گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری دانشجو- فاطمه قربانی رضوان؛ «روحینا» روایت زنی اهل افغانستان که همسرش سیدرضا در بحبوحه حضور تروریست های داعشی در سوریه به جمع مدافعان حرم پیوسته و این خود سرنوشت جدیدی را برای او و خانواده اش رقم می زند؛ این فیلم، داستانی با محوریت همه مدافعان حرم حضرت زینب (علیهاسلام) از همه کشورها داشته و به طور کلی و در مفهومی جامع به تبیین مسئله انتظار می پردازد.
این فیلم به سفارش سیمای استان ها جهت پخش از شبکه های سراسری رسانه ملی و اکران و حضور در جشنواره ها آماده می شود. با عبدالرضا صادقی جهانی تهیه کننده، نویسنده و کارگردان فیلم «روحینا» در ارتباط با فرایند ساخت این فیلم به گفتگو نشستیم:
با توجه به مسئله سوریه و حضور ایران و نیرو های جهان تشیع در آن محدوده، قصه ی ما از زاویه دید یک مدافع حرم لشکر فاطمیون به نام سیدرضا حسینی آغاز می شود. حضور ما در سوریه به عنوان یک شاهکار سیاسی برای حفظ و تجزیه نشدن کشورهای خاورمیانه بسیار ضروری به نظر می آمد. داستان آنهایی که در این زمینه به یک بلوغ فکری رسیده بودند که اگر سوریه از دست برود، عراق هم از دست می رود، و اگر عراق از دست برود ایران هم می رود.
من در این زمینه مطالعات جدی داشتم و همواره این مورد برایم دغدغه بود. تا اینکه شخصی یک عکس از خانواده مدافع حرم افغانستانی به من نشان داد. عکس یک پسر و زنی که بالای یک تابوت نشسته اند و حتی پرچمی روی آن تابوت نبود. این عکس در زمان خودش خیلی سروصدا کرد. این عکس من را با خودش درگیر کرد تا اینکه من قصه زندگی این افراد را خواندم و این آغاز داستان قصه ما شد که وارد مبحث مدافعان حرم بشویم. یک قصه جذاب و یک تجربه زیستی خیلی خاص. اینگونه شد که من فیلمنامه را با نگاه به یک زندگی واقعی و داستان هایی که این عزیزان داشتند نوشتم.
من خیلی تعجب می کنم که این اتفاق و سوژه ی به این مهمی که در کشور ما اتفاق افتاد و معادلات جهانی با حضور ما در سوریه تغییر کرد و رشادت های این شیر مردان، جهان تشیع را، جهان اسلام را، حتی جهان غیر اسلام را نجات داد؛ چرا انقدر مظلوم واقع شده است. نه تنها خود مدافعان حرم مظلوم بودند بلکه در ادامه ماجرا این مظلومیت ادامه پیدا کرد. از نظر من باید صدها و هزار ها قصه در مورد سوریه در مورد مدافعان حرم تا الان ساخته می شد.
ببینید، ما یک جنگ میدانی داریم و یک جنگ رسانه ای. ما در جنگ میدانی پیروز میدان هستیم. یعنی ما آمریکا را از آنجا راندیم، داعش را از آنجا راندیم، اسرائیل و ال سعود را راندیم اما نمی دانم چرا در جنگ رسانه ای انقدر به این مسئله دراماتیکی بی توجهی شده است. فیلمنامه «روحینا» برای پنج سال پیش است. شرایط ساخت آن فراهم نمی شد و اقبالی برای ساخت این فیلم از هیچ ارگانی ندیدم.
