کد خبر:۹۱۵۲۱۷
ناخوانده ۷| پرونده ویژه بازخوانی نقاط پر ابهام انقلاب؛

از همکاری با ساواک تا کنترل کمیته اداره دوم ارتش/ حبیب‌الله داداشی؛ متهم ترور شهید رجایی که بود؟

مهدویون گروهی است که بنیانگذاران آن به «سازمان مجاهدین خلق ایران»‌گرایش و با آن همکاری داشتند، ولی از اوسط سال ۱۳۵۲، به دلیل تعارض عقاید دینی خود با «ایدئولوژی» سازمان فوق، به تدریج گروهی مستقل بنام «مهدویون» ایجاد کردند.

از همکاری با ساواک تا کنترل کمیته اداره دوم ارتش/ داستان حبیب الله داداشی با نام مستعار صادق

گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری دانشجو- حسین قاسمی؛ مهدویون گروهی است که بنیانگذاران آن به «سازمان مجاهدین خلق ایران»‌گرایش و با آن همکاری داشتند، ولی از اوسط سال ۱۳۵۲، به دلیل تعارض عقاید دینی خود با «ایدئولوژی» سازمان فوق، به تدریج گروهی مستقل بنام «مهدویون» ایجاد کردند. برادران محمد و مهدی امیرشاه‌کرمی مؤسسین اولیه این گروه بودند.

۱- گروه مهدویون دارای چهارشاخه بود: شاخه تهران به رهبری محمد امیرشاه‌کرمی و حسینجان زینعلی، شاخه اصفهان به رهبری مهدی امیرشاه‌کرمی و محمدعلی اکبریان، شاخه تبریز به رهبری ابراهیم جعفریان و مرتضی واعظی دهنوی. شاخه‌ای نیز در مشهد تشکیل شد.

۲- در سال ۱۳۵۴ محمد امیرشاه‌کرمی، یکی ازدانشجویان دانشگاه صنعتی آریامهر (شریف فعلی) را با نام مستعار «صادق» به عضویت شاخه تهران درآورد.

۳- گروه مهدویون در سال ۱۳۵۴ متحمل ضربات جدی شد: در ۳۰ خرداد مهدی امیرشاه‌کرمی، از بنیانگذاران گروه، در ۱۸ بهمن حسینجان زینعلی، از بنیانگذاران و عضو شاخه تهران، و ده روز بعد (۲۸ بهمن ۱۳۵۴) محمد امیرشاه‌کرمی در حملات ساواک به شهادت شدند.

۴- با شهادت محمد امیرشاه‌کرمی و حسینجان زینعلی، «صادق» با نام اصلی حبیب الله داداشی رهبری گروه مهدویون را به دست گرفت. «صادق» با گروه «فلاح»، به رهبری مرتضی الویری، ارتباط نزدیک داشت. سابقه این ارتباط و رفاقت به پیش ازعضویت «صادق» در گروه مهدویون بازمی‌گردد.

۵- پس از شهادت سه تن بنیانگذاران، انشعابات و اختلافاتی در گروه بوجود آمد بنحوی که هر شاخه ارتباطات خود را با سایر شاخه‌ها قطع نمود و بطور مستقل فعالیت می‌کرد.

از همکاری با ساواک تا کنترل کمیته اداره دوم ارتش/ داستان حبیب الله داداشی با نام مستعار صادق


رضا مجلسی از اعضای گروه درباره علت انشعاب شاخه اصفهان، به رهبری ابراهیم جعفریان، و قطع ارتباط با شاخه تهران را عدم اعتقاد باطنی صادق به ایدئولوژی خودش ذکر می‌کند: «در گفتگو‌هایی که جعفریان با صادق داشت ظاهراً ایشان متوجه شده بود که صادق در ایدئولوژی خودش که در ظاهر نشان می‌دهد در باطن پایبند نیست. این بود که به بچه‌های اصفهان این نکته را منعکس کرد که ایشان در اعتقادات خودش خیلی پایبند نیست و شما مواظب ایشان باشید. بدینگونه بود که پس از شهادت جعفریان ارتباط ما با اصفهان قطع گردید. صادق هم خیلی تمایل نشان نمی‌داد که ما با اصفهان در ارتباط باشیم.» (جلیل امجدی، تاریخ شفاهی سازمان مهدویون، چاپ اول پاییز۱۳۸۴، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلانی، صفحه ۱۷۲)

۶- حسین شیخ عطار، که درجریان ضربه ساواک به مهدویون دستگیر شده بود، درباره چگونگی ارتباطش با مهدویون و نقش الویری در تزریق آن‌ها به مهدویون می‌گوید: «روزی از طرف گروه مهدویون پاکتی به خانه ما انداختند. بعد‌ها متوجه شدم که با معرفی مرتضی الویری بوده است. این روشی بود برای عضوگیری، که عضوگیری نباید مستقیم باشد... پاکت را برداشتم. من را به مسجد فخرآباد در دروازه شمیران دعوت کرده بودند. با کدی که به من داده بودند، این ملاقات انجام می‌شد [و]ما رفتیم سرقرار. صادق را سر قرار ملاقات کردم که بعد دیدم چهره‌اش آشنا است. فهمیدم از بچه‌های خودمان است. بعد‌ها فهمیدم که ایشان از طریق محمد رضوی، از اعضای گروه فلاح که همیشه رازدار هم بودیم، عملیات عضوگیری را انجام داده‌اند. بنظر می‌رسد الویری رهبر گروه فلاح ما‌ها را تحویل سازمان مهدویون می‌داد که ما مجهز به فرصت‌هایی بشویم که بتوانیم یک اقدام عملی بکنیم. ما دوست داشتیم کاری بکنیم مثلاً بمبی، انفجاری، تروری، بانکی بزنیم. این افکار در ما بود. ما دنبال عمل می‌گشتیم. در گروه خود ما گیر نمی‌آمد... تصور کنید از سال ۵۰ با این گروه فلاح آشنا شده باشیم، حالا سال ۵۶ است. شش سال آدم هی در انتظار باشد. ما هم آدم‌های رادیکال مذهبی بودیم... آقای الویری و این‌ها متدین بودند، اما اهل اقدام نبودند. خسته‌مان کرده بودند.» (همان ماخذ، ص ۱۸۲)

از همکاری با ساواک تا کنترل کمیته اداره دوم ارتش/ داستان حبیب الله داداشی با نام مستعار صادق

مرتضی الویری

رضا مجلسی درباره ارتباط و نزدیکی «صادق» با مرتضی الویری و محمد رضوی به نکته‌دیگری اشاره می‌کند: «اوایل سال ۵۵ به تهران آمدیم و بعد از مدتی در کرج منزل گرفتیم و با صادق ارتباط برقرارشد. دنبال این بودیم که یکجا کاری پیدا کنیم و سر کار برویم تا یک محمل ظاهری داشته باشیم. یک روز صادق ما را معرفی کرد و گفت که شما بروید کارخانه ایران ناسیونال استخدام می‌کند و آنجا مراجعه کنید. در ذهنم نیست، نمی‌دانم مرا به آقای الویری معرفی کرد یا آقای رضوی. چون این‌ها هر دو آنجا بودند. وبا آن نشانه‌هایی که صادق داده بود رفتیم سراغ این آقایان و این‌ها هم ترتیب استخدام ما را دادند.» (همان ماخذ، صص ۱۶۰- ۱۶۱)

۷- حسین شیخ عطار، که در یکی از قرار‌ها با «صادق» در زیر پل چوبی (خیابان شاهرضا، نزدیک میدان فوزیه) بهمراه او دستگیرشد، افکار «صادق» را مارکسیستی ذکر می‌کند و درباره بریدن و همکاری خود با ساواک می‌گوید:«در فروردین سال ۵۶ دستگیرشدیم و ما را به ساواک آوردند... پنج دقیقه قبل از اینکه دستگیر بشویم به صادق گفتم: اگرمرا بگیرند شرعاً یک دانه سیلی هم برایتان نمی‌توانم بخورم، حتی یک دانه چک، ولی برعکس اگر مرا با سید علی اندرزگو بگیرند قطعه قطعه‌ام بکنند از من یک جمله نخواهند شنید، ما اینجوری هستیم... من اصلاً برای انهدام شما دارم زحمت می‌کشم، حیف که اجازه ندارم شما را به ساواک لو بدهم. من حاضر نیستم شاه برود مارکسیسم بیاید. اتفاقاً وقتی دستگیرشدیم صادق این جملات را از قول من به این‌ها گفته بود. گفت: بابا این بدبخت را نزنید، این جمله را به من گفته. ساواکی‌ها کیف کردند.» (همان مأخذ، ص۱۸۸)

«صادق» پس از دستگیری حداکثر همکاری را با ساواک انجام داد. شیخ عطار علت را اینگونه ذکر می‌کند: «صادق به حق خودش اعتقاد نداشت. چرا؟ چون این نوع مبارزات برای آدم کیش شخصیت می‌آورد. یعنی آدم کیف می‌کند که چریک است، لذت می‌برد که فرمانده گروهی است که از او اطاعت بی‌چون‌وچرا و محض می‌کنند. صادق بنظر من در این قضایا به آنصورت اعتقادی نداشت. اعتقاد خیلی نیم‌بندی داشت. آدم وقتی نتواند عواقب یک چنین حرکتی را تحمل کند همه چیز را می‌گوید. از منوچهری [بازجوی ساواک]قول گرفته بود که ما را خیلی اذیت نکنند، چون همه چیز را گفته بود. اینقدر روابطش با ساواک عالی بود که اصلاً ساواکی‌ها با ما رفیق شدند. یعنی ماتن‌ها گروهی بودیم که شازده بودیم. فقط ما اطلاعات می‌دادیم و تحلیل‌های سیاسی می‌کردیم که چگونه می‌شود جلوی مبارزه را گرفت. به کمک شاه رفته بودیم که بگوئیم چکار کنند. یعنی تمام تحلیل‌های ما را بخوانید همه‌اش این است که چگونه جلوی مبارزه را بگیریم.» (همان مأخذ، صص ۱۸۹- ۱۹۰)

از همکاری با ساواک تا کنترل کمیته اداره دوم ارتش/ داستان حبیب الله داداشی با نام مستعار صادق


شیخ عطار علت شکنجه نشدن اعضا را به این دلیل می‌داند که «صادق همه را گفته بود و همه را تخلیه کرده بود.» او درباره شخصیت «صادق»‌می‌افزاید: «اگر بعضی‌ها یک ذره کیش شخصیت داشتند صادق ۹۹ درصد کیش شخصیت داشت، یک درصد اسلام.» (همان مأخذ، ص ۱۹۱)

رضا مجلسی، عضو دیگر «مهدویون»، درباره ارتباط عمیق «صادق» و ساواک می‌گوید: «صادق تمام اطلاعات را داده بود. هیچ جایی برای بازجویی یا سئوال کردن یا شکنجه کردن، برای اینکه حالا به اطلاعاتی برسند، نبود. از همان برخورد اول برای ما روشن شد که دقیقاً ساواک با تمام جوانب اطلاعات دارد با ما برخورد می‌کند. حتی ساواک ازمسئول خانه، جای خانه، اینکه کدام کوچه است، کدام پلاک است، شماره و طبقه چند است، هم آنجایی که ما بودیم، هم آنجایی که زندی‌زاده بود، از همه این‌ها دقیقاً اطلاع داشت. ساواک همه اطلاعات را داشت.» (همان مأخذ، ص ۲۰۴)

شیخ عطار دلیل همکاری صادق با ساواک را بنقل از او چنین عنوان کرده است: «گفت: من خوابی دیدم درحال بیهوشی و به این نتیجه رسیدم که ما بیائیم به این‌ها بگوئیم که اصلاً مسائل ما این است و اگر این مسائل را بدانند خیلی با ما کاری ندارند.» (همان مأخذ، ص ۱۹۲)

«صادق» پیش از این ماجرا، در سال ۱۳۵۱ سابقه بازداشت توسط ساواک را داشت و به شکل مشکوکی آزاد شده بود:‌ «اتفاقاً ساواک آمد خانه‌گردی و فرض کنید مشروب پیدا کرد که بعنوان الکل از آن در استنسیل‌های الکی استفاده می‌کردیم. تعجب می‌کنند که این‌ها چیست. بعد گفتند که بابا این مثل اینکه اصلاً در این باغ‌ها نیست. خلاصه سال ۵۱ بعنوان یک آدم شوت و بی‌حال تبرئه شدم. البته چیزخاصی هم ازما نداشتند.» (همان مأخذ، ص ۱۶۵)رضا مجلسی درباره مدت محکومیت و علل آزادی اعضای گروه می‌گوید: «در بازجویی‌ها به ما گفتند حکم‌تان این است: خانم شاه‌کرمی و زندی‌زاده اعدام، من و پیرآور هم ۱۵ سال. ما دیگر پیه همه چیز را به بدن‌مان کشیده بودیم که از اینجا مارا به زندان اوین می‌برند و آن دونفر را هم کم‌وبیش همین روز‌ها است که اعدام بکنند. چهارماه سپری شد تا یکی از روز‌ها بود که گفتند می‌خواهند ما را به یک سلول دیگر ببرند. بدین ترتیب از سلول انفرادی درآمدیم وبه یک سلول جمعی رفتیم. چندروز بیشتر پیش هم نبودیم تا اینکه یک روز آمدند و گفتند که می‌خواهیم آزادتان کنیم؛ که برای خود ما هنوز این مطلب مبهم مانده که اصلاً ما را روی چه مبنایی آزاد کردند در حالیکه کسانی که در ارتباط با یک گروه مسلحانه و مخفی در آن شرایط دستگیر می‌شدند اعدام یا حبس طولانی می‌گرفتند و این خیلی برای ما جای سئوال داشت. عضدی آن موقع مسئول [پرونده ما در]ساواک بود. او با ما مصاحبه کوتاهی کرد و بعد گفتند آزادید و ما را از در بیرون کردند. دلیلش احتمالاً می‌تواند این مطلب باشد که صادق با آن‌ها جوری برخورد کرده و برنامه‌ای را پیاده کرده حالا تحت چه شرایطی، تحت چه عنوان، چیزی نمی‌دانم، ولی گمان ما همین مطلب است که ایشان با ساواکی‌ها طوری برنامه پیاده کرده بود که درموقع دستگیری ما ضرب‌وشتم و تیراندازی و بگیروببند به آن شکل نباشد و به آن راحتی دست ما را در دست این‌ها گذاشت. من فکر می‌کنم برای آزادی ما هم ایشان همان زمینه را فراهم کرده است.» (همان مأخذ، ص ۲۱۱)

۸ - حسین شیخ عطار می‌گوید: «در زندان اولین گروهی که آزاد شدند ما بودیم. به ما گفتند: بنویسید همکاری می‌کنیم [و]آزادتان می‌کنیم. ما شش نفر نوشتیم همکاری می‌کنیم و آزاد شدیم.» (همان مأخذ، ص ۱۹۲)

شیخ عطار همکاری باساواک را اینگونه شرح می‌دهد: «چون بازجویی‌های ما تمام شده بود ما منتظر بودیم که ۱۵ سال حبس بکشیم. منوچهری به ما گفت ما شما را آزاد می‌کنیم، ولی یک شرط دارد. چه شرطی؟ گفت: شرط این است [که]مرد و مردانه بروید بیرون با کمونیست‌ها بجنگید... شما وظیفه‌تان این است که بروید با مسائل ایدئولوژیک نگذارید مارکسیسم در ایران مسلط شود.»


