گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری دانشجو؛ فاطمه قربانی؛ مرا به خیر تو امید نیست، شر مرسان! ، حکایت امروز برخی از سریالهای رسانه ملی را می توان در همین ضرب المثل خلاصه کرد. سریالهایی که با هدف معرفی قهرمانان معاصر کشور، بخش اعظمی از بودجه صداوسیما را به خود اختصاص میدهند اما در نهایت با مشکلات عدیده ای از سوی مخاطبان مورد کم اقبالی قرار میگیرند.
تا به امسال چندین سریال با هدف معرفی و شناسایی قهرمانان ایرانی معاصر پس از انقلاب ساخته شده اما درصد قابل توجهی از آنها عاقبتی شبیه یکدیگر داشتند و از سوی مخاطبان رد شدند. عوامل بسیاری همچون دست کم گرفتن موضوع، نواقص بسیار در بخش تحقیق و پژوهش سریالها، نگاه سیاست زده، اختصاص بودجه و فیلمنامه به کارگردانان خاص و یا کم تجربه و مهم تر از همه نگاه آماری مدیران برای پر کردن کنداکتور پخش از علل اصلی کاهش کیفیت سریالها و میزان استقبال مخاطبان شده است. این درحالی ایست که بارها پرداخت به زندگی قهرمانان ملی و بیان زیست شخصی و اجتماعی آنان برای عموم مردم از سوی مقامات عالی کشور مورد تاکید قرار گرفته اما هر دفعه با پخش سریالی ضعیف مخاطبان رسانه ملی بیش از پیش از دنبال کردن سریالهای این چنینی ناامید شده است.
با نگاهی خوشبینانه میتوان هدف عوامل ساخت سریال های انقلابی این روزهای رسانه ملی را معرفی بخش مهمی از رویدادهای تاریخی کشور دانست اما آنچه در نتیجه پخش این سریالهای ضعیف شاهد بوده ایم، شکست سخت و از دست دادن مخاطب با دفاع بد از انقلاب، رویدادها و شخصیتهای موثر آن بوده است.
برای مثال سریال «روزهای ابدی»، سریالی که قصد داشت بر پایه رویدادهای تاریخ معاصر یک سریال تمام عیار استراتژیک تلویزیون باشد و فعالیت جوانان انقلابی و نقش آنان را در اتفاقات اوایل انقلاب اسلامی نمایش دهد؛ پیش از پخش این سریال عوامل و مدیران فرهنگی به کرات از مراحل مختلف تحقیق و پژوهش برای نگارش دقیق فیلمنامه آن صحبت میکردند اما پس از پخش آنچه مشخص شد چیز دیگری بود. سریالی که در همان قسمت های ابتدایی با گافهای متعدد تاریخی همراه شد تا نشان دهد مدیران رسانه ملی نباید در ساخت سریالهای استراتژیک عجله کنند و شاید وقت آن رسیده که رویه ی نادرستشان در پر کردن آنتن با پرداخت به رویدادهای انقلاب و قهرمانان ملی آن هم به این شکل را به پایان برسانند.
مثال بارزتر از این دست قربانی کردن سوژه و موضوع ، مینی سریال «خط مقدم» است که در ۴ قسمت با هدف نشان دادن شخصیت شهید طهرانی مقدم ساخته و پخش شد. مینی سریالی که برای بیان ضعف های آن همین بس که سریال تقطیع شده یک فیلم بلند سینمایی است که قرار بوده به سی و هشتمین جشنواره فیلم فجر برسد اما این اتفاق نیفتاد و هیچ وقت هم اکران نشده تا در سکوت سنگین شبکه یک در زمانی نه چندان پر مخاطب روی آنتن برود. «خط مقدم» اولین سریال رسانه ملی در به تصویر کشیدن زندگی یک قهرمان معاصر نیست. پیش از این، سریال «صبح آخرین روز» براساس زندگی شهید مجید شهریاری از شبکه دو سیما پخش شد که مورد انتقادات جدی قرار گرفت. عدم توانایی ارائه درست و دقیق از چهره شهید شهریاری یکی از ضعفهای اساسی این سریال بود و حالا سریال «خط مقدم» که پیش از پخش نام کارگردان و شخصیت مورد بحثش سطح توقعات را بالا برده بود ، با نمایشی ضعیف و سطحی ذره امید و اعتماد باقی مانده مخاطب به تلویزیون را هم ناامید کرد.
انتخاب بازیگران ضعیف به خصوص بازیگر شخصیت شهید طهرانی مقدم، کارگردانی سطحی و به دور از ظرافتهای نمایشی، فیلمنامه ضعیف، ریتم کند و پراعوجاج سکانس ها باعث شد تا این مینی سریال هم در کنار سریالهای بی تاثیر و درحد رفع تکلیف رسانه ملی قرار بگیرد و بار دیگر شاهد نابودی سوژه و زمینه فکری مخاطب از یک شخصیت و قهرمان ملی باشیم.
اما مسئله اینجاست که تا چه زمانی میتوان مخاطب را به تماشای سریالی فاخر و مرتبط با رویداهای انقلاب اسلامی دعوت کرد و با نمایشی سطحی و ضعیف آنها را ناامید کرد و ذره ذره اعتمادشان را گرفت!
ادامه این رویکرد جز پس زدن مخاطب و میدان دادن به رغیب برای نمایش مغرضانه و تفسیر به رای رویدادهای انقلاب از زاویه دید خود چه تبعاتی را خواهد داشت؟! مدیران و مسئولین فرهنگی تا چه زمانی قرار است درحد رفع تکلیف، پر کردن آنتن و اجبار به پرداخت و پخش سریال هایی با این موضوعات پیش بروند و در نهایت محصول فرهنگی ناقص و بی تاثیری را به مخاطب عرضه کنند؟!