هرکس فیلمنامه را می خواند خیلی تحت تاثیر قرار می گرفت ولی برای این اتفاق به این مهمی هیچگونه کاری نشد. این باید از طرف مسئولین تبین شود که حضور ما در سوریه به چه علت بود، چرا ما به آنجا رفتیم و دمشق را نجات دادیم؟ برای همین برای مردم سوال بود. مردم نمی توانستند تشخیص دهند که چرا باید ما نیرو بفرستیم که در یک کشور دیگر بجنگند. در صورتی که ما در این باره حدیث و آیه داریم. امیرالمومنین می فرماید که انسان زیرک آن کسی است که دشمن را قبل از ورود به زمین های خودش زمین گیر بکند. اگر ایران این کار را نمیکرد، اگر این ارتش شکل نمیگرفت ما حالا کنار گوشمان یک کشوری به نام داعش داشتیم که با ما هم مرز بود.
در صد سال و پنجاه سال اخیر ما مسئله ای مهم تر از داعش و تهدیدش برای ایران نداشتیم. حالا نسبت به این موضوع انقدر کم لطفی شود برای من جای سوال داشت. تلویزیون خیلی مظلوم واقع شده است. دولت تلویزیون را تهدید می کند، با تهدید به آن بودجه می دهد. ما همواره در کارهایمان دچار بحران های شدید مالی هستیم. صداوسیما با چنگ و دندان و هزینه ای خیلی اندک پشت این کار ایستاد.
ما با چند مسئله رو به رو بودیم. بزرگترین مسئله کرونا بود. ما چند بار کار را پیش تولید کردیم. قرار بود پیش تولید کار اردیبهشت ماه پارسال آغاز شود اما به خاطر کرونا و محدودیت ها در استان قم ما چند بار پیش تولید کردیم اما نشد. با توجه به اینکه این فیلم در سه فضا یعنی سوریه، افغانستان و ایران باید ساخته می شد صفر تا صد ماجرا برای ما مشکل بود. هیچ حامی جز صداوسیما نداشتیم.
ما همه جا نامه زدیم و از همه کمک خواستیم و گفتیم که بودجه ما کم است اما واقعا غریب واقع شدیم. روز هایی آمد که ما گفتیم دیگر تمام است و کار دیگر پیش نخواهد رفت و باید کار را متوقف کنیم. اگر بروید و کارنامه من را ببینید متوجه می شوید که من اهل شعار نیستم، واقعیت را می گویم، انتظاری که من به شخصه داشتم این بود که احساس می کردم حمایت خواهم شد. فیلم درباره عزیزانی است که ما مدیون تک تک آنها هستیم ولی باور کنید که من اگر یک فیلم کمدی می ساختم یا یک فیلم اجتماعی حمایت ها از من خیلی خیلی بیشتر از این فیلم بود. ما از همه طرف عاجز ماندیم. برای ساده ترین چیز ها عاجز ماندیم. ساخت و تولید و رسیدن این کار برای پخش چیزی شبیه به معجزه بود.
چند سال از جنگ جهانی دوم گذشته است؟! چند سال از جنگ جهانی اول گذشته است؟! هنوز هم فیلم ها و قصه های بی نظیر و بی نقصی در هالیوود درباره این رویداد ساخته می شود. ما هنوز قصه های 8 سال دفاع مقدس مان مانده است. قصه هایی ناب و درجه یک که هرکدام یک بینشی را به مخاطب می دهد که نیاز امروز ما است. ما نیاز سنجی نمی کنیم و فکر می کنیم که جنگ تمام شده. درباره جنگ سوریه ما اصلا فیلمی نساخته ایم. فقط یک پروژه آقای ابراهیم حاتمی کیا است و تمام. این خیلی عجیب است. اصلا به عنوان یک شهروند بنشینم و به این موضوع فکر کنیم.
رویدادی به این مهمی در اطراف کشور ما اتفاق افتاده و ما فیلم هم درباره اش نساخته ایم. حالا فیلم ها تبدیل شده به یکسری قصه های تکراری و مثلث های عشقی. زمانی که فیلمنامه را نوشتم و برای افرادی ارسال کردم که بعضی از آنها این موضوع را از اساس قبول نداشتند، بعد از آنکه فیلمنامه را مطالعه کردند و واقعیت درون این مسئله را فهمیدند با یک نگرش دیگری برای کار در پروژه به دفترکارم آمدند.
