به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو به نقل از روابط عمومی کانون کارگردانان سینمای ایران، مراسم بزرگداشت محمدعلی نجفی به همت کانون کارگردانان سینمای ایران و با مشارکت موزه سینما و فیلمخانه ملی ایران دوشنبه ۲۹ آذر در سالن سینماتوگراف موزه سینما برگزار شد.
در ابتدای این مراسم که اجرای آن را علیرضا غفاری برعهده داشت، کلیپی از محمدعلی نجفی روی پرده رفت که در این کلیپ نجفی از شروع فعالیت خود و راهاندازی آیت فیلم و مسئولیتاش در معاونت امور سینمایی و ساخت سریال «سربداران» گفت.
در این مراسم عبدالله اسفندیاری برای خواندن نامه سیدمحمد بهشتی روی سن آمد و گفت: مفتخر هستم که در مراسم بزرگداشت اولین معلم خودم شرکت کردم. در نمایش «چون با ادب و تمیز باشی» که محمد علی نجفی کارگردانی میکرد بسیاری از سینماگران شناخته شده فعلی از جمله برادرم امیر اسفندیاری و محمد آلادپوش بازی میکردند. در تئاتر «سربداران» هم همین طور بود و مرحوم مهرزاد مینویی، شهسوار خجسته و … حضور داشتند.
وی با بیان اینکه سید محمد بهشتی به دلیل حضور در کلاس امکان شرکت در این مراسم را نیافت نامه این سینماگر را خواند. در این نامه بهشتی به تاریخچه دوستیاش با نجفی اشاره کرده و بخشی از خاطرات قبل از انقلابش با وی را مرور کرده بود. در بخشی از این نامه آمده بود: «در جوانی، همه ما رستم زندگیمان بودیم، رستمی که ماجراجویی میکند، مبارزه و فداکاری میکند، رستمی که تا دوران پیری میتوان به آن فخر فروخت.»
در بخش دیگری از این نامه بهشتی با اشاره به دوران پیش از انقلاب نوشته بود: «دوران سرگیجه آوری بود، درست مثل اینکه به خروسها که آوازشان حجت طلوع خورشید بود بگوییم با صدای زنگ ساعت بیدار شوند. برای ما که مبارزه را در فعالیتهای فرهنگی یافته بودیم شعر، فیلم و عکس مستمسکهایی برای ساختن جهانی روایی بود. جهانی که ما رستمش بودیم و مبارزات این رستم در آن جهان سخت ولی همیشه توام با پیروزی بود.»
در ادامه علیرضا رئیسیان با بیان اینکه این شانس را داشته است که اوایل دهه ۶۰ با سه تن از بزرگترین فیلمسازان پس از انقلاب همکاری کند، گفت: در «جادههای سرد» مسعود جعفری جوزانی، «آن سوی مه» منوچهر عسگری نسب و «گزارش یک قتل» ساخته محمدعلی نجفی به عنوان دستیار کارگردان حضور داشتم. چنین فرصتی کمتر برای کسی پیش بیاید به ویژه در آن دوران که همه وارد کره دیگری در سال ۵۷ میشدیم که ناشناخته بود اما در سینما یک مسئله مهم دیگر اتفاق افتاد و آن اینکه افرادی تحصیلکرده با منش با اصالت وارد چرخه سینما شدند و بر آن تاثیر شگرف گذاشتند.
وی افزود: در حوزه مدیریت میگویند که باید هر مدیری یا هنرمند باشد، یا هنرشناس یا علاقمند به هنر. مدیران آن دوران از جمله انوار، اسفندیاری، نجفی و دیگران حتماً یکی از این خصیصهها را داشتند که توانستند در این حوزه موثر باشند.
رئیسیان با اشاره به اقدامات مهمی که نجفی در دوران مدیریت خود انجام داده، تصریح کرد: یکی از اقدامات مهم وی سپردن امور به سینماگران بود. پس از آن مشغول ساخت «سربداران» که سریالی امروزی است، شد که حرفهای بسیاری در زمینه مذهب و مدرنیته دارد. جریان منقطع سینما و تلویزیون را دوباره متصل میکند آن هم با سریالی که هفتاد درصد بازیگران آن تازهکار هستند.
وی افزود: نجفی سیمای یک روشنفکر که یکی از وظایفش آگاهی دادن به جامعه است، را دارد. البته به گفته خودشان قرار نبود تلاشهای انقلابیشان اینگونه به ثمر بنشیند. قرار بود آزادی بیشتری در جامعه حاکم باشد اما به نظر میرسد حذف نیروهای اصیل در دستور کار مدیران قرار دارد و گویا نمیتوانند درک کنند اصالت داشتن در هنر با حمایت و پول ایجاد نمیشود.
سپس اصغر هاشمی صحبتهای خود را با این جمله که درباره ابعاد معماری و شهرسازی، مدیریتی، سینمایی و سیاسی نجفی دیگران حرف خواهند زد، آغاز کرد و گفت: میخواهم از زاویه یک دستیار کارگردان حرف بزنم. در «سربداران» نجفی فضایی را خلق کرده بود که در کنار کار، آموزش غیرمستقیم هم میدیدیم گفتمان با عوامل گروه و مشاوره با آنها باعث میشد فکر کنیم سهمی در تولید داریم که زیبا و سازنده بود.
وی ادامه داد: نجفی هر پلان را طراحی و چیدمان میکرد و در ادامه بازیگران با محتوایی که در هر پلان بیان میکردند، فرمی را میساختند که هر پلان گیرهای برای بیان اندیشه میشد. افتخار میکنم که جزء کوچکی از سربداران بودم و پس از آن احساس کردم دانشام چون دانههای تسبیح بهم متصل شد و حس کردم قدرت اداره یک گروه را دارم.
ابوالحسن داودی هم با ابراز تاسف از اینکه فرصت همکاری مشترک با نجفی را نداشته است، اظهار کرد: با این وجود نجفی نقشی اساسی در سرنوشت کاری من داشت. شروع کارم از سال ۵۲ بود و به عشق رسیدن به سینما کار خود را با نقدنویسی و ساخت برنامه تلویزیونی شروع کرده بودم. بخشی از برنامه تلویزیونی ما درباره پشت صحنه فیلمها بود و در اولین برنامه به پشت صحنه «سربداران» رفتیم و در آنجا طبق گفتههای اصغر هاشمی با کارگردانی که ساختارشکنی بنیان رفتاری او را تشکیل میداد، مواجه شدم. در ابتدای انقلاب فضای تلویزیون چندان باز نبود و زبان سختی را برای هنر انتخاب کرده بودند که ادامه راه را دشوار میکرد اما مهندس نجفی و بهشتی در جلساتی که با آنها داشتیم ترس و واهمه ما برای ساخت فیلم را از بین برد. وارد دنیای جدیدی شدیم که در آن امید به کار و بهتر شدن وجود داشت.
داودی با اشاره به تحولات سینمایی در دهههای اخیر یادآور شد: دهه ۶۰ که انقباض بسیاری با خود داشت در واقع دوران گشایشی برای سینما و شکلگیری فعالیتهای صنفی بود و در طول سالهای ابتدایی ۷۰ هم این نگرش کمی تقویت شد اما چطور این سالها به خفقان دهه سی و چهل تبدیل شد. جملهای هست که مارکس نقل کرده که تاریخ همیشه دوبار تکرار میشود یک بار تراژدی و یک بار کمدی و این برای ما اتفاق افتاده است.
وی افزود: حضور نجفی در اولین مدیریتهای سینمایی و طرز فکری که داشت باعث شد شاهد چهرهای از تفکر اسلامی منطق بر عقل و دیالوگ باشیم. در ادامه متوجه شدیم بهشتی هم در بسیاری از موارد همین فضا را دارد و همین باعث ورود ما به فضایی شد که از آن میترسیدیم.
این فیلمساز ضمن گله از محمد علی نجفی گفت: ما پس از چهل سال نه تنها برگشت داشتیم بلکه از وارد فضایی شدهایم که از فرط تراژیک بودن کمدی شده است مدیران فعلی به نظر میرسد به دنبال کشتن امید و ناامید کردن سینماگران هستند و گله من این است که چرا مهندس نجفی ما را به این باور نرساند که در مقابل ما قرار است چنین شرایطی رخ دهد که عامدانه هم هست.
وی در پایان خاطرنشان کرد: دو نفر برای من و مجموعهای که در سینما باعث فکر کردن من شد تاثیرگذار بودند محمدعلی نجفی و مرحوم سیف الله داد. امیدوارم سایهشان مستدام باشد و ایشان با مدیریت جذاب و حرفهایشان در کنارمان باشند.
فریدون جیرانی نیز با اشاره به پیوندهای تاریخی اش با محمد علی نجفی گفت: سال ۴۹ بود که رضا دانشور براساس کتاب «ابوذر خداپرست سوسیالیست» نمایشی نوشت که آن کتاب را دکتر شریعتی ترجمه کرده بود. این نمایش را آقای ارجمند با بازی ایرج ثقیلی در تماشاخانه رازی مشهد اجرا برده بود و تنها بازیگر اصلی نمایش هم ثقیلی بود اما عدهای به عنوان سیاه پوش در آن نمایش ایفای نقش میکردند. من و غلامرضا موسوی جزء این سیاهپوشان بودیم در نمایش بعدی ابوذر، عبدالله اسفندیاری سیاه پوش نمایش بود. سال ۵۱ این نمایش به کارگردانی نجفی در حسینیه ارشاد روی صحنه رفت. سال ۵۶ من خبرنگار روزنامه اطلاعات شدم و یکی از دوستان به من گفت من در فیلمی بازی میکنم که کارگردان آن نماز میخواند و بازیگر زن روسری دارد. برایش عجیب بود و این دومین بار بود که اسم نجفی را شنیدم.
وی ادامه داد: انقلاب شد و نجفی رییس قسمت اداره ترویج نمایش شد و من اولین خبرنگاری بودم که به وزارت ارشاد رفتم، یک روز پس از مصادره سینماهای شهر فرنگ و … من با انتقاد پیش وی رفتم که شما اینجا چه کار میکنید. با مردی مهربان مواجه شدم که برخوردی خوب با من داشت این مصاحبه خرداد ۵۷ چاپ شده است که آقای نجفی گفت دیگر در این اداره ممیزی وجود نخواهد داشت و تمام فیلمهای خوب در سینماهای مصادر شده نمایش داده خواهند شد. اما متاسفانه مصادره کنندگان ممانعت کردند و دو قطبیای ایجاد شد و نجفی در پایان مرداد ماه از آن اداره رفت.
این کارگردان تاکید کرد: «جنگ اطهر» شهریور ماه در سینما شهر قصه نمایش داده شد و در این فیلم معلم قصه نماز میخواند و عکس نیما یوشیج پشت او بود. نماز خواندن در فیلمها کار تازهای نبود اما در هیچ فیلمی فردی از طبقه متوسط نماز نخوانده بود. بعدها فهمیدم که نجفی و دوستان دیگری که همدیگر را در دانشگاه یافته بودند سعی بر آشتی دادن تفکر مدرن با تفکر دینی داشتند. سینمای مدرن ایران شکل نمیگرفت اگر نجفی، میرحسین موسوی، انوار و بهشتی از تفکر مدرنیته در مقابل سنت آن روزها حمایت نمیکردند. یکی از بانیان این سینما محمد علی نجفی است.
در ادامه این برنامه دو پرده از نسخه ترمیم شده فیلم «گزارش یک قتل» نمایش داده شد که پیش از نمایش آن محسن امیریوسفی توضیح داد: ضمن تشکر ویژه از فیلمخانه ملی ایران که زحمت نمایش تمام فیلمهای شب کارگردانان را برعهده دارند دو پرده از فیلم «گزارش یک قتل» مرمت شده است. ویژگی این مرمت نظارت محمد آلادپوش بر ترمیم این نسخه بوده است که در آن سالها برای مدیریت فیلمبرداری این فیلم از جشنواره فیلم فجر سیمرغ گرفتند. امیدوارم این شیوه برای تمام فیلمها اتفاق افتد.
کامران قدکچیان هم با بیان اینکه همه از تاریخ پس از «سربداران» و محاسن نجفی گفتند، اما او نکتهای دارد که باید در تاریخ سینما ثبت شود، گفت: در سالهای ابتدایی انقلاب که سینماها آتش زده و فضای رعب و وحشت حاکم بود. دادسرای انقلاب سینماگران را احضار میکرد و فکر میکردیم آیا سینمایی باقی خواهد ماند. در چنین شرایطی مدیری آمد و در ابتدا چندان اعتمادی به او نداشتیم. به پیشنهاد چند سینماگر از جمله داودنژاد به دیدارش رفتیم و طی دو جلسه فهمیدیم سینمادوست، باتجربه وعلاقمند به سینماگران و انسانی خاکی است. ایشان با تمام اصناف از واردکنندگان تا کارگردانان جلسه میگذاشتند که برای سینما چه کنند. در این دوره بود که نجفی فهمید برخی به دنبال سواستفاده و برخی از سرمایه گذاری واهمه دارند. او فهمید تنها کارگردانان کمک او خواهند کرد پس به دفتر ما میآمد و عاقبت آن ترازنامهای طراحی کردیم که نقشه راه نجفی شد. یک سال و نیم کمک کردیم و نقشهها در دفاتر امثال ما، فخیم زاده، الوند و داودنژاد و … کشیده میشد. شجاعت میخواهد که کسی به این شکل درباره سینما حرف بزند و پشتیبانی کند.
در ادامه از صالح نجفی دعوت شد تا درباره پدرش سخن بگوید و او با دستمایه قرار دادن جمله هگل که در صحبتهای داودی به آن اشاره شده بود، اظهار کرد: آنچه مدنظر مارکس که جمله هگل را ادامه داده، بوده و به اشتباه به کمدی معنا شده، فکاهی است. به طور مثال وقتی به دستاوردهای بزرگ اشاره میکنیم مثل سربداران که آن را به محمد علی نجفی منحصر میدانند در حالی که در واقع محصول یک برهه تاریخی و واقعه انقلاب است، نکتههایی وجود دارد. درست است که فرآیند ساخت سربداران مهمتر از نتیجه بوده و بعضی برای اولین بار در آن تجربه کسب کردهاند اما این سریال پر از صحنههای تئاتری است و در کنار نقاط قوت، ضعفهایی هم دارد.
فرزند محمد علی نجفی با تاکید بر اینکه بسیاری از چیزهایی که در زندگی دارد را مدیون پدرش است، تصریح کرد: او یک ویژگی مهم داشت و آن ایجاد امکان فهمیدن و آشنایی برای اطرافیان بود. من زودتر از پدرم ناامید شدم و در این سیستم که تکاپوی بسیاری برای ساخت آثار مبتذل وجود دارد شاید کار نکردن بهتر از تولید اثر است.
پس از پخش تیزر فیلم سینمایی «پرستار شب» منوچهر شاهسواری مدیرعامل خانه سینما روی سن آمد و با بیان اینکه جهان فکری صالح عزیز و امثال او نمیگذارد اثری فکاهی یا کمدی شود، اظهار کرد: کسی از ذهره فشارکی (همسر محمد علی نجفی) حرف نزد و نگفت چه کسی در میان تمام این حوادث ایستاده و مادری و همسری و پشتیبانی کرده است. سارا و آیت و خانواده نجفی نشان از تباری دارند که نشان از فرهنگ و ادبیات دارد و فارغ از قضاوتهای تاریخ دلنشین است.
وی افزود: مردی جذاب و پر انرژی که قول میدهم که اگر خدای الموت را هم میساخت صالح عزیز اینجا میآمد و از واژه فکاهی و … استفاده نمیکرد هرچند از فیلسوفی چون او بعید نیست این بار از واژههای دیگری برای نقد استفاده کند. من از رفاقت با نجفی جز آرامش حس نکردم. ما ایهام و ابهام و… برای نمایان کردن حقیقت ایجاد میکنیم اما با وجود این ابهام و ایهامها برای بیان حقیقت کسانی سعی در پوشاندن آن دارند. کسی نمیتواند حقیقت فرهنگ و هنر ایران را برای مدت طولانی بپوشاند. حقیقتی که از آن سخن میگویم از تبار میآید و من شرمنده شما و تبار شما در مقابل جماعتی هستم که میخواهند حقیقت را پنهان کنند.
در پایان این مراسم از محمد علی نجفی گفت: من حرفهای بسیاری برای گفتن دارم اما تحملش را ندارم چون با این سخنها یک بار دیگر باید خودم را بشناسم. سپاس از همه برای این مراسم و تنها یک خاطره برای حسن ختام تعریف میکنم.
وی افزود: فروردین ۵۸ مسئول امور سینمایی شدم و میدانستم قرار است سینما ماندگار شود و باید تلاش میکردم. فراز و نشیبهای بسیاری وجود داشت. یک اتفاق افتاد و آن این بود که کسی که سالها درگیر سینما بود و ارباب رجوع من بود و البته فامیلی دوری با مهندس بازرگان داشت باوجود تفاوت فکری مراوداتی با من داشت. روزی گفت میخواهم شخصیت دیگری را با تو آشنا کنم. شخصیتی که بسیار تحت تاثیرش بود یعنی انوار را به من معرفی کرد. مدتی بعد احساس کردم که محمد علی نجفی ای که میشناختم نیستم و به همین دلیل استعفا دادم. با مرحوم شهید بهشتی ملاقاتی در قوه قضاییه داشتم و پس از چندبار پذیرفته نشدن استعفایم به همسرم گفتم اگر بمانم با یک مجنون رو به رو میشوی و او هرچند پا به ماه بود، پذیرفت که من به لندن بروم. پس از برگشت تا یکسال حتی به بهارستان هم نرفتم. سراغ ساخت سربداران رفتم و در یکی از سکانسها دکتر کمال خرازی که مسوول تبلیغات جنگ بود به پشت صحنه آمد و گفت تو تنها کسی هستی از بچههای قبل از انقلاب که کار خودت را انجام میدهی.
وی در پایان خاطرنشان کرد: سینما باعث شد کسی که راهش را گم کرده بود پیدا کند. دو نوع حرکت جمعی وجود دارد که در عین جمعی بودن فردیت خود را درمییابید. نماز جماعت که فردیت را در جمع همچنان دارید و دیگری سالن سینما که همه یک فیلم را تماشا میکنند اما هرکس فیلم خودش را میبیند. سینما مولود مدرنیته و معجزه قرن بیستم است.
در پایان این مراسم هدیه ریاست سازمان سینمایی و موزه سینما توسط سید صادق موسوی مدیرکل دفتر امور جشنوارهها و همکاریهای بین الملل سازمان سینمایی به محمد علی نجفی اهدا شد.
اعضای شورای مرکزی کانون کارگردانان سینمای ایران هم لوح و هدیه خود را به این کارگردان اهدا کردند و مهندس مهدوی از دوستان نجفی هم هدیهای را به این فیلمساز اهدا کرد.
حسن فتحی، علی روئین تن، مهرداد خوشبخت، وحید موسائیان، محمدرضا عرب، قدرت الله صلح میرزایی، فریدون جیرانی، پژمان مظاهریپور، منیر قیدی، حبیب اسماعیلی، احمد امینی، بهمن کامیار، نادر مقدس، کامران ملکی، لادن طاهری و سهیل رحیمی از جمله میهمانان حاضر در این مراسم بودند.