به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، پخش سریال کمدی «دودکش ۲» به کارگردانی برزو نیک نژاد و تهیه کنندگی زینب تقوایی در حالی به تازگی در شبکه یک سیما به پایان رسید که صحبتهای مخاطبان و منتقدان درباره آن نشان از گوناگونی و تنوع گسترده نظرات دارد. سریالی که در برهوت کمدی در تلویزیون و همزمان با یکی از پربینندهترین باکسهای تلویزیون آن هم در شبهای تابستان، گرمای خاصی به آنتن بخشید و لحظاتی شاد را خلق کرد، اما همچنان برای رسیدن به نقطه ایده آل و از حیث استفاده از تمام پتانسیل هایش، جای تأمل و بررسی بیشتری دارد.
در واقع با احترام به مطالبههای زیادی که برای ساخت سری بعدی «دودکش» وجود دارد، در این مطلب تلاش کردیم با اشاره به نقاط قوت سریال، پیشنهادهایی برای بهتر شدن آن و بسترسازی برای باقی ماندن آن به عنوان برندی قابل اطمینان و جذاب را مطرح کنیم.
آنچه همواره در سیر شخصیت پردازی Characterization در درام مورد توجه بوده، این است که شخصیتها به مثابه ستونهایی قابل اتکا که گاه باید جور خط قصههای کمرنگ را نیز متحمل شوند، باید ابتدا با مهارت توسط نویسنده پرداخته شوند و روند هویت مندی و تولد را طی کنند. در مرحله بعد کارگردان این شخصیتها را باید با هوشمندی ورز داده و سر و شکل شان را متصور شود تا به بازیگران انتقال دهد و در نهایت باید بازیگران با درک درست از شخصیت و برقراری ارتباط با او نقش خود را خلق کنند.
در سری دوم مجموعه «دودکش»، برزو نیک نژاد در مقام نویسنده و کارگردان این فرصت را داشته تا دو مرحله نخست را به موازات یکدیگر طی کند. در ادامه انتخاب درست بازیگران سبب شده تا ما در «دودکش» شاهد آدمهایی صیقل خورده و از جنس همین مردم باشیم.
مثلاً فیروز مشتاق (هومن برق نورد) میتواند پدر یا برادر بزرگتر خیلی از ما یا اطرافیانمان باشد. او با تمام لغز خوانی و قمپز در کردنهایش، یک آدم قابل شناسایی و درک و البته همدلی برانگیز است. فیروز در مرحله خلق به مدد دانستههای نویسنده و ظرفیتهای کمدی، شخصیتی شده که در عین ذات خوب، ویترینی گاه پرآشوب، مملو از غرولند و پر از به قول خودش «اولدورم بولدورم» دارد! با این وصف او همچنان و بی اغراق محبوبترین و دلنشینترین کاراکتر «دودکش ۲» است. جالب آنکه نویسندگان در سری جدید تلاش کرده بودند برای این کاراکتر، تکیه کلامهای بیشتری بنویسند و چلنج بیشتری میان او و دیگر کاراکترها ایجاد کنند.
فیروز به عنوان قهرمان «دودکش ۲» همچنان فردی در دسترس است که تماشاگر او را میفهمد. حتی اگر تصمیم بگیرد از طریق پیجر بیمارستان با پسرش صحبت کند یا مدام توی ذوق بهروز (امیرحسین رستمی)، برادر خرابکارش بزند! تماشاگر به او حق بدهد یا خیر، ولی در نهایت با او همدردی میکند و ارتباط میگیرد. این مسئله درباره دیگر کاراکترهای سریال نیز صدق میکند.
با این وجود، اما «دودکش ۲» در زمینه افزودن کاراکترهای جذاب جدید گرفتار نقصان بود. هرچند در این سری گندم گماسایی (با بازی الهام اخوان) به جمع دیگر شخصیتهای آشنا دعوت شد و حضورش در رویارویی با خانواده مشتاق و به ویژه بهروز داستانکهایی را رقم زد، اما مشخصاً کافی نبود. حتی شرکت دادن موقتی کاراکترهای گذری مثل فرزند زن متوفی که فرشهایش را برای شست و شو به قالیشویی قصه سپرده بود یا حتی دوست بهروز، به جهت پرداخت دم دستی و خودداری از بسط در روایت، دردی را از این مشکل دوا نکرد.
حال آنکه در سری سازیها کاراکترهای جدید با قرار گرفتن در معیت شخصیتهای اصلی، هم به پرورش بهتر آنان کمک میکنند و هم برای خود هویت مستقل و چه بسا قابل امتداد میسازند. ضمن اینکه در «دودکش ۲» کاراکترهای عفت سوزنچیان (سیما تیرانداز) و یا افروز مشتاق (نگار عابدی) همچنان امکان بازطراحی و پروراندن بیشتری داشتند. نکاتی که میتوانند در سری بعدی سریال مورد التفات جدی قرار بگیرند.
ظاهراً بعد از تماشای سه «دودکش» باید این واقعیت را بپذیریم که فیلمنامه این سریال فقط و فقط دست شخص نیک نژاد را میبوسد و بس! توفیق فراوان «دودکش ۱» -که نیک نژاد را در مقام نویسنده در خدمت داشت-، شکست «پادری» به عنوان اسپین آف این سریال-که کورش نریمانی را جایگزین نیک نژاد نویسنده کرد - و کاستیهایی که در فیلمنامه سری آخر به چشم میخورد-چون تلویزیون برای پخش سریال سازندگان را در محدودیت زمانی قرار داد تا بخش عمدهای از فرصت نیک نژاد صرف کارگردانی شود-، ثابت میکند فقط نیک نژاد است که باید شش دانگ حواسش به فیلمنامه باشد تا کار چفت و بست خوبی بیابد.
دیوید مک کوئین در کتاب «راهنمای شناخت تلویزیون» (نشر اداره کل پژوهشهای سیما- ۱۳۸۴) مینویسد: «خانه و کار مضمونهایی متداولند و اغلب مردم قادر به درک طنزی هستند که از اختلاف میان افرادی به وجود میآید که مجبور به زندگی یا کار با یکدیگرند. تضاد ارزشها، هویتها و سبکهای زندگی در قلب کمدی است و هرچه این تضاد شدیدتر باشد، خندهها بلندتر خواهد شد!».
نیک نژاد در مقام نویسنده دقیقاً با درک این فرمول مهم در کمدی، «دودکش» را به قول فیروز مشتاق «به منصه ظهور!» رسانده است. بر همین اساس ضرورت دارد که حتی اگر مقرر میشود نویسندگانی در کنار او به عنوان طراح اصلی جای بگیرند، بر ذهنیات او و تلقی اش از دودکش و آدمهایش آگاه باشند. این آگاهی و وقوف میتواند فیلمنامه «دودکش» را رنگ و جلای زیبایی ببخشد.
«دودکش ۳» هم میتواند با لحاظ کردن این بدیهیات با اهمیت جریان یابد تا برند محبوب تلویزیون در ریل گذاری صحیح، تا سالها آنتن تلویزیون را رونق ببخشد و خنده بسازد!