مستند در رابطه با آقای حسن قائدی، عکاسی نام آشناست است. این آدم، آدم بحران است. در بحران به دنیا آمده و در بحران دوره جنگ کودکی را گذرانده. و چون زندگی در کنار جنگ را تجربه کرده، خوب میداند چه چیزهایی حاصل زندگی در کنار جنگ است.
گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو- مژگان صلایی؛ چهاردهمین جشنواره سینما حقیقت امسال به صورت برخط و متفاوت از سالهای گذشته برگزار شد. در این دوره برای اولین بار جایزه ویژه سرباز وطن، یادبود سردار شهید حاج قاسم سلیمانی به پاس تلاش مجاهدانه برای روایت نزدیک از مقاومت و توجه به مردم غیر نظامی آسیب دیده از جنگهای منطقه که دغدغه جدی آن شهید بزرگواربود، اهدا شد به «چشم ایرانی» به کارگردانی ساسان فلاحفر. به همین دلیل برآن شدیم تا گفتگویی با کارگردان این مستند داشته باشیم:
مستندسازی را از چه زمانی و چه طور شروع کردید؟ فلاحفر: شروع مستندسازی به صورت حرفهای از سال ۹۴ بود، ولی از سال ۸۹ و ۹۰ شروع به کار رسانهای کردم و کارهای کوتاه تلوزیونی ساختم.
قبلا در جشنواره سینما حقیقت شرکت کرده بودید؟ این جشنواره برای کسانی که میخواهند تازه شروع به مستندسازی کنند چه مقدار میتواند کمک کننده باشد؟ فلاحفر: سومین دورهای است که در جشنواره شرکت میکنم. دوره اول ۳ یا ۴ سال پیش با مستند «نبردپالمیرا» که نامزد دریافت جایزه شد. دوره بعدی سال ۹۸ «خاطرات بادیه» و امسال هم با «چشم ایرانی» در جشنواره حضور داشتم. مستند خاطرات بادیه هم به عنوان بهترین مستند همین دوره از جشنواره بین المللی مقاومت انتخاب گردید.
پاسخ قسمت دوم سوال دو وجه دارد یکی اینکه آیا کسانی که تازه وارد و شروع به کار کردند میتوانند آثارشان را به جشنواره ارائه دهند و دیده شوند که جوابش این است؛ خیر! این جشنواره خیلی سطحش بالاتر از سطح تصور ماست و فیلمسازان خیلی خوبی میآیند و آثار بسیار خوبی را ارائه میدهند و دیده میشوند. آثاری که شاید سالها برایش زحمت کشیده شده. مثلا مستند چشم ایرانی از سال ۹۱ و ۹۲ ضبط اش شروع شده و ما سال ۹۹ مستند را ارائه میدهیم که در طول این سالها ضبط میشده است. به همین دلیل این جشنواره شاید برای تازهکارها و ارائه آثارشان مناسب نباشد.
اما از وجه دیگر کسانی که تازه وارد میشوند یا شدند میتوانند آثار را ببینند و نقدها را بشنوند. مثل کلاس درس بزرگی است که در یک هفته شاید آثار خیلی ویژهای در ژانرهای مختلف ببینند. در واقع ما یک رنگینکمان میبینیم از همه ژانرهایی که میتوانیم تصور کنیم. نوع مواجهه با سوژه و هرآن چیزی که مستندهای مختلف برای ساخت لازم دارند را میتوانیم در این جشنواره ببینیم و در سطح خیلی خوب. از این جهت برای کسانی که میخواهند تازه وارد شوند میتواند کلاس درس باشد و اگر از این جهت وارد شوند قطعا خیلی میتواند به دردشان بخورد.
با توجه به اینکه امسال جشنواره به صورت برخط برگزار شد، این مدل برگزاری به جشنواره یا شرکتکنندها ضربهای وارد کرد یا نه مفید هم بوده؟ فلاحفر: من، چون قبلا تجربه دیدن فیلم روی پرده را با مخاطب داشتم و مستند قبلیام خاطرات بادیه سعی کردم در یک استانداردی تولید کنم که روی پرده دیدنش لذت بخش باشد چشم ایرانی هم همینطور یعنی در پست پروداکشن سعی کردیم روی پرده اتفاقاتی بیافتد که جذابیت داشته باشد. خب نشد و ما محروم شدیم از اینکه بتوانیم روی پرده و کنار مخاطبان فیلم را و بازخوردها را ببینیم و تمام اتفاقات و لذتهایی که هرسال جشنواره برای ما دارد.
اما از طرفی یک امکان دیگری فراهم شد که این آثار را در سرتاسر ایران افراد بتوانند ببینند میزان مخاطبها هم خیلی بالاتر رفت و خب اصالت ساخت یک اثر برای این است که مخاطب ببیند. درست است که یک مقدار برای ما ناخوشایند بود که روی پرده دیده نشد، ولی مخاطبهای بیشتری دیدند، با تامل بیشتر توانستند ببینند و فرصت زیادی برای دیدن هر فیلم داشتند که میتواند یک تجربه جذاب و جدید باشد. البته شاید همین تجربه در سالهای آینده هم به ما کمک کند که هم اکران در سینما و هم اکران آنلاین داشته باشیم. اصلا سبک و سیاق اکران فیلمها در تمام دنیا دارد به این سمت حرکت میکند.
یک مقدار فضای مستند خودتان «چشم ایرانی» را ترسیم بفرمایید و اینکه چه زمانی مخاطبان می-توانند شاهد مستند شما باشند؟ فلاحفر: زمان اکران را هنور واقعا نمیدانم. اینکار در جشنوارهها میرود. مستند در رابطه با آقای حسن قائدی است. عکاسی نام آشنا که برای عکاسان و خبرنگاران به خاطر عکسهای خاصی که در سالهای مختلف و از اتفاقات متفاوت گرفته شناخته شدهاند. این آدم، آدم بحران است. در بحران به دنیا آمده و در بحران دوره جنگ کودکیاش را گذرانده. اهل اهواز است و چون زندگی در کنار جنگ را تجربه کرده، خوب میداند که چه چیزهایی حاصل زندگی در کنار جنگ است. به خاطر همین وقتی اتفاقی افتاد، جاهای مختلفی رفت و سعی کرد اینها را به تصویر بکشد.
مخصوصا ماجرای جنگی که در سوریه و بعد در عراق رخ داد. این مستند حاصل ۱۰ سفر حسن قائدی است. ۶ سفر به سوریه و ۴ سفر به عراق. عکسهایش زندهاند و حرف میزنند. همزمان که عکاسی میکرد یک دوربین کامپکت یا دوربین خانگی روی هود لنزش بست که در پوستر فیلم هم ما همان را گذاشتیم و همزمان با عکاسی از خیلی از این صحنهها فیلم گرفته است نه تمام صحنهها، ولی از بسیاری از صحنهها فیلم گرفته و این دستمایه سبک جدیدی از روایت شد که گاهی اوقات همان فیلم تبدیل میشود به فریم عکس و گاهی اوقات آن فریم به تحرک در میآید و تبدیل میشود به فیلم و ادامه پیدا میکند. ما میبینیم که او در چه لحظهای چه عکسی را ثبت کرده است. یعنی یک تجربه بزرگی که حاصل ۷ -۸ سال سفرهای حسن قائدی به این کشور در اوج بحران بوده و تا نزدیکترین نقاط درگیری خیلی وقتها حضور داشته را با دست باز به اشتراک گذاشته تا دیگران هم ببینند و سهیم شوند.
یعنی از شروع بحران در سوریه بوده اند و یک تاریخ زنده برای این ماجرا هستند؟ همینطور است. حالا دقیقا از زمان شروع ایشان نتوانسته و تا پیگیری کند و برود یک مقدار طول کشیده، ولی سعی کرده نقاط کلیدی و حساس را باشد و واقعا تاریخ نگاری کرده. یعنی بخش مهمی از تاریخ اتفاقاتی که در منطقه و اطراف ما افتاده حسن قائدی برای ما روایت میکند. بخشی که تا الان هیچ کسی روایت نکرده و شاید در آن نقطه زمان و مکان خاص از ایرانیها فقط یک نفر آنجا بوده و به عنوان یک ایرانی تاریخ نگاری کرده برای نسلهای بعدی که بدانند چه اتفاقاتی افتاده است.