گفتار دیپلماتیک انقلاب اسلامی میبایست همواره تجلی گاه این راهبرد کلان باشد و هر گونه کوتاهی در این زمینه، ظلم و جفایی بزرگ به کیان مامِ وطن و شهدای آن است.
گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو- محمدرضا جلالی پندری؛ * «اسلام شأن و منزلتش والاتر و بالاتر است و چیزی با آن برابری نمیکند. همچنان که در بیان خداوند متعال آمده که کلمه مبارک «الله» مافوق تمام اسامی است، به طوری که خداوند این شأن و منزلت را معادل کلمة توحید خود دانسته که همیشه باقی و پابرجاست.» (رسول اکرم صل الله علیه و آله)
گفتمان انقلاب اسلامی ایران، در سیاست خارجه مبتنی بر عزت و اقتدار است؛ چرا که اسلامِ عزیز که متعالیترین مکتب و بالاترین مفهوم انسانی، اخلاقی، معنوی و سیاسی است، پشتوانهی این انقلاب است و ایرانِ پرافتخار، که صلح و دوستی و کرامت در تاریخ آن موج میزند، بستر رشد انقلاب اسلامی شده است. به همین جهت گفتار دیپلماتیک انقلاب اسلامی میبایست همواره تجلی گاه این راهبرد کلان باشد و هر گونه کوتاهی در این زمینه، ظلم و جفایی بزرگ به کیان مامِ وطن و شهدای آن است.
به همین جهت علیرغم مشهود بودن فتنه انگیزی و خدعهی منافقین داخلی، ذوق زدگی معاندین خارجی و و سیاسی کاری سخنگوی وزارت بهداشت؛ اظهارات سفیر چین را به علت داشتن لحن تند و دستوری، قطعا محکوم میکنیم و این استدلال که سفیر چین در موضع پاسخگویی به اتهام دروغگو بودن کشورش قرار گرفته است، هیچ حقی جهت اتخاذ لحن تند به او داده نمیشود و اعلام مینماییم که با وجود رابطهی دوستانه و وسیع اقتصادی-سیاسی با چین، همکاری چین در بی اثر نمودن تحریمهای ظالمانهی آمریکا و ارسال کمکهای پزشکی برای مقابله با کرونا، به هیچ وجه اجازهی کوچکترین اظهار نظر و عملکرد پیرامون مسائل داخلی کشور را به سفیر هیچ کشوری نمیدهیم و براساس قانون اساسی، مرجع تصمیم گیری پیرامون نوع و سطح تعامل با سایر کشورها را: سیاستهای کلی ابلاغی مقام معظم رهبری، تصمیمات مجلس شورای اسلامی و شورای عالی امنیت ملی و بالتبع عمل به آنها توسط دولت و نیروهای مسلح میدانیم.
اما این موضوع ابعاد تبیینی مختلفی دارد که به مراتب، اهمیت والاتر و ماهیت روشنگرانه تری نسبت به اظهارات سفیر چین دارد. در ادامه سلسله یادداشتها به تفسیر پیرامون آنها توضیح خواهیم داد.
منشا تفاوتها و خطاهای آماری چیست؟
در بین کشورهای ایران، انگلیس، چین، اسپانیا، ایتالیا و آلمان، میزان کشندگی (fetality rate) ویروس کرونا در چین و آلمان حدود یک درصد، در ایران حدود پنج درصد و در انگلیس، اسپانیا و ایتالیا حدود ده درصد اعلام شده است. هم چنین اضافه میگردد که نسبت کشندگی از تقسیم کردن "تعداد افراد کشته شده توسط بیماری" به "تعداد مبتلایان به بیماری" بدست میآید.
در مطالعات مختلف، تعداد کشته شدهها در بیمارستان (صورت کسر) عددی است که در نحوهی محاسبهی آن، روش ثابت و مشخصی وجود دارد (به دلیل اینکه اغلب افرادی که میمیرند با علائم حاد مراجعه میکنند و تست ژنتیکی شان مثبت خواهد بود) و محل اختلاف آماری نخواهد بود؛ ولی تعداد مبتلایان (مخرج کسر) عددی است که با توجه به حساسیت تست آزمایشگاهی، نحوهی بیماریابی و تعداد دفعات انجام آزمایش، میتواند متغیر باشد و هرچه تعداد دفعات انجام آن بیشتر باشد، بیماریابی فعالانهتر باشد و حساسیت آزمایش بیشتر باشد، این عدد بزرگتر میشود (زیرا بسیاری از افراد مبتلا، بی علامت یا باعلائم خفیف هستند که به بیمارستان مراجعه نمیکنند، و کادر سلامت باید آنها را جست و جو کند) و در نتیجه کل کسر کوچکتر میشود؛ به همین دلیل است که میزان کشندگی (fetality) چین و آلمان، نسبت به ایران، انگلیس و سایرین پایینتر بوده است (به عنوان مثال چین روزانه حدود ٢٠٠٠٠٠ تست انجام میداد ولی ایران در حدود ٢٠٠٠٠ تست)؛ نکتهی مهم این است که میزان کشندگی یک عدد نیست بلکه کسر است، یعنی با افزایش تعداد مبتلایان رابطهی معکوس دارد!
مضافاً باید گفته شود که چین و ایران، نظام سلامت دولتی و فراگیرتری نسبت به سایرین که سلامت را خصوصی کرده اند، دارند و این گستردگی نقش مهمی در کاهش قربانیان (کوچک شدن کسر) داشته است. در انگلیس اتخاذ تصمیمات عجیب همچون عدم درمان سالمندان، بیماران مغزی و اوتیسم و طرح مصونیت گلهای و قرار دادن دانش آموزان در معرض بیماری، باعث ایجاد طوفان مرگ و میر شده است.
همچنین گزاره "کم خطر بودن کرونا نسبت به آنفولانزا" در ابتدای پاندمی کرونا مطرح شد که بعدها در مطالعات اپیدمیولوژیک چینیها و سازمان جهانی بهداشت، خلاف آن ثابت شد. یک دلیل مهم که باعث این تناقض شده، این است که در مطالعات میزان کشندگی آنفولانزا، از تست ژنتیکی یا آنتی بادی برای تشخیص مبتلایان (مخرج کسر) استفاده نمیشود، بلکه کلیهی افرادی که در زمان پیک اپیدمی، علائم سرماخوردگی را نشان میدهند، مورد مثبت تلقی میشوند که نسبت به موارد مثبت ژنتیکی و آنتی بادی در تشخیص کرونا، به مراتب بیشتر هستند و در نتیجه نسبت کشندگی آنفولانزا کاهش پیدا میکند. هم چنین دادههای میدانی نگارندگان، بالاتر بودن قدرت بیماری زایی (pathogenicity) کرونا نسبت به آنفولانزا را تایید میکند.
علاوه بر استدلالهای فوق، فرضیهی متفاوت بودن سویههای کرونا نیز میتواند یکی از علل تفاوت آماری بین کشورها باشد؛ با این توجیه که میزان کشندگی و رفتار هر سویه متفاوت است درنتیجه، در هر کشور آمار با سایرین متفاوت خواهد بود.
البته نکته مهم دیگری که وجود دارد، این است که تست ژنتیکی (RT PCR) مانند هر تست تشخیصی دیگر خطا دارد و در نتیجه موارد مثبت کاذب (افراد سالم که در تست بیمار تشخیص داده میشوند) و منفی کاذب (افراد بیمار که در تست سالم تشخیص داده میشود) دارد؛ در مورد این تست، مقدار منفی کاذب بیش از مثبت کاذب است و به همین دلیل آمار رسمی مبتلایان، که براساس تست تشخیصی اعلام میشود، کمتر از کل مبتلایان است. اما از ابتدای اپیدمی در ایران، کلیه موارد مشکوک با مراجعه به مراکز درمانی، از طریق راههای مختلف تشخیصی مانند رادیولوژی، معاینات فیزیکی، شرح حال و تست خون، نیز مورد ارزیابی قرار گرفتند و در صورت نیاز درمان شدند، تا خطای تشخیص به حداقل برسد.
کسانی که با مطالعات تجربی، مخصوصا بالینی آشنا باشند، میدانند که همواره خطاهای مختلفی در انجام آزمایش، اندازه گیری، فرضیه سازی و ... وجود دارد و امری اجتناب ناپذیر است. تصمیم مشترک و جهانی که جهت تعیین تعداد مبتلایان و قربانیان گرفته شده، این است که تست ژنتیکی معیار باشد (برای اینکه پارامتر تشخیصی در همه جا واحد باشد). با توجه به پایین بودن حساسیت این تست، به نظر میرسد که آمار واقعی و آمار اعلامی تفاوت قابل توجهی با هم داشته باشند. هم چنین افرادی که خارج از بیمارستان یا قبل از رسیدن به بیمارستان فوت میکنند، اغلب مورد آزمایش برای تعیین ابتلا، قرار نمیگیرند. در اولین موج اپیدمی در هر کشور، به دلیل اینکه آزمایشگاههای ژنتیکی هنوز فعال نشده اند، تعدادی از افراد بدون گرفتن تست میمیرند و بالتبع جزو آمار محسوب نمیشوند.
البته این خطاها که در اعلام آماری لحاظ نمیشوند، برای درمان، به مشکل بر نمیخورند، چون درمان براساس تست ژنتیکی نیست بلکه همانطور که گفته شد مشکوک بودن برای ورود به فاز درمانی کافی است.
این موضوعات چالش جدیای برا سیاست گزاران سلامت جهان ایجاد میکند و قطعا برای یافتن حقیقت و شفاف سای نیاز به طرح راه حلهای جدید است، که صداقت و شجاعت مسئولین درمان را میطلبد، چرا که تبیین وجود خطای علمی و سهوی و تمایز آن با خطای عمدی برای عموم جامعه بسیار سخت است (همانند موضع گیریهای غیر علمی و احساسی در مقابل صحبتهای روز گذشتهی معاون بهداشت وزارت بهداشت مبنی بر متفاوت بودن آمار واقعی و اعلامی) خطاهای آماری مذکور در حال حاضر در همهی کشورها صورت میگیرد و طبیعتا تا زمانی که برای نحوهی رفع آنها و حقیقت یابی، راهکارهای جدید اتخاذ نشود، تنها معیار برا مقایسه و سنجش، همین آمارهای فعلی است
بنا بر موارد فوق، با تایید امکان خطا، اتهامات بدون سندی که در دو ماه اخیر مبنی بر مخدوش بودن و تقلب سیستماتیک در آمار ایران و چین و هر کشور دیگری مطرح میشدند، فاقد اعتبار علمی میباشند و تا زمانی که اسناد متقنی مبنی بر دست کاری عامدانهی آمار منتشر نشود، ادعاهای در این زمینه مردود هستند (نحن ابناء الدلیل).
