به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، وحید جلیلی، روزنامه نگار و سردبیر سابق مجله سوره و سردبیر مجله زمانه و محمد قوچانی روزنامهنگار و سردبیر بسیاری از نشریات و روزنامههای طیف اصلاحطلب مهمان این قسمت از برنامه «شب سینما» شبکه چهارسیما بودند.
در ابتدای این برنامه سخنرانی مشهور شهید آوینی در اولین سمینار بررسی سینمای انقلاب در سال ۱۳۷۱ پخش شد که در این سمینار شهید آوینی ضمن تشریح مواضع سینمایی خود ۲۰ سوال را از سیاست مداران درباره سینمای ایراد میکند.
وحید جلیلی در ابتدای برنامه گفت: مرتضی آوینی همیشه سعی میکرد مباحث فرهنگی را صریح و صادقانه به جلو ببرد. از ۱۲ بهمن ۵۷ شروع میکنم. همه عالم در آن روز منتظر بود که ببیند این سید عبا به دوش که هیچ تشابهی با رهبران دیگر انقلابهای جهان نداشت چه میخواهد بگوید. امام بعد از ۱۳ سال از تبعید برگشته بود و سخنرانی ۲۶ دقیقهای در بهشت زهرا داشت. آنجا امام (ره) درباره سرفصلی از گذشته ایران صحبت میکند و سرفصلی از مقطعی که درگیریهای خیابانی با دولت بختیار داشت و سرفصلی هم در مورد آینده مطرح میکند و یکی از نکاتش این است که ما سینما را جدی خواهیم گرفت. شاید دورترین چیزی که به ذهنمان میرسید در چنین شرایطی این بود که امام (ره) در چنین شرایطی چنین مسئلهای را عنوان کند.
یک مرجع تقلید یک عارف یک فیلسوف از سینما صحبت کند و بگوید ما با سینما مخالف نیستیم، با مرکز فحشا و فساد مخالف هستیم. سینما ابزار تمدن است و ما آن را به کار خواهیم گرفت. او از همان روز اولی که پایش را به ایران میگذارد میگوید ما برای سینما برنامه داریم. از همان زمان شروع میشود و جالب تراین است که در همان لحظاتی که امام (ره) این حرف را میزند در همان روز ملت دو جا را آتش زدند در تظاهرات، یکی بانکها و یکی سینماها، این تفاوت خیلی جالب است. خیلی مقایسههای دیگر هم میشود کرد. کسانی که به بعدها ادعای حکومت دینی کردند مثل طالبان و اینها، باید دید اینها موضعشان نسبت به سینما و هنرهای مدرن چیست و امام (ره) چقدر تفاوت نگاه دارد. امروز چهل ویک سال گذشته است و سینمای ایران یکی از ۱۰ یا ۱۵ سینمای بزرگ دنیا است. اغلب کشورهای اروپایی از نظر قدرت سینمایی از ما پایینتر هستند. کمتر کشوری در اورپا هست که توان تولید ۱۰۰ فیلم در سال را داشته باشد. در گام اول قاعدتا جمهوری اسلامی باید تمایزخود را با سینمای قبل از انقلاب معلوم میکرد. سینمای قبل از انقلاب ما ضعیف، سخیف و نحیف و کثیف بود. فیلمهای معدودی داریم که بشود به آنها فخر کرد. قاعده اصلی سینمای فیلم فارسی هیچ فخری نداشت. تا سال ۶۰ که دولت استقرار کند آدمهای مختلفی آمدند و مدیر شدند.
جلیلی در ادامه بیان کرد: چهرههای مختلفی که مدیریت را به دست میگیرند، بین این افراد دست به دست میشود تا سال ۶۰ که دولت مستقر میشود وبعد از ترورها به یک راهبردهایی میرسند در زمینه سینما و یک دوره طولانی ۱۱ ساله آقای خاتمی که وزیرارشاد بودند و معاون سینمایی شان که تغییر نمیکند در این سالها مسئولیت سینما را به عهده دارند. این فرازی که شهید آوینی اینطور اعتراض میکند مربوط به موقعی است که سیاستهای سینمایی وزارت ارشاد که خیلی خوب و قدرتمندانه هم اعمال میشد و کمتر اجازه تخطی از آنها داده میشد به نتایجی رسیده است که آوینیها با آن چالش داشتند. مهمترین حرفشان این بود که سینما رو به مخاطب عام دارد و شما دارید به بهانه اینکه نمیخواهیم سینمای قبل از انقلاب را تکرار کنیم و زد آمریکایی هستیم حتی مثبتهای سینمای هالیوود را هم دارید حذف میکنید. سینما قهرمان محور است در سینمای اول جهان که هالیوود است. اما آن زمان شروع کرده بودند آقایان میگفتند سینمای ما باید سینمای اروپای شرقی باشد، تارکوفسکی و سینمای فلسفی را بیاوریم. انقلاب اسلامی اگر حرفی برای دنیا دارد با مسائل عمیق فلسفی و عرفانی اینها را بیان کنید. جالب این بود که آوینی که خودش نماز شب خوان و عارفترین سینمای ایران بود آمد و علم مخالفت را با سینمای فلسفی و عرفانی به تعبیر آنها برداشت. حرف شهید آوینی این بود که سینما باید با مخاطب عام ارتباط برقرار کند و دوستان ادعا میکردند که ما سینمای ایران را جهانی کرده ایم. مثلا فیلمهای آقای کیارستمی برخی میرفت در سینماهای پاریس به نمایش گذاشته میشد. به قول خودشان میگفتند چقدر خوب است با اینکه ایران در دنیا مهجور و مظلوم است ما سینمای ایران را به دنیا شناساندیم. اما شهید آوینی میگفت: شما سینمای ایران را جهانی نکردید. جشنوارهای کردید. بین این دو فرق وجود دارد.
محمد قوچانی در ادامه بیان کرد: تشکر میکنم و تعجب میکنم. من خودم بر خلاف آقای جلیلی که دستی در سینما دارند و در حوزه نقد و زمانی وارث سوره شهید آوینی شدند، اهلیتی برای ورود به این بحث ندارم. اگر به قول شهید آوینی بخواهیم مبنا را بر تماشا بگذاریم به عنوان یک تماشاگر و علاقهمند به سینما صحبت میکنم. از جای خوبی این صحبت را شروع کردیم. امام (ره) صحبت درباره سینما کردند در آن موقعیت و در آن شرایط. همین را میتوانیم در تداوم صحبتهای امام (ره) ببینیم. امام (ره) راجع به یک کلیتی صحبت میکنند که خیلی هوشنمندانه در این باره صحبت میکنند. اگر بخواهیم راجع به مدرنیته صحبت کنیم چند نماد دارد. اما این تا تبدیل شدنش به مفهمومی که جامعه آن را بپذیرد و حلیت پیدا کند و حلال شود به قول معروف باید یک مسیری را طی کند. من فکر میکنم این نقدها وارد هست و اگر این فضا نبود چیزی به اسم سینمای ایران معنا پیدا نمیکرد.
وی بیان کرد: با وجود کارگردانهایی مثل داریوش مهرجوئی و مسعود کیمیایی که قبل از انقلاب کار میکردند و کارهای خوبی هم کم و بیش ساخته بودند مثل انتخابات است. انتخابات پدیدهای است که با انقلاب گره خورده است. مثل مشارکت زنان است اگر انقلاب نبود این سطح مشارکت زنان را در این جامعه مذهبی متدین نداشتیم. این را یک مرجع تقلید وارد ایران کرد. ممکن است کارهایی در دوران شاه انجام شد برای زنان که بعضیها خوب بود و بعضی بد. اما این کار نمیگرفته تا زمانی که اکثریت جامعه که یک جامعه متدین بودند به میان بیایند. این مسئله برای سینما هم بوده است. برای تلویزیون هم بوده است. فارغ از بحثهای سیاسی اگر به بحثهای اجتماعی نگاه کنم نقش امام (ره) و نقش انقلاب را در جا انداختن سینما برای نسل جامعه مذهبی ایران در سال ۵۷، در تداوم این وضعیت چیزی که اتفاق افتاد در تبدیل شدن سینما، چون رسانه مذهبی ما در آن زمان روضه خوانی، تعزیه و منبر بوده است و مذهبیهای ما هنوز به این نرسیده بودند وگرنه سینما را تبدیل میکردند به یک تفریحی که ممکن است چیزهایی هم در آن باشد. کمتر بچه مسلمانی بود در آن زمان که سینما را به عنوان یک تفریح سالم قلمداد کند. گاهی یواشکی میرفتند یا اصلا نمیرفتند. رسیدن به این مسیر به یک مدیریتی نیاز داشت. به این مدیریت اگر دقت کنید اولین مسائل مربوط به سینما اصلا در حوزه هنری شکل میگیرد قبل از اینکه وزارت ارشادی بخواهد شکل بگیرد. در فاصله بین پیروزی انقلاب و تاسیس چیزی به نام بنیاد فارابی یا وزارت ارشاد حوزه هنری که آن زمان نامش حوزه اندیشه و هنر اسلامی بوده است و خودش برایند یک نهادی به نام کانون فرهنگی نهضت اسلامی بوده است که بنیان گذارانش موسوی گرمارودی و دیگران بودند که مینشینند وفکر میکنند اگر انقلاب پیروز شد ما نیازمند این هستیم که نهادی فرهنگی برای ادبیات، هنر و سینمای خود داشته باشیم وباید برای این فکر کنیم. یک مسئله دیگری هم بوده است در موسسه سینمایی که آقای موسوی و آقای نجفی هم بودند و آنها هم تولیداتی داشتند. هر دو جریان مسئله شان این بود که نسبت میان ایدئولوژی اسلامی و هنر چیست؛ بنابراین مقالاتی تولید میشود که جهت میدهد به تمام سیاستهای سینمایی آن ایام. آقای کلهر فردی بوده است بسیار منفرد در سیستم ارشاد آن زمان و جریانی به وجود نیامده بوده است. مثلا آقای مخملباف مقالات بسیاری در باب هنر اسلامی در جنگ سوره قبل از اینکه مجله سوره منتشر شود چند مقاله مینویسد و مباحثی که در آن مطرح میکند بسیار خام دستانه است. یعنی اگر نگاه کنید آقای جلیلی که خیلی از من حزب الهیتر است خیلی از این مباحث را اصلا قبول ندارد. اما آن زمان مخملباف، مخملباف امروز نبود. به گونهای بود که داعیه دارهنر اسلامی تلقی میشد. مقالهای ازاو میخواندم درباره ریش و زیباشناسی ریش در سینمای ایران بود. گفته است لائیکهای نمیتوانند این را درک کنندکه اثر هنری یکی اش همین است. یعنی فضای عمومی این بوده است. در چنین فضایی یک وزارت ارشادی به وجود میآیدو افرادی میآیند که میخواهند سینما را راه بیاندازند و این راه اندازی برای این ایدئولوژی نیازمند هدایت گری در این زمینه بود. چه قبل از انقلاب چه بعد از آن به محض اینکه آزادی هنری شکل میگیرد. امروز هم در فضای مجازی به محض اینکه فضا باز میشود سریالهایی که ساخته میشود اینقدر عامه پسند میشود که شما دیگر نمیتوانید مدیریت کنید. من از هیچ گونه کنترل دولتی دفاع نمیکنم، سینمای تارکوفسکی را نه دوست دارم و نه علاقه دارم و به نظر من درآن مقطع که شهید آوینی آن حرف را زد حرف تاریخی بود. البته باید در ادامه بحث ببینیم چقدر به این حرف وفادار هستیم. ما از صورت یک سینمای ایدئولوژیک به یک سینمای استراتژیک گذر کنیم. تلاشهایی در این راه صورت گرفته است، اما هنوز گذر نکرده ایم.
این روزنامه نگار در ادامه تاکید کرد: چهل سال کافی نیست برای این موضوع. پروژه که نگرفته ایم. سیر طبیعی دارد و معتقدم قدمهای بزرگی برداشته ایم. جایی که در آن ثمرهای داریم حوزه سینما است.
جلیلی در ادامه توضیح داد: نکتهای بگویم راجع به بحث حوزه هنری و جمله امام (ره) و اینکه جمله ایدئولوژیک و استراتژیک را به کار بردند کلا سینمای ما در زمینه بحثهای تئوریک لاغر است و اگر در زمینه به کار بردن واژگان و مفاهیم دقت نکنیم ممکن است در ادامه به تبعات نامطلوبش دچار شویم. در مورد صورت بندی سنت مدرنیته نگاه امام (ره) اینطور نبود. قرینهای وجود ندارد که نگاهش اینطور بوده است. ار هر ده کلمهای که میگفت: دین بود فقیه بود. اگر از سینما حرفی میزد کاملا معطوف به نیازهای انقلاب اسلامی و درکی که از جامعه داشت. در مورد حوزه هنری هم یک نکته هست که در عین اینکه ما قبل از انقلاب محافل نخبگانی به صورت محدود داشتیم که اینها به سینما به عنوان یک هنر حرفهای نگاه میکردند مثل آیت فیلم و اینها که خیلی تعدادشان کم بود. واقعیت این است که ما در دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی ۱۲ سال است روی تاریخ شکل گیری هنر انقلاب کار میکنیم، میگویم باید دقیقتر نگاه کرد. برآمدن هنر انقلاب اتفاقا از پایین بود، حوزه هنری ریشه اصلی اش مسیر جوادالائمه برمی گردد، در جنوب غرب تهران یک حاج آقا مطلبی است یک عده جوان را دورش جمع کرده است، از فرج الله سلحشور و امیرحسین فردی و مخملباف هم حضور دارد آنجا. مجموعه اینها به هم نزدیک میشوند و در حوزه اندیشه هنرهای اسلامی دور هم جمع میشوند. مخملباف هم خیلی از حرفهایی که آن زمان زده است هنوز حرفهای خوبی است و آثاری که جمع کرده است آثار درخشانی است. از رمانهایی که نوشته است و برخی فیلمهایی که ساخته است. اما از وقتی که از این فضا دست کشید هنرش هم رشد نکرد و امروز میبینیم به چه فلاکتی دچار شده است.
مدیر دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی در ادامه گفت: توجیهی که در مورد عملکرد سیاست گذاران دوران آقای خاتمی گفتید توجه داشته باشید سخنرانی آقای آوینی سال ۷۱ است و از ۵۷ تا ۷۱ زمان زیادی طی شده است و اعتراض او به سالهای نزدیک به ۷۱ است، چون داشت ریل گذاریهای تازهای انجام میشد و در آن سالهای اول جیرانی پرونده یا سناتور را نوشت. بعد از سالهای اول پس انقلاب داشتیم به سینمای میانهای نزدیک میشدیم که هم به مخاطب عام نزدیک بود هم تلاش میکرد به افزودنیهای غیرمجاز آلوده نشود در عین مردمی نخبگانی باشد. اما در یک مقطعی آوینیها حس کردند اتفاق دیگری افتاده است و دیدند یک بخش از اروپا هم به کمک جمهوری اسلامی آمده است. این شک برانگیز بود که چرا این را میمی پسندند. آوینی میگفت: سینما زبان مفاهمه ما با جهان است. ما از مردمیترین انقلابهای جهان برای مردم حرف داریم و انقلاب اسلامی یکی از خدمات بزرگش به سینمای ایران این بوده که یک مخاطب میلیاردی را به شنیدن حرفهای انقلاب مشتاق کرده است. اینکه کسانی که رفتند سفارت آمریکا را تسخیر کردند چطور آدمهایی هستند. وقتی امام (ره) را با آن هیبت دیدند که با ادبیات تازه معنوی با دنیا حرف میزند و مخاطب میلیاردی برای سینمای ایران جذب شد. آوینی حرفش این بود که اگر به سوی سینمای مخاطب خاص برویم این را رکب خوردن سیاست گذاران داخلی میدانست که ما را الکن میکند و قدرت مفاهمه ما را با جهان میگیرد. ما اگر با امریکا درافتادیم باید اسباب بزرگی را فراهم کنیم. اگر او هالیوود دارد ما که بورکینافاسو نیستیم، ولی بالخره ایران حرف تازهای در دنیا دارد با اینهمه تمدن و نگاهی که به چشم اندازهای آینده دنیا و بشریت دارد و متناسب با این باید ابزارهای فرهنگی و رسانهای خود را هم فراهم کند. آوینی کاری که میکند این است که تلاش میکند سینمارا رو به جلو ببرد. یعنی فکر میکنم گامی که آوینیها برداشتند و فراستیها خیلی به او کمک کردند و ما موفقیتش را دیدیم. امروز گام سومی را هم نیاز دارد. یعنی اگر یک عده تلاش میکردند به سینما تنها به مثابه یک هنر نگاه کنیم آوینی تلاش کرد وجه صنعتی و سرگرم کننده سینما را به رخ بکشد. اما در تعریف سینما تنها به هنر محدود نمیشود. سینما هنر، صنعت و رسانه است. امروز اینهمه نیروهای توانا داریم شما سطح بازیگری ایران را ببینید.
قوچانی در ادامه اظهار کرد: سینمای ایدئولوژیک به نظرم محسن مخملباف مصداقش است. چه آن زمانی که آن کارها را میساخت و چه امروزش، یعنی من بین «دو چشم بی سو» و «باغبان» هیچ فرقی نمیبینم. من از علاقمندان مخملباف بودم در جوانی. اما از گبه فهمیدم کلاه سرم میرود. سینمای ادیئولوژیک به معنای سینمای دینی نیست. اتفاقا از همان منظری که گفتید امام (ره)، من منظورم این نبود که امام تجدد را تطهیر کرد. مسئله اصلی که وجود داشت تعیین تکلیف، پرسش ورویارویی بود. این مواجهه یکی خود انقلاب بود که این مفهموم را ایجاد کرد. سینمای دهه ۶۰ محدود به تارکوفسکی نمیشود. یکسری بچه مسلمان آمدند و گفتند این سینما را ما میخواهیم شرعی کنیم. داستانهای درست روایت کنیم که مردم برایشان چند و اندرز باشد؛ این میشود فیلمهای اول حوزه هنری. میشود «دو چشم بی سو» این فیلم ساز نماد اولین افرادی بود که سینما را جدی گرفت. یعنی محمد کاسبی، مجید مجیدی همه از همان تیم درآمدند. حوزه هنری را هم من نگفتم از بالا شروع شد. اتفاقا همان بچههای کف خیابان انقلاب بودند که یک موسسه مستقلی بودند که سازمان تبلیغات اسلامی اینها را مصادره کرد و نامش را از حوزه اندیشه و هنر اسلامی تبدیل کرد به حوزه هنری. مسئلهای که وجود داشت اتفاقا تعیین تکلیف ما با ایدئولوژی است، بحرانی که الان داریم هم همین است. من فکر میکنم اگر به حرف شهید آوینی پایبند باشیم باید با همان منطق سینمای دهه ۶۰ را نقد کنیم. اتفاقی که افتاده است این است که ما ایدئولوژی را فقط در شکل اتحاد شوروی میدیدیم، چون آمریکا که آن زمان مشخص بود که دشمن ما است. برای اینکه با شوروی که به تعبیر مطهری رقیب بود بجنگیم آمدیم با ادبیات بچه ملسمانها کار کردیم. یعنی حتی رئالیسم سوسیالیستی را به رئالیسم اسلامی تبدیل کردیم. کسی مثل فرج الله سلحشور تا آخر عمرش با مرزبندی جدی که به با مخملباف پیدا کرده بود و به نظرم جدی بود، ولی به نظرم مثل او عمل میکرد. در تمام فیلم هایش میزان سخنرانی و حرفهایی که میزد به همان اندازه بود. یک تلقی در فضای عمومی جامعه ما بوده است. یک تلقی چه در بین روشنفکران چه حاکمان چه سینماگران بوده است که این ایدئولوژی را باید وارد سینمای ما کنند. طبیعی است سیاست گذاران هم در ان مجموعه عمل میکردند. آقای کیارستمی اتفاقا سینماگر بعد از انقلاب است. هم درخشش و هم رشدش پس از انقلاب بوده است. اصغر فرهادی هم محصول سینمای پس از انقلاب است.
سردبیر سابق مجله سوره در ادامه گفت: مشخص است که بچههای انقلاب خیلی جلوتر هستند و طیفهای مختلفشان، ضمن احترام به دیگران، اما به نظرم اصلا قابل بحث نیست. واژه ایدئولوژیک که خیلی هم مطرح میشود در فضاهای گوناگون از جمله فضای نقد سینمای ما، باید مشخص کنیم که منظورمان از این کلمه چیست. از منظر مفهوم آگاهی کاذب اگر بخواهیم به این کلمه نگاه کنیم سینمای روشنفکری ما شدیدا ایدئولوژیک است. یعنی به عنوان یک ابزاری به سینما نگاه میکند که با او باید جلوی ایجاد پارادایمهای جدید را بگیرد. سلحشور کسی است که جهانیترین و مردمیترین فیلمساز بعد از انقلاب است.
قوچانی گفت: این به مدد قرآن است. قصههایی که کار کرد انگار آماده بودند برای فیلم سازی.
جلیلی گفت: مگر این قرآن در اختیار بقیه نبوده است؟ دیگران هم میساختند. ممکن است من در سلیقه فیلمبرداری یا کارگردانی من از سلیقه فلان فیلم آقای حاتمی کیا از از فلان فیلم سلحشور خوشم بیاید، اما معتقدم باید منصفانه نقد کرد. کسی که فیلم هایش را در کنیا در کنار خیابان میفروشند. این امکان در اختیار دیگران هم بود چرا این کار را نکردند. همینکه طرف سراغ این قصه رفته است خودش نکته مثبت است. نمونههای متعددی داریم از کسانی که ادعای سینمای دینی داشته اند، دوران سینمای خاتمی، دوران ارشاد بودن او. یک مقداری باید به داشته هایمان بعد از ۴۱ سال دقیقتر نگاه کنیم و از جمع بندی ژورنالیستی عبور کنیم و قدر چیزی که به وجود امده است را بدانیم. اگر قدر ندانیم گنجشک را به جای قناری قالب میکنند. با یک سری ابزار معیارهایی را به ذهن ما قالب میکنند که در فیلم فروشنده که یک فیلم متوسط است اسکار میگیرد. یک آدمی مثل حاتمی کیا داریم که اصلا دنیا او را نمیشناسد.
قوچانی گفت: اصغرفرهادی و خیلیهای دیگر هم محصول بعد از انقلاب هستند. چرا یکسری را انقلابی میدانید و یکسری را نمیدانید. شما کسی را دارید مثل اصغر فرهادی که از همین رادیو و تلویزیون شروع میکند و حتی آیتم جدایی نادر از سیمین هست که اگر یکبار دیگر تلویزیون پخش کند کلا ایده اش یک بخش دوقسمتی است. این چه هنری است که امام خمینی (ره) میآید گاو را مال انقلاب میکند و وقتی میخواهد ارجاع بدهد این را میگوید. سینمای مطلوب من حاتمی کیا است. اما چرا ما محدود میکنیم خود را به چند اسم. نمیخواهم بی انصافی کنم و من هربار یوسف پیامبر پخش میشود این سریال را میبینم. اما معتقدم نقدهایی به این سریال وارد است.
جلیلی در پاسخ به قوچانی تاکید کرد:، چون خودشان این را دوست ندارند وباور ندارند. کسی آنها را طرد نکرده است. خودشان دوست دارند در جلوی انقلاب بایستند. دهها بازیگر سینمای ایران در این فیلم بازی کرده اند و در فیلمهای دیگر هم بازی کرده اند. شاید شما از لحاظ معیارهای بازیگری بتوانید به برخی از اینها اعتراض کنید که در سریالهای دیگر هم میتوانید این نواقص را پیدا کنید. خیلی از مدعیانی که وجه هنری سینمایی خود را بیشتر تحویل میگیرند در برخی چیزها پایینتر مینشینند. امروز در چهل و یکسالگی انقلاب اسلامی باید ببینیم سینما چه مسیری را آمده است و من معتقدم که همان اتفاقی که سال ۷۱ افتاده بود و آوینی خوب مقابلش ایستاده بود الان در یک مقطع تعیین کننده دیگری هستیم. آنچه که شما گذار از سینمای ایدئولوژیک به سینمای استراتیک تعبیر میکنید من تعبیر دیگری دارم از آن. کامل کردن چرخه سینما و وجه رسانهای سینما را جدیتر بگیریم. همین امسال ببینید در اسکار فیلمهایی که وجود دارند جوکر و اینها هستند. فیلم دیگری است برای جنگ جهانی اول که ناظر است بر اولویتهای روز جامعه. الیوراستون یک جلسهای با بازیگران ایرانی داشت که میگفت: شماها چرا از سینما برای روایت انقلابتان استفاده نمیکنید. یک نفر در جمع داد زد که ما برای شنیدن حرف هنری آمده ایم. از سیاست حرف نزن. این قاب به اندازه کافی حرف برای نشان دادن وضعیت امروز سینمای ایران دارد. غرب زدهها و روشنفکرنماها چه وضعیتی بر سینمای ما آورده اند که الیوراستون این را میگوید. امروز اگر حرفی در این زمینه بزنی میگویند تو چیزی از سینمای انقلاب نمیفهمی. الیوراستون که دیگر نه مرید حسین شریعتمداری است نه دیگران. او از یک طرف توان سینمایی ایران برایش جالب است و از طرفی شگفت زده است که این سینما چقدر انقلاب را سانسور کرده است. سینمای شاهنشاه چه بود سینمای انقلاب چیست؟
قوچانی در ادامه گفت: سینما انقلاب را سانسور کرده است یا مدعیان انقلاب، سینما را سانسور کرده اند؟ همین امسال کلی رویداد در این کشور اتفاق افتاده است که دستمایه داستان و سینما وفیلم ساختن است. کدام یک از اینها در سیاست گذاری حاکمیتی ما است. ساخت فیلمی که یک اصلاح طلب و اصولگرا را نشان بدهد مد نظرم نیست. ماجرای سقوط هواپیما مثلا که باید از آن فاصله بگیریم. منظورم از سینمای استراتژیک این است. من هم متعقدم مجله سوره از زمانی که ویژه نامه هیچکاک را منتشر کرده است وارد فصل تازهای حتی در ژونالیسم سینمایی شدیم و میخواهم بگویم. یک فیلمی ساخته میشود و دوستان شما آن را ساخته اند. دیدن این فیلم جرم است. این فیلم گیر میکند و فکر میکنم حزب الهیتر از اینها وجود ندارد؛ بنابراین چطور میشود فیلم در سینمای استراتژیک ساخت.
جلیلی پاسخ داد:شما از سیاست گذاری حاکمیتی صحبت میکنید. من میگویم سیاست گذاری چیست. در برنامه ریزی و بودجه ریزی چند فیلم ضد ایرانی و ضد انقلابی اسم بیاورم که بودجه اش از بیت المال پرداخته شده است. خانه پدری را چه کسی ساخته است.
قوچانی گفت: سنگ بنای این فیلم در دوران آقای احمدی نژاد گذاشته شده است.