گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو، ساحل منصوری؛ روی لینک خبرگزاری که کلیک می کنم، در میان خبر ها خبری مرتبط با حیطه ی آموزش چراغ روشن می کند و توجه من به آن جلب می شود. "نیمی از دانش آموزان ایجرود از آموزش مجازی محروم هستند". آمار خبر به قدری برایم شوکه کننده است که برای لحظاتی برق چشمانم را می گیرد و قلبم با دیدن مجدد محرومیت های همیشگی به تنگ می آید.
جناب فرماندار گفته اند: "قریب به نیمی از روستاها و مدارس این شهرستان بی بهره از اینترنت پرسرعت است و دانش آموزان ۳۶ روستا به دلیل عدم دسترسی به اینترنت نمی توانند از آموزش در فضای مجازی بهره مند شوند". شده حکایت همان اینترنت هست ولی کم هست! بیشتر جمعیت ایجرود را مناطق روستایی شکل می دهند و حال آن که این جمعیت کثیر گویی هرگز به شمار نیامده اند! به گمانم تعبیر عدم در عین حضور همین می شود!
گفته شده در حال حاضر وضع شهرستان از لحاظ ابتلا به ویروس کرونا زرد است و این وضیعت افت و خیز دارد و دلیل نوسانِ شرایط، مسافرت های ضروری و غیر ضروری است که ضروری را چاره ای نیست و غیر ضروری را گویی بدتر! و همه ی این عوامل دست به دست هم می دهد تا کرونا در رسیدن به هدفش سرعت بیشتری بگیرد!
ستاد کرونا امر به تعطیلی تمام مدارس صادر فرموده و جناب آقای فتحی، فرماندار محترم، فرمایشی که در لید خبر ذکر شده بود را می فرمایند؛ همان داستان همیشگی محرومیت های روستایی و این بار از جنس مجازی! جناب فرماندار می گویند برای آموزش حضوری مشکلی ندارند حال آن که قبلا به افت و خیز و روند صعودی کرونا اشاره فرموده بودند و می گویند سر تسلیم در برابر تصمیمات مصمم ستاد کرونا فرود آورده اند!
ایشان می گویند فضای آموزشی در مناطق روستایی بیشتر از شهری است و شرایط به گونه ای است که می توان فاصله اجتماعی را رعایت کرد. حال باید ببینی تعارفات سیاسی و اداری فرمانداری محترم و سازمان کرونا به کجا می رسد و چه تصمیمی به حال این همیشه بازماندگانِ طفل معصوم گرفته می شود!
۳۶ روستا که اینترنت ندارند و کاملا باز مانده از قافله! هر روزِ مدارس شان هم که جمعه شده اما، فیتیله ای پخش نمی شود که سرگرمشان کند! نیمی از روستاها هم که باید با خواهش و التماس و اشک چشم و جنگ اعصاب به مقصود نائل شوند؛ آن هم با گذر ساعت ها! آن هم اگر بتوانند و اگر دست و پا شکسته نباشد!
حالا حالِ آن کمتر از نیم هم، دست کمی از این ها ندارد! نبودنش یک درد است و بودنش هزار درد! از هزینه گرفته و ناشادی های شاد و مشکلات ریز و درشت شکل گرفته در دیار شادستان! اما حواسمان باشد! اگر فکری اساسی به حال نبودن ها و ارتقای کیفیت بودن ها نشود، ما مدیون چشم های معصومِ پر امید و قلب های پر مهر نو نهالان این خجسته دیار می شویم!
فراموش نکنیم اگر روزی گامی نزدیک شان کنیم به تحقق رویاهای رنگ و وارنگ شان، قطعا دست های ایران مان را با مهر می فشارند و سرش را بلند می دارند؛ گل هایی که از دل محرویت ها جوانه زده اند، ریشه های عمیق در خاک دارند و گلستانی زیبا را در آینده ای نه چندان دور نثار چشم های نگران مان خواهند کرد!
ساحل منصوری - دانشجوی رشتهی آموزش زبان انگلیسی دانشگاه فرهنگیان زنجان
انتشار یادداشتهای دانشجویی به معنای تأیید تمامی محتوای آن توسط «خبرگزاری دانشجو» نیست و صرفاً منعکس کننده نظرات گروهها و فعالین دانشجویی است.