مواضع علمی سازمان جهانی بهداشت نیز که در ابتدا صرفاً بر پایهی مطالعات چینیها و بعدها چین و سایر کشورها بوده است، خلاف گویی و عدم صداقتی در این زمینه گزارش نکرده است و پژوهشگران سلامت میدانند که اکنون اغلب مطالعات وسیع و مهم دربارهی کرونا را چین انجام میدهد و در اختیار سایرین قرار میدهد؛ در حالی که بسیاری از کشورها تجارب هرچند اندک خود را عمومی نمیکنند. به عنوان مثال اعلام سریع و هشداری چین دربارهی خاصیت عفونت زایی (infectivity) بسیار بالای این ویروس (انتقال شدید و سریع بیماری از فردی به فرد دیگر) و میزان شیوع (prevalence rate) بالای آن، کمک بزرگی به سیاست گزاران سلامت کشورها و سازمان جهانی بهداشت برای اتخاذ سیاستهای قرنطینه و فاصله گذاری، کرده است و اکنون صحت آن مورد اتفاق همهی پژوهشگران است.
علاوه بر اینها، گزارهی دیگر چینیها مبنی بر پایینتر بودن قدرت بیماری زایی (pathogenicity) کرونا نسبت به سارس و مرس نیز اکنون مورد تایید اغلب پژوهشگران است.
از طرف دیگر آمریکا، که پیشروترین کشور در مطالعات میکروبیولوژی است و اختصاصاً در مورد ویروس کرونا تحقیقات وسیعی انجام داده است، باید اطلاعات خود را در اختیار سایرین نیز قرار دهد و هم چنین برای جهانیان توضیح دهد که چرا پیشرفتهترین آزمایشگاههای میکروبیولوژی اش در مراکز نظامی قرار دارند!
بررسی و ارزیابی ابعاد سیاسی و رسانهای اظهار نظر سخنگوی بهداشت در مورد دروغ گویی چین
با شروع اپیدمی کرونا در ایران، حجم سنگینی از فشار روانی از خارج کشور مبنی بر کتمان و سرپوشی آمار در نظام درمانی ایران، آغاز شد، که همانطور که در یادداشت قبل، مطرح شد، هیچ گونه مبنای علمی نداشت و صرفا با هدف ایجاد تنش روحی در بین مردم صورت میگرفت. حدود یک ماه زمان برد تا مردم خدمت خالصانه و فداکارانهی کادر سلامت و سایر آحاد جامعه در مقابله با کورونا را ببینند و به صداقت مسئولین درمان کشور پی ببرند. هم چنین تلفات شدید این بیماری در سایر کشورها نشان داد که قربانیهای کورونا نه به خاطر بی توجهی مسئولین بلکه به خاطر ماهیت ویروس بوده است.
در این میان کشورهای شرقی مانند ایران، روسیه و چین که در موضوعات مختلف، مورد تهمتهای مختلف و بی مدیریتی قرار میگرفتند، توانستند که به خوبی کورونا را کنترل کنند و کشورهای غربی مورد اتهام بی مدیریتی و بی کفایتی قرار گرفتند؛ به صورتی که وقوع دزدیهای دریایی تجهیزات پزشکی، تصاحب امکانات بهداشتی سایر کشور ها، ضعف در مدیریت معضل، کمبود امکانات، دستور انگلیس برای در معرض کرونا قرار دادن کودکان جهت مصونیت جمعی، عدم درمان افراد مسن، فلج مغزی و اوتیسم، ایجاد ممنوعیت برای مصاحبه پیرامون تلفات و کمبود امکانات، رها کردن اجساد، پوشیدن پلاستیک زباله بجای لباس محافظ، صف کیلومتری برای خرید، ادامه دادن به تحریمهای ظالمانه و ...، بسیاری از گزارههای تبلیغاتی غربیها را زیر سوال برده است و حتی مدل اقتصاد آزاد و جهانی شدن را هم با تهدید جدی رو به رو کرده است (درحالی که وقوع حتی یک مورد از اتفاقات مذکور در ایران میتوانست دست مایه حجمی وسیع از حملات رسانهای شود).
فرانسیس فوکویاما-نظریه پرداز مشهور سیاسی- که روزگاری با تکبر تمام میگفت لیبرالیسم پایان جهان است و چالشهای سایر کشورها را به علت عدم تبعیت از مدل لیبرالیسم معرفی میکرد، امروز که لیبرالیسم دچار چالشی اساسی شده است، از ادعای خود عقب نشسته است.
