گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری دانشجو- فاطمه داننده؛ چند ماهی است از تاریخ عقدش میگذرد. صفحه دونفره شان را تازه راه اندازی کرده اند. شب گذشته از وضع خوب یکی از دوستانش به همسرش میگفت: «ما که از نزدیک میشناسیمش میدانیم به لحاظ مالی توانایی خرید گوشی چهل میلیونی را ندارد. پارسال بعد از ازدواجش بلاگری را شروع کرد و در همین مدت کوتاه با تبلیغاتی که میگیرد از این رو به آن رو شده. هر جای دیگری مشغول میشد نمیتوانست چنین پول هنگفتی را صاحب شود.»
در نگاه اول تصور میشود هر کاربری روزانه پست و استوریهای زیادی منتشر کند و رقم دنبال کنندگانش بالا باشد میتواند با هویت یک بلاگر در فضای مجازی مشغول فعالیت شود. دیجیتال مارکتینگها هم فرصت را غنیمت شمرده و به آموزش روشهای مختلف بلاگر شدن میپردازند. به قول خودشان با یادگیری ترفندهای خلاقانه میشود رقم مخاطبین را زیر و رو کرد. آنها رشتههای مختلف مانند بیوتی بلاگر، فشن بلاگر، بوک بلاگر، بلاگر سفر و گردشگری، بلاگر محیط زیست، بلاگر آموزش زبان، بلاگر غذا، بلاگر طنز، بلاگر املاک و خودرو نام میبرند.
معتقدند هر فردی برای بلاگر شدن نیازمند کسب مهارت در یک حوزه خاص است، اشخاصی که خواستار ورود به این فضا هستند باید اطلاعات و تجربیات خود را به صورت رایگان و محصولات مصرفی و خدماتی را با یک ارائه خوب و دسته اول بین مخاطبین شان به اشتراک بگذارند تا نیاز کاربران در هر حوزهای که تقاضا دارند رفع شود. در واقع بلاگری را شغلی میدانند که پل ارتباطی بین مردم و شرکتهای تجاری است و یک بلاگر در ازای عرضه تولید محتوای مناسب و جذب مخاطب به تبلیغات اجناس در حوزه تخصص خود کارش را ادامه میدهد.
یکی از دیجیتال مارکتینگها از درآمد بالای بلاگرهای ایرانی میگوید. او بر این باور است امروزه یک بلاگر متوسط که حدودا ۴۰۰ هزار فالور دارد به راحتی میتواند ماهیانه بین صد تا سیصد میلیون تومان از طریق تبلیغات بدست بیاورد. ایشان در جواب سوال مخاطبینشان که پرسیده اند چطور میشود در این فضا درآمد خوبی داشت از قدرت تاثیر گذاری میگوید.
او مهمترین مولفه را تعامل بین دنبال کنندهها معرفی میکند و میگوید: «یکی از موثرترین راهها برای حفظ تعامل با مخاطب ساخت هویت برند است. وقتی من به عنوان بلاگر مطرح شدم تمام رفتارهایم اینکه چه میپوشم کجا سفر میروم چه غذایی میخورم برای مخاطبم جذاب است. بهترین راه اشتراک برشهایی از لایف استