گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری دانشجو- فاطمه قربانی رضوان؛ «افرا» نام مجموعهای تلویزیونی به کارگردانی بهرنگ توفیقی و تهیهکنندگی محمدکامبیز دارابی و مجید مولایی با بهره مندی از بازیگرانی همچون مهدی سلطانی، پژمان بازغی، مینا وحید، روزبه حصاری، نسرین بابایی و ترکیبی از بازیگران شناخته شده و چهرههای جدید در استان گیلان تولید و از جمعه پنجم شهریور هزار و چهارصد پخش خود را از شبکه یک تلویزیون ایران آغاز کرد. سریالی که سعی کرد به موضوعاتی همچون اختلافات زن و شوهری، مشکلات مالیخانوادهها گریزی بزند، به مسائلی همچون مشکلات ازدواج جوانان با نگاهی نو پرداخت و از موضوع مغفول و البته جدید و جالب محیطبانی و سختی هایش بگوید و در چهل قسمت مخاطب را همراه خود کند.
در قسمتهای ابتدایی سریال کنار هم قرار گرفتن این مسائل و چینش قابل قبول آن مخاطب را هرلحظه برای دنبال کردن ادامه مجموعه ترغیب کرد، اما آنچه معمولا گریبان اغلب سریالهای ایرانی را میگیرد و سبب ضعف آن میشود بر تنه افرا هم پیچید؛ اطناب و به قولی به آب بستن سریال!
فیلمنامهای که تا قسمت ۱۵ مخاطب را همراه خود داشت و او را برای دنبال کردن داستان ترغیب میکرد به یکباره از میانه داستان چنان با خرده روایتهای کم جان همراه شد تا مخاطبی که میتوانست در قسمت ۲۷ یا ۳۰ با پایان سریال مواجه شود تا ۴۰ قسمت صبوری کند. فیلم نامه¬ی سریال «افرا» با شروعی قدرتمند در پرداخت به موضوعی همچون بررسی بحرانهای محیط زیستی همراه شد و انتظار میرفت تا روایتگر دقیق و بدون کلیشه از سختیهای زندگی محیط بانان باشد، با تغییر رویکردی سریع به درامی جنایی خانوادگی تبدیل شد تا جایی که موضوع اصلی که مصائب و مشکلات جنگلبانان برای دفاع بود تا چند قسمت فراموش شود و به جای آن خرده روایتهایی همچون ورود پدری که ۲۰ سال نبوده و به یکباره پیدا میشود، دردسرهای مالی پسران خانواده مقتول، کار را به جایی برساند که سیر اصلی داستان با موضوعاتی دم دستی بهم بریزد.
سریال «افرا» حتی در ارائه الگویی قابل قبول به عنوان جنگلبانی وظیفه شناس و بااخلاق خوب ظاهر نشد. اگرچه از ابتدا برخورد مسعود به عنوان محیط بان وظیفه شناس و پرتلاش بسیار پررنگ نشان داده شد تا حدی که خانواده و زندگی عادی اش هم تحت تاثیر قرار گرفته بود، اما در ادامه با مشکلاتی که به واسطه اخلاق این شخصیت گریبان زندگی خانوادگی اش را گرفت مخاطب را در پذیرش این شخصیت دچار تردید کرد با آنکه افرا میتوانست با سیر داستانی هدفمند و ضرب آهنگ تندتر پیش رود و نمونه کم نظیری را ارائه دهد.
به گزارش بولتن نیوز، سید محسن عبدالهی درباره سریال نوشت: «مشکل سریال «افرا» دقیقا از همین جا آغاز میشود که اگر بناست ما به عنوان بیننده با قهرمان داستان و جنگل بان دوست دار و حافظ محیط زیست و جانوران همراهی کنیم و ارتباط برقرار نماییم، قهرمان داستان ما باید سویههایی از یک شخصیت مثبت و قابل قبول را در خود داشته باشد. اما متاسفانه شکل طراحی داستان و نحوه پرداخت به موضوع به گونهای است که بیننده بعد از چند قسمت به این نتیجه میرسد هر بلایی که قرار است بر سر جنگل و جانورانش بیاید، هیچ اهمتی ندارد، زیرا بهای حفاظت از آن نابودی یک زندگی مشترک است!
به وجود آمدن چنین حسی در مخاطب یعنی هرز رفتن ایده مرکزی یک اثر. به این اشکال اساسی و طراحی بد شخصیت اصلی که موجب دفع تماشاگر میشود باید سایر خطوط داستان را هم اضافه کرد که چندان استحکامی ندارند و نمیتوانند کشش لازم را در مخاطب ایجاد نمایند و تنها موجب شلوغی سریال گشته اند و حتی شاید گاهی مشخص نباشد که موضوع اصلی چیست و تماشاگر باید بیشتر حواس خود را معطوف به کدام یک از آدمها و داستانشان بکند.»
زنان در سریال «افرا» غالبا برای رسیدن به اهداف خود یا دست به دروغ میزنند یا موضعی منفعلانه دارند تا ببینند مردان چه تصمیمی می¬گیرند. «مهتاب» به عنوان شخصیت اصلی سریال افرا و شخصی که بخش بزرگی از داستان حول محور زندگی شخصی او روایت میشود برای ارتقای جایگاه اجتماعی و شغلی خود قصد مهاجرت از شمال به تهران را دارد. او در این سریال به عنوان زنی علاقمند به ارتقاء موقعیت شغلی نشان داده میشود تا جایی که پنج سال با دروغ به همسرش وانمود می¬کند که نمیتوانند بچه دار شوند. در واقع مهتاب به عنوان زنی تحصیل کرده و خواهان ارتقا شغلی راهی جز دروغ به همسرش را پیدا نمیکند و همین عدم همراهی همسرش در قبول خواستهها و صحبت با او آغازگر مشکلات می¬شود. مهتاب را میتوان نماینده¬ی بخش بزرگی از زنان جامعه که درگیر این دست مشکلات هستند دانست، اما انتظار میرفت تصمیمهای این شخصیت در روند داستان دقیق و حساب شدهتر باشد نه اینکه با گذشت زمان در نهایت از روی احساسات تصمیم به بازگشت به شمال بگیرد و راضی به ادامه زندگی شود.
«پروین» یا در اصل مادر مسعود در سریال «افرا»، به واسطه گرفتاری که برای تنها پسرش رقم میخورد ناخودآگاه در دل مشکلات قرار میگیرد و حلقه واسطی می¬شود بین چندین نفر. او دقیقا نمونه بارزی از مادرهای ایرانی است. پروین، ریحانه، مادر مهتاب و مادر پیمان به عنوان مادران سریال افرا نقش شان تنها در سکانسهای احساسی خلاصه میشود و بیشتر سعی می¬کنند نگران نباشند تا مردان بهترین تصمیم را بگیرند. البته در جایی که حاج محمود تلاش می¬کند با پول راه آزادی پسرش را هموار کند این «پروین» است که به سراغ مادر مقتول میرود و با صحبت دو مادر و ایجاد فضایی احساسی روزنه¬ای برای بخشش و آزادی «مسعود» پیدا می¬شود.
«مائده» که تنها دختر خانواده است و مسئله¬ی اصلی داستان «افرا» با کشته شدن خواستگار او شروع می¬شود، نمونه¬ای از دختر قابل قبول رسانه ملی است که در هر شرایطی مطیع فرمان خانواده¬اش است و تحت هیچ شرایطی به آنها بی¬احترامی نمی¬کند. «مائده» هم نشانی است از دختر دانشجویی که درگیر روابط عاشقانه¬ی دانشگاهی می¬شود و از ترس خانواده اش این رابطه را پنهان نگه می¬دارد. درواقع میتوان او را نمونه¬ای از دختران این دوره جامعه ایرانی دانست که اگر درگیر رابطه عاشقانه شوند آن را از خانواده پنهان می¬کنند، اما مائده سریال «افرا» به عنوان یک نماینده از این قشر نتوانست آنچه در واقع پس از آشکار شدن این رابطه رخ میدهد را به نمایش گذارد. البته از فیلمنامههایی که برای عموم جامعه نوشته و ساخته میشود انتظاری جز این نوع سیر داستانی نمیتوان داشت.
یکی از نکات قابل توجه و تحسین سریال افرا انتخاب و استفاده از بازیگران کمتر شناخته شده در کنار بازیگران مطرح است. سارا باقری در نقش «مائده» و محمد صادقی در نقش «پیمان» چهرههای جدید سریال هستند که از پس ایفای نقش خود به خوبی برآمده اند. سارا باقری پیش از این تجربه بازی در تله فیلم خونبها و حضور کوتاهی در سریال هیولا داشته و حالا با بازی قابل توجه در افرا میتوان برای او به عنوان بازیگری جوان و کمتر شناخته شده آینده خوبی متصور شد. محمد صادقی نیز پیشتر در مجموعه مانکن حضور داشت و حالا در افرا هرچند در نقشی کوتاه توانست بازی خوبی از خود نشان دهد.
«نسرین بابایی» بازیگر نقش «پروین» در سریال «افرا» هم که پیش از این در سریالهای وارش، گذر از رنج ها، بیگانهای با من است، محکومین، سرگذشت و ... به ایفای نقش پرداخته است توانسته خیلی خوب ایفاگر نقش مادر ایرانی باشد که هرلحظه نگران زندگی است و برای آرامش خانواده تلاش میکند.
حضور بازیگران مطرحی همچون روزبه حصاری که با سریالهای «یادآوری» و «بچه مهندس» شناخته شد، حالا در سریال «افرا» در نقشی متفاوت البته با اغماض از عدم تسلط بر گویش گیلکی و گم کردن لحن در میان بازی توانسته از ایفای نقش خود بربیاید و سهم بالایی در جلب مخاطب برای دنبال کردن سریال داشته باشد. مینا وحید هم به عنوان بازیگر نقش اصلی زن داستان با آنکه بخش عظیمی از فیلم نامه سریال را به خود اختصاص داده، اما نمیتوان کاملا قبول کرد که او از پس نقش خود به خوبی برآمده است. مهمترین انتقادی که به بازی مینا وحید وارد شده عدم توانایی او در نشان دادن دقیق احساساتش است. او در اکثر سکانسها با بازی بدون فراز و فرود و اغلب خنثی در میمیک صورت و رفتار نتوانست پیشرفت قابل توجهی در بازی خود نشان دهد.
سریال «افرا» اگر قدرت روایتی که در ابتدای شروع داستان پی گرفته بود را تا اخر حفظ میکرد و گرفتار ضرباهنگ کند و خرده روایتهای تکراری و غیرضروری نمیشود میتوانست به عنوان سریالی با موضوعی قابل قبول و مخاطب پسند برای مدتی در یادها بماند، اما با تمام نقاط مثبت بسیار سریال، نتواست همچون درخت افرا قرص و محکم و پابرجا باشد.