گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری دانشجو- مریم سواری؛ ایران سرشار از افسانهها، اسطورهها و داستانهای فراوان است که هرکدام از آنها بسیار گیرا و جذاب هستند. برخی از این روایات سینهبهسینه و نسل به نسل گشتهاند تا به زمان کنونی برسند؛ زمانی که شکل تازه و مدرنتری برای ارائه این داستانها و معرفی فرهنگ در دست داریم.
گیرایی برخی از روایات چنان بالاست که در عرصه بینالملل نیز حرف برای گفتن دارند، مردم سایر نقاط جهان را بافرهنگ بومی آشنا میکنند ونشان میدهند که تمام مردم جهان ولو با زبان، گویش و تفکرات گوناگون میتوانند از یکدیگر بیاموزند.
یکی از داستانهایی که ژاپن در سال ۱۹۸۶ از ایرانیها وامگرفته، داستان امیرارسلان نامدار است که بر اثر استقبال زیاد چند بار در قالبهای مختلف از قبیل انیمه، مانگا، رمان و بازی اقتباس شده. البته این اقتباسها برخی نقدها را از سوی ایرانیان به همراه داشتهاند. در این گزارش بنا است به معرفی این انیمه بپردازیم و نگاهی به این نقدها داشته باشیم.
افسانه قهرمانی ارسلان (Arslan Senki) یک داستان فانتزی نوشته یوشیکی تاناکا (Yoshiki Tanaka) است که در سال ۱۹۸۶ نوشته شده و منبع الهام آن داستان امیرارسلان نامدار ایرانی است. پس از آن که این مجموعه داستان با استقبال مواجه شد، ۱۳ جلد مانگای الهام گرفته شده از این اثر در سالهای ۱۹۹۱ الی ۱۹۹۶ توسط چیساتو ناکومورا (Chisato Nakamura) پدید آمد که خود منجر به ساختهشدن ۶ قسمت انیمه نیز شد. در سال ۲۰۱۳ این مجموعه با یک بازآفرینی دوباره روبهرو شد و هیرومو آراکاوا (Hiromu Arakawa) مانگای جدیدی را با اقتباس از داستان تاناکا یوشیکی به شیوه شخصی خودش در مجله هفتگی بیساتسو شونن منتشر کرد.
سری مانگای دوم با موفقیت شگرفی روبهرو شد و یک مجموعه انیمه ۲۵ قسمته به کارگردانی نوریوکی آبه (Noriyuki Abe) برای آن تولید شد که پخش آن از آوریل ۲۰۱۵ تا سپتامبر همان سال ادامه داشت. فصل دوم این انیمه نیز با عنوان رقص طوفان شن که حاوی ۸ قسمت بود از ژوئیه ۲۰۱۶ الی اوت همان سال پخش شد و گفته میشود که فصل سومی نیز در راه است.
البته ناگفته نماند که خانم هیرونو آراکاوا که تصویرگری این انیمه را به عهده داشته آثار درخشانی همچون کیمیاگر تمام فلزی (Fullmetal Alchemist) و قاشق نقرهای (Silver Spoon) را در کارنامه خود دارد که این خود نیز زمینه را برای دیدهشدن بیشتر این اثر فراهم کرده.
داستان ارسلان سنکی، از سرزمین پارس، و به طور مشخصتر از شهر اکباتان آغاز میشود. در سال ۳۲۰، نبردی حماسی در راه است. آندراگوراس سوم، رهبر افتخارآمیز سرزمین پارس همراه با ارتش عظیمش به جنگ با امپراطوری لوستانیا میرود. ارسلان که ولیعهد جوان پادشاه است و ۱۴ سال دارد مصمم است تا در این جنگ مهارت خود را نشان دهد و به پدرش ثابت کند که قویتر از آن است که فکرش را میکند.
با اینحال هیچچیز آنطور که برنامهریزیشده بود پیش نمیرود و یکی از معتمدترین افسران پادشاه به وی خیانت میکند، ارتش پارس با خاک یکسان میشود و پایتخت به تصرف دشمن درمیآید. ارسلان مجبور است برای حفظ جان خود از میدان نبرد بگریزد و به کمک داریون، قویترین شوالیه سرزمین، که پیشازاین برای وی سوگند وفاداری خورده بود فرار میکند. شاهزاده ارسلان و داریون سفر طولانیای در جستوجوی متحدانی آغاز میکنند که به شاهزاده در بازگرداندن تاجوتخت و همچنین آرامش به قلمرو کمک کنند.
روایت امیرارسلان از داستانهای مهم ادبیات ایرانی است. به گفته محمدجعفر محجوب این داستان زاییده تخیل میرزامحمد علی شیرازی، معروف به نقیب الممالک، نقال و قصه گوی ناصرالدین شاه قاجار است که آن را برای شاه نقل میکرده و به دنبال آن فخرالدوله، دختر ناصرالدینشاه نیز آنچه میشنید را به نوشتار درمیآورد. این داستان حماسی - عاشقانه دوران قاجار در زمان خودش نیز بسیار مشهور بود.
داستان اصلی امیرارسلان ازاینقرار است که خواجه نعمان، بازرگان مصری، همسر باردار پادشاه را که برای فرار از دست بیگانگان در جزیره پنهان شده بود پیدا میکند و پس از تولد فرزندش، وی را به همسری خود درمیآورد. خواجه نعمان آن کودک را به فرزندی میپذیرد و نام ارسلان را برایش انتخاب میکند. امیرارسلان در ۱۸ سالگی به هویت واقعی خودش پی میبرد و پس از آن با لشکری روم را تسخیر میکند و به غارت کلیساها میپردازد تا اینکه با دیدن تصویر فرخ لقا، دختر پطرس، پادشاه فرنگ، عاشقش میشود و برای رسیدن به وی به شکل ناشناس عازم آن سرزمین میشود. در این میان اتفاقات عجیبی روی میدهد و باعث میشود که امیرارسلان برای رسیدن به فرخ لقا با موجوداتی از قبیل اژدها، دیو، جن و حتی یکی از وزیران پطرس که خود نیز شیفته فرخ لقا بود مبارزه کند.
آندراگوراس سوم که پادشاهی خشن و رعبآور است هیچ شباهتی با شاهزاده آرام و سادهلوح داستان ما ندارد. آندارگوراس سوم برای دستیابی به قدرت، برادر خود را سرنگون کرد، برادرزاده خود را تنها برای بهدستآوردن تاجوتخت سوزاند و ولیعهدش را نیز تبعید کرد، فقط به این دلیل که در معرض ربوده شدن قدرت نباشد. ارسلان که ولیعهد پادشاه است بسیار دل رحم و بخشنده است و در ابتدای داستان نشاندادهشده که علیرغم تمرینات شمشیربازیاش چندان قوی نیست؛ رشد شخصیت ارسلان در داستان بسیار کند است، هرچند که ما در برخی انیمههای شونن شاهد شخصیت اصلی ضعیفی هستیم که بهمرور رشد قابلتوجهی میکند، اما پس از گذشت ۲۵ قسمت فصل اول و ۸ قسمت فصل دوم تغییرات چشمگیری در شخصیت و زوربازوی شاهزاده مشاهده نمیشود.
ارسلان بیش از اندازه مهربان است و شخصیت دلرحم او سبب میشود که دیگران را بهراحتی ببخشد. در واقع میتوان گفت که اگر ارسلان، داریون، نارسوس و چند کاراکتر جنگاور و استراتژیست قوی را در کنار خود نداشت در همان ابتدای راه از پیشرفت بازمیماند.
داستان افسانه ارسلان در دنیایی جریان دارد که از خاورمیانه الهام گرفته شده. پسزمینهها در مقایسه با سایر انیمهها چندان منحصربهفرد نیستند، اما نکته مهم در بهتصویرکشیدن صحنههای این انیمه، بهرهگیری از موسیقی پسزمینه بسیار خوب است. از موسیقی متن این انیمه بسیار تمجید شده. نامهای به کار رفته در انیمه نیز نامهای ایرانی و اسلامی هستند. فضاسازی این انیمه به گونه ایست که ما از همان دقایق اولیه در جهان پادشاهی پارس غرق میشویم.
معماری بهکاررفته در فضاسازی این انیمه نیز تماماً معماری شرق و اسلامی را به تصویر میکشد. طاقها، گنبدها و حتی نقوش و طرحهای اسلیمی و هندسی در صحنهها نمایان است.
از مهمترین مسائل نمایان در داستان این انیمه و مانگا مسئله برده داربست، سرزمین پارس بردگان بیشماری دارد که روزگار سختی را سپری میکنند. شاهزاده ارسلان که پس از ملاقات با اتویل و نارسوس تحت تأثیر عقیدهشان برای برچیدن بردهداری قرار میگیرد، دنبال راهی برای ریشهکن کردن نظام بردهداریست. هرچند که شاهزاده ارسلان بهزودی متوجه میشود که تا چه اندازه عملی کردن خواستهاش دشوار است؛ آزادی بردگان به ضرر اشراف است و از طرفی بردگان نیز درکی از مسئله آزادی ندارند.
در این انیمه از موجودات جادویی و قدرتهای ماوراءالطبیعی بسیار کم است. ما در سیر داستان اژدها، جن، کوتوله و ... نمیبینیم هرچند که شخصیت خاصی وجود دارد که از جادوی سیاه استفاده میکند، اما این شخصیت تنها گاهی ظاهر میشود و بیشتر درگیریها بین انسانها اتفاق میافتد. این انیمه همچنین سیستمهای سیاسی و اجتماعی پادشاهی را به تصویر میکشد و واقعیتهای جنگ که مبتنی بر حرص، آز و یا حتی تعصبات مذهبی است را نمایش میدهد.
این انیمه انگیزههای مختلف برای دستیابی به تاجوتخت را به تصویر میکشد. آندراگوراس، هرمس (برادرزاده پادشاه) و ارسلان یک هدف مشترک دارند، پس گرفتن اکباتان از لوستانیان. تنها تفاوت این است که هرکدام انگیزههای متفاوتی دارند: اولی حرص قدرت خود را دارد، دومی حق تاجوتخت را دارد و سومی میخواهد از خونریزی جلوگیری کند!
برخیها این انیمه را به دلیل عدم دقت در پرداختن به برخی مسائل تاریخی مورد نقد قرار میدهند؛ نباید این نکته را فراموش کرد که انیمه افسانه ارسلان یک انیمه تاریخی نیست و بیشتر یک انیمه فانتزی محسوب میشود. در واقع نمیتوان گفت که نویسنده عامدانه دست به تغییر و تحریف در فرهنگ و تاریخ ایرانی زده است.
همچنین تاناکا یوشیکی در مصاحبهای عنوان کرده بود: در آن زمان اگر از من میپرسیدید که چقدر در مورد فارس میدانم، من مطلقاً چیزی نمیدانستم. اما، پس از تصمیمگیری برای نوشتن این داستان، ما همهجا را جستوجو کردیم تا مطالب تحقیقاتی را بیابیم. من قبلاً اسکلت داستان را در سر داشتم، بنابراین فضای داستان را با الهامات فارسی شکل دادم. مواردی مانند غذا، مهمانیها و مغازههای خیابانی در بین صحنههای جنگ قرار گرفت تا مردم بتوانند آن را بخوانند و فکر کنند "آه، فارس مکان جالبی به نظر میرسد".
نقدهای وارد شده به این انیمه از سوی ایرانیان بیانگر این است که انیمه افسانه ارسلان نتوانسته آنگونه که بایدوشاید ایران را به جهان معرفی کند و داستان دچار تحریفات و تغییرات زیادی شده که البته همان گونه که اشاره شد به احتمال زیاد عامدانه نبوده. بههرحال نمیشود از ژاپنیها انتظار داشت که فرهنگی که کاملاً با آن بیگانهاند را بدون نقص به تصویر بکشند.
امروزه انیمیشن ابزار مهمی برای معرفی فرهنگ به جهانیان است. کشورهایی در این حوزه پیشقدم هستند و همچنان این صنعت برای برخی کشورها در حد یک هنر مدرن محسوب میشود. از زمان ورود انیمیشن به ایران تلاشهای بسیاری در عرصه انیمیشن بهمثابه هنر صورتگرفت، اما در عرصه صنعت و ورود به فضای بینالملل و معرفی فرهنگ از این راه هنوز در ابتدای راه هستیم.
اقتباس یک داستان ایرانی توسط ژاپنیها و استقبالی که از آن شد نمایانگر این است که داستانها و حکایات ما پتانسیل زیادی برای درخشیدن در عرصه بینالملل را دارند و البته انیماتورهای قابل و توانایی نیز داریم که با میزان بیشتری حمایت از این صنعت میتوانند فرهنگمان را به آن صورتی که خودمان به آن تمایل داریم به جهان معرفی کنند.