در این میان طرفداران لیبرالیسم در ایران، سعی کردند که ناتوانی کشورهای اروپایی و آمریکا را بپوشانند و در صحت آمار چین و ایران تردید ایجاد کنند. همانند اتفاقی که در سال ٨٨ پس از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری رخ داد که کشورهای غربی سعی میکردند با دخالت در امور داخلی کشور، صحت انتخابات را زیر سوال ببرند، ولی چین و روسیه از حاکمیت و انتخابات قانونی ایران حمایت کردند و پس از آن شعارهای "مرگ بر چین و مرگ بر روسیه" از طرف فتنه گران سر داده شد.
در روزهایی که علیرغم تبلیغات منفی معاندین، اعتماد مردم به کادر درمان و صداقت ایشان ایجاد شد و در زمانی که روابط تجاری-سیاسی ایران با چین در حادثهی کرونا به اوج رسید و اندیشکدههای آمریکایی همچون اندیشکدهی واشنگتن، نسبت به آن هشدار دادند، ناگهان زحمات کادر فداکار جامعهی علوم پزشکی در مواجهه با کرونا، تبدیل به یک موضوع سیاسی، برای یک جناح تبدیل شد و سخنگوی وزارت بهداشت که میبایست بدون در نظر گرفتن تعلقات سیاسی به تبیین علمی و آرامش بخشیدن به جامعه عمل کند، به انعکاس مواضع جناح سیاسی اش پرداخت و یک تنش سیاسی میان چین و ایران ایجاد کرد؛ که البته در تماس دکتر ظریف با دکتر جهانپور، عواقب این رفتار به ایشان توضیح داده شد و ایشان را نسبت به عواقب بد چنین رفتارهای سیاست زده در روابط خارجه، توجیه کردند. این درحالی بود که چین به تنهایی چندین برابر سایر کشورها به ایران در مبارزه با کرونا کمک کرده است و در دور زدن تحریمها کمک شایانی نموده است و رابطه با چین از نظر دیپلماتیک و اقتصادی اهمیت فراوانی برای ایران داشته است.
علیرغم قدردانی از زحمات دکتر جهانپور در اطلاع رسانی موضوع کورونا، باید ذکر کرد انتساب سال گذشتهی ایشان بر مسند سخنگویی وزارت بهداشت، که از نظر درجهی علمی و سابقهی مدیریتی کم، جانشین دکتر حریرچی (با سابقهی علمی و مدیریتی بالا) شد، شائبهی تاثیرگذاری عوامل غیرعلمی و غیر بوروکراتیک را در ذهن ایجاد میکرد.
بررسی عملکرد رسانههای خارجی در وضعیت کرونایی ایران
از ابتدای شیوع کرونا در چین و سپس ایران، رسانههای محور متروپل (آمریکا و اروپای غربی) ایران و چین را به دروغ گویی، کتمان و جعل آمار جهت کم نشان دادن تلفات، متهم کردند. (جالب اینکه بعدها همین محور، با طرح موضوع رفع تحریم از طرف ایران، ایران را به زیاد نشان دادن تلفات متهم کردند!)
دو ماه پیش اکبر گنجی از عناصر اصلی رسانههای خارج نشین، در کانال تلگرامی اش، اعترافات مهمی در مورد عملکرد هم قطارانش اعلام کرد:
«ما "کارمندان دولتهای راست افراطی" از طریق "کروناهراسی" ایران و ایرانیان را نابود خواهیم کرد... من کارمند رسمی بخش پروپاگاندای محمد بن سلمان هستم. من به عنوان کارمند حقوق میگیرم تا پروپاگاندای این دولتها علیه ایران را پیش برم... اینک وظیفه ما هراس و وحشت افکنی پیرامون شیوع ویروس کرونا در ایران است... ما به گونهای عمل میکنیم که گویی ویروس کرونا فقط و فقط در ایران وجود دارد... گمان باطل نکنید که من/ما "مخالف سیاسی"، "مدافع حقوق بشر"، "فمینیست"، و... هستیم؛ نه، ما فقط و فقط کارمند بخش پروپاگاندای دولتهای راست افراطی هستیم... خودِ من ماهی ۱۰ هزار دلار از دولت آمریکا حقوق میگیرم تا «کرونا هراسی سیاسی» در تلویزیون ترامپ و اروپا راه بیندازم... ما تشنه مرگ و خون مردم ایران هستیم. کرونا برای ما نعمت است... کاری را که «شدیدترین تحریمهای طول تاریخ» نتوانست با ایران انجام دهد، ما کارمندان بخش پروپاگاندای دولتهای راست افراطی موظف هستیم با کرونا هراسی انجام دهیم... ما موظف هستیم تمامی آمارهای وزارت بهداشت ایران را دروغین قلمداد کنیم. حتی اگر وزارت بهداشت اعلام کند ۱۰۰ هزار نفر به ویروس کرونا مبتلا شده اند و ۱۰ هزار نفر جان باخته اند، ما خواهیم گفت این دروغ است و ۱۰ میلیون نفر مبتلا شده و یک میلیون نفر جان باخته اند.» نفرت معاندین نسبت به ملت ایران به حدی بود که ابتلای دکتر حریرچی را تمسخر میکردند و با ذوق زدگی از زیاد بودن قربانیان کرونا در ایران یاد میکردند و تلاشهای جهادی و فداکارانهی کادر سلامت، ارگانهای دولتی، انقلابی، دانشجویی، طلبه و سازمانهای مردم نهاد و محله محور را که بی شک در دنیا بی نظیر بود را نادیده میگرفتند.
موضع سخنگوی وزارت بهداشت مبنی بر دروغ بودن آمار چینی ها، به صورت شگفت آوری، مهر تاییدی بر حملهی رسانه ای-سیاسی غربیها که در حال زائل شدن بود، زد و سپس با شدت بیشتری این حملات ادامه پیدا کرد و بر ایران متمرکز شد.
بسیار خنده آور است که پس از اظهارات سفیر چین، رسانههای فارسی زبان که توسط کشورهای متخاصم اداره میشوند و در کینهی آنها نسبت به ایران ذرهای تردید نیست، به دایهی مهربانتر از مادر تبدیل شدند و از بی احترامی به ایرانیان شاکی شدند؟! رسانههایی که به طور رسمی و آشکار با بودجهی کشورهای آمریکا، انگلیس و عربستان گردانده میشود و هدف خود را براندازی و نقض حاکمیت ملی ایران میدانند.
از قاطبه گفتمان اصلاح طلبی تا گفتمان منافع ملی و هویت ملی، چند سال نوری فاصله است؟
سالیان اخیر گروهی در مناصب بالای دولتی و اکثریت مجلس قرار گرفته اند که معتقدند، برای حل مشکلات اقتصادی و تحریمها باید هستهای (نماد قدرت علمی و استراتژیک) را کنار بگذاریم، موشک (نماد قدرت نظامی) را برای خوشایند آمریکا و غرب حذف کنیم، از ملتهای مظلوم منطقه دفاع نکنیم، اجازهی هرگونه بازرسی از مراکز حساس کشور را به جواسیس غربی بدهیم. اما امروز بر علیه اظهارات سفیر چین بیانیهی محکومیت میدهند. کسانی که در سالگرد حملهی شیمیایی به سردشت و حلبچه (با سلاحهای آلمانی و فرانسوی) سکوت محض میکنند، در مقابل لجن پراکنی ماکرون جهت حذف نام فارس از "خلیج همیشه فارس" سکوت میکنند. در مقابل تروریست خواندن ملت ایران توسط ترامپ و ادعای وجود ژن دروغگویی در ایرانیان از طرف مقام رسمی دولت اوباما، سکوت میکنند، در سالگرد اخراج آمریکاییها -که جنایت به ایران را به اوج رساند- کلمهای به زبان نمیآورند، اکنون از توجه به هویت ملی سخن میگویند و بابت بی احترامی سفیر چین اظهار نگرانی میکنند و در اوج ناباوری، میگویند که ایران در حال تبدیل شدن به مستعمرهی چین و روسیه است. کسانی که در دولت احمدی نژاد، تحریمهای ظالمانه علیه ایران را مشروع میدانستند، در مقابل تهدید ترامپ جهت تخریب آثار فرهنگی کشور، دعوت به آرامش کردند، خواهان برگزاری انتخابات در ایران توسط خارجیها بوده اند، هرگاه دشمنان به نهادهای انقلابی حمله کردند، همراه آنان بودند، مورد حمایت دولت آمریکا جهت براندازی در ایران بودند، توسط اسرائیل به عنوان سرمایههای اسرائیل در ایران شناخته شدند، در ایجاد تحریمهای ظالمانه در سالهای قبل، نقش اساسی داشتند و صدها خاطرهی تاریخی دیگر... که هر کدام، بدتر از دیگری است و هر چه در آن دیده شود، قرابتی با منافع ملی ندارد.
پر واضح است موضع گیری این گروه سیاسی برای دفاع از منافع ملی صادقانه نیست و همچون کشورهای غربی، از ایجاد اتحاد بین ایران و روسیه و چین برای بی اثر شدن تحریمها میترسند. همان تاکتیکی که در ایران میگویند، پولهای تان، به عراق و لبنان میرود و در عراق و لبنان میگویند، پولهای تان به ایران میرود و فتنه انگیزی میکنند.
این گروه نشان داده بیش از اینکه با منافع ملی قرابت دارد، با سیاستهای موسسه بروکینگز، مرکز سابان، خانه آزادی، مـوسسه آلبرت اینشتین، موسسه آمریکن اینتر پرایز، کمیته خطر جاری، پروژهی دلتا، بنیاد هریتیج، موقوفه کارنگی برای صلح بین المللی، موسسه هادسن، آنستیتو هووو، بنیاد سوروس (جامعه باز)، بنیاد سیاسی بیکر، مرکز رودرو ویلسون، موسسه رند، موسسه کاتو و شورای روابط خارجی قرابت دارند.
با این حال به دلیل اینکه این گروه هم وطن هستند، بنا را بر خوش بینی میگذاریم و امیدواریم که از راه خود توبه کرده و زین پس، از منافع ملی و هویت کشور دفاع کنند. ملت نیز همهی این خیانتها در حق کشور را فراموش میکند و میبخشد به جز یکی که میبخشد ولی فراموش شدنی نیست:
حاج قاسم، نماد تواضع، عرفان، وطن دوستی، ظلم ستیزی، مهربانی و عصارهی فضائل ملت ایران بود. هنوز یک هفته از شهادت این سردار رشید که صفات پهلوانی امیرالمومنین (ع) را در ذهن متبادر میکرد و مظلومیت اباعبدالله (ع) را به یاد میآورد، نگذشته بود که در میان عزای شهدای حادثهی کرمان و شهدای هواپیما، گروهی آمدند و در کنار سفیر انگلیس (آن ملعون) عکسهای سردار را آتش زدند و پاره کردند و بزرگان جناح سیاسی شان نیز هیچ موضعی در مقابل این رفتار نگرفتند.
اتحادیه موسوم به تادا چیست؟
این مجموعه خود ساخته که رسمیت قانونی و مشروع ندارد، بارهاست که ذیل این نام بیانیه صادر میکند، در حالی که علیرغم لابیهای شدید دولت برای تاسیس این اتحادیه و سعی در حذف نقش نهاد رهبری در پروسهی اخذ مجوز فعالیت آن، مجوز قانونی برای فعالیت ندارد. هم اکنون این گروه به عنوان بازوی دانشجویی احزاب اصلاحطلب و جزئی از سهم خواهی آنان از دولت در حال فعالیت هستند.
گروهی که اسلاف شان، هم، چون افشاری، فخرآور، باطبی و ... (که آنها را مایهی فخر خود میدانند) هم اکنون به عنوان هرزههای سیاسی در بین سیاسیون آمریکایی در حال چرخش هستند و تمام توان خود را برای فشار اقتصادی-سیاسی به ایران و حتی حملهی نظامی به ایران به کار گرفته اند، قطعا مشروعیتی برای فعالیت ندارند. دانشگاه محل تضارب آرای گروههای مختلف است و تفکرات مختلف میبایست در دانشگاه صحبت کنند ولی حمایت وسیع دولت از گروه دانشجوییای که قرابتی با انقلاب ندارد و در عین حال سرکوب سایر صداهای منتقد و صاحب نظر به هیچ عنوان قابل قبول نیست.
بررسی و تحلیل رویکرد دیپلماتیک انقلاب اسلامی ایران در حمایت از گروههای آزادی بخش و نقش آفرینی ایران در حل بحران سین کیانگ:
الف) اصول و عملکرد انقلاب اسلامی در این چهل سال: با توجه به وظیفهی دینی و انسانی که بر عهدهی مسلمانان گذاشته شده، رویکرد انقلاب اسلامی در ابعاد مختلف میبایست مبتنی بر حمایت از ملتهای مستضعف و مورد ظلم واقع شده، قرار گیرد.
از بُعد حقوق بین الملل، حق حاکمیت و دولت قانونی در کشور ها، به رسمیت شناخته شده و هیچ کشوری حق تعرض به این حاکمیت قانونی را ندارد. این میثاق جهانی مورد اتفاق همهی کشورها است و بالتبع کشورهای مسلمان میبایست وفادارترین گروه نسبت به عهد و پیمان باشند.
با شروع انقلاب اسلامی و اتخاذ راهبرد صدور انقلاب اسلامی، تاج و تخت دیکتاتورها و طاغوتهای عالم و دو استکبار مهم (شوروی و آمریکا) به لرزه در آمد. زیرا ماهیت روشنگرانه و آگاهی بخش انقلاب اسلامی، به راحتی در قلوب مردم آزادی خواه دنیا نفوذ میکرد و حق مردم در تعیین سرنوشت کشور ها، بیرون آمدن آمدن از یوغ استعمار و انتخاب مکتبی انسان ساز به آنها باز گردانده میشد.
با توجه به عمق نفوذ پیام انقلاب اسلامی و هم چنین حقیقت برآمده از فطرت آن، همهی طُغّات و دو استکبار، علیه این پیام ایستادند و از نشر آن جلوگیری کردند و سعی کردند صدور انقلاب را تعبیر به ارسال گروههای نظامی از ایران به سایر کشورها برای سرنگونی حکومتها در افکار عمومی نشان دهند؛ حال اینکه این صدور انقلاب به هیچ عنوان ماهیت نظامی نداشته است، بلکه ماهیتی آگاهی بخش داشته است. (البته برخی رفتارها مانند فعالیتهای مهدی هاشمی در بیت مرحوم منتظری، سعی در ایجاد بخشهای نظامی در صدور انقلاب داشتند که با مخالفت جدی امام (ره) مواجه شدند.) ایران اسلامی، افتخار میکند که همواره به حقوق سایر کشورها احترام گذاشته و جزو صلح دوستترین کشورهای جهان بوده است.
آغاز انقلاب اسلامی با تجاوز صهیونیسم به فلسطین، تشکیل حکومت آپارتاید، قتل عام ساکنان اصلی فلسطین و آواره کردن میلیونها نفر از وطن شان همراه بود. به واسطهی این رفتار صهیونیست، حمایت ناعادلانهی کشورهای مختلف از اسرائیل و درخواست مردم مظلوم فلسطین، انقلاب اسلامی موظف بود که به صورتهای مختلفِ دیپلماتیک و نظامی، از حقوق مشروع و قانونی فلسطینیان دفاع کند.
در سالهای اخیر نیز با تهاجم گروههای تروریستی به منطقه و درخواست رسمی دولتهای قانونی کشورهای عراق و سوریه، ایران کمکهای سیاسی، مستشاری و نظامی خود را در اختیار این کشورها قرار داد. در مسئلهی لبنان با توجه به اینکه این کشور پس از جنگ جهانی دوم، به قیمومیت فرانسه درآمد، حتی پس از استقلال لبنان، موظف به اجرای قانون اساسیای شد که توسط فرانسویها نگارش شده بود و در آن محدودیتهای شدیدی برای تقویت ارتش این کشور لحاظ شده بود؛ کشوری که در نوک آماج حملات اسرائیل قرار داشت. به همین جهت با درخواست لبنان، ایران کمکها نظامی خود را در قالب حمایت از حزب الله لبنان که گروهی رسمی، مشروع و مورد قبول اکثریت مردم لبنان است قرار داد و همین کمکها در جنگهای مختلف از کشتار مردم بیگانه لبنان جلوگیری کرده است، هم چنین این روند مورد قبول و اتفاق سیاسیون ارشد لبنان هم قرار داشت. اکنون نیز مانند گذشته دیدگاه اکثریت مردم مسلمان و مسیحی لبنان نسبت به ماهیت حزب الله مثبت است که تجلی آن در رای آوری بالای گروههای نزدیک به آن در مجلس مشاهده میشود.
در یمن، با سرنگونی دیکتاتور این کشور در بهار اسلامی و انقلابهای سریع و متمادی در این کشور، جنبش انصارالله و بخشهای دیگری از احزاب این کشور که مخالف سلطهی دهها سالهی عربستان بر یمن بودند، اقدام به تشکیل دولت وحدت ملی کردند، که توسط ائتلاف متجاوز به رهبری عربستان مورد حملهی تمام عیار و نسل کشی قرار گرفت. با تشکیل این دولت فراگیر، ایران کمکهای سیاسی خود به آن را آغاز نمود و در مجامع مختلف از حق حاکمیت این کشور دفاع کرده است و ارادهی خود برای حل این مشکل را بارها به صورت رسمی نشان داده است.
علاوه بر اینها، نمونههای بسیار زیادی از کمکهای انسان دوستانهی ایران در این چهل سال مشهود است. این کمکها بر اساس وظیفه انسانی و دینی توسط ایران انجام شده است و علیرغم نبود نگاه منفعت طلبانه به این موضوع، نتایج آن باعث کوتاه شدن دست استکبار در منطقه، افزایش قدرت ایران و بازدارندگی در مقابل گروههای تروریستی و کشورهای سلطه گر شده است و در آینده نیز دستاوردهای اقتصادی زیادی برای ایران خواهد داشت.
با توجه به اصول انقلاب اسلامی، ایران همواره خود را به تعهدات بین المللی و حق حاکمیت کشورها متعهد میدانسته است؛ به همین جهت از حرکات تجزیه طلبانه هیچ گونه حمایتی نکرده است، چرا که این امر موجب از هم گسیختگی و چندپارچگی ملتها میشود، روند رشد و تعالی ملتها را با خطرات بسیار جدیای مواجه میکند و اغلب باعث بسط سلطهی استکبار میشود.
هم چنین از اقداماتهای نژاد پرستانه نیز نه تنها حمایت نکرده است بلکه به شدت تقبیح کرده است (هم، چون بایکوت کردن آفریقای جنوبی و اسرائیل) چرا که نژادپرستی امری بسیار مذموم و براساس قرآن، امری شیطانی است.
پدیده تکفیر و ارهاب که در دهههای اخیر با مدیریت آمریکا و ساماندهی مالی و نظامی عربستان سعودی در بخشهای مختلف کشورهای مسلمان در حال پیگیری است، پروژهای استعماری است که برای تفرقه و کشتار میان مسلمانان و جلوگیری از پیشرفت آنان طراحی شده است و به همین جهت مورد حمایت ایران واقع نشده است.
برخلاف خط رسانهای غربی-عبری-عربی، رویکرد انقلاب اسلامی، در میان گروههای مختلف، بر پایهی ایجاد اشتراک و تفاهم و سهیم کردن همهی گروهها در تصمیم گیریها بوده است و کمکهای خود را صرفا معطوف به گروههای هم فکر و همسو نکرده است.
ب) بررسی بحران سین کیانگ: ایالت سین کیانگ (نام چینی) یا ایغور (نام ترکی) یا سنجان (نام فارسی) از زمان باستان بخش مهمی از جادهی ابریشم بوده است و نقطهی تلاقی فرهنگهای مختلف بوده است به صورتی که در بخش شرقی آن فرهنگ چینی نفوذ داشته و در بخش غربی فرهنگ ایرانی. با گذشت قرنها و با گسترش اسلام زبان عربی و فرهنگ اسلامی، در آن جا گسترده شد و با گسترش حکومتهای ترک زبان، ترکیب زبانی آن به ترکی تغییر پیدا کرد و هم اکنون اکثریت مردم منطقه دارای زبان ترکی و دین اسلام هستند. جایگاه تاریخی و فرهنگی این ایالت و قرار گرفتن آن در مسیر جاده ابریشم اهمیت ویژهای به آن داده است. در بُعد حکومتی، این ایالت اغلب بخشی از حکومت چین بوده است و از حقوق سیاسی و فرهنگی مناسب بهرهمند بوده است.
