفوذی که کارشان را به خوبی بلد بودند و خود را به خوبی همرنگ محیط کرده بودند آن را هدایت کردند.
نکته اصلی در قتلهای زنجیرهای کشتار افرادی بود که ولو مخالف جمهوری اسلامی بودند، اما هیچ خطری برای نظام اسلامی نداشتند، داریوش فروهر و همسرش پروانه اسکندری از اعضای جداشده جبهه ملی بودند که سالها بود مشغول زندگی شخصی بوده و نقشی ایفا نکردند.
محمدجعفر پوینده و مختاری هم از نویسندگان معتدل کانون نویسندگان بودند که مواضعشان نسبت به بسیاری از همکیشان خود نسبت به براندازی تفاوت داشت.بیشتر بخوانید:
رهبر انقلاب در اولین موضع خود پس از افشای قتلها در این زمینه فرمودند: این قضیه تمام نشده است. به نظر ما، این رشته هنوز سرِ درازتر از این دارد. با توجّه به تجربه خودم در زمینههای گوناگونِ اداره کشور در طول این بیست سال و آشنایی با جریانهای سیاسی داخلی و خارجی، من نمیتوانم باور و قبول کنم که این قتلهایی که اتّفاق افتاد، بدون یک سناریوی خارجی باشد؛ چنین چیزی ممکن نیست. این قتلها به ضرر ملت ایران بود، به ضرر دولت بود، به ضرر حکومت بود.
یک گروه داخلی که جزو وزارت اطّلاعات هم باشند، هرچه هم حالا فرض کنید که متعصّب باشند و بنای این کار را داشته باشند، در سطوحی از وزارت اطّلاعات که اهل تحلیلند، امکان ندارد دست به چنین قتلهایی بزنند. این افرادی که کشته شدند، بعضیها را ما از نزدیک میشناختیم. اینها کسانی نبودند که یک نظام، اگر بخواهد اهل این حرفها باشد، سراغ اینها برود. اگر نظام جمهوری اسلامی اهل دشمنکُشی است، دشمنان خودش را میکُشد؛ چرا سراغ فروهر و عیالش برود؟! مرحوم فروهر، قبل از انقلاب دوست ما بود؛ اوّلِ انقلاب همکار ما بود؛ بعد از پدید آمدن این فتنههای سال شصت دشمن ما شد؛ اما دشمن بی خطر و بی ضرر. بینی و بین اللَّه، فروهر و همسرش - این دو مرحوم - دشمنان ما بودند؛ اما دشمنان بی ضرر و بی خطر.
ایشان صراحتا دست عوامل نفوذی در این قتلها را واضح دانسته و فرمودند: این قتلهایی که در کشور انجام میگیرد - که البته بار اوّل هم نیست؛ این بار آن را تشدید کردهاند - کارهایی است که برخلاف احساس امنیت ملی است. یک ملت در داخل خانه خود باید احساس امنیت کند. نظام اسلامی، نظامی مقتدر است. دشمن برای اینکه این اقتدار را بشکند، میخواهد عجز این نظام و عجز دولت و عجز مسؤولان امنیتی و قضائی را تلقین کند. چه کار میکند؟ از یک طرف، با واسطه یا بیواسطه، جنایت را مرتکب میشود؛ از یک طرف هم انگشت اتّهام را به خود نظام متوجّه میکند! یعنی به خیال خود، با یک تیر دو نشان بزند! بدون شک، مستقیم و یا غیرمستقیم، دست دشمن در کار است. دشمن است که میخواهد در کشور امنیت نباشد. دشمن است که میخواهد به این بهانه فضای ناامن درست کند. از آن طرف جنایت سازماندهی میشود، از آن طرف هم بوقهای تبلیغاتی آن را چند برابر بزرگتر از آنچه که هست، جلوه میدهند و قلمهای مزدور هم از آنها تبعیّت میکنند!
خودکشی یا قتل مسئله این است بنا به ادعای حسینیان، همسر سعید امامی توسط تیم بازجوی منصوب خاتمی مورد شکنجه واقع و فیلم او به صورت گسترده در فضای مجازی منتشر شد. حسینیان میگوید رهبر انقلاب پس از اطلاع از این خبر مسئول دفتر خود را برای پیگیری به عیادت این خانم فرستاده و خاتمی نیز دستور انحلال تیم سه نفره تحقیقات را صادر کرد و پرونده مستقیما به دست سازمان قضایی نیروهای مسلح رفت.
همچنین سعید امامی بنا به اظهارات قاضی و پزشک قانونی با خوردن ماده موبر مسموم شده و خودکشی کرد. گرچه حسیننیان در سخنرانی مشهورش میگوید هیچ فردی از خوردن آن ماده دچار مرگ نخواهد شد، بماند که سعید امامی پس از انتقال به بیمارستان تا ۴ روز زنده بوده و صحبت و حتی داد و فریاد هم میکرده است! و در نهایت علت مرگ او سکته تشخیص داده شد و داروی نظافت به هیچ وجه موجب سکته آن هم پس از ۴ روز نمیشود.
با مرگ سعید امامی همچنان برخی حقایق در هالهای از ابهامی تاریخی باقی ماند، چه بسا در صورت اثبات نفوذی بودن وی، مرگش همچون کشته شدن تقی محمدی در پرونده ترور شهید رجایی، موجب شد بخش بزرگی از نفوذیهای درون حکومت مخفی بمانند.
آخر کسانی که این متنها رامی نویسند واقعا عقل ندارند؟ آخر تا کی خودتان را گول می زنید؟ این تحلیل ها همه بر اساس ظن و گمان شما است و حتی یک سند- تاکید می کنم حتی یک سند- که بتواند جاسوس بودن سعید امامی را ثابت کند وجود ندارد. سعید امامی جاسوس برجسته موساد و نفوذی و مهره کلیدی است و آن وقت بدون استفاده از روشهای اطلاعاتی و بدون اصل مخفی کاری فروهر را می کشد؟ و تازه آنهمه رد پا از خودش به جا می گذارد؟ و اینقدر راحت خودش را می سوزاند در حالی که کافی بود یک نفر پادوی درجه سوم را بفرستد برای کشت فروهر اگر می خواست او را بکشد؟ سعید امامی را اصلاح طلبان شهید کردند چون قویترین و هوشمندترین نیروی انقلابی در وزارت اطلاعات بود.