او در ادامه به جلسه با عضدی اشاره می‌کند: «یادم‌هست زردالو وگوجه اوردند گذاشتند، عضدی [نیز]خیلی تحویل مان گرفت. گفتند: ما به شما خیلی احترام می‌گذاریم، شما عزیزان ماهستید، دانشمندان ماهستید، مبارزه دیگر نکنید. بیرون بروید اسلام‌را تبلیغ کنید. عین جمله اش این بود، اسلام‌را تبلیغ کنید. جلوی گسترش مارکسیسم را فقط شما می‌توانید بگیرید.»

شیخ عطار در ادامه می‌افزاید: «شاه بچه‌های مهدویون را ول کرد برای این بود که می‌دانستند این بچه‌ها مثل ماه اند... شاه ما را ول کرد تا مذهب را تبلیغ کنیم.» (همان مأخذ، صص ۲۱۲- ۲۱۳)


۹- صادق پس از آزادی از زندان و سانحه احتمالاً مشکوک اتومبیل افرادی از شاخه اصفهان، که منجر به فوت تعدادی از آن‌ها شد، رابطه خودرا با گروه قطع کرد و همراه با حسین شیخ عطار مجدداً به گروه فلاح پیوست که مرتضی الویری رهبری آن را به دست داشت. قبلاً گفته شد که «صادق» با گروه فلاح رابطه نزدیک داشت. سابقه این ارتباط به پیش از عضویت «صادق» در گروه مهدویون می‌رسد.

حسین شیخ عطار همکاری و عضویت «صادق» در گروه الویری را، پیش از عضویت در مهدویون، ذکر می‌کند و ورود صادق و خود به مهدویون را برنامه‌ریزی شده از سوی الویری و رضوی می‌خواند: «رفتیم سر قرار. صادق را که سر قرار ملاقات کردم دیدم چهره‌اش آشنا است. فهمیدم ازبچه‌های خودمان است. بعد‌ها فهمیدم که ایشان از طریق محمد رضوی، از اعضای گروه فلاح، عملیات عضوگیری را انجام داده‌اند. بنظر می‌رسد الویری رهبر گروه فلاح، ما‌ها را تحویل سازمان مهدویون می‌داد.» (همان مأخذ، ص ۱۸۲)

آیا «صادق» با هدایت الویری وارد مهدویون شد؟ آیا تزریق صادق و نقش او در انهدام مهدویون یک پروژه حساب شده بود؟

از همکاری با ساواک تا کنترل کمیته اداره دوم ارتش/ حبیب‌الله داداشی؛ متهم ترور شهید رجایی که بود؟

حبیب‌الله داداشی و مرتضی الویری


درهمان سال‌ها گروه فلاح به رهبری الویری درچاپ، نشر، تکثیر، نگهداری و انبار کردن کتاب‌ها، جزوات و نشریات گروه فرقان به آن‌ها کمک می‌کرد. هم‌چنین براساس آنچه مرتضی الویری گفته است بخشی از منابع آموزشی و مذهبی و اسلامی گروه فلاح از کتب و منابع گروه فرقان تأمین می‌شد: بعد‌ها باخبر شدیم که تفسیر‌هایی از قرآن در حال انتشار است و دست به دست می‌گردد از جمله تفسیر سوره کهف و بخش‌هایی از سوره بقره و... که این تفسیر‌ها نگاهی نو به قرآن داشت. وقتی این‌ها را خواندیم برایمان بسیار جالب بود و احساس می‌کردیم قرائت دیگری از اسلام در حال مطرح شدن است. بنظر می‌رسید این دیدگاه‌ها مترقی‌تر و نوتر از دیدگاه دکتر شریعتی بود. این مسئله برایمان جالب بود و احساس می‌کردیم این دیدگاه جدید که گرایش بسیار پررنگی با مسائل اجتماعی دارد می‌تواند در جریان مبارزاتی به کارمان بیاید و به درد ما بخورد...وقتی با طرز تفکر گروه فرقان روبرو شدیم، تصمیم گرفتیم این را هم در گروه خودمان بررسی کرده و برای اعضا ارائه و توزیع کنیم...» (چشم‌انداز ایران، شماره ۵۳، دی و بهمن ماه ۱۳۸۷)‌

۱۰- در گزارش مرکز اسناد ملی (پس از انقلاب) درباره پرونده حبیب الله داداشی با نام مستعار صادق درساواک آمده است: «وی درتاریخ ۱۳۵۶/۴/۸ ازادشد. در بهمن ۱۳۵۶ ساواک با استخدام او در ذوب اهن اصفهان به عنوان کارمند موافقت کرده است. همچنین نامه‌ای طولانی که احتمالاً متعلق به چند نفر از نادمین گروه، ازجمله اوست، به ساواک تقریر گردیده که دران یادآورشده‌اند که انقلاب سفید شاه موجب پیشرفت کشور و مطابق با اسلام است و یا در بحث‌هایی که بین دکتر عضدی و دکتر منوچهری (کارمندان ساواک) صورت گرفت، هدایت شدیم و به اهداف الهی ساواک پی بردیم و پیشنهاداتی از جمله موارد ذیل را نیز متذکر شده بودند:

- ارسال نامه به شاه به منظور قدردانی ازساواک. این نامه را برای عفو بین‌الملل و صلیب سرخ هم ارسال کردند.
- کلاس بازآموزی برای هدایت زندانیان گذاشته شود.
- تهیه برنامه و روش کارپیشنهادی برای حزب رستاخیز (کمیته اموزش).
- تهیه یک سری مقالات درباره گروه‌ها و درج آن درمجلات.
- شرکت در محافل مذهبی و دادن گزارش از این حلسات مبنی بر نوع گرایشات افراد و...
- در صورت موافقت ساواک شرکت در برنامه‌های تلویزیونی و موارد دیگر.» (محمدحسن روزیطلب، محمدمهدی اسلامی، پرونده مسکوت، تهران: انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، تابستان ۱۳۹۳، ص ۱۲۹)

براساس آنچه درکتاب «پرونده مسکوت» آمده است: «داداشی پس از انقلاب از مؤسسین سازمان مجاهدین انقلاب گردید. وی هم‌چنین همکاری‌هایی با وزارت کشور، کمیته مرکزی انقلاب اسلامی، دادگاه انقلاب ارتش، وزارت اطلاعات و واحد گزینش وزارت صنایع سنگین داشته است. داداشی خود محل خدمتش در سال‌های ابتدایی پیروزی انقلاب اسلامی را کمیته مرکزی انقلاب اسلامی و دفتر اطلاعات نخست‌وزیری عنوان می‌کند.» (همان مأخذ، ص ۱۳۰)

در گزارش نهایی دادسرای انقلاب درباره پرونده انفجار نخست‌وزیری به سایر فعالیت‌های حبیب‌الله داداشی اشاره شده است: «فعالیت‌هایی در اطلاعات شهربانی و وزارت کشور و کمیته مرکزی انقلاب اسلامی و دفتر تحقیقات دادگاه انقلاب ارتش و گزینش وزارت صنایع سنگین داشت.» (همان مأخذ، ص ۴۰۳)

حبیب‌الله داداشی، با سوابقی که بیان شد، بلافاصله پس از پیروزی انقلاب، با حکم مرتضی الویری و محمد رضوی مسئولیت یکی از حساس‌ترین نهاد‌های اطلاعاتی کشور، کمیته اداره دوم نیروی زمینی ارتش، را به دست گرفت.

ارسال نظر
captcha
*شرایط و مقررات*
خبرگزاری دانشجو نظراتی را که حاوی توهین است منتشر نمی کند.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگیلیش) خودداری نمايید.
توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر شده، از مثبت یا منفی استفاده فرمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابهی دارند، انتشار نمی یابد.
پربازدیدترین آخرین اخبار