ما در جنگ رسانه ای هیچ کاری نکردیم. شما از جامعه ای که نسبت به موضوعی هیچ اطلاعاتی ندارد چه انتظاری دارید؟! انتظار دارید که این جامعه چه واکنشی نشان بدهد؟! اگر من فیلمساز فیلم ساخته بودم و پیش روی مخاطب گذاشته بودم مخاطب من تشخیص می داد که داستان از چه قرار است و مگر می شود ضرورتی نداشته باشد که برای دفاع به سوریه برویم.
زمانی که شما فیلمنامه ای می نویسید باید آن را با زیست خودتان در آمیخته باشید. وقتی ما وارد این سطح از اجتماع بشویم، زیست کنیم و شرایط را ببینیم که روحینا ی واقعی فیلمنامه ما که در 20 متر جا زندگی می کند و این یک واقعیت است و فیلم را بر اساس این واقعیت بسازیم هیچوقت دچار کلیشه نمی شویم. هر قصه ای تازگی خودش را می تواند داشته باشد. ما با برش هایی که در کار داشتیم مخاطب را نه با یک کار خطی بلکه با یک کار غیر خطی رو به رو کردیم. ما مخاطب را تنها به دیدن یک قصه دعوت نکردیم بلکه مخاطب را برای همراه شدن در یک تجربه دعوت کردیم. ما تلاش داشتیم که یک شکل روایت تازه تری از پرداخت به این موضوعات داشته باشیم.
من زمانی که آن عکس را دیدم وارد جهان جدیدی شدم. با قصه ها و انسان های دیگری مانند این خانواده شهید زیست کردم. با آنها هم صحبت شدم، روزها با آن ها بودم. قصه ای که الان آماده و ارائه شده یک قصه ای است که تماما از واقعیت ها برداشت شده. در واقع با نگاه به زندگی چندین خانواده این قصه شکل گرفت و تکمیل شد. بخش هایی از قصه هم برای پیوند و اتصال داستان از ذهن خودم نوشته شده. اما باور کنید که من واقعیت ها را تقلیل دادم تا باور پذیر بشود. چنانچه اگر واقعیت ها را می گفتم صد در صد انگ یک کار شعار زده را به من می زدند.
بهمن ماه فیلم برداری کار به پایان رسید و اسفند ماه کار تدوین که یک پروسه بسیار سنگین آغاز شدکه آقای خلیل محمدی تدوین پروژه را به عهده داشتند. الان ما در مرحله تدوین صدا هستیم و توامان کارهای جلوه ویژه و کامپیوتری در مراحل آخر هست. شاید 10 تا 15 روز دیگر کار آماده پخش و اکران باشد.
از امور استان ها تشکر ویژه دارم. آقای دارابی، آقای کاظمی، آقای علمداری که یک نگاه درستی را نسبت به این مسئله باز کردند. مدیر کل صداوسیمای مرکز قم آقای لطفی نیاسر و آقای ربانی معاونت سیما که با یک عشق و علاقه ای کار را پیگیری کردند. در گام بعدی از تیم خوبم که واقعا عاشقانه کار کردند خیلی ممنونم که برای کار جان گذاشتند.
در این میان بی مهری زیاد دیدم، تشویق زیاد شنیدم ولی وقتی به پای عمل و جایی که نیاز به چاشنی حمایتی بود رسیدیم غیر از سازمان هیچ ارگان دیگری حمایت چندانی از ما نکرد. انتظار از مسئولین بیشتر از این بود. من کسی نیستم ولی این کارها برای تبین حضور ما در سوریه ساخته می شود. در کارهای دیگر وقتی به ارگانها مراجعه می کنی خیلی بیشتر حمایت میشوی و قطعا حمایت جلب می کنید اما نمیدانم چرا این کار انقدر مظلوم واقع شد.