با آغاز حکومت کمونیستی در چین در قرن بیستم و تغییرات فلسفی و فرهنگی در این کشور و ماهیت اقتدارگرای این حکومت، خودمختاری و احترام به فرهنگ مردم این ایالت مانند سایر ایالتهای چین کمرنگ شد و اختصاصاً مورد ظلم و بی عدالتی واقع شد. علاوه بر اینها در چند برهه، درگیریهایی میان اهالی ایالت خودمختار و حکومت مرکزی رخ داد. از دههی نود میلادی با فروپاشی شوروی تا کنون، حکومت کمونیستی چین دچار تغییرات بنیادینی شده است و با عدول از کمونیست اقتصادی و مارکسیست اجتماعی، صرفا کمونیست سیاسی را نگه داشته است و بالتبع در مواجهههای مختلف نیز تغییر رفتار داده است. در این سه دهه، تغییرات مثبتی در بُعد تفویض حاکمیت به ایالت خود مختار سین کیانگ رخ داده. با این حال جنبش سال ٢٠٠٩ و سرکوب آن توسط حکومت مرکزی باعث کشته و زخمی شدن صدها نفر مسلمان شد.
به طور کل این بحران دو مقصر داشته است: ١-دولت مرکزی، به جهت اینکه تفویض اختیار را به صورت کامل انجام نداده است و سهم مسلمانان در ادارهی ایالت پایین است، هم چنین هنوز حق فرهنگی اهالی را به طور کامل به رسمیت نشناخته است
٢-ظهور گروههای تکفیری همچون "القاعدهی ترکستان" با حمایت عربستان و پاکستان، ظهور "نژاد پرستی پان ترکی" به پشتوانهی ترکیه و ظهور تجزیه طلبی ذیل "کنگرهی بین الملل ایغور" با حمایت آمریکا، که باعث شده مطالبات تفویض اختیار و احترام به فرهنگ مسلمانان به پروژههای تجزیه طلبی، نژاد پرستی و تکفیری استحاله پیدا کند.
در اینجا نقش جمهوری اسلامی ایران، که متاسفانه به علت واگرایی سه دههی اخیر از شرق، از چین فاصله گرفته است، باعث شده که نتواند از ابزارهای مناسب سیاسی و فرهنگی جهت پیگیری حقوق مسلمانان و عدم انحراف آنان به سمت نژادپرستی، تکفیر و تجزیه طلبی اقدام نماید و در نتیجه اکنون این ایالت عرصهی قدرت یابی کشورهای مختلف و بی اعتمادی میان ایالت و حکومت مرکزی و سرکوب مسلمانان شده است که حل بحران را پیچیده میکند. روش عربستان، ترکیه و آمریکا، نه تنها مشکل مسلمانان سین کیانگ را حل نمیکند، بلکه با دو چندان کردن بحران ها، مشکلات بیشتری ایجاد میکنند، لذا مسلماً چنین روشی مورد تایید جمهوری اسلامی ایران نیست.
امید است، با روند دوراندیشانهای که در این چند سال برای تعامل با شرق از طرف ایران اتخاذ شده و تعاملات فرهنگی و سیاسی مناسبی که با چین در حال پیگیری است، انتظار میرود که ایران بتواند نقش مناسبی جهت حل مشکل ایفا کند.
ایران و چین از دیرباز صلح دوستترین کشورها بوده اند، دیدگاه و سابقهی سلطه طلبانه و استعماری نداشته اند و روابط بسیار قدیمی و ریشههای مشترکی داشته اند که این ریشهها در کنار نگاه رحمانی اسلام میتواند سرفصل خوبی برای رسیدن به دیدگاه مشترک جهت حل بحران سین کیانگ باشد.
در نهایت هم بنا به وظیفهی اخلاقی، به نمایندگی از مردم قدرشناس ایران، مراتب تشکر خود را از کلیهی کشورهایی که در این شرایط سخت، به یاری ایران شتافتند، اعلام مینماییم؛ بالأخص کشور و ملت چین که بیش از همه در این امر تلاش کردند. کمکهای صادقانهی ایران در ابتدای بحران کرونا به چین و کمکهای وسیع چین به ایران، فارغ از مسائل سیاسی، برآمده از فرهنگ و تاریخ غنی و چند هزار سالهی این دو کشور است و قابل قیاس با فرهنگ متوحش غربیها نیست؛ کشورهایی که در کمتر از یک قرن پیش در دو جنگ جهانی، کمر به نابودی دنیا بستند و دهها میلیون انسان بی گناه را به خاک و خون کشیدند و با استعمار کهنه و نو، کرامت و عزت انسانی را ملکوک کردند.
محمدرضا جلالی پندری- مسئول بررسی و تحلیل بسیج دانشجویی دانشگاه علوم پزشکی اصفهان
انتشار یادداشتهای دانشجویی به معنای تأیید تمامی محتوای آن توسط «خبرگزاری دانشجو» نیست و صرفاً منعکس کننده نظرات گروهها و فعالین دانشجویی است.