گروه دین و اندیشه «خبرگزاری دانشجو» - ساجده مقدمی؛ به زعم نوگرایان مسیحی، وحی، ارسال پیام الهی به بشر و دریافت یک سلسله حقایق از درگاه ربوبی نیست، بلکه مکشوف شدن خود خداوند در زندگی بشر و ورود او در تجربه بشری است.
به گفته برخی دیگر، اساساً وحی از مقوله گفتار نیست، بلکه از نوع حادثه و فعل و انکشاف خداوند یا فعل خداوند و یک تجربه دینی است؛ در این نگاه نه کتاب مقدس، کلام خداست، و نه با رفتن عیسی علیه السلام و رسولان، وحی به پایان میرسد، بلکه حاصل تجربیات دینی نویسندگان آن است.
بنابراین خدا ممکن است خود را به هر کسی نشان دهد و هر کسی میتواند حاصل مکاشفه خود را به عنوان وحی بنویسد و دریافت وحی، دارای ضابطه خاصی نیست.
جیمز: تجربه دینی تاثیر و احساسی است که در عالم تنهایی رخ میدهد
به نظر میرسد فهم مسیحیت از وحی، چه در دیدگاه زبانی و چه در نظریه غیر زبانی چیزی فراتر از خطورات درونی و الهامگیری و مکاشفه نیست؛ بلکه به گفته «جیمز»، تجربه دینی، تاثیر و احساس رویدادی است که در عالم تنهایی رخ میدهد و انسان را با آنچه آن را امر خدایی مینامد، پیوند میدهد؛ از این رو، فرقی نمیکند که چنین احساسی در اثر شنیدن یک کلمه، دیدن منظرهای جالب و در اثر یک رویا تحقق یابد و یا آن که در اثر مستی و نعشه مشروبات الکلی!
او اگر چه نمیخواهد الهامات عرفا و انبیا را از نوع تصورات و تخیلات معتادان و الکل ها بداند، ولی گنجاندن وحی در حالت روانی و احساس که یک طرف آن میتواند همان تصورات و تخیلات استفاده کنندگان از دارو و الکل باشد، استخفاف مرتبه وحی و نشاندهنده عدم شناخت آن است.
تجربه دینی امری درونی و شخصی
در این دیدگاه، تجربه دینی امری درونی و شخصی است و در حصول ایمان، استدلال و عقل راه ندارد، بنابراین هر کسی باید به دریافتهای درونی خود اتکا کند. آیا این مطلب بدان معنی نیست که نمیتوان به دریافتهای اشخاص دیگر به عنوان فرستاده خدا اعتماد کرد؟ علاوه بر فرض نادیده گرفتن این تضاد و پذیرش وحی به عنوان تجربه دینی، شخص دیگری که مدعی است خداوند او را فرستاده، چگونه میتوان ادعای این مدعیِ پیامبری را پذیرفت؟
درحالی که اولا، امکان تجربه دینی برای همه وجود ندارد ثانیا، تجارب شخصی هر کسی برای خودش سندیت دارد و ثالثا، بر اساس راهحل ارائه شده این گروه، تشخیص تجربههای راستین را فقط میتوان در درون همان دینی که صاحب تجربه، پیرو آن است، سنجید. پس ادعاد صاحبان شریعت و پیامبرانی که دین جدیدی آورده اند، چگونه است؟ آیا این به معنای بستن راه جستوجو از حقیقت در بین ادیان مختلف نیست؟ یا آن که اینان براساس پلورالیسم دینی، همه ادیان را حق میدانند و ادعای هر یک از صاحبان تجربه دینی و موسسان مذهبی برای پیروان آنها حقیقت محض است؟!
وحی از نوع مکاشفه و الهام است نه از نوع الفاظ
در نظر اینان پیامبران، تجربه دینی خود را برای مردم بیان میکنند و از آنجا که ویژگی اصلی تجربه دینی، توصیف ناپذیری است و اساسا از جنس الفاظ نیست، یعنی وحی از نوع مکاشفه و الهام است نه از نوع الفاظ. صاحبان تجربه و دریافتکنندگان الهام دریافتها و تجربیات خویش را به حسب ویژگیهای فردی خود تقریر و تالیف میکنند. به همین جهت در کتاب مقدس اختلاف و تضاد دیده میشود.
از این روست که «شلایر ماخر»، نظریه هرمنوتیک خود را برای فهم متون دینی بلکه هر متن دیگری مبتنی بر دو محور میداند.
الف) آگاهی از فرهنگ و شرایط حاکم بر مولف به هنگام نگارش کتاب و دستور زبان.
ب) آگاهی از ذهنیت خاص مولف و همدلی با او.
پیامبران الهی، حقایق را از عالم بالا دریافت کردهاند و ارتباطی به فرهنگ آنان ندارد
این تفسیر از وحی درباره قرآن کریم صادق نیست و به رغم تلاش برخی از روشنفکران مسلمان که تلاش میکنند به تبع این نظریه وحی محمدی(ص) را نیز از نوع الهام و تجربه دینی به همان معنی که ذکر شد جلوه دهند، وحی بر پیامبر اسلام(ص) را نمیتوان با این نظریه تطبیق نمود؛ زیرا پیامبر اسلام (ص) الفاظ وحی را از فرشته دریافت کرد نه آن که مفاهیم را گرفته و خود در قالب الفاظ بریزد؛ و اساسا «پیامبران الهی، یک رشته حقایق را از جهان بالا دریافته کردهاند که ارتباطی به محیط خود آنها و فرهنگ حاکم بر آنان ندارد».
وحیانی بودن الفاظ و کلمات قرآنی
سیوطی در الاتقان در کیفیت نزول قرآن سه قول نقل میکند:
نخست آن که لفظ و معنی هر دو نازل شده و جبرئیل آنها را از لوح محفوظ گرفته و بر پیامبر فرو فرستاده است. دوم این که جبرئیل معانی خاصی را به پیامبر منتقل کرده و آن حضرت آنها را گرفته و به عربی درآورده است. سوم آن که معانی بر جبرئیل القا شده و او آنها را در قالب الفاظ در آورده و بر پیامبر نازل کرده است.
وحی نزول الفاظ و معانی از جانب پروردگار است
سیوطی خود وحی قرآن را نزول الفاظ و معانی هر دو از نزد پروردگار متعال میداند و القای معانی بدون الفاظ را درباره سنت نبوی صادق نمیانگارد، این قول که هم الفاظ قرآن و هم معنای آن از پیشگاه پروردگار است، سخنی حق است که عمده مسلمانان آن را پذیرفتهاند و آیات قرآنی بر آن دلالت دارد.
البته در قرآن، وحی به معنای مختلف آمده است، ولی مراد از وحی تشریعی و وحیای که قرآن به آن نازل شد، این است که خداوند، کلماتی را بر جبرئیل القا کرده و او آن الفاظ رابر پیامبر خوانده است. با آن که مسلمانان، فرقههای مختلفی دارند در این معنی که جملات و ترکیب قرآنی از خداوند متعال است، توافق دارند.
علاوه بر آن، آیات زیادی از قرآن کریم بر این مطلب دلالت دارد که از آن جمله میتوان به این آیات اشاره کرد:
1.«فاذا قرأت القرآن فاستعذ بالله من الشیطان الرجیم»
پس آنگاه که قرآن بخوانى از شیطان مطرود به خدا پناه بر (98نحل)
2.«و اذا قرأت القرآن جعلنا بینک و بین الذین لایومنون بلآخره حجاباً مستوراً»
و چون قرآن بخوانى، میان تو و کسانى که به آخرت ایمان نمىآورند حجابى نامرئى قرار مىدهیم (45 اسرا)
3.«و قرآناً فرقناه لتقرأه علی الناس علی مکث و نزُلناه تنزیلاً»
و قرآنى که بخش بخش بر تو نازل کردیم تا آن را بر مردم آرام آرام بخوانى و آن را به تدریج نازل کردیم (106اسرا)
منابع:
1. کتاب سیطره جنس، محبوبه پاک نیا و مرتضی مردیها، نشر نی، 1388
2. کتاب تجربه دینی، روانشاد عباس یزدانی، انجمن معارف اسلامی ایران
3. پیشینهها و رویکردها در بحث تجربه دینی، علی ربانی گلپایگانی، مجله تخصصی کلام اسلامی، سال18، مسلسل71.
4. تجربه دینی اسلامی، لنگهاوزن، مسعود آذربایجانی و محسن جوادی، مجله حوزه و دانشگاه، سال دهم، شماره 38، بهار1383.
5. وحی و تجربه دینی از منظر قرآن و اندیشمندان، علی باقری، مجله تخصصی دانشگاه علوم اسلامی رضوی.
6. اسباب و زمینههای طرح نظریه تجربه دینی در الهیات مسیحی، علی ربانی گلپایگانی، مجله تخصصی کلام اسلامی، سال19، مسلسل73.
7. دین و تجربه، هادى صادقى، فصلنامه نقد و نظر، 1379، شماره 23 و 24، تابستان و پاییز.