آخرین اخبار:
کد خبر:۹۰۳۱۰۱
یادداشت|

مگر ادبیات کاری هم می‌تواند بکند؟

آدم‌ها دوست دارند بداند این ادبیات کجای صورت خانه‌شان را عوض می‌کند. شکم کدامشان را سیر می‌کند. دست کدامشان را به کجای زندگی بند می‌کند؛ و وقتی جواب واضحی برای این سوال‌ها پیدا نمی‎‌کنند یا ادبیات را از گوشه ذهنشان پاک می‌کنند و یا نسبت به آن جبهه می‌گیرند.

مگر ادبیات کاری هم می‌تواند بکند؟

گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو- مائده عفتی؛ در مواجه با تاثیر ادبیات اولین واکنشی که از افراد می‌شنویم این سوال است که «اصلا مگر تاثیری هم دارد؟»
آدم‌ها دوست دارند بداند این ادبیات کجای صورت خانه‌شان را عوض می‌کند. شکم کدامشان را سیر می‌کند. دست کدامشان را به کجای زندگی بند می‌کند؛ و وقتی جواب واضحی برای این سوال‌ها پیدا نمی‎‌کنند یا ادبیات را از گوشه ذهنشان پاک می‌کنند و یا نسبت به آن جبهه می‌گیرند.

آشنای دوری دارم که تعریف می‌کرد در ابتدای جوانی توی ایوان خانه مشغول خواندن صد سال تنهایی بود. کتاب را ورق می‌زد و سفر می‌کرد. عمویش وارد خانه می‌شود و رمان را در دستش می‎‌بیند از او می‌پرسد: «عاشق شدی بچه؟» او هم سرش را به علامت نه تکان می‌دهد و عمویش می‌گوید: «پس مگر دختر بچه‌ایی که قصه می‌خوانی؟»

برچسب‌های جنسیتی روی پیشانی ادبیات کم نیست. افراد زیادی از جامعه، ادبیات را بازیچه‌ای می‌دانند که وقت را پر می‌کند. چیزی تجملی که فقط در خور افرادی است که وقت اضافه دارند. این خط سمت دیگری هم دارد.

چند سال پیش در نمایشگاه کتاب یکی از دوستانم را با مادرش دیدم. مادرش پرسید: «چه می‌خواهی بخری؟» اسم یکی دو کتاب گفتم. هنوز لیست خریدم را تمام نکرده بودم که مادر رو به دخترش کرد و گفت: «ببین این زیر نظر خانواده‌اش کتاب می‌خره. آدم نباید هر کتابی رو بخونه.» بعد از من پرسید پدر مادرت کجا هستند. با جواب در خانه چشم‌هایش گرد شد و گفت: «تنها اومدی؟»
پیش خودم حساب می‌کردم که لابد کتاب‌ها خطرناکتر از ساعت‌هایی‌اند که دخترش پای استندآپ‌های مکس امینی و ون پایر به تنهایی می‌نشیند.

قصدم مقایسه رمان و فیلم نیست. اتفاقا به نظرم همانقدر که رمان عضوی از ادبیات است فیلم هم هست. غرض‌ این است که جامعه ما مهلت درست و درمانی به ادبیات نمی‌دهد تا بخواهد بفمهد که آیا ادبیات می‎‌تواند کاری کند یا نه. جامعه یا ادبیات را بی‌ارزش می‌شماردش و یا زیادی خطرناک؛ و آن وقت باز دست به سینه می‌نشیند و می‌پرسد اصلا این ادبیات چه فایده‌ای دارد. اکثر آدم‌ها موقع قضاوت درباره ادبیات کفه‌های ترازو را ناموزون تنظیم می‌کنند.
 
مگر ادبیات کاری هم می‌تواند بکند؟


اما آیا واقعا ادبیات تاثیری روی جامعه دارد؟ ادبیات می‌تواند باری از روی دوش ما بردارد؟ ادبیات کجای زندگی ماست؟ اگر ادبیات از زندگی ما حذف شود چه اتفاقی خواهد افتاد؟ واقعا ادبیات چه می‌تواند بکند؟


بعد از شنیدن این پرسش‌ها بلافاصله صدایی محکم و قاطع از سمت افرادی که خودشان را صاحب صلاحیت می‌دانند شنیده می‌شود که ادبیات چه نمی‌تواند بکند؛ و از سمت دیگر افرادی می‌گویند ادبیات کاری نمی‌تواند بکند؛ و حتی فکر می‌کنند کار و وظیفه و معنای ادبیات ریشه در جایی ندارد و بنابراین تاثیری هم نه روی جامعه و نه روی تاریخ نمی‌گذارد.

چیزی که تاریخ نشان داده این است که ادبیات به راحتی ذهن افراد را به دست می‌گیرد. اما کدام ادبیات؟
قبل از اینکه بخواهیم تاثیر ادبیات را روی جامعه ارزیابی کنیم باید خود ادبیات را ارزیابی کنیم. ادبیاتی می‌تواند روی جامعه تاثیر بگذارد که بخشی از خود جامعه باشد. ادبیاتی که برخواسته از ذهن و درون نویسنده باشد. نه ادبیاتی که سفارشی و در راستای یک هدف خاص خلق شده باشد.

مارکس می‌گوید: نویسنده هرگز کار‌های خود را وسیله نمی‌شمارد. آن‌ها به خودی خود هدف‌اند.
یک کارگر ممکن است در موقعیت‌های اجتماعی خود غرق شود و هر روز صبح گرفتار چرخ و دنده شود؛ و از طرفی هم ممکن است به موقعیت طبقه خود آگاهی پیدا کند و قدم به قدم با طرح تحول اجتماعی مسیر زندگی را طی کند و بخشی از مبارزه شود. اما تعهد مبارزه او در بخش خلاقش یعنی در کار تولیدی‌اش آشکار نمی‌شود و باید زمان دیگری را صرف مبارزه کند. درحالی که تعهد نویسنده بدون واسطه در کار خلاقش منعکس می‌شود. زیرا نویسنده به صرف نوشتن با عمل نوشتن ملتزم می‌شود؛ و آگاهانه می‌تواند چیزی بنویسد که وصف آزادانه جهانی باشد که می‌بیند و حس می‌کند.
 
مگر ادبیات کاری هم می‌تواند بکند؟

گرامشی، محقق وفیلسوف ایتالیایی از مخالفان حکومت فاشیستی، در یکی از نوشته‌های خود می‌گوید: «مرد سیاسی هنر زمان خود را تحت فشار قرار می‌دهد تا جهان فرهنگی خاصی را بیان کند. اما این فعالیتی سیاسی است و نه انتقاد هنری. اگر آن جهان فرهنگی حقیقتی زنده و ضروری باشد گسترش و پیشرفتش ناگریز است و هنرمندان خاص خود را خواهد یافت. اما اگر، با وجود همه فشارها، آن خصوصیت ناگذیر پدیدار نشود و عمل نکند این بدان معناست که آن جهان فرهنگی تصنعی و کاذب و ساخته افراد بی‌ارزش بر روی کاغذ بوده است ...»

ادبیات فراتر از آن است که بخواهد تنها تفکرات و اندیشه‌های روی مد جامعه را تبلیغ کند و با آن بخواهد جامعه را تغییر دهد. در واقع اگر جامعه‌ایی با چنین جنس ادبیات تحریف شده و ابزاری تغییر کرد یا باید به آن جامعه شک کرد و یا به جنس تغیرشان. ادبیات توان تغییر جامعه و شکل دهی به افکار جامعه را دارد، اما این امر هم بستگی به جامعه دارد و هم بستگی به ادبیات.

نویسنده‌ای که با تعهد خود از زیر بار تسلط جهان بیرون می‌آید، بر جهان مسلط می‌شود. هنرمند می‌تواند روی جامعه خود تاثیر بگذارد و باعث حرکت شود. نویسنده هرگز از جهان خود جدا نیست و درباره دنیای خود صحبت می‌کند. اما این تاثر زمانی اتفاق می‌افتد که نویسنده ادبیات را از رشته افکار خودش و تصورات خودش از جهان به نمایش بگذارد. در طی جنگ جهانی اول رمان‌های فراوانی متولد شدند که درواقع فقط سند و گزارش‌هایی از جنگ بودند.
 
هنرمند در برابر واقعه‌های بزرگ باید از آن فاصله بگیرد؛ بنابراین اولین چیزی که در قضاوت درباره تاثیر ادبیات بر جامعه باید روبه‌رویمان باشد این است که هر ادبیاتی منجر به تحول نمی‌شود. تا زمانی که رمان‌ها به کلفتی تنه چوب و به سبکی پر هستند نمی‌توان انتظار داشت که با این کلمات جامعه ترقی کند و پله پله مسیر خودش را طی کند.

ژرژ سمپرون در یادداشت ادبیات و نیرو‌های حاکم بر جامعه می‌گوید: «توانایی ادبیات بی‌اندازه است و چندین جبهه متفاوت دارد. هم می‌تواند چشم‌ها را ببند و هم می‌تواند چشم‌ها را بگشاید. می‌تواند جهان را هم آشکار کند و در مفاهیم قالبی بپوشاند. البته توانایی ادبیات فورا نمایانگر نمی‌شود، چون درگیری مستقیم با حوادث ندارد. همیشه در پشت سر یا در پیشاپیش مسائل سیاسی است. برای همین است که توانایی ادبیات را با هیچ فرمان و دستوری نمی‌توان تغییر داد.»
 
مگر ادبیات کاری هم می‌تواند بکند؟

ادبیات دست تنهاست


تنها ادبیات خوب برای تاثیرگذاری کافی نیست. پذیرش ادبیات از سمت جامعه لازمه این اتفاق است. ادبیات زمانی هستی پیدا می‌کند که دیگران آن را همچون بخشی از زندگی اجتماعی پذیرا باشند و آن وقت ادبیات به یمن خواندن تبدیل به تجربه‌ای مشترک می‌شود.
 
زمانی که رمان ناطور دشت جی. دی. سلینجر چاپ شد. اکثر جامعه این رمان را با آغوش باز پذیرفتند. جوان‌ها سعی می‌کردند مثل سلینجر تند و قاطع صحبت کنند؛ و بزرگتر‌ها به معصومیت از دست رفته فرزندانشان با دقت بیشتری نگاه می‌کردند. ناطور دشت نمونه زمانی است که مردم با ادبیات همراه می‌شوند.

این همراهی در جامعه ما هست؟ کدام کتاب بیشترین هشتگ اینستاگرامی و توییتری را به خودش می‌گیرد. کدام کتاب‌ها در یک ماه اول به چاپ دوم و بیستم می‌رسند؟

جواب سوال آیا ادبیات می‌تواند کاری کند؟ زیادی شفاف است. بله ادبیات می‌تواند مردم را به کوچه‌ها بکشاند؛ و یا مردم را مجذوب کار و سرمایه کند. کاری که همین روز‌ها ادبیات با جامعه ما کند. اما اگر از ادبیات انتظار تاثیرات بهتری داریم خب باید ادبیات دردسترس جامعه را اصلاح کرد.
ارسال نظر
captcha
*شرایط و مقررات*
خبرگزاری دانشجو نظراتی را که حاوی توهین است منتشر نمی کند.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگیلیش) خودداری نمايید.
توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر شده، از مثبت یا منفی استفاده فرمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابهی دارند، انتشار نمی یابد.
پربازدیدترین آخرین اخبار