به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، «جواد خواجوی» جوانی است که برای اولینبار در سال 97 با ویدیویی که درمورد جامجهانی در صفحه شخصیاش در اینستاگرام گذاشته بود شناخته شد، ویدیویی دوبلهشده به زبان مشهدی با محتوایی طنز. این ویدیو بهدفعات میان مردم پخش شد و ناگهان همه با صفحه اینستاگرامی جوانی خوشذوق روبهرو شدند که روی ویدیوهای جدی، دیالوگهای طنز به لهجه مشهدی میگذاشت. او، اما با حضور در سریالهای «سرباز» و «نوروز رنگی» و البته بازیگری در تئاتر نشان داد که توقعش بیشتر از فضای مجازی است. این بازیگر این روزها در نمایش «آدیداس» نقش مردی میانسال و تنها را بازی میکند. به بهانه حضور این بازیگر در نمایش «آدیداس» با او به گفتگو نشستهایم و جواد خواجوی از بیاهمیت شدن دنیای مجازی و اهمیت سینما و تئاتر در زندگیاش به «صبحنو» چنین میگوید:
اکثر اعضای گروه این نمایش از دوستان قدیمیام هستند که با هم در مشهد کار میکردیم. بعضی از آنها در نمایشهایی که در مشهد کارگردانی کرده بودم بازی میکردند و بیش از 10 سال است که با آنها رفاقت دارم. در این روزهای شلوغ کاری و با توجه به حساسیتی که در انتخاب کار دارم، سریع و با اشتیاق بازی در این نمایش را قبول کردم؛ زیرا آرزوی من و دوستانم این بود که روزی در تهران اجرا داشته باشیم. شرایط طوری بود که با حضورم میتوانستم به بهتر اجرا رفتن این نمایش کمک کنم و الان لذتش را میبرم.
در اجراهای مشهد حضور نداشتم. این نمایش چندین دوره در مشهد اجرا روی صحنه رفته بود و حدود 120 اجرا داشت. چند روز قبل از اجرای تهران با من برای حضور در نقش دایی صحبت شد، چند جلسه تمرین کردم و سعی کردم خودم را به دیگر بازیگرها برسانم. در این راه از بچههای گروه کمک گرفتم تا بتوانم بیشتر به این نقش نزدیک شوم.
چالش جدیای برایم نداشت. گریم و لباس کاری میکند که تماشاگر نقش را باور کند، اما حساسیت من روی موضوع دیگری بود. برایم مهم بود مخاطب آنچه قبلا از من دیده، در ذهنش تداعی نشود. سعی کردم کاراکتری که میسازم یادآور کاراکترهای قبلی نباشد. این نقش کمی جدیتر است، شخصیتی درونیتر دارد و تنهاست. دو، سه روز طول کشید تا من نمایشنامه را حفظ شدم، چند جلسه با هم تمرین کردیم، کار بازبینی شد و الان نیز هر شب اجرا میرود. برای من، اما هر شب اجرا هنوز تمرین محسوب میشود. هر روز سعی میکنم اتفاقات تازهتری را اتود کنم و با دستی پر از تجربه، هر اجرا را به اتمام برسانم.
به لطف خدا، تا این لحظه هر شب اجراهایمان با استقبال زیادی روبهرو شده و سالن پر از تماشاگر است. برایم مهم است که وقتی مخاطب از سالن بیرون میرود حالش خوب باشد. من در زمینه دیگری توانستم توجهها را به خودم جلب کنم، فعالیتهایم در صفحه اینستاگرام خیلی یکباره و برنامهریزی نشده بود، اما علاقه و آرزویم همیشه تئاتر بوده و دوست داشتم در این زمینه کار کنم. برایم مهم است مخاطب راضی سالن را ترک کند. حسی که تا امروز به من منتقل شده رضایت مخاطب است، امیدوارم تا پایان اجراها هم این حس وجود داشته باشد.
امسال در هیچ سریال نوروزی حضور ندارم. سریال «نوروز رنگی» تنها همان یک فصل بود و بعد از آن نیز به ما پیشنهادی نشد.
این سریال شدیدا مورد استقبال قرار گرفت و این اتفاق بسیار شیرینی هم برای تلویزیون و هم برای تیم ما بود، تیمی کاملا جدید که چهرههای جدیدی را هم وارد این عرصه کرد و مردم ارتباط خوبی با آنها برقرار کردند. آخرین حرفی که از آقای مسعودی، کارگردان سریال، شنیدم این بود که پیشنهادی برای ادامه دادن این سریال مطرح نشده است.
نکتهای که وجود دارد این است که وقتی کسی که در تلویزیون فعالیت دارد وارد سینما بشود، به او نقش اصلی داده نمیشود؛ زیرا میگویند او تلویزیونی است. تئاتریها هم معمولا از حضور چهرههای سینما استقبال نمیکنند، زیرا اعتبار بیشتری برای خود قائلاند. اگر در فضای اینستاگرام دیده شده باشید، شما را یک فرد اینستاگرامی میشناسند. اما به نظر من هر کاری که درست باشد، انجام دادنش خوب است. من در فضای مجازی کار بد و اشتباهی نکردم. با احترام به همه و درنظرگرفتن همهچیز سعی کردم فضایی شاد ایجاد کنم. در کنارش از آدمهای هنرمندی که من را دنبال میکنند نیز بازخوردهای مثبتی گرفتم که برایم شیرین و جذاب بود.
