آنها با به رخ کشیدن سطح زندگی خود که با سطح زندگی ساده اسلامی متفاوت است، فاصلههای طبقاتی را به رخ میکشند و ترویج دهنده مصرف گرایی و تجملگرایی هستند. از پوشاک مختلف گرفته و اکسسسوریهای حجاب و هرآنچه که میتوانند را تبلیغ میکنند و درباره تمام خریدهایشان با مخاطب صحبت میکنند.
گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو- طهورا میرزاییزاده؛ دوربین شات میزند. عکس جدیدی در کنار دیگر پستها و استوریها قرار میگیرد. حالا تصاویر جورچینی تکمیلتر میشوند تا یک دید کامل از زندگی بلاگرها را به ما بدهند. خانهای همیشه مرتب و گلگلی آماده عکاسی، آشپزخانه صورتی که برق میزند، کودکی که همیشه آراسته است و خانوادهای که همیشه بهترین لباسها را پوشیده و در بهترین مکانها تفریح میکند. از تمام عکسهایشان خوشبختی میبارد و لبخندهای سنجاق شده به صورتها و چشمهایشان مهر تایید این خوشبختیست.
این نوع زندگیها مانند یک داستان زرد بیپایان هر روز به ورقهایش اضافه میشود و همپای آن مخاطبان زیادی را هم جذب خود میکند. زنان و دختران بسیاری که جذب عکسهای ویترینی بلاگرها میشوند و برشهایی از زندگی آنها را میبینند که در ایدهآلترین حالت ممکن آماده انتشار شدهاست. آنها ابتدا طرفداران پر و پا قرص این صفحات میشوند از فلان بلاگر سوئیت هومی یا آن حجاب استایل لاکچری آرامش میگیرند، اما طولی نمیکشد که این آرامش برای عدهای با رنگ و بوی حسرت درمیآمیزد..
اینجا حسرت پخش میکنند " زندگیام را به هم ریخته بودند، وسایلی که داشتم دیگر برایم بیارزش شدهبود و رد شدن از کنار فروشگاههای لوازم منزل حالم را بد میکرد، دلم میخواست، ولی شرایط زندگی اجازه خرید به من نمیداد. به بهانه اینکه شاید یک روز زندگیام شبیه به آنها شود، پیجشان را فالو میکردم تا ایده بگیرم. اما بیشتر در حسرت آنها غرق میشدم.. " این خلاصه صحبتهای خانمی بود که تحت تاثیر زندگیهای نمایشی و لاکچری، تا پرتگاه ناکامی و ناامیدی پیش رفتهبود. چند نفر دیگر شبیه به او وجود دارند که حسرت وسایل آشپزخانه و خانه، لباسهای شیک و لاکچری و لوکیشنهای تفریحی بلاگرها را میخورند؟ بلاگرهایی که چه در قالب سوئیت هومها چه حجاب استایلهایی که سبک زندگی خود را ارائه میدهند، آه حسرت زیادی را در دلها نشاندهاند.
سهیل احمدی، مدرس پژوهشگر و کارشناس رسانه، درباره جذب کاربران به چنین صفحاتی میگوید: «نکتهای که وجود دارد بیشتر مربوط به حوزه روانشناختی و اثرگذاری رسانهای سوئیت هومها روی افراد است. آنها زندگی خصوصی خود را به صورت خیلی عاطفی در اختیار عموم میگذارند. رفته رفته افراد، بخصوص خانمها متناسب با خواستهها، علایق و احساسات خود جذب آنها شده و انس میگیرند. سوئیت هومها گاهی کارهایی انجام میدهند، سفرهایی میروند و عکسهایی از خود منتشر میکنند که جز آمال و آرزوهای مخاطب بوده و یا هست. در نتیجه مخاطب گمشده خود را در برخی از این سوئیت هومها پیدا میکند و به دنبال تصویر سازی از زندگی مطلوب خود میرود.»
