به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، کتاب «کارخانه اسلحهسازی داوود داله» به قلم محمدرضا شرفیخبوشان از سوی موسسه شهرستان ادب در خردادماه ۱۴۰۰ منتشر شد.
شرفیخبوشان برنده دهمین دوره جایزه جلال برای اثر «بیکتابی» و نامزد هشتمین دوره برای کتاب «عاشقی بهسبک ونگوک» شاعرنویسندهای که علاوه بر رمان بزرگسال، برای نوجوانها نیز قلم میزند. وی این بار هم مثل کتاب «موهای تو خانه ماهیهاست» در وادی رمان نوجوانها قدم برداشتهاست؛ گروه سنّی ویژهای که در سالهای اخیر، نشر شهرستان ادب، اهتمام خاصی نسبت به آن داشته است.
در این کتاب، خبوشان پسر نوجوانی میشود به اسم داوود که برایمان داستان درختها و دالههایی را که جمع کرده میگوید. داله دوتا شاخه بههم چسبیده است بهشکل حرف دال، هر درختی یک داله طلایی دارد و او برای ساختن تیروکمان سنگیاش داله درختها را جمع میکند. تیرکمان غیر از داله، کش هم میخواهد و از همینجا روایت نوجوان این کتاب شروع میشود.
خبوشان که پیش از این جایزههای زیادی برده، خوب بلد است از زبان یک نوجوان برای نوجوانها قصه بگوید و برایشان یک قهرمان نوجوان خلق کند و آنقدر خوب روایت میکند که خواندن این کتاب برای بزرگترها هم خالی از لطف نیست.
بخشی از کتاب را باهم میخوانیم: «نمیشد به امید بگویم اسم آبجی تو را گذاشتهام روی این داله. میگفتم اسمش را چهکار داری؟ ببین چه داله نازی است به کسی اینرا نمیدهم اصلا نمیگذارم کسی اینطور نگاهش کند و دست بهش بزند. راست میگفتم. بقیه را یکجوری نامحرم میدانستم و دوست نداشتم داله لیلا را بردارند و دست بگیرند و نگاهش کنند و بهبه و چهچه بگویند. هر بار چندتا از دالههایم را میبردم مدرسه و نشان بچهها میدادم. ولی هیچوقت نشد داله لیلا را با خودم ببرم مدرسه.»
«این داله طلایی داله یتیم یک درخت شاهتوت است که من اسمش را گذاشتهام شازده یتیم. معلوم است که شاهتوتها بیشتر از کاجها در خطر هستند. بهخصوص اگر در حیاط خانهای باشند که صاحب جدیدش، زنی وسواسی داشته باشد. یک زن وسواسی با این که از طعم شیرین و ملس شاهتوت خوشش میآید، بهخاطر اثر انگشتهای قرمزی که آقای شاهتوت بر موزاییکها میگذارد، حکم قتل درخت شاه توت را صادر میکند».