علی دارابی معاون امور استانهای سازمان صداوسیما در یادداشتی به مساله دیپلماسی رسانهای و تاثیر راهکارهای سلبی در این زمینه پرداخته است.
به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، به نقل از روابط عمومی صدا و سیما، علی دارابی معاون امور استانهای صدا و سیما در یادداشتی که در صفحه اینستاگرام خود منتشر کرده، به مسالهای به نام CNN زدگی پرداخته است.
وی در ابتدای این یادداشت با اشاره به راهاندازی نخستین شبکه خبری ۲۴ ساعته در دنیا آورده است: «یکم ژوئن ۱۹۸۰ برای نخستین بار در تاریخ جهان اتفاقی افتاد که بسیاری از ناظران رسانهای را به تفکر واداشت، زیرا نخستین شبکه خبری ۲۴ ساعته متولد شد و برای مخاطبانش نه در مکانی خاص از جهان بلکه فریاد میزد «این سی ان ان است؛ از سراسر دنیا گزارش میکند.» شبکه CNN توانست ادبیات جدیدی در دل ارتباطات و اندیشههای رسانهای خلق کند. ادبیاتی که با جنگ خلیج فارس و گزارشهای کریستین امانپور معنای دیگری به خود گرفت.
تحلیلگران سیاسی و رسانهای در سراسر جهان معتقد بودند این جنگ در برابر سایر جنگهای نزدیک به آن، خسارات جانی و مالی نسبتاً کمتری در برداشته، اما با پوشش لحظه به لحظه و البته حرفهای که صورت گرفته، به مراتب بر افکار عمومی موثرتر واقع شده است. این در واقع همان چیزی است که درباره تاثیرات مخرب اخبار مختلف، پی در پی و شبانه روزی بر روح و جان مخاطبان میگذارد، بحث میکند. در این نظریه که با مطالعه مخاطبان این رسانه نضج یافته است، تاثیرات اخبار ۲۴ ساعته را حتی بر سیاستمداران و برنامهریزان تحلیل میکند که میتواند دیپلماسی کشورها را تحت تاثیر قرار دهد. چنین مطالعاتی باعث شد که در نسلهای بعدی، اندیشمندان به دیپلماسی رسانهای به عنوان یک راهبرد اساسی در سیاستهای داخلی و خارجیشان بپردازند که در کتاب «درآمدی بر جامعه شناسی ارتباطات، فرهنگ و رسانه» به آن پرداختهام.
در کشور ما جایگاه دیپلماسی رسانهای یا جنگ روایتها کجاست و آیا سیاستمداران ما به این مقوله از دیدگاه حرفهای نگاه میکنند؟ پیوست رسانهای اتفاقاتی مانند تصویب برجام، افزایش قیمت بنزین در سال گذشته، حمله به پایگاه آمریکایی عین الاسد، قضایای کرونا و اخیراً واگذاریهای شرکتهای دولتی در بورس با چه منطقی نوشته میشود و بهتر آن است که بپرسیم آیا اساساً این رویدادها پیوست رسانهای دارند؟
با گسترش شبکههای اجتماعی CNN زدگی بیشتر و عمیقتر با مختصات جدید بر ذهن جوانان ما تاثیر میگذارد، برنامهریزان چقدر برای حل این مساله فکر کردهاند؟ آیا مسئولان تصمیمگیر، خودشان در این شبکهها حضور فعالانه دارند؟ به جز موارد سلبی (که آن هم به دفعات با شکست مواجه شده از جمعآوری دستگاههای ویدئو در سالیان گذشته تا فیلترینگ) آیا برای آموزش سواد رسانهای به خانوادهها برنامهی جامعی در نظر گرفته شده است؟