شاید اوایل دوست نداشتم در اینستاگرام دیده شوم. من بچه تئاتر هستم. در کف خیابانهای مشهد تئاتر کار کردهام. رشته تحصیلیام سینما بوده، فیلم ساختهام، مدیرتولید بودم، در مشهد مستند ساختم، تدوین کردم و در کل زندگیام حول محور تئاتر، موسیقی و سینما میچرخد. اینکه من در اینستاگرام دیده شدم برایم بد نیست، بلکه لذتبخش است، زیرا هنرمندانی را میبینم که از من بهعنوان یک آرتیست یاد میکنند و در مورد کارهایم با یکدیگر حرف میزنند و تحلیل میکنند. وقتی چنین اتفاق خوشی برایم افتاده، دلیلی ندارد که آن را پنهان کنم. من نیز مانند بسیاری از بازیگران به دفترهای مختلف عکس و رزومه فرستادم و تلاش کردم به آرزوهایم برسم. در حین مسافرکشی و اندکپولی که از راه تئاتر به دست میآوردم، چیزی که در من ایجاد شده بود، خودش را نشان داد. من در اینستاگرام ویدیو میگذاشتم، زیرا بیکار بودم، این تنها کاری بود که از دستم برمیآمد، انجامش میدادم و میتوانستم از آن کسب درآمد کنم. در کنارش خودم نیز حالا رسانهای دارم که وقتی تئاتر کار میکنم، در رسانه خودم آن را تبلیغ کنم.
این تنها بهواسطه حضور من نیست، خود گروه توانمند است.
شاید به نظر شما حضور جواد خواجوی نمایش را تضمین کند، اما بخشی از مخاطبان بهدلیل حضور جواد خواجوی به دیدن این نمایش نمیآیند. هنوز گاردهای زیادی در مقابل من وجود دارد. سال 98 که در تهران نمایشی روی صحنه داشتم، دو بیانیه عریض و طویل در نقد من ازسوی کسانی صادر شد که الان دوستان صمیمیام هستم. آنها کار را دیدند و در همان سالن به خاطر قضاوت اشتباهشان از من عذرخواهی کردند. من در یک سریال موفق حضور داشتم، اما هنوز هم وقتی تئاتر کار میکنم عدهای مخاطبان را از دیدنش منع میکنند، زیرا میگویند «فلانی اینستاگرامی است». اما مهم این است که صحنه با کسی شوخی ندارد. روی صحنه فالوورها و لایکها شما را نجات نخواهد داد و تنها چیزی که به دادتان خواهد رسید تواناییهای خودتان است، نه کامنتها و لایکها.
زیرا تئاتر برایم مهم است. من هر سال یک تئاتر روی صحنه دارم. عید 98 نمایش «هوراشیو» را در تماشاخانه نوفللوشاتو تهران روی صحنه داشتم که رکورد فروش فروردینماه را شکست. نمایش «عشق من حامد بهداد» را در تماشاخانه پایتخت در تهران و همینطور در مشهد اجرا بردم که مورد استقبال خوبی قرار گرفت. درحالحاضر نیز پنجماه است در حال تمرین نمایش «دراکولا» به کارگردانی «امیدرضا سپهری» و تهیهکنندگی خودم و امیدرضا هستم. نمایش «آدیداس» اتفاقی یکباره بود. گروه با بازیگر دیگری قرارداد بسته بود که این همکاری اتفاق نیفتاد. سالن نیز برای آنها شرط گذاشته بود که برای نقش دایی باید با یک بازیگر چهره همکاری کنند. من چهره نیستم، اما گروه قبول کرد با حضور من نمایش را به اجرا برساند. صبح سر تمرین نمایش «دراکولا» بودم و عصر سر تمرین این نمایش. در این مدت پیشنهادهای زیادی نیز ازسوی کسانی داشتم که همیشه دوست داشتم با آنها کار کنم. سعی کردم کم کار کنم، اما درست این کار را انجام دهم.
ناخودآگاه وقتی کاری را انجام میدهید، قدرت کار دیگرتان کم میشود. در این شرایط باید تمرین کرد، اجرا رفت و برای کار تبلیغ کرد. من چند روزی است که پست و استوری جالبی نگذاشتهام؛ زیرا روی صحنه تئاتر تخلیه میشوم و به صفحه اینستاگرام نیازی ندارم تا فعال باشد.
درآمد اینستاگرام برای من موضوع مطرحی نیست.
چنین موضوعی صحت ندارد. ما تعرفه و قیمت مشخصی داریم. جدای از اینها، چرا باید کسی برای تبلیغ در استوریهای من صدمیلیون پرداخت کند؟! مگر
قرار است این استوری چه کاری برایش انجام دهد؟!
