به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، روزهای ابدی در بیش از ۴۰ قسمت روی آنتن رفت، سریالی که به یک بازه زمانی ۹ ماهه از بعد از انقلاب تا تسخیر لانه جاسوسی میپردازد. سریالی که در فضای تاریخ معاصر ساخته شده است و به وقایعی میپردازد که روایت آنها از فرط نزدیکی به مخاطب امروز هم حساسیت برانگیز است و هم نحوه پرداختشان به دلیل روایتهای گاه متعدد این برهه تاریخی برای مخاطب کنجکاوی برانگیز است.
پرداخت سریال «روزهای ابدی» البته نه مثل سوژه حساس برانگیز بود و نه توانست کنجکاوی مخاطب را برانگیزاند اما سعی کرد روایتی تاریخی از یک برهه زمانی مشخص داشته باشد.
محسن علی اکبری تهیه کننده و جواد شمقدری کارگردان سریال «روزهای ابدی» با پایان پخش این سریال در خبرگزاری مهر حضور یافتند و درباره همه آنچه که باعث شد این سریال انقلابی با این خروجی و این سطح از کیفیت روی آنتن برود سخن گفتند. در بخش نخست این گفتگو انتقادی و صریح، تهیهکننده و کارگردان «روزهای ابدی» ضمن پاسخ به برخی انتقادات از مصائب پیش رو خود گفتند.
قسمت دوم و بخش پایانی این نشست را در ادامه میخوانید:
* دو طیف در مواجهه با سریال وجود دارند که مسالهشان مشخص است؛ طیفی که همان ابتدا میگویند این سریال مساله ما نبوده و آن را کنار میگذارند و طیفی که آنقدر به این مسائل باور دارند که حتماً وقتی سریال را میبینند دستمریزاد میگویند و کف و سوت میزنند و حتی برایشان لذتبخش است چون بخشی از باورهایشان را روی آنتن میبینند. اما طیف خاکستری مساله امروز است و سریالی مثل «روزهای ابدی»، حداقلها را هم برای همراه کردن چنین افرادی ندارد…
جواد شمقدری: واقعیت این است که هیچ فیلمسازی نمیتواند ادعا کند که میخواهد همه را درگیر و جذب سریال کند. من هم دنبال قشر خاکستری نبودم دنبال قشری بودم که سوال دارد و میخواهد بداند. زمانی هم که در جلسهای از شناسنامه کار پرسیده شد توضیح دادم که مخاطب این سریال همه سنین هستند کسانی که میخواهند بدانند چرا انقلاب شد یا لانه جاسوسی گرفته شد و اهل مطالعه هم نیستند چون تحقیق و مطالعه چندان ساده نیست و در عین حال خواستم یک خط جذاب داستانی هم به سریال اضافه کنم.
به هر حال ما شبکههای مختلفی در تلویزیون داریم، در دنیا هم همین است یک شبکه فقط مستند یا گفتگو یا موزیک است. قاعدتاً شبکهای فقط گفتگو دارد مخاطبش با شبکهای که «عصر جدید» پخش میکند، فرق دارد. هدفگذاری من قشری از جامعه بود که میخواهند بدانند. اتفاقاً مخاطبان مورد نظرم هم پیام را گرفتند و نظرهایشان را به طور مثال در شبکههای اجتماعی برای من میفرستادند که به طور مثال شبهههایی داشتند و جواب سوالشان را گرفتند.
* اتفاقاً من هم برخی را میشناسم که بسیاری از دانستههایشان در همان سطح باقی ماند. به طور مثال ما میدانیم یک غائلهای به نام گنبد اتفاق افتاده است و سریال جزئیاتی از این غائله کشف نمیکند. در سریال چند جا سنگر میبینیم و کشمکشهایی که بین چند گروه رخ داده است. یا همه ما میدانیم غائله کردستانی بوده است که درنهایت با شهید چمران حل میشود در این سریال از جزئیات پردهبرداری نمیشود جز اینکه یکی از کاراکترها اسیر شده یا مذاکراتی انجام میشود و بعد چمران در چند سکانس کوتاه ورود کرده و ماجرا را حل میکند.
شمقدری: این حوادث خیلی بزرگ بوده است غائله کردستان چند سال طول کشیده است و ما فقط یک مقطع یک هفتهای از آن را نشان میدهیم. من به اندازه همان ۱۰ روز اطلاعات میدهم، وارد کردستان میشویم و خارج میشویم و تاریخ هم ارائه میکنم.
* البته آنچه میگویم منظورم بسط دادن این اتفاقات نیست و بیشتر به فضاسازی مربوط میشود.
شمقدری: اتفاقاً هدف من این بود که ذهن جستجوگری باشد و خودش باقی مباحث را کشف کند. آن اوایل به دوستان در صداوسیما هم گفتم من مباحثی را باز میکنم و خود شما باید به بهانه این سریال، مباحث را باز کنید چون من نمیتوانم همه مطالب را بیان کنم.
* کسی که اهل کتاب و تحقیق باشد از همان ابتدا سراغ مطالعه میرود یا مستند میبیند. با این حال منظور من بیشتر کمبود فضاسازیهایی بود که بتواند شمایی درست از آن زمان ترسیم کند.
شمقدری: جوانی که اهل دغدغه باشد اگر بخواهد اطلاعات بیشتری به دست بیاورد در اینترنت میگردد. این ظرفیت سریال است که بتوان بعد از آن وارد تحقیق و مطالعه شد. ببینید ما میدانستیم داریم چی کار میکنیم بنا داشتیم بستری ۹ ماهه را در سریال بیان کنیم و میدانستیم که ابهاماتی هم باقی میماند و فرصت پرداخت دقیق به اینها را نداریم. اینجا باید به مباحث بودجهای هم اشاره کرد؛ من اصلاً نمیدانستیم وقتی میخواهم سریالی در سال ۵۸ بسازم لوکیشن ندارم. تقریباً لوکیشنی در تهران نداریم که بتوان چنین فضایی را گرفت. باید زاویههایی را به سختی و به شکل محدود پیدا کرد؛ زاویههایی که ماشین پارک نکرده باشد و یا خودروهای دهههای جدید نباشد.
روایت جواد شمقدری از ماندگاری «روزهای ابدی»
من فکر نمیکردم پیدا کردن این لوکیشن ها اینقدر سخت باشد. حتی در شهرهایی مثل گنبد همه جا تغییر کرده است. من قبل از غائله گنبد آنجا بودم و آنجا را میشناختم. من حتی به دوستان گفتم ظاهراً باید همه لوکیشن ها را بسازیم و در فرایند سخت افزاری دست ما بسته بود اما بودجه چقدر داشتیم؟ بودجه برای ساخت لوکیشن اصلاً نداریم. این هم جزو موارد مهم بود. شما بخواهید در دانشگاه تهران، سفارت آمریکا و… تصویربرداری کنید همه تغییر کرده است. برای غائله گنبد ما شهرکی را پیدا کردیم که میتوانست یک محله ترکمن نشین را جواب بدهد و با کمی تغییرات توانستیم کار کنیم اما الان همانجا نیست و خراب شده است.
من ترجیح دادم حتی با یک لوکیشن نیمه کارهای که تصویری از گنبد را ارائه میکند اثر را بسازم آن را تولید کنم تا اینکه نسازم یا به قول شما مستند بسازم* در چنین وضعیتی بهتر نیست شما به عنوان کارگردان سراغ نوع دیگری از تولید محصول بروید. به طور مثال کار مستند بسازید به وِیژه که تصاویر آرشیوی هم موجود است. علاوه بر اینها در صحبتهایتان هم گفته بودید که عیناً میخواستید جملات آن زمانی را وارد کار کنید و به نظرم با مستند بهتر میتوانستید روایتتان را به تصویر بکشید.
شمقدری: اینکه چه کار دیگری میشود کرد دوستان دیگر هنرمند هستند شما هم اهل رسانهاید میتوانید به آنها ایده بدهید. ما احساس کردیم علی رغم همه مشکلات و ضعفها و معضلات بودجهای که برای کار ما جدی بود، باید این کار را بسازیم. این سریال به دلیل مشکلات ۹ ماه به طور کامل متوقف شد. من ترجیح دادم حتی با یک لوکیشن نیمه کارهای که تصویری از گنبد را ارائه میکند اثر را بسازم آن را تولید کنم تا اینکه نسازم یا به قول شما مستند بسازم.
* فکر میکنیم ما به همان نقطه اولیه بحث برگشتیم...
شمقدری: در جلوههای ویژه هم تجربههای جدیدی داشتیم و من به همراه تیم تصمیم گرفتیم در جریان سینمایی کشور این ریسک را داشته باشیم تا کار ما فتح بابی برای ادامه مسیر باشد شاید در سالهای بعد این نگرانی را برای تولید کار در سالهای پایانی دهه ۵۰ نداشته باشیم و بدانیم روشهایی وجود دارد که میتوانیم هر خیابانی را در آن تاریخ بسازیم. سریالهایی که امروز پخش میشود سکانسهای مختلفی از گفتگو در اتومبیل دارد و اگر میدانستم درآوردن همین سکانسها که به ضرورت قصه بود اینقدر سخت است این صحنهها را طراحی نمیکردیم و تغییر میدادم. پیه مشکلات را به تن مالیده بودیم و به نظرم نیاز است در این عرصه عدهای علی رغم اینکه ممکن است سرشان هم بشکند، پیشتاز شوند و حرکت کنند. قضاوت دیگران هم در این فضا خوب است و به آن توجه میکنیم اما وقتی من میدانم چه اتفاق جدیدی رخ داده است و چه راهی را برای آیندگان باز میکند پس به نظرم ارزشش را دارد. البته برآورد من نسبت به خروجی سریال با شما فرق میکند، من از عدهای انتظار نداشتم اما پیام دادند و تشکر کردند که ضرورتی ندارد اسم آنها را بیاوریم. افرادی از طیفها و گروههای مختلف که سریال برایشان جلب توجه کرد و حتی من به دعای خیر آنها امید دارم مثلاً شخصی میگفت من با فرزندانم مشکلاتی داشتم و این سریال آن مشکلات را حل کرد.
* نکتهای در صحبتهایتان بود و گفتید ترجیح دادید همان لوکیشن حداقلی با چند المان را داشته باشید تا اینکه اصلاً سریال را نسازید. فکر میکنم یکی از ضعفهای جدی سریال همین تن دادن به حداقلهاست؛ یعنی علاوهبر مشکلات و معذوریتهای سخت افزاری، مشکل اصلی تن دادن شما به حداقلهاست. اینجا من تا حدی با شما زاویه دارم که چرا باید به این حداقلها تن داد؟ همین امسال فیلمهایی درباره دهه ۶۰ و ۷۰ در جشنواره فیلم فجر داشتیم که در فضاسازی نمره قابل قبول میگرفتند اما وقتی با سریالی مواجه میشویم که محصولی تازه است اما حتی در فضاسازی از سریال یکی دو دهه قبل مثل «در چشم باد» هم عقبتر است، چرا باید بپذیرم که ضعف از امکانات بوده است؟
محسن علی اکبری: کل متممهایی که به قرارداد سریال «روزهای ابدی» وارد شد برای این سریال که الف فاخر است (جا دارد اینجا اسم امیر بوالی مدیر سریالهای الف فاخر سیمافیلم را هم بیاورم که یکی از بهترین مدیران است) به گونهای بود که در نهایت برای هر قسمت ۶۸۰ میلیون گرفتیم. اگر اساس را بر این بگذارید که هر سه قسمت یک سینمایی میشود یعنی هر سینمایی ما دو میلیارد تمام شده است درحالیکه کف بودجه کمهزینهترین تولید سینمایی چهار میلیارد است و ما با رقم کف و حتی منفی کار کردهایم. طبیعی است با چنین بودجه اندکی نمیتوان سریالی مثل «در چشم باد» ساخت. من آن زمان بودم و خودم هم ساخت سریالهایی چون «مریم مقدس»، «اصحاب کهف» و… را بر عهده داشتم.
علیاکبری: با بودجه «روزهای ابدی» نمیتوان «در چشم باد» ساخت!
* اتفاقاً شما تهیهکنندهای هستید که آثار بسیار خوبی را در کارنامه دارید و قبول این پروژه با این شرایط تولید از شما بعید است…
علی اکبری: بله من ۱۰ کار تاریخی ساختهام و این سریال چهل و دومین کار من است ولی چه باید میکردیم. به ویژه که سریالی بود که شروعش کرده بودیم.
* اتفاقاً شما باید بجنگید و بگویید آقای تلویزیون با چنین کاری، در حال خیانت هستید. چه کسی دوباره فرصت میکند درباره این ۹ ماه از تاریخ معاصر انرژی بگذارد و دوباره سریال بسازد؟
شمقدری: ما این کار را ساختیم تا تلویزیون بعدیها را هم بسازد.
* تلویزیون میگوید نصف بودجه را که به پروژه شما داده است و نیمی دیگر را به پروژه دیگری میدهد و باز هم بودجه درستی در اختیارشان قرار نمیگیرد.
علی اکبری: من همیشه موافقم که باید بسازم با همه توان و قدرتمان هم بسازیم. من به عنوان تهیه کننده در این کار یک ریال هم برداشت نداشتم و با همان حقوق بازنشستگیام زندگی کردم چون اصلاً پولی نبود که بخواهم بردارم. کارگردان من هنوز ۳۰ تا ۴۰ درصد از حقوق حداقلیاش باقی مانده است.
* تا چه زمانی باید با این فرمول جلو رفت؟ بحث بر سر این است که شما اشتباه کردید که پذیرفتید بدون بودجه کار کنید.
علی اکبری: من اگر بخواهم اشتباهم را بگویم از روز اول ورودم به سینما اشتباه کردهام. چون روز اول از جنگ به سینما آمدم و گفتم میآیم در سینما که کار جنگی بسازم به دزفولی که در آن زمان موشک ۹ متری بر زمین فرود میآمد رفتم و در سال ۶۱ با محمدرضا هنرمند کار کردیم. دومین فیلم را با رسول ملاقلی پور کار کردم. این کار عرق و عشق من است و «روزهای ابدی» دهمین کار تاریخی من است اما در مقطعی بودیم که برخی از مدیران نمیخواستند این سریال شروع شود. من اما احساس دین کردم به کشورم به وطنم و سعی کردیم با همین حداقلها شروع کنیم. آن مدیران امروز رفتهاند اما واقعاً برخی از آنها نمیخواستند این سریال شروع شود. اینکه شما میگویید چرا پای خواسته خود نایستادهاید جوابش این است که بخشی از تولید یک کار هنرمندان و بخش دیگر مدیران هستند. مدیران اگر بخواهند میتوانند با یک امکان ویژه هنرمندان را جذب کنند تا بهترین آثار را درباره انقلاب بسازند ولی وقتی کسی نمیآید ما چه کنیم؟ ما هم باید دست روی دست بگذاریم؟ ما مجبوریم با حداقلیترین امکانات بهترینها را بسازیم. من با همین بودجه ۶۸۰ میلیون برای هر قسمت ۱۰ بازیگر خارجی آوردم از فرانسه، آلمان و سوئیس آوردم، ۱۰ بازیگر مطرح خودمان را مثل حمید گودرزی، علیرام نورایی و… آوردم.
* واقعاً فکر میکنید ترکیب بازیگران برای مخاطب امروز تلویزیون جذاب است؟
علی اکبری: اینها کسانی بودند که برای چنین کاری میآمدند. من به بازیگرانی پیشنهاد دادم و گفتند ما کار ضد آمریکا نمیکنیم و رفتند. عدهای گفتند چون بحث امریکاست بازی نمیکنیم و گرین کارت داریم. در نهایت به این کست رسیدیم شاید اگر موضوع کار آقای شمقدری موضوع سفارت نبود کست ما به گونه دیگری بود.
* این اولین کار درباره امریکا نبوده است، جلیل سامان در خود تلویزیون درباره منافقین و انقلاب کار ساخته است.
علی اکبری: درباره امریکا چه کاری داشتیم؟ کسانی که گرین کارت دارند به ما گفتند که کار نمیکنند.
شمقدری: اگر صد نفر دیگر هم نقد کنند من آنقدر ته قلبم اطمینان دارم که فکر میکنم تصمیم درستی گرفتیم. شما این مطالبه را تغییر بدهید از دیگران بکنید از حوزه هنری مطالبه کنید که چرا کمک نمیکند از برخی بخشهای فرهنگی که نمیخواهم اسم ببرم مطالبه کنید.
* جز بودجه چه امکانات دیگری نیاز داشتید؟
شمقدری: بودجه همه چیز را حل میکرد، لوکیشن، بازیگر و باقی موارد را حل میکرد.
* بازیگر را میپذیرم ولی ایا بودجه ضعفها را میپوشاند و مثلاً فضاسازی را حل میکند. حتی درباره بازیگری هم امروزه خیلیها سراغ بازیگران تئاتر میروند؛ کسانی که اتفاقاً مخاطب نمیشناسد و در یک سریال میدرخشند مثلاً وحید رهبانی که دو دهه پیش در تلویزیون بازی کرده بود و در سریال گاندو یک بار دیگر چهره شد.
علی اکبری: مهتاب کرامتی را من به سینما آوردم، شبنم قلی خانی را من وارد سینما کردم و خیلی از بازیگران از دفتر ما کار را شروع کردند.
* ولی بازیهایی که ما اینجا از چهرههای جدید میبینیم حتی مخاطب عادی را هم همراه نمیکند.
علی اکبری: من مهدی اسکندریان را به عنوان یک چهره بازیگری آینده میبینم، او تئاتری است و فوق لیسانس سینما دارد. سینمای ما به جوانان نیاز دارد، تا کی شهاب حسینی را گریم کنیم به جای جوان ۲۵ ساله در نقشها بازی کند؟ مطمئناً اگر بودجه بهتر داشتیم نگاه ما متفاوتتر شد. با این حال با همین بودجه اندک ریسکی را که شمقدری انجام داد هر کارگردانی نمیکند، این را به جرات میگویم. برای شما لیست میکنم از ۱۰۰ نفر کارگردان مطرح ۹۰ نفرشان به این کار تن نمیدهند که از رویکرد سنتی به مدرن تغییرات اعمال کنند؛ یعنی جلوههای ویژه یا تروکاژ را بپذیرند و بازیگر جلوی پرده سبز بازی کند. ۹۰ درصد آنها سنتی فکر میکنند و میگویند بازیگر باید در لوکیشن قرار بگیرد تا حس او در بیاید. این ریسکی بود که آقای شمقدری انجام داد و ما ۳۰۰ دقیقه تری دی کار کردیم. تمام سایت کبکان که ۱۰ هزار متر مربع زیربنایش بود، سکانسهای داخلی و خارجی به صورت پرده سبز است. بازیگری که اولین کارش است و جلوی پرده سبز بازی میکند واقعاً چه توقعی از او داریم. اتفاقاً بچههای ما خیلی خوب بازی کردند.
* توقع ما این است که حداقل در حساسترین صحنهها خندهام نگیرد. من میتوانم از همان صحنه اول مثال بزنم که این بازیگر با ماموران ساواک درگیر میشود و بدون هیچ کشمکشی و به صورت یک نفره در مقابل ۱۰ مامور اسلحه را میگیرد و تا صحنهای در قسمتهای بعد در زمان غائله گنبد که در مینیبوس با خلق ترکمن درگیر میشود و ابتدا به شکل فرمالیته اسلحه شان را میگیرد و باز به شکلی فرمالیته و صوری تسلیم میشود. اتفاقاً اگر حرف از فضاسازی میزنیم نمیگویم چند صد میلیارد برای لوکیشن ها و امکانات طراحی شود بلکه برعکس منظورم حداقل همین بازیها و یا جزئیات است.
علی اکبری: نگاهمان خیلی متفاوت است به نظرم سکانسی که امین اسکندریان افسر ژاندارمری را خلع سلاح میکند سکانس خوبی بود چرا خندیدید؟ شما فیلم جنگی ندیدید.
* اتفاقاً چون در این سالها کشمکشهای زیادی در همین فیلم و سریالهای خودمان دیده شده است میگویم. سریال «روزهای ابدی» جذابیتهای چند ژانر را دارد هم تاریخ معاصر هم سیاسی و هم جاسوسی است و در دهه ۹۰ در هر یک از این ژانرها، چندین فیلم خوب داشتهایم که اتفاقاً سلیقه مخاطب را ارتقا داده است و حتی به خاطرش بلیت خریداری کرده است اما در همین کار همین مسایل را به ضعیفترین شکل ممکن میبینیم.
علی اکبری: ببینید من باید کمی به عقب برگردم، ما فیلمنامهای داشتیم که درباره جوانی دانشجوست و میخواهیم حضور او را از قبل از انقلاب، انقلاب و بعد از انقلاب در مقاطعی مثل سایت کبکان، غائله گنبد و کردستان ببینیم و بعد این جوان بعد از طی این حوادث انگیزه لازم را برای ورود به سفارت پیدا میکند، ما نه میخواستیم شهید اصغر وصالی و یا شهید چمران را به تصویر بکشیم و نه اینکه به همین غائلهها بپردازیم. آن چیزی که شما میگویید یعنی باید قصههای مختلف را میگفتیم و درامهای مختلف شکل میگرفت.
* اتفاقاً اصلاً منظور قصههای مختلف نیست درست است شما بخشی از هر اتفاق را روایت میکنید اما فقط این اتفاقات را مرور میکنید و برای همین است که مخاطب درگیر نمیشود. شما بخشی از ماجرای اعتراض به حجاب اجباری را تصویر میکشید که پیش از این در سریالها نبوده است و خودش یک اتفاق جذاب است ولی خیلی راحت رها میشود و دیالوگ مهمی بیان نمیشود. به همین دلیل میگویم چرا سراغ مستند نرفتید چون هیچ کشمکش دراماتیکی که مخاطب را درگیر کند رخ نمیدهد.
شمقدری: ما یک داستانی از روایت انقلاب تعریف میکنیم و در عین حال موقعیتهایی نمایشی هم به عنوان نخ تسبیح در کار قرار دادهایم که اینها را به هم متصل کند. به میزانی که من بخواهم انقلاب را روایت کنم فرصت پرداختن به موقعیتهای نمایشی را از دست میدهم بنابراین اگر میخواستم صرفاً به موقعیتهای نمایشی بپردازم به روایت انقلاب نمیرسیدم. جمع کردن این دو آن هم در گستره وسیع حوادث ۹ ماه اول انقلاب نشدنی است.
علی اکبری: یک نوع مستند داستانی نبود؟
* بیشتر شبیه یک مقاله تصویری شده بود. ما بیشتر احساس میکردیم دیالوگهایی است که به تصویر درآمدهاند.
شمقدری: این بی انصافی است. شما حتی وقتی مقاله میخوانید اگر خیلی اهل مطالعه هستید ۱۰ دقیقه میخوانید و خسته میشوید. نه اینکه ۵۰ دقیقه هر شب مطالعه کنید. من مخاطبانی داشتم که کم هم نیستند. مساله این است که آمارها و فضاسازیهایی داریم که برای گروهها و جریانهای خاصی هستند و بیشتر کسانی که انگیزه دارند و میخواهند کار را بزنند وارد میدان میشوند. یکی از کارگردانان برای من هر شب و در پایان هر قسمت پیام تشکر میفرستاد و حتی جایی پیام داد که اشکش هم درآمده است درحالیکه شما خندیدهای. با این حال من فکر میکنم مخاطبانی دارم که با سریال ارتباط گرفتهاند عدد و رقمش هم برای من مهم نبود درحالیکه میدانم بالاست. فقط ما برآیند آمارگیری درستی نداریم و به فضای مجازی نگاه میکنیم که میدانیم در تسخیر یک جریان خاص است و در این شکی نیست.
* من فکر میکنم در چنین کاری حتماً عدد و رقم مهم است. ما معتقدیم کل ایران انقلاب کردهاند الان هم میگوییم برخی شبهاتی دارند که میخواهیم شبهات این افراد رفع شود.
علی اکبری: ما در تلوبیون در هر قسمت ۳۰ هزار مخاطب داشتیم. کم است؟ آن هم برای کار انقلابی؟
* به نظر شما چطور است؟
علی اکبری: عالی است.
* در مقایسه با کار کمدی که چند میلیون مخاطب دارد.
علی اکبری: کمدی که ۱۰۰ یا ۲۰۰ هزار مخاطب دارد.
شمقدری: مخاطبی هست که فارغ از همه سختیها و مشکلات میخواهد اثری را ببیند، در سالهای اخیر هم دولت آقای روحانی هم مشکلاتی را ایجاد کرده است و مخاطب دوست دارد ساعتی از دنیا جدا شود پس ممکن است پای سریال من ننشیند. اما من مخاطب خود را دارم. اینکه شما بی انصافی میکنید همین است میگویید مقاله، یعنی آن ۳۰ هزار نفر میآیند که مقاله بخوانند؟ من هدفگذاری ای نسبت به مخاطبم دارم و میدانم این سریال در سالهای آینده اگر کار دیگری ساخته نشود ماندگار میشود. امیدوارم آن کارگردانانی را که اسم بردید واقعاً پای کار بیایند و حتی بهترین کار را بسازند دهها برابر کیفیت بهتر و صدها برابر بودجه بیشتر از این سریال را بسازند. من که بخیل نیستم بیایند بسازند اما مشکل این است که نمیآیند. من آنقدر مصادیق دارم که نمیخواهم زبان باز کنم، از آقای الف مثال بزنم که چقدر اصرار کردم فلان فیلم را بسازد و نیامد و یا آقای ب که اتفاقاً ساخت و تغییراتی هم در آن بوجود آورد تا گوشه چشمی هم به جشنوارههای خارجی داشته باشد؟ نمیتوان اینها را باز کرد اما توقع این است که بهترین کارگردانان کشور بیایند همین مقطع ۹ ماهه را در قالب فیلم و سریال بسازند از نهادهای فرهنگی مثل حوزه هنری، اوج و صداوسیما هم میخواهم کمک کنند. من هم کمک میکنم، فیلم «تایتانیک» سه بار ساخته شده است درباره همین سفارت آمریکا سه فیلم ساختهاند، شما آرگو را دیدهاید و دو فیلم دیگر هم پیش از این ساختهاند. این یک مقطع تاریخی مهم کشور است و آینده ما در گرو درک درست این دوره است. اصلاً شمقدری نتوانست، یک نفر دیگر بیاید با بودجه عالی بسازد. این را به عنوان مطالبه مطرح کنید نه اینکه گروهی که کاری ساخته است او را محاکمه کنید این موقعیت درستی نیست.
* مقابل من دو جوان تازه نفس ننشستهاند بلکه دو فرد باسابقه هستند که از آنها مطالبهای جدی دارم که اگر کسی بخواهد این وضعیت را تغییر بدهد اول محسن علی اکبری است که تهیهکنندهای باسابقه و بعد جواد شمقدری کارگردان است که بگویند به چنین شرایطی تن نمیدهیم. چرا تلویزیون باید سریالی با این حجم از حساسیت را به خروجی برساند که شما ناگزیرید بگویید میدانیم ضعیف است چون بودجه نداشتیم.
شمقدری: شما میگویید ضعیف است ما قبول نداریم.
* اینکه مدام میگویید بودجه نداشتیم یعنی یک ضعفی را دارید توجیه میکنید…
شمقدری: شما به خاطر چهار خیابان گنبد که نمایش ندادهایم یا اینکه نشان ندادهایم که بانک و مغازه تعطیل شده است میگویید ضعیف است در حالی که اینها خیلی اهمیت ندارد.
* کست سریال، درباره نوع بازیگری، کیفیت تروکاژها… و موارد دیگری که سریال را به این خروجی رسانده است و شما گفتید چون بودجه نبوده این سطح از کیفیت را میبینیم.
شقمدری: کسی به این شکل و در این حجم تاکنون تری دی کار نکرده است. من نمیتوانم بروم از ۲۴ یک گروه بیاورم آن هم با قیمتهای دلار امروز.
* من نمیتوانم بپذیرم که کسی نمیتواند تروکاژ در این سطح انجام دهد. جشنواره فیلم فجر چند سال است بستر تروکاژ است و آثار باکیفیتی هم به خروجی میرسانند.
علی اکبری: آثاری بودند که یا در تایلند و یا در آلمان انجام دادند اما در ایران ریسک ۳۰۰ دقیقه فول تری دی را کسی انجام نداده است. «تو دی »(۲D) انجام شده است و یا خود تری دی (۳D) هم در حدود ۱۵ دقیقه کار شده است اما ۳۰۰ دقیقه تا به حال کسی نبوده است.
* گویی جمعبندی حرف شما این است که با شرایط فعلی و با بودجهای که تلویزیون تصویب میکند اساساً من مخاطب نباید انتظار کیفیت بهتری از سریال «روزهای ابدی» داشته باشم.
علی اکبری: جواب این نکته هم مثبت است و هم منفی. وقتی امکانات مالی به من تهیه کننده اجازه بدهد از بهترینها در جلو دوربین و عوامل فنی استفاده کنم به کارهای شاخصتری منجر میشود مثل «استرداد» که در زمان مدیریت آقای شمقدری ساخته شد، پس ما بلد هستیم چون آنجا دست ما از نظر مالی یک مقدار باز بود.
* البته بیشتر از یک مقدار باز بود...
علی اکبری: پنج میلیارد
* برای آن زمان خیلی بودجه خوبی بود…
علی اکبری: خب آن زمان دوستان میگفتند ۱۰ میلیارد.
* فکر میکنم جزو پنج پروژه فاخر آن زمان بود.
علی اکبری: به هر حال اگر بودجه خوب باشد میتوان کار بهتری انجام داد.
* چه کسی میتواند مدیر تلویزیون را مجاب کند که برای چنین سوژه حساسی باید هزینه کند.
شمقدری: فضای رسانهای. مطالبه شما. من چقدر میتوانم پشت در اتاق یک مدیر بایستم و یا در جلسات شرکت کنم؟ در جلسات اتفاقی نمیافتاد نهایت با چند مدیر پرخاش هم بکنیم اما اتفاقی رخ نمیدهد. اما اگر مطالبه عمومی باشد و بخصوص فضای رسانهای وظیفهاش را درست انجام دهد.
* اما بواسطه تن دادن شما در امثال این پروژه به حداقلها همان مدیر میگوید اینقدر هم که خرج کردیم خروجی اش این شد.
شمقدری: خروجی قابل دفاع است شما دارید بی انصافی میکنید.
* جواب مدیر را میگویم.
شمقدری: در همین تلویزیون دهها سریال با موضوعات مختلف ساخته میشود. این سریال جایگاه خوبی دارد شما چرا جور دیگری فکر میکنید؟ چرا صرفاً مخاطبی را که در فضای مجازی نظر میدهد میبینید؟ بخشی از مخاطبان هستند که نه به فضای مجازی کار ندارند اما سریال را دیدهاند.
علی اکبری: در آلمان جوانی داشتهایم که سریال را دوست داشته است و کامل هم دیده است. درست است که ممکن است بخشی هم دوست نداشتهاند در جایی ما هم کم گذاشتهایم و بخشی هم شاید اشتباه داشتهایم اما کلیات را نمیشود نفی کرد. ما نمیگوییم کارمان بدون اشکال بوده است، ما اصلاً چنین حرفی نمیگوییم.
* ما هم دقیقاً درباره یک سری استانداردها حرف میزنیم. قطعاً کار شما از نقاط مختلف جهان مخاطب داشته است. درباره کیفیت استانداردها صحبت میکنیم مثلاً اگر بودجه بیشتر بود کیفیت کلاه گیسها طبیعیتر میشد؟
علی اکبری: بله بودجه در کار تاثیر دارد و قطعاً کار بهتر میشد و به استانداردهای بهتری میرسیدیم اما نمیتوان کل کار را هم نفی کرد و گفت درنیامده یا ضعیف است. من دو برابر آنچه را که در توانمان بوده است هزینه کردهایم. نسبت به رقم ۶۸۰ میلیون هزینهای برای این سریال تاریخی انجام نشده است.
* معدل بودجه سریال الف در تلویزیون چقدر است؟
علی اکبری: بستگی دارد ممکن است به یک نفر قسمتی دو میلیارد یا یک نفر قسمتی یک و نیم میلیارد داده شود. کارهای الف را شبکهها انجام میدهند ولی الف فاخر با سیمافیلم است.
شمقدری: با اینکه این کار بین شدن و نشدن متوقف بود اما ما «شدن» را انتخاب کردیم هر قسمت از سریال ما در ۱۰ روز گرفته شد، یک قسمت به طور متوسط در ۱۰ جلسه گرفته شد. اصلاً نمیدانم پیش از این داشتهایم؟ این حجم از لوکیشن و اتفاقات را اینگونه تصویربرداری کنند؟
سندی هم بماند برای خیانت فرهنگی برخی از مدیران که چنین سوژهای را که اینقدر حساسیت دارد حمایت نکردند