حسین مرتضی، کارشناس و مجری سوری پیرامون تحولات اخیر لبنان، با خبرنگار بینالملل خبرگزاری دانشجو به گفتگو نشست.
شرح این گفتگو را در ادامه میخوانیم.
آمریکا و اسرائیل در تحولات اخیر لبنان چه نقشی داشتند؟ اهداف واشنگتن از ایجاد ناامنی چیست؟
ما میدانیم که لبنان از زمان آغاز اشغالگری اسرائیل به یک میدان جنگ تبدیل شده است؛ به ویژه پس از پیروزیهای مقاومت در سال ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۶ تا جنگ در سوریه. با این حال نقش مقاومت در خنثی سازی طرحهای آمریکایی-اسرائیلی و همینطور ایستادگی شان در کنار ارتش عربی سوریه را شاهد بودیم.
در مراکز مطالعاتی و طی گزارشاتی امنیتی، ایالات متحده آمریکا به این نتیجه رسیده که رویارویی مستقیم با این محور، نمیتواند به نتیجهای برسد و این مقاومت توانسته معادلات زیادی را ایجاد کند که دشمن را گرفتار میکند. بر اساس تمام این دادههای حقیقی، اسرائیلیها و دیگر دشمنان مقاومت، بر واقعیت فضای داخلی لبنان تمرکز و روی صحنهی داخلی شرط بندی کردند. بنابراین، اسرائیل جایگزینی برای جنگ مستقیم پیدا کرده است؛ که از طریق آن میتواند مقاومت را مشغول کرده و قابلیتهایش را محدود سازد. جنگ اقتصادی همیشه بخشی از این جنگ و قسمتی از نبرد بوده و هست. هدف از محاصره لبنان این است که حزب الله را مسئول همهی اتفاقات در حال وقوع معرفی کنند. علاوه بر روی محیط اجتماعی و پایگاه مردمی مقاومت شرطبندی کردند تا ببینند که چگونه میتوان خیابان و ملت را علیه حزب الله شوراند تا در نتیجه مقاومت، درگیر و تضعیف شود.
چگونه برای حزبالله ممکن است که در مقابل دشمنان لبنان بایستد؟
هدف از حصار دور کل لبنان، نابودی این کشور است. حزبالله همیشه بر ضرورت ایجاد یک دولت قوی و مستقل تأکید کرده است؛ دولتی که بتواند تمام کارویژههای خود را به نحو احسن انجام دهد، به مواجهه با تمام سناریوهای ضدمصالح لبنان ایمان داشته باشد و از رنج مردم این سرزمین بکاهد. حزب الله طرحها و برنامههای زیادی در این راستا ارائه داد و از هیچ تلاشی دریغ نکرد؛ اما متأسفانه در نظام دولتی لبنان، نسبت به تسلط آمریکا ترس وجود دارد. اضافه بر این بسیاری از نیروها، شخصیتها و سیاستمداران، ابزاری در دست سفارت آمریکا در بیروت هستند. به همین خاطر حزبالله مجبور شد تا بسیاری از اقدامات را به صورت یکجانبه و مستقل انجام دهد؛ تا از این طریق حداقل رنجهای مردم را کاهش داده و به آنان کمک کند. مهمترین اقدام، ورود کشتیهای سوخت از ایران بود؛ روندی است که به عنوان «شکست معادلات حصار» شناخته شد. این گام و این برنامه، بسیاری از معادلات را تغییر داد. نه تنها در لبنان، بلکه بسیار فراتر رفت؛ تا این نفتکشها معادلات منطقهای ضد لبنان، سوریه و ایران را بر هم بزنند. این نفتکشها دولت آمریکا را در سطح لبنان، دچار تزلزل و شکست کرد؛ آنان در مقابل این دستاورد بزرگ حزبالله درمانده شدند. البته هنوز راهحلهای زیادی وجود دارد که حزبالله ممکن است به آنها متوسل شود؛ هر زمان که احساس کند آمریکا بر تضعیف لبنان و ایجاد بیثباتی در آن اصرار دارد.
حریری، جعجع و جنبلاط با اسرائیل، آمریکا و عربستان سعودی چه روابطی دارند؟
در اینجا ما نمیتوانیم تمام این افراد را در ارتباط با رژیم صهیونسیتی یا دیگران قرار دهیم؛ اما هر یک از این شخصیتها یا قدرتها دارای مرجع، یا بهتر است بگوییم وفاداریها و یا ارتباطاتی هستند.
حریری در این مقطع زمانی از بین این سه، ضعیف ترین حلقه بود؛ او نتوانست از جبههی محمد بن سلمان بیرون بیاید. کسی که حریری را چشم انداخت، او را به حاشیه برد و هیچگونه حمایت و رضایتی از وی نداشت. این همان عاملی است که حریری را در جنبش سیاسی خود محدود کرد. او حالا بین واقعیتهای داخلی لبنان، ترس از عربستان سعودی و لزوم هماهنگی با امارات متحده عربی گیر افتاده است.
جنبلاط همیشه به دنبال منافع خود بوده است. او کسی است که در اکثر موقعیتهای مهم میایستد، از دور روند تحولات را مشاهده میکند و منتظر میماند همه چیز روشن شود؛ تا بتواند بر اساس آنچه مورد نیاز اوست، گام بردارد. البته او همزمانی از یک حزب حمایت نمکند، بخشی از سیستم فساد لبنان است. اما او متوجه این خطر است که ادامهی این روند، وی را به سمتی خواهد کشاند که جعجع میخواهد. سمیر جعجعی که موجب بیشترین کینه شده و بیشترین خدمات را به عربستان سعودی و امارات متحده عربی داشته و سابقهی همکاری با اسرائیل را نیز در کارنامه دارد. جعجع بیشتر از هر فرد دیگری در اجرای سیاستهای ریاض و هماهنگی با سفیر آمریکا در بیروت غرق شده است. او تمام تلاش خود را به کار میگیرد تا از اعتبار خود، در راه خدمت به آمرین خود استفاده کند؛ مسئلهای که اساساً در خدمت رژیم اشغالگر اسرائیل است.
آیا ممکن است که وضعیت کنونی لبنان، به جنگ داخلی تبدیل شود؟ چگونه؟
متاسفانه ما در مقابل یک امتحان بزرگ قرار داشتیم؛ این جنگ داخلیای که جعجع به دنبال آن بود، تقریباً رخ داد. آنچه هفته گذشته در منطقه «طیونة» حادث شد، یک کمین و کشتار عمدی بود که از قبل برایش برنامهریزی کرده بودند. در مقابل، نیروهای دیگر و در رأسشان حزبالله این نقشه و پروژه را با شکست مواجه کردند. حزبالله، آنچه را که جعجع و نیروهایش میخواستند از دستش درآوردند؛ به ویژه طی حقایقی بعد از اعترافات بازداشت شدگان آشکار شد؛ به همین ترتیب سخنان و مواضع جعجع، دخالتش را تأیید میکند. به اعتقاد من در این دورهی زمانی، تمام احتمالات وجود دارد؛ احتیاط، لازم است و ترس از یک رویداد امنیتی که ممکن است صحنهی داخلی لبنان شاهد آن باشد. از سوی دیگر، امتناع همه نیروها از درگیری مجدد در جنگ داخلی وجود دارد؛ جنگی که از شهر به شهر و استان به استان تفاوتی نمیتوانست داشته باشد.
آیا به نظر شما مسئولان و سیاسیون لبنان، خطر آغاز این جنگ داخلی احتمالی را درک خواهند کرد؟
مسئولین لبنانی در بسیاری از جلسات و نشستهای خود در مورد خطر جنگ داخلی صحبت میکنند؛ و این مسئله را یادآور میشوند که هیچ کس چنین رخدادی را نمیخواهد. تلاشهای زیادی در این زمینه برای هشدار و ترس از هرگونه جنگ داخلی وجود دارد. سخنرانی اخیر سید حسن نصرالله که در این راستا بود، هشداری نسبت به خطر وقوع این جنگ بود که فقط به صهیونیستها و دشمنان لبنان خدمت خواهد کرد. هشدار نسبت به این مسئله که در اینجا شخصی به نام جعجع وجود دارد که با خون هموطنان و امنیت کشور خود بازی میکند. در نهایت اولین بازندهی این مسیر، جعجع و مسیحیانی خواهند بود که وی آنها را تحت حمایت دارد.
انتهای پیام/