گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو، محمدعلی یوسفی؛ مبارزه؛ گویی در من می جوشد و غوغا به پا می کند ابهت این واژه ما کیستیم؟ کودکان در گهواره های امام مظلومین که صدایمان را از کوچه پس کوچه های این خاک میشنوید... امروز ما میخواهیم که از عمر، جان، مال و آینده مان بگذریم و در معرکه سر نوشت ساز حق و باطل بجنگیم و دروغگویان و کج فهمان و منفعت طلبان را رسوا سازیم... آری! امروزمان پر شده از صدای مظلومانی که گوش شنوایی برای دردهایشان وجود ندارد و انگار عالمیان به یک باره ناشنوا گشته اند!
آمدم از بغض گلوی مردمان فلسطین، سوریه، یمن، عراق و افغانستان بنویسم اما انگار بغض، گلوی قلم را هم گرفته است. دفترم، مقاومت میکند و تاب ندارد که از نسل کشی های هزاره ای ها و غزه ای ها بر صفحه اش بنویسم. از پیچیدگی درگیری های اخیر افغانستان مقداری بگوییم که مردم این کشور درحال وارد شدن به بازی طرح ریزی شده ی آمریکا و اشرف غنی هستند. میگویید چرا؟ چند سوال مطرح کنم و در ادامه از اوضاع فعلیشان بگویم و نتیجه گیری با خودتان...
مگر طالبان هر جنایتی که تا به امروز انجام داده را اعلام رسمی نکرده؟ پس چرا کشتار مدرسه سید الشهدا و برخی اتفاقات و انتحاری های اخیر را به عهده نگرفتند؟ نکند جریانات دیگری در پشت اتفاقات ماه های گذشته هستند؟
چه شد که سران طوایف و دولتی ها بدون درگیری و مقاومت ولسوالی هایی [ولسوالی: از واحدهای تقسیمات کشوری افغانستان] را تحویل طالبان دادند؟ و چرا در چنین وضعی اشرف غنی در رأس هیئتی مفصل، این چنین خوار و خفیف به آمریکا میرود که نه تنها کسی به استقبالش نمی آید، بلکه در جلوی هواپیما هم به راننده تاکسی که سفارتش برایش کرایه کرده، سرخم میکند و احترام میگذارد و در بازی رسانه ای، ایران را بخاطر سکوتش متهم میکنند.
درحالی که این سوال پیش می آید که دولت غنی مگر ایران را در محاسباتش به حساب می آورد که حال به دنبال ایران می گردند و چه تضمینی وجود دارد که غنی پشت مردم بایستد و پشت مردم را خالی نکند؟! آن هم در روز هایی که از استان سرپل شهرهای گوسفندی ، سوزمه قلعه، سانچارک هم رفته رفته به دست طالبان تصرف میشود و راه برای تصرف خود شهرستان سرپل و بلخاب و جوزجان باز میشود. چه نقشه ای است که اینگونه مردم افغانستان را به کام مرگ میکشاند و شیعیانی که تنها ۳۰ درصد مردمان افغانستان را تشکیل میدهند اینگونه قرار است کشتار شوند!
و چه باید کرد؟ و چه تدبیری باید اندیشید؟ و چه کسی جواب گوی این خون های به ناحق ریخته شده خواهد بود؟ هنوز بوی خون مدرسه سیدالشهدا از مشام ها نرفته است.... و چقدر جای احمدشاه مسعود ها خالیست و علیپورها چه تنها و بی دفاع هستند. راستی چه بر سر ما آمد که اینگونه سنگدل گشتیم؟ وجدان درد نگرفته ایم از این همه ظلم؟ برایتان سوال نشد که مگر گناه کودکان این سرزمین ها چیست که اینگونه قربانی میشوند و به کام مرگ می روند؟ گذشتم از بیانشان و از خودمان مقداری بگویم... که بسنده کردیم به چند بیانیه و محکوم کردن های این چنینی که فقط بگوییم ما هم هستیم! بیانیه هایمان هم طعم بیانیه های سازمان ملل و حقوق بشری می دهد.
ما انسانیت را به فراموشی سپردیم و در لابه لای صفحات کتاب تاریخ جا گذاشتیم و دفنش کردیم. ولی جوانان بیدار دل از کشورهای دیگر به عنوان زیرخاکی درش آوردند و سرمشقشان شد امثال چمران ها و سلیمانی ها... انسانیتمان رنگ نژاد پرستی به خود گرفت و اگر یک مهاجر پناهنده را بیینیم، انگار که ما برایش خدایی میکنیم. یا اگر یکی به درد بیاید و حرفی بزنید، وصله عرب پرستی به او می چسبانیم. وا مصیبتا به امت رسول الله که صدای مظلومین عالم را بشنوند و خونشان به جوش نیاید. امروزی که عدالت خواهی و محرومیت زدایی، واژه مضحک دست منفعت طلبان گشته است که هر کجا پای منافعشان و یا باب معروفیتشان در میان باشد، ندای حق خواهی سر می دهند و امان از روزی که منافعشان به خطر می افتد و خاموش می شوند.
امروزی که دیگر قاسم سلیمانی ها نیستند که فریاد مظلومین قلبشان را به درد آورد و چمران هایی که از دنیا دست بکشند و به سوی معبود پرواز کنند. امروزی که عده ای غرق در رفاه مادی و عده ای به سختی روزگار سپری میکنند و سوالمان اینجاست که آیا هستند کسانی که از خود بگذرند و آسایش حیاتشان را با مبارزه و ایثار و فداکاری عوض کنند و در مقابل این فجایع سرخم نکنند و به مبارزه برخیزند؟ نمیدانم؛ اما میدانم که چنین نخواهد ماند و دنیا از آن مستضعفین است... خود را به صبوری باید زد!
محمدعلی یوسفی - دانشجوی رشته مهندسی شیمی دبیرکل جامعه اسلامی دانشجویان دانشگاه حکیم سبزواری
انتشار یادداشتهای دانشجویی به معنای تأیید تمامی محتوای آن توسط «خبرگزاری دانشجو» نیست و صرفاً منعکس کننده نظرات گروهها و فعالین دانشجویی است.