کد خبر:۹۶۶۵۳۹

روایت جلال آل‌احمد از فحش دادن به شاه و دست‌بوسی روشنفکران

جلال آل احمد نوشته است: «ما که قلم می‌زدیم و می‌زنیم و هنرمندیم و اجتماعات و الخ... را از راه روشنفکری می‌پیماییم و می‌پیمودیم، ‏باید هم تنها تکیه‌گاه قدرت و حرفمان همین مردم باشند و آرایشان.»

به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، کتاب «نمایندگان امر/ نمایندگان کلام» تمرکز خود را بر تاریخ و اتفاقات پیرامونی کانون نویسندگان ایران از سال ۱۳۴۵ تا ‏‏۱۳۵۷ می‌گذارد.

در این کتاب شما با روایت‌های متفاوت و تازه براساس خاطرات و یادداشت‌ها و اسناد تا به امروز کامل ‏منتشر نشده سازمان ساواک مواجه می‌شوید.

روایت‌هایی از افراد نام‌آشنایی همچون جلال آل‌احمد، سیمین دانشور، ‏غلامحسین ساعدی، رضا براهنی، محمود اعتمادزاده، علی اصغر حاج سیدجوادی، احمد شاملو، محمود دولت‌آبادی، ‏اسماعیل خویی و تعداد دیگر از نویسندگان و شاعران. این روایت‌ها تفاوت اصلی خود را در تازه بودن زاویه دید و مبنای ‏روایتی در نظر می‌گیرند. روایت‌هایی براساس منابع دسته اول و کمتر دیده شده.

در بخشی از کتاب که مربوط به آل‌احمد و یادداشت‌های روزانه‌اش از دیدار با عباس هویداست آمده است:

«بحث در این است که ما که قلم می‌زدیم و می‌زنیم و هنرمندیم و اجتماعات و الخ... را از راه روشنفکری می‌پیماییم و می‌پیمودیم، ‏باید هم تنها تکیه‌گاه قدرت و حرفمان همین مردم باشند و آرایشان، و در این زمینه اگر گلستان می‌رود و از آن در دیگر وارد می‌شود، یعنی ‏در حقیقت، تکیه‌گاه اصلی را از دست داده و به قدرت سرمایه تکیه کرده، یا آن هادی هدایتی که به من می‌گوید چرا به شاه فحش ‏می‌دهی، حق دارد، چرا که شاه را تکیه‌گاه خودش کرده، یا ملکی که می‌گوید چرا پیش هویدا رفتی و پیش مصدق نیامدی و من می‌گویم ‏چون پیش مصدق به‌قصد دست‌بوس رفته بودید و الخ، یا طاهباز و ساعدی که می‌گویند چرا میتینگ می‌دادی در حضور هویدا و الخ...

‏این‌ها همه دارند تکیه‌گاه را در چیز دیگری غیر از قلم و روشنفکری می‌جویند. این‌ها همه دارند بدل می‌شوند به آدم‌های مستقر و ‏Stable‏ ‏و من این یکی را نمی‌خواهم باشم، پس همچنان باید کاری را بکنم که تاکنون کرده‌ام، و چاره‌ای ندارد، حساب‌ و کتاب هم برنمی‌دارد. ‏محمد مسعود هم که شدم، دنبال ناز و نعمتِ گلستان که نرفته‌ایم تا برای حفظش و برای تحویلش ‏به نسل بعد، محافظه‌کار بشویم. دنبال خراب کردن استقرارها بوده‌ایم که با مختصر محافظه‌کاری، اساسش می‌لنگد.

این است مطلب ‏اصلی، گر چه هنوز در این زمینه خیلی حرف‌ها هست که باید روشنش کنم برای خودم، و به همین دلیل است که نوشتن چیزی به اسم ‏‏«استبداد»، یا «در صراحت وقاحت استبداد»، یا «در وقاحت صراحت استبداد» را طرح ریخته‌ام، حاوی حرف و سخن و قضایای این دو سه ‏هفته اخیر قبل از بیکار شدن با تمام این حرف و سخن‌ها.

دست کم برای روشن کردن خودم، که اینجا شرق است و آزادی را نمی‌فهمد ‏و مردم خودشان (علی‌الخصوص روشنفکر جماعت بی‌بته) مستبد را لازم دارند (و شک من در این دو رو پنداشتن خود، به علت ترس از ‏همین استبداد و فحوایی [است] که از آن در کار می‌آید) که این‌جوری می‌شود و تو که روشنفکری، چه جوری گیر کرده‌ای و الخ... و این ‏همکارانت و آن دولت و آن خوانندگان و این جوان‌ها و آن مدرسه‌رفته‌ها و این رؤسا و الخ... می‌خواهم تمام محیط زندگی‌ام را در این دو ‏هفته خلاصه کنم. یک اتوبیوگرافی سخت فشرده و در یک مدت معین. یک شرح ماوقع کامل.‏»

اینها بخشی از کتاب «نمایندگان امر/ نمایندگان کلام» از یادداشت‌های جلال بود که روز شنبه از سوی انتشارات امیرکبیر روانه بازار کتاب شد.

ارسال نظر
captcha
*شرایط و مقررات*
خبرگزاری دانشجو نظراتی را که حاوی توهین است منتشر نمی کند.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگیلیش) خودداری نمايید.
توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر شده، از مثبت یا منفی استفاده فرمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابهی دارند، انتشار نمی یابد.
پربازدیدترین آخرین اخبار