خیر اینطور نیست. من برای خرید نان با دمپایی تا سر کوچه میروم، چه برسد به بادیگارد. هیچ بازیگری بادیگارد ندارد. وقتی بهجایی میروید، آن مجموعه تشریفاتی را برای شما در نظر میگیرند که یکی از آنها ممکن است بادیگارد باشد.
نگران چنین موضوعی نیستم. کسی که مرا دوست داشته باشد در صفحهام خواهد ماند. زندگی من اینستاگرام نیست، زندگی من سینما و تئاتر است. تازه خیلی آرامآرام در حال رسیدن به آرزوهایم هستم و هنوز باید تلاش زیادی کنم. بسیاری از مردم به من لطف دارند و مرا گاهی بسیار بزرگ میکنند، درصورتیکه من خیلی کوچکم، اما تلاش میکنم به آرزوهای بزرگم برسم. اینستاگرام هم شاید بعدها نباشد، شاید قطع شود یا حتی من دیگر نتوانم حرف بزنم. دوست دارم بهجای فعالیت در اینستاگرام، در سینما و تئاتر کار کنم. در کارهای تصویریام حرف از قرارداد نزدهام و خودشان به من هزینهای پرداخت کردهاند. منظورم این است که دیگر برای پول هم کار نمیکنم. فقط دوست دارم کار خوب انجام بدهم، به همین خاطر بعد از سریال «نوروز رنگی» تنها در یک سریال نمایش خانگی بازی کردهام.
بسیاری مواقع از من خواهش میکنند که سرکارهایشان بروم. حتی زمانی که برای کاری قرارداد میبندم و در آن حاضر نمیشوم هم به من هزینه پرداخت میکنند. به مشارکت مالی نیازی ندارم تا در ازایش به من نقشی بدهند. در نمایش «دراکولا» نیز من تنها تهیهکننده هستم نه سرمایهگذار و حقوق تهیهکنندگیای را هم از سرمایهگذار میگیرم.
«دراکولا» قرار است در ماه رمضان در مشهد به روی صحنه برود، اما هنوز مجوزش صادر نشده است. سریال نمایش خانگی نیز در فروردین یا اردیبهشتماه از فیلیمو پخش خواهد شد.
بخشی از زندگی من موسیقی است که هنوز مخاطبان زیادی درموردش اطلاع ندارند. دوست ندارم مانند کسانی باشم که تا بهجایی میرسند در همه زمینهها وارد میشوند. در سریال نمایش خانگی نیز نقش خوانندهای را بازی میکنم که ساز میزند و میخواند. به سینما همیشه فکر کردهام و درحالحاضر نیز دانشجوی ادبیات نمایشی هستم.
من همیشه نوشتهام. همین ویدیوهای اینستاگرام نیز حاصل نوشتن و طراحی کاراکتر است. کاراکترهایی دارم که صدایشان روی چیزهای مختلف است، اما مخاطبان آنها را میشناسند، حتی شخصیتهایی را که ندیدهاند. این کار اسمش شخصیتسازی است. سعی کردم در سطح کوچکتر در حد همین ویدیوها کارگردانی نیز کنم. برنامههایی نیز برای نوشتن دارم. شاید با یک هنرمند خوب سریالی را شروع کنیم.
بازیگری اولویت شماره یک من است.
هیچکدام بر دیگری برتری ندارد. من سینما را بسیار دوست دارم، اما لحظهای که تماشاگر تئاتر بلند میشود و گروه را تشویق میکند چیز دیگری است. فضای مجازی برایم چیزی بین سینما و تئاتر است. در تئاتر روی صحنه هستید و تماشاگر مستقیم تشویقتان میکند. در سینما روی پرده هستید، حضور فیزیکی ندارید و واکنش مخاطب را نمیبینید. در فضای مجازی، اما به شکل تصویر حضور دارید و واکنش تماشاگرها را هم بهصورت لایک و کامنت همان لحظه میبینید. این روزها ارزش همهچیز پایین آمده است ازجمله هنر و هنرمند، اما زمانی هنر ارزش داشت، همه استادکار بودند، تلاش میکردند تا دیده شوند، اما الان میشود به شکلهای دیگری هم دیده شد، ولی در فضایی که همه بهشکل دیگری دیده میشوند، کسی که بتواند باز هم با هنرش دیده شود به نظر من هنرمند است؛ زیرا او نیز میتوانست به نحو دیگری خود را نشان دهد، اما به خودش زحمت داد، خلاقیت خرج کرد و زندگیاش را گذاشت. نباید فراموش کرد جلبتوجه مخاطب در فضای مجازی کار راحتی نیست.
25 سال، 30 سال. این ویدیوها حاصل زندگی من است و در لحظه نیست. شاید تولید هر ویدیو برای من کمتر از 10 دقیقه طول بکشد، اما همه آن شخصیتپردازیها و دیالوگها در طول زندگی من شکل گرفته است.
منبع: صبح نو