خانمهای رنگی به ظاهر دستیافتنی اکثر بلاگرها از سطح رفاهی بالایی برخوردارند، اما تلاش میکنند خودشان را عادی جلوه بدهند تا مخاطب با آنها احساس نزدیکی کند! آنها هر روز یک مستند جدید از زندگی خود ارائه میدهند، یک روز آشپزخانه صورتیشان را نشان میدهند همراه با نکاتی برای ایده گرفتن خانمهای دیگر، یک بار از خرید جهیزیه و لوازم آشپزخانهشان میگویند و این نکته را مکرر یادآور میشوند که با قیمتهای الان خودشان هم توان خرید دوباره این وسایل را ندارند. بار دیگر با وجود اینکه یک عروسی مفصل و مجلل داشتهاند، درباره گرفتن یا نگرفتن عروسی به فالورانشان توصیه میکنند، نکات چیدمان آشپزخانه و اتاقها را توضیح میدهند و تمام اینها به جان مخاطب مینشیند و باور میکند او هم میتواند این تصویر ایدهآل را داشته باشد؛ و این آغاز مقایسه زندگی خود با زندگی نمایشی و تجملی بلاگرهاست. سهیل احمدی دراینباره میگوید: «وقتی یک زندگی خودش را نرمال جلوه میدهد مخاطب دوست دارد ببیند این نرمال بودن، خوشبخت و لاکچری بودن به چه صورت است. سعی میکند از ریز و درشت این تصویر مطلوب بهره ببرد و حتی ببیند برای خرد کردن فلان مواد غذایی و سبزیجات این فرد از چه وسیلهای استفاده میکند. اینها باعث میشود حس تقلیدی مخاطب تحریک شود. این تقلید گاهی در حوزه آشپزی، تفریحات و برخورد با همسر و فرزندان است.» احمدی اضافه میکند: «نحوه ورود بعضی از این خانمها به فضای مجازی به نوعی تبرج است. گاهی پوشیدن یک روسری خاص که باعث جلب توجه بشود، گاهی آرایش خاص و لباس خاصی که آن خانم استفاده میکند نحوه حرف زدن و ارائه تفریحات ممکن است مصداق تبرج پیدا کند. این فضاهای سوئیت هومی نه تنها غیر شرعی هستند، بلکه برای عدهای غیر عملی هم هستند. برای برخی از آدمها اصلا غیر قابل تصوراست که بتوانند در این فضا زندگی کنند و نفس بکشند. در نتیجه باعث افسردگی میشود؛ باعث خیلی از اختلافها در خانواده میشود و توقعات زوجین نسبت به هم و حتی توقعات فرزندان نسبت به پدر مادر را افزارش میدهد.»
مذهبیهای لاکچری و سبک زندگی مدرن اسلامی افرادی که با حضور در فضای مجازی قصد تبلیغ حجاب و پوشش اسلامی را دارند و یا خانمهایی که فارغ از بحث تبلیغ پوشش، به عنوان یک بانوی محجبه ایرانی در اینستاگرام فعالاند و سبک زندگی خود را نیز ارائه میدهند، به گفته سهیل احمدی، کارشناس رسانه، آنها نیز حجاب استایلهایی هستند که در قالب سوئیت هومها فعالیت میکنند. آنها با به رخ کشیدن سطح زندگی خود که با سطح زندگی ساده اسلامی متفاوت است، فاصلههای طبقاتی را به رخ میکشند و ترویج دهنده مصرف گرایی و تجملگرایی هستند. از پوشاک مختلف گرفته و اکسسسوریهای حجاب و هرآنچه که میتوانند را تبلیغ میکنند و درباره تمام خریدهایشان با مخاطب صحبت میکنند. از یک جایی به بعد هم تبلیغات برندهای مختلف را تحت عنوان خرید خود و سلیقه خود به خورد مخاطب میدهند. این درحالیست که تمام مخاطبان آنها از سطح رفاهی و درآمدی یکسانی برخوردار نیستند و به این صورت است که ما شاهد ایجاد نیازهای کاذب و چشم و همچشمیها در بانوان و دختران جامعه هستیم. احمدی میگوید: «این افراد به نوعی دارند سبک زندگی مدرن مذهبی را ترویج میدهند. درحالی که اینها ماهیتا باهم مشکل دارند. رفتهرفته این سوییت هومها به سمتی میروند، بخصوص در حوزه بانوان که متاسفانه افراد در زندگی مشترک بیش از آنچه حقشان هست میخواهند و در چنین حالتی زندگیها به نقطه مشترکی نمیرسد یعنی فداکاری و ایثار از بین میرود. تبلیغات آنها توقعات از زندگی و توقعات اقتصادی را بالا میبرد؛ و متاسفانه بین دین و فقه ما و فضای مجازی ارتباطی برقرا نشدهاست و نگفتهاند وقتی تجملگرایی حرام است؛ این تجمل در فضای مجازی چگونه خودش را نشان میدهد؟ و چه تاثیراتی روی مردم میگذارد.» سوالی که پیش میآید این است که آیا این سوئیت هومها حق دارند اینچنین در جهت منفی بانوان را به سمت ظاهرسازی بکشانند؟ و اینقدر هنرمندانه به همه بگویند مثل ما بپوشید و زندگی کنید؟ و آیا وقتی ابعاد زندگی آنها خارج از قاب اینستاگرام برای همه نمایان شود آیا باز هم میخواهند شبیه به آنها زندگی کنند؟
در دنیای تبلیغات بلاگرها چه میگذرد؟ چندی پیش پستی در فضای مجازی منتشر شد که قیمت تبلیغات خانم بلاگری را نشان میداد. او برای اینکه در یک استوری ۲۴ ساعته یکی از محصولات حجاب را تبلیغ کند ۱۲ میلیون تومان طلب میکرد و طبق بستههای پیشنهادی اگر خودش هم صحبت میکرد ۱۵ میلیون تومان و اگر متنی هم به استوری اضافه میکرد ۱۸ میلیون تومان ناقابل دریافت میکرد! بلاگر دیگری را سراغ دارم که بعد از واریز مبلغ تبلیغ به تولیدکننده گفتهبود اگر قیمت جدید را پرداخت نکند برای او تبلیغات نمیکند و شاکی شده بود که چرا قبل از واریز با او هماهنگ نکردهاند آن هم به فاصله یک روز که از قیمت گرفتن میگذشته..
گاهی این سوئیت هومها با همراهی برندهای معروف به صورت یکپارچه کمپینهایی تشکیل میدهند و قراردادهایی میلیونی میبندند تا محصولات چند برند آرایشی، برندهای نوشیدنی و خوراکی را تبلیغ کنند، اما این یک روی روشن ماجراست! بخشی که باقی میماند، بخش تاریک و پنهان تبلیغات سوئیت هومها ست. گاهی آنها کمپینها و مسابقاتی را برگزار میکنند و از مخاطبان خود میخواهند چندین نفر را فالو کرده و پستهایی را لایک کنند تا در قرعهکشی شرکت دادهشوند، اما اسپانسر هیچ یک از این مسابقات مشخص نیست! به تازگی مسابقهای برگزار کردهاند که اعلام میکنند برای آن اسپانسری ندارند و خودشان با هدف قدردانی از فالورانشان هدایایی تهیه کردهاند. اما واقعا جای سوال است که آنها چگونه بدون اسپانسر دهها گوشی هوشمند و دهها سکه طلا تهیه کردهاند؟ و اگر اسپانسری وجود دارد چه سودی از پشت پرده بودن، میبرد؟ سهیل احمدی دراینباره توضیح میدهد: «باید بگویم که تبلغیات وارد عرصه جدیدی شدهاست. مشاورین تبلیغاتی وارد میشوند و با مشاورههای خود رضایت پیمانکار و تولید کننده را جلب میکنند. مشاورههای تبلیغاتی به سمتی رفتهاست که احساس میکنند در فضای مجازی اگر تبلیغات گرانی انجام دهند به شدت میتواند میزان سود و فروش را افزایش دهد. از این جهت هست که خیلی از افرادی که از این راه کسب درآمد دارند حاضرند برای سودآوری هرکاری انجام دهند. عرصه خرید و فروش و تجارت ما دارد به سمت تجارت مجازی کشیده میشود و احتمال دارد پشتش یه هدف فرهنگی هم باشد، هدفی که حاضر است پول بدهد تا جامعه را دچار یک انحراف مقطعی، کوتاه مدت یا طولانی مدت بکند؛ که جای بررسی دارد.» پیشنهاد چنین مبالغی برای تبلیغ از سوی سوئیت هومها و قراردادهای عجیبی که بین آنها و اسپانسرها بسته میشود بیشتر به ما دنبال کنندههای این صفحات برمیگردد. با لایک، فالو و توجه ما و طرفداری همه جانبه از پستهای نحوه بستن شال و روسری یا تغذیه از سلیقه آنها در چیدمان خانه، کسانی را که صرفا زندگی و استایل خود را به نمایش میگذارند به این درآمدهای میلیونی، و اسپانسرها را به اهداف پنهانیشان میرسانیم، ولی سهم خودمان از این چرخه، تغییرات فرهنگی، مصرفزده شدن و گاهی حسرت خوردن است! و همچنین رویای یک شبه مانند بلاگرها پولدار و مشهور شدن در جوانان، و به دنبالش دست از تلاش کشیدن و دوباره به ورطه افسردگی و ناامیدی افتادن! احمدی در پایان خاطر نشان کرد: «قبلا تهران یک فضایی داشت، ولی شهرستان سادگی خودش را حفظ کردهبود. اما متاسفانه به واسطه فضای مجازی، الان نوع توقعی که در شهرستان در یک روستا هست با نوع توقعی که در تهران هست هیچ فرقی نمیکند. همه توقع دارند در زندگی آینده به یک شکل باشند و این تحت تاثیر شعار دهکده جهانی هست که آمریکا داد. این دهکده شاخصهاش چیست؟ در دهکده جهانی همه متحد الشکل و متحد الفکر هستند؛ و این شعار در حقیقت ابزارش همین رسانه و فضای مجازی است. فلذا در فضای مجازی نوعی مصرفگرایی اتفاق میافتد. در نهایت در جامعه یا با افرادی که لاکچری زندگی میکنند مواجه هستیم، یا عدهای که دوست دارند لاکچری زندگی کنند.»