گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری دانشجو- احمدرضا انصاری؛ این روزها که همه جا زمزمه حال و روز ناخوش رسانه ملی پیچیده و عده کثیری، از ضرورت تغییراتی اساسی در سازمان صداوسیما سخن میگویند، ندای مخالفی نیز از سوی پرچمداران سابق این رسانه به گوش میرسد. ندایی که بیش از هر چیز، رنگ و بوی «کارنامه سازی» میدهد.
از خودستاییهایشان پیداست که معتقدند مشک آن است که عطار بگوید! این اعتقادشان البته یک روز و دو روز نیست که سر و کلهاش پیدا شده و چندین سال است که علیعسکری و سازمان تحت مدیریتش، بدان پایبند بودهاند.همچون زمانی که خود علیعسکری در مصاحبههایش از مرجعیتی سخن میراند که در عمل دیده نمیشد یا آنگاه که آمار و ارقام مرکز تحقیقات صداوسیما سعی بر توصیفی خیالپردازانه از محتوای سیما داشتند.
در مراسم تکریم و معارفه رئیس جدید، علیعسکری امانت پنج ساله را به جبلی سپرد و گفت:«بابت تقصیرات و قصورهای ناخواستهای که در مدت مسئولیتم رخ داده از ملت عذرخواهی میکنم.» ناخواسته خواندن این تقصیرات، هر چند توجیه خوبی نیست، اما وقوف رئیس سابق به قصورات پیشآمده را برای نخستین بار به مخاطبان ثابت میکند اما با این حال، عطار قصه ما که در بند اول بدان اشاره شد، در این لحظات پایانی هم نقش آفرینی کرده است.
«گزارشی بیش از 600 صفحهای درباره عملکرد رسانه ملی در پنج سال اخیر تدوین و منتشر شده است.» عبدالعلی علیعسکری، با این جمله، اشاره کرد به گزارش عملکرد دوره ریاست خود بر صداوسیما تحت عنوان: «حماسه رسانه». گزارشی که با خواندن آن، نه تنها به آنچه در این پنج سال از رادیو و تلویزیون شنیده و دیدهایم، شک میکنیم؛ بلکه ممکن است درباره صداقت و مسئولیت پذیری و انصاف نویسندگان این گزارش بیش از 600 صفحهای، دچار تردید شویم.
گزارش عملکردی که دیر آمد و زود رفت
زودتر از اینها انتظار گزارشی تفصیلی همچون «حماسه رسانه» را میکشیدیم اما چنین گزارشی، آنقدر نیامد که علیعسکری رفتنی شد. «حماسه رسانه» درست زمانی آمد که دیگر برای مطالبه از علیعسکری دیر بود؛ زمانیکه دیگر خرده گرفتن از علیعسکری، دردی را از رسانه ملی دوا نمیکرد. انتشار گزارش تفصیلی بطور سالانه شاید حال امروز صداوسیما را بهتر میکرد. شاید سبب میشد مرجعیت صداوسیما کمتر صدمه ببیند. شاید کاری میکرد تا نام «حماسه» برای این گزارش برازندهتر باشد و با شنیدنش، به یاد عکس معروف شوالیه علیعسکری روی جلد ویژه نامه صداوسیما نیفتیم. اصلا شاید علیعسکری ابقا میشد یا حتی اگر نمیشد، مسیری هموارتر پیش پای جبلی میگذاشت و هزاران شاید دیگر... .
همه این شایدها را که کنار بگذاریم، برای این بازه طولانی گزارش و انتشار دیرهنگام آن، به دلیل واحدی میرسیم: فرار از پاسخگويي! عليعسكري با انتشار تنها يك گزارش عملكرد و آن هم در پايان دوره، ثابت كرد كه خيلي خوب اين كار را بلد است!
معضلات دیروز، همان معضلات امروز!
«افول مرجعیت رسانهای رسانه ملی»، «واگذاری عرصه به رسانههای اینترنتی و شبکههای اجتماعی» و «منفعل بودن رسانه ملی در زمینههای اصلی کنش رسانهای تعریف شدهاش»؛ با خواندن این موارد احتمالا به یاد مشکلات رسانه ملی در سالهای اخیر میافتید ولی اگر به گزارش عملکرد «حماسه رسانه» سری بزنید، آنها را در ستون معضلات صداوسیما در آغاز دوران علیعسکری مییابید. معضلاتی که گزارشگر مدعی شده برای آنها راهبردهای کارآمدی اتخاذ شده تا اوضاع را سامان بخشد. حتی با فرض صحت این ادعا و مبتلا بودن صداوسیما به این معضلات در آن زمان، به این نکته میرسیم که پنج سال سپری شده و صداوسیما همچنان با همان معضلات، چه بسا حادتر از قبل، دست و پنجه نرم میکند. یعنی با وجود آن راهبردهای کارآمد، بعد از پنج سال، هنوز آش همان آش است و کاسه همان کاسه!
بازپخش آثار دورههای قبل، دستاورد دوره علیعسکری!
طرفداران آثار نوستالژی همواره استقبال بالایی از آثار دهههای گذشته را رقم زدهاند و خاطره بازی با این فیلم و سریالها شاید تا سالیان سال نیز مورد پسند مخاطبانشان باشد؛ اما نباید در لابلای این بازپخشها، ضرورت «تولید» گم بشود. رسانه پویا، رسانهای مولد است؛ نه صرفا پخش کننده! نقش صنعت سریال سازی در پیشبرد کارکردهای فرهنگی صداوسیما، نقشی بیبدیل است.
اما در گزارش بیش از 600 صفحهای که رئیس سابق صداوسیما آن را معرف عملکرد پنج ساله خود میداند، علیعسکری از روی دست روسای پیش از خود تقلب کرده تا برگه را سفید تحویل ندهد! بعنوان مثال، در خصوص ترویج ازدواج در آثار نمایشی، از «پاییز صحرا»ی دهه شصتی گرفته تا «دردسر والدین» و «کمربندها را ببندیم» و «مسافران» دهه هشتادی، همگی سندشان به نام عبدالعلی خورده است.
مهملبافی در راستای کارنامه سازی
اجازه دهید حالا که از ترویج ازدواج سخن به میان آوردیم، با همان فرمان جلو برویم. حتی اگر از سریال «میوه ممنوعه»، تنها آهنگ تیتراژ پایانیاش را شنیده باشیم، میدانیم که این سریال درباره عشق پیری و هوی و هوس است و ارتباطی با ترویج ازدواج ندارد؛ اما به ادعای «حماسه رسانه»، رسانه ملی آن را با هدف ترویج ازدواج بازپخش کرده است. مانند آنکه سر کلاس، شیمی درس بدهی و از دانشجو بخواهی فیزیک یاد بگیرد! البته ذکر یک نکته فراموش نشود؛ از رسانهای که فیلم سینمایی «شبی که ماه کامل شد» را هم به قصد ترویج ازدواج پخش میکند، هیچ چیز بعید نیست!
کم و کیف، منهای کیف
مینویسیم کیفیت؛ اما شما بخوانید تاثیرگذاری و اثربخشی. کیفیت سالهاست میدان رسانه ملی را به نفع کمیت خالی کرده است. وقتی اولویتت کمیت باشد، در دفتر املایت واژگان را درشت مینویسی تا دفترت زودتر «پر» شود.
«حماسه رسانه»، دفتر املای علیعسکری است. ذیل ترویج هر موضوعی، دوغ و دوشاب ردیف شده تا گزارش عملکرد، فقط «پر» شود. به همین خاطر، برای نهادینهسازی یک فرهنگ، یک قسمت برنامه هم کفایت میکند و پانزدهمین قسمت از فصل دوم برنامه «دفترچه خاطرات»، اقدامی در جهت تبیین چرایی حجاب و نهادینه سازی آن محسوب میشود.
کیفیت که کنار رفت، اندک اندک خلاقیت هم کنار میرود. با کنار رفتن خلاقیت، کارها دیگر کار نیست؛ تکالیفی است که باید رفع شود. آنگاه است که برنامه سازیها دستوری میشود.
لالاییهای گوشنوازرسانهای که خوابش نمیبرد!
صداوسیما در این سالها همواره منادی ارزش و اهمیت پاسداشت زبان فارسی بوده است. منتها یک منادی بیعمل! علیرغم اقدامات فرهنگی صداوسیما و تاکیدش بر پاسداشت زبان فارسی، واژگان غیرفارسی همچنان جا خوش کردهاند بر سیما و صدای این رسانه! بعید است مخاطب صداوسیما باشیم و تاکنون، «اوکی» گفتنهای یک خط در میان مجریانش را نشنیده باشیم. این بارزترین مثال برای رفتارهای دوگانه صداوسیما در رابطه با زبان فارسی است.
این البته تنها مصداق منادی بیعمل بودن صداوسیما در این سالها نیست؛ طبق گزارش «حماسه رسانه»، صداوسیما از شهریور 97 و در پی ابلاغ قانون منع بکارگیری بازنشستگان، تبلیغ جوانگرایی و اعتماد به جوانان را در دستور کار قرار داده است و این در حالی است که در پایان دوره علیعسکری هم بازنشستگان زیادی از درون ساختمان شیشهای برای او دست خداحافظی تکان میدادند.
ترویج زبان و ادبیات فارسی و تبلیغ جوانگرایی اما بدون عمل ممکن نبود و صداوسیما تبلیغ و ترویج اموری را دستاورد خود میداند که کمیت خودش در آنها لنگ میزده است!
مزیت پنداری یک پروژه شکست خورده!
شکل و شمایل جدید دنیای مجازی و گسترش شبکههای اجتماعی، چارهای برای رسانهها نگذاشته به جز حضور موثر در فضای مجازی. صداوسیما هم بارها در این عرصه بخت خود را از طرق مختلف آزموده است. یکی از آن طرق، مالکیت یک پیامرسان بومی به نام «سروش» بود. پیامرسانی که تنها چهار سال و اندی از آن صداوسیما بود و برآورده نکردن خواستههای صداوسیما سبب شد در بهار 99، به مزایده گذاشته شود.
اما طمع پر و پیمان بودن کارنامه، از سر این پروژه شکست خورده هم دست برنداشته و صداوسیما در «حماسه رسانه» مدعی میشود که در جهت توسعه و تقویت این پیامرسان، گامهای مهمی برداشته و آن را دارای 20 میلیون کاربر یکتا معرفی میکند!
وارونه نمایی به سبک «حماسه رسانه»
همگان نحوه اطلاع رسانی ضعیف و دیرهنگام صداوسیما درباره ترور شهید محسن فخریزاده را به یاد دارند؛ اما بگذارید ببینیم صداوسیما این اهمال رسانهای خود را چگونه روایت میکند:«ساعت 17:30 هفتم آذر، روز وقوع ترور، شبکه خبر برای اولین بار، به نقل از منابع خبری، ترور دانشمندی ایرانی را زیرنویس کرد. به مرور اخبار زیرنویس تکمیلتر شد و به نقل از وزارت دفاع، هویت شهید هستهای و سمت او در زیرنویس ذکر گردید.»
گزارشگر «حماسه رسانه»، احتمالا معنای یکی از دو عبارت"برای اولین بار" و "به نقل از منابع خبری" را نمیدانسته است. چون زمانیکه منابع خبری دیگر، خبری را منتشر میکنند و رسانهای دیگر، آن خبر را از آنها نقل میکند، رسانه نقل کننده نمیتواند اولین باشد. یک پارادوکس کاملا آشکار! پارادوکسی که گزارشگر، چشم به روی آن بسته است؛ حالا یا عمدا و به قصد وارونه نمایی، یا سهوا و بدون غرض.
جالب آنجاست که گزارشگر «حماسه رسانه»، چند خط پایینتر، ادعای خود مبنی بر اولین بودن صداوسیما در اطلاع رسانی این خبر را نقض میکند و مینویسد: «در اعلام خبر ترور شهید محسن فخریزاده، تاخیری پیش آمد و موجب شد برخی خبرگزاریها، سایتها و رسانههای فارسی زبان، کمی زودتر از صداوسیما خبر ترور را منتشر کنند.» یعنی نقض یک ادعای متناقض!
افزون بر آن، این گزارش عملکرد، از رویکرد صداوسیما در ماجرای گرانی بنزین در آبانماه 98 به جرات دفاع میکند و راهبرد رسانه ملی را در قبال این رویداد، زمینهسازی افکار عمومی جامعه میداند. باورش آسان است؛ البته پیش از آن باید سرمان را زیر برف کنیم!
سرهای زیر برف یا کارنامهسازی آگاهانه و هوشمندانه؟ مسئله این است. مسئله این است که اکنون دیگر تنها بهرهای که میتوان از گذشته برد، عبرت گرفتن است. گزارش 624 صفحهای «حماسه رسانه» هر چند مملو از مهملبافی و دروغپردازی است، اما خالی از نکات کارآمد برای آینده رسانه ملی نیست. شاید اولین و مهمترین نکته، حرکت از سوی «کارنامه سازی» به سوی «حماسه سازی» باشد!