گروه فرهنگ و هنرخبرگزاری دانشجو- نرگس روزبه؛ اینکه زنگهای بسیاری در مدرسه نشستیم و چشم دوختیم به معلمی که از انسانهای اولیه شروع کند و پایان سال هم ماجراهایی از ایرانِ دههی پنجاه و شصت برایمان بگوید را به آدمهای زیادی مدیون هستیم. یکی به آنان که در روزگار خودشان، «دقیق مینوشتند» و یکی هم به آنان که «خوب میدیدند». «چشمانِ تاریخ» ماجرای آنان است که خوب دیدهاند، ماجرایی از تاریخی که بر ما گذشت و حتی تاریخی که نوادگانمان در کتابها میخوانند. «چشمانِ تاریخ» برنامهای برای حافظهُٔ تصویری ما، در روزگاری که لحظههای قطعی زود میگذرند و به تاریخ میپیوندند. قرار است با عکاسها درباره لحظات ناب و تجربههای منحصر به فرد ثبت شدهشان گفتگو کنیم. به اهمیت تاریخ و حافظه بصری ملتها بپردازیم و درباره نسبت متقابل عکسها و تاریخ صحبت کنیم. در خلال گفتگوها هم عکسهایی را مرور خواهیم کرد که در ثبت بخشی از تاریخ و وقایع مختلف ایران و جهان نقش داشتهاند. عکسهایی که احتمالا بسیاری از آنها در صفحات مجازی دیدهایم، اما از لحظات قبل و بعد از ثبت شدنشان از زبان عکاس، چیزی ننوشتهایم. در چهارمین قسمت از برنامه «چشمانِ تاریخ» با حسین مرصادی، عکاس خبری پیرامون عکاسی بحران و جنگ به گفتگو نشستیم که بخشی از آن را در ادامه میخوانید:
حسین مرصادی که پس از بارها تلاش برای عکاسی از جنگ سوریه، دست آخر به عنوان رزمنده به منطقه اعزام شد و توانست دوربینش را هم به همراه ببرد، با گلایه از عدم توجه نهادها به حفظ تاریخ بصری جنگ سوریه گفت:« تفاوتی که بین ثبت و حفظ عکسهای جنگ سوریه و ۸ سال دفاع مقدس وجود داشت، این بود که در طی جنگ تحمیلی عکاسها دسترسی سهل و آسانی به منطقه داشتند. به راحتی با یک نامه از رسانه به منطقه عملیاتی اعزام میشدند. این موضوع باعث شد تا ما پیشکسوتان زیادی پیرامون عکاسی جنگ ایران داشته باشیم که متاسفانه یا خوشبختانه پس از چندین دهه کتابهایشان درحال چاپ است. انجمن عکاسان انقلاب و دفاع مقدس متولی جمعآوری عکسهای دفاع مقدس از آرشیوهای روزنامهها و خبرگزاریها شد و در نهایت خروجی این انجمن، کتابهای عکس پیشکسوتان عکاسی جنگ، بود. این انجمن بخش بزرگی از تاریخ گذشته را به این نسل منتقل کرده است. اما درباره سوریه و دفاع از حرم اهلبیت این اتفاق نیفتاد. اکثر کسانی هم که رفتند به صورت شخصی رفتند البته که گاهی عکاسانی به صورت اختصاصی اعزام میشدند اما ما تا به حال هیچ مستند یا کتاب عکس قوی از آنها ندیدیم. من احساس میکنم اگر آنها قصدشان فقط آرشیو کردن عکسها باشد، کاملاً اشتباه است. دنیا، دنیای سرعت اطلاعات است و نمی شود از آن عقبماند و عکسها را برای انتشار در ده سال آینده نگه داشت. همین حالا عکسی که شما از یک اتفاق میگیرد میتواند دنیا را متحول کند. تا الان هیچ نهاد حکومتی یا خصوصی با من تماس نگرفته است که حالا این عکسهایی که داری را برای ما بیاور شاید ارزش داشت ما آنها را آرشیو کنیم. من اگه روزی از دنیا رفتم، چه کسی به آرشیو من دسترسی دارد؟ یک بخشی از تاریخ را من عکاسی کردم که امثال من هم زیاد هستند اما نهادی برای آرشیو این اطلاعات اقدامی نکرد. این عکسها بخش عظیمی از تاریخ است؛ ده سال بعد اگر فرزند شهیدی پرسید پدر من برای چی به سوریه رفته بود، شما چه چیزی برای نشان دادن به او دارید؟»
حسین مرصادی پیرامون مشکلات عکاسی بحران گفت:« عکاسها همیشه جزئی از بحران میشوند. فرقی نمیکند زلزله باشد یا سیل یا جنگ؛ خواه یا ناخواه زندگی آنها تحت تأثیر بحرانی که در آن حضور داشتند قرار میگیرد. مجموعه این اتفاقات باعث میشود که شما به رسالتی برسید که تصمیم بگیرد این رنج و حادثه را برای تاریخ، ثبت کنید. اصلاً بخواهیم خیلی بحث را هم تاریخی نکنیم گاهی ما این عکس ها را برای همان روزهای اولیه میگیریم. عکسّهایی از زلزله منتشر میشود، توسط رسانهها به سرعت در فضای مجازی وایرال میشود و همان چند فریم مردم را بسیج میکند تا برای کمک به مناطق زلزلهزده کمک جمع کنند. این اتفاق برای عکسّهای خود من افتاد و یک روزی دیدم نهادی برای جمعآوری کمک، عکسهایم را چاپ کرده است. البته که ما ترجیح میدهیم حداقل عکسها را مستقیم از خودمان بگیرند و برای نحوه چاپ و انتشارش از خودمان کمک بگیرند.»
مرصادی ادامه داد:« لحظات سال اولیه نوروز ۹۹، دقیقا همان روزهایی که این بحران در ناشناختهترین حالت ممکن بود، برای عکاسی به آی سی یو کرونایی ها رفته بودم، با کمترین وسایل و تجهیزات ما را به آنجا فرستاده بودند با تمام خطرات و سختیهایی که داشت عکاسی کردم و وقتی برگشتیم به ما گفتند میخواهیم تعدیل نیرو کنیم. شما میوهای را پرورش دادید و دقیقا زمانی که موثع ثمر دادنش میرسد داس برمیدارید و و این درخت را قطع میکنید. شما چندین سال هزینه کردید تا نیرویی را برای خودتان بسازید اما یکباره او را رها میکنید. متاسفانه مسئولان ما در رأس خبرگزاریها خیلی به این موضوعات اشراف ندارد فکر میکنند اگر عکاس به جایی رسید باید سریع از او بترسیم و او را کنار بذاریم.»
مرصادی با گلایه از بیتوجهی مدیران رسانهها به آسیبهای روحی که بحرانها برای عکاسها به همراه میآورد، گفت:« هیچوقت هیچکس به این موضوع توجه نکرده است. عکاس از بحران برگشته، تمام جزئيات حادثه در وجودش مانده، اما کسی حتی سه روز هم به او مرخصی نمیدهد تا عکاس دوباره به حالت طبیعی برگردد. عکاس نیاز دارد وقتی از بحران برمیگردد چند روزی را با خانواده بگذراند، مدتی تنها باشد تا بتواند بحرانی که شاهد لحظه لحظه آن بوده را فراموش کند. اما کسی به این موضوعات توجهی ندارد. نه تنها عکاس چند روز آف نمیشود که وقتی از بحران برمیگردد میبیند هنوز حقوقش را هم ندادند. همه اینها خلاصهای از عکاسی بحران است.»
بخش اول گفتگو: