گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری دانشجو- فاطمه قربانی رضوان؛ «بیرو»؛ در ژانر زندگینامه با پرداخت به ابعاد زندگی شخصی و ورزشی قهرمان ملی فوتبال، علیرضا بیرانوند در اولین روز از چهلمین جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمد. علیرضا بیرانوند پس از درخشش در جام جهانی و مهار پنالتی رونالدو بیش از پیش میان مردم ایران شناخته و محبوب شد. او با شرکت در برنامههای متعدد تلویزیونی از رنجی که برای رسیدن به جایگاه کنونی اش متحمل شده بسیار گفته و کمتر ایرانی را میتوان پیدا کرد که از داستان تلاش های این بازیکن ملی خبر نداشته باشد. همین موضوع توقعها را از فیلم سینمایی «بیرو» بیشتر کرد؛ مخاطبی که انتظار داشت روایتی دراماتیک و جذاب را شاهد باشد تا با هر سکانس آن زاویه جدیدی از زندگی قهرمان ملی را کشف یا تحت تاثیر داستان زندگی او قرار بگیرد. اما «بیرو» را نمیتوان در این زمینه موفق دانست.
برای مخاطبی که از زبان خود علیرضا بیرانوند داستان زندگیاش را شنیده و تحتتاثیر قرار گرفته، دیدن سکانس هایی که با زور موسیقی، دیالوگ های شعاری، بازی ضعیف نابازیگران و شخصیتهای ناپخته که در تلاش برای ایجاد ترحم و تاثیرگذاری است قابل قبول نیست. «بیرو» را میتوان یک فیلم بلند 105 دقیقهای متشکل از تعداد زیادی خورده روایت دانست که با بازی هایی نه چندان قوی هر لحظه آنچه را که مخاطب به آن یقین دارد را برایش بازگو میکند. مرتضی علی عباس میرزایی کارگردان، نویسنده و تدوینگر فیلم در تلاش برای وفاداری به اصل داستان زندگی این بازیکن از کنار گذاشت بسیاری از خورده روایتها که قابلیت حذف و عدم پرداخت داشتند نگذشته و همین موضوع ریتم فیلم را کند و کش دار کرده است. پرداخت به همین خورده روایت ها در بسیاری از دقایق فیلم مخاطب را دچار سرگردانی و طرح پرسش می کند. به طور مثال در یک سوم پایانی فیلم شخصیت اصلی به دنبال پیدا کردن باشگاه فوتبال برای بستن قرار داد است. همین روند آن هم در یک سوم پایانی فیلم نه تنها برای مخاطب جذابیت و کشش نداشت بلکه به شدت ریتم فیلم را کند کرده بود.
خاصیت مهم فیلمها در ژانر زندگی نامه در درجه اول افزایش تاثیر و ایجاد شور و هیجان و محبت دوچندان بعد از تماشای فیلم به شخصیت مورد بحث است. اما پس از تماشای «بیرو» نمی توان انتظار داشت که این تاثیرگذاری در ذهن مخاطب ایجاد شده باشد. این درحالی ایست که اگر خود شخصیت بیرانوند دوساعت از داستان زندگیاش را به تنها بازگو میکرد کشش و جذابیت بیشتری برای همراهی مخاطب داشت.
عدم تلاش نویسنده برای شعاری نشدن دیالوگها به وضوح در «بیرو» مشخص است؛ همین دیالوگهای شعاری و تکرار مدام و بی وقفهای آن از زبان بیشتر کاراکترها برای مخاطبی که از پیچ و خم تلاش های بیرانوند مطلع هستند آزار دهنده به نظر می رسد. استفاده از نابازیگران این مسئله را هم کمی بغرنج تر می کند.
مرتضیعلی عباسمیرزایی در نشست خبری این فیلم اظهار کرد که دغدغه اصلی گروه فیلمساز «بیرو» مسئولیت اجتماعی بوده که برعهده دارند اما نکته اینجاست که انتخاب شخصیت علیرضا بیرانوند که هنوز هم میتواند بیش از پیش بدرخشد و در آینده برای صحبت از او و زندگی اش داستانهای پرکشش تری وجود داشته باشد در این بازه زمانی درست بوده؟! البته حسن نیت تیم فیلمساز به این شخصیت ملی برای همه آشکار است اما گاهی عدم تولید زندگی نامه یک شخصیت بزرگ از ساخت یک درام کم کشش و بی جان بهتر است. در پایان میتوان بیرو را اثری مناسب قشر نوجوان دانست تا بپذیرند که میتوانند در مقابل جبر روزگار با ناخوشیها دست و پنجه نرم کنند و به دور از حاشیهها برای رسیدن به هدف گام بردارند.