به گزارش گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو، اتحادیه دفتر تحکیم وحدت طی نامهای به محمدمهدی اسماعیلی وزیر ارشاد نوشت: در فرصت چهارساله پیش رو؛ میتوانید مسیری جدید در عرصه فرهنگ و هنر کشور ایجاد کنید. در این مسیر رویه شفاف و رویکرد آگاهی بخشانه در وزارت فرهنگ و ارشاد لازمۀ همراهی مردم و تشکلهای دانشجویی است. چرا که حمایت مردمی به عنوان مهمترین سرمایۀ یک مدیر فرهنگی، بدون آگاهی مردم، به ویژه جامعۀ فرهنگی، هنری و نخبگانی اتفاق نخواهد افتاد.
متن این نامه به شرح زیر است:
وزیر محترم فرهنگ و ارشاد اسلامی؛ جناب آقای دکتر اسماعیلی
سلام علیکم
متاسفانه مدیریت فرهنگی یکی از مغفولترین مسائل در تمام سالهای پس از انقلاب اسلامی بوده است. غفلتی که باعث شده تا در سبک زندگی طیف گستردهای از مردم جامعه، فرهنگ غربی جایگزین فرهنگ ایرانی-اسلامی شود. نبود سازوکار مناسب در وزارت فرهنگ و ارشاد، مسئلهای است که توسط رهبر انقلاب نیز مکرراً گوشزد شده است. با این وجود تاکید ایشان بر مسئله فرهنگ و نگاه مدبرانه وعمیق و نه صرفا سطحی جهت اصلاح سازوکارها همواره محل بی توجهی قرار گرفته است. رویکرد منفعلانه در مواجهه با فرهنگ بیگانه و عدم تلاش برای اصلاح سیاستهای فرهنگ بومی، فرهنگ ایرانی_ اسلامی را در بسیاری از حوزهها به یغما برده است. لازمۀ اصلاح مدیریت فرهنگی، ایجاد مسیری در راستای یک هدف مشترک است تا تمام مولفهها و ابزارهای فرهنگی کشور در آن مسیر حرکت کنند.
وزارت فرهنگ و ارشاد به عنوان مهمترین نهاد فرهنگی هیچ سیاستگذاری مشخصی برای ارائه گفتمان انقلاب اسلامی ندارد و ضعف سیاستگذاری در این وزارتخانه باعث بروز بلاتکلیفی در آن شده است. این در حالی است که جامعۀ هنری در تمام زیرمجموعههای خود، از موسیقی، تئاتر و سینما گرفته تا هنرهای تجسمی مثل نقاشی و مجسمه سازی، بر مبنای گفتمان واحد و مشخصِ برخاسته از غرب مدرن، به یک وحدت رویه رسیده است. شناسایی و تئوری سازی کلان مسائل فرهنگی مربوط به نظام مردم سالاری دینی و سیاستگذاری بر مبنای آن، بخش عظیمی از سردرگمیهای این وزارت خانه را مرتفع خواهد ساخت.
در ادامه به چند مسئله اساسی در وزارت فرهنگ و ارشاد میپردازیم:
۱- اسناد بالادستی در تمامی حیطههای تخصصی و اصلاح ساختارها و قوانین متناسب با آن:
در سالهای گذشته شاهد غلبه نگاه قالب محور به جای محتوا محوری در وزارت فرهنگ و ارشاد بوده ایم. حال آنکه هنر به مثابه قالبی است که اگر محتوای آن مورد امتحان قرار نگیرد میتواند تمام جامعه را مسموم کند. اگر چه که وزارت ارشاد میبایست جهت دهنده و سازنده مسیرهایی باشد که فضای فکری فرهنگی کشور در آن حرکت میکند، اما امروزه شاهد آن هستیم که از فرط بی برنامگی خود مجبور است در مسیری حرکت کند که هنرمندان برای آن ترسیم میکنند. به طور مثال در جامعهای ایدئولوژیک که سرشار از مفاهیم قابل پرداخت است، تمام دغدغهی نگاه محتوا محور سینما در ساخت فیلمهای دفاع مقدس محصور شده است، حال آنکه نگاه به ظاهر قالب محور، با سرعتی باور نکردنی در حال تخریب و تحریف سایر مفاهیم در اذهان ملت است.
ایجاد مسیر حرکت برای فضای هنری کشور، ابتدائا مستلزم تصویب، بازنگری و گفتمان سازی اسناد بالادستی به شکل تخصصی، با مشارکت خود هنرمندان و هم چنین اساتید این حیطه و در تمامی رشتههای هنری بوده و در وهله بعد، نیازمند اصلاح ساختارها و قوانینی است که لازمه حرکت در مسیر این سیاست گذاریها را فراهم خواهند آورد. این مهم خواهد توانست آینده مطلوبی که از سینما، موسیقی، ادبیات و... را انتظار داریم ترسیم کرده و ما را به آن نزدیک کند.
۲- نگاه تعاملی جایگزین نگاه دستوری گردد:
یکی از اشتباهترین رویههایی که عموما در مدیریت فرهنگی کشور دیده میشود، نگاه دستوری به حیطه فرهنگ است. حال آنکه اصلاح رویههای فرهنگی اگر چه که به قوانین و ساختارهای منسجم نیازمند است، اما بیش از آن، به هوشمندی و شیوهی تعامل واعمال سیاستهای کلان بر اهالی فرهنگ وابسته است. بارها و بارها دیده ایم که اصلاح فرهنگ با نگاه بالا به پایین بیش از این که چیزی را اصلاح کند، بلکه با ایجاد احساس لجبازی، دردی بر دردهای فرهنگی کشور نهاده است. ما برای اصلاح نیازمند ایجاد تحول در نگاه جامعه و تغییر ارادهی جمع برای اصلاح امر و گرایش به قوانین مصوبمان هستیم؛ که ایجاد این اراده مستلزم آن است که تک تک بندهای قانون و مصوبات با نگاه صحیح حاکمیت، اما از دل جامعهی هنرمند و متناسب با دغدغه آن بیرون بیاید. نمیتوانیم از پشت میزهای نظریه پردازی صرف، برای کسانی که حتی ساعتی هم نمیتوانیم با آنها تعامل دوستانه و ادبیات مشترک داشته باشیم، قانون تصویب کرده و توقع داشته باشیم این قوانین عملیاتی و کاربردی بشود. وزارت فرهنگ و ارشاد خانهی هنرمندان است و باید این احساس را نیز برای آنان ایجاد کند.
۳- لزوم تشکیلات سازی برای فرهنگ و هنر اسلامی:
با گذشت بیش از ۴۰ سال از عمر جمهوری اسلامی، خلأ وجود سیستمی یکپارچه برای پرورش هنرمندان متعهد و دغدغهمند، به وضوح احساس میشود. لازمه این مهم سیاست گذاری کلان و منسجم و تامین زیرساختهای لازم با در نظر گرفتن تفکری راهبردی و بلند مدت است. دستیابی به محتوای غنی در حوزه فرهنگ، نیازمند تربیت نیروی انسانی توانمند است. بی توجهی به این مسئله از جمله مواردی است که باعث شده بعد از چهل سال همچنان در مقوله آگاهی بخشی عقب باشیم. بلاشک بدون نیروی انسانی توانمند، هیچ سیاست و برنامه کارامد و دقیقی در مسائل فرهنگی کارگر نخواهد بود.
در فرصت چهارساله پیش رو؛ میتوانید مسیری جدید در عرصه فرهنگ و هنر کشور ایجاد کنید. در این مسیر رویه شفاف و رویکرد آگاهی بخشانه در وزارت فرهنگ و ارشاد لازمه همراهی مردم و تشکلهای دانشجویی است. چرا که حمایت مردمی به عنوان مهمترین سرمایه یک مدیر فرهنگی، بدون آگاهی مردم، به ویژه جامعۀ فرهنگی، هنری و نخبگانی اتفاق نخواهد افتاد.
امیدواریم که با ایجاد شفافیت ساختاری و ارتباط نزدیک حضرت عالی و مدیران میانی این وزارتخانه با بدنه مردمی و دانشجویی شاهد دستاوردهای عظیم فرهنگی این وزارت خانه در پایان مسئولیت جناب عالی باشیم؛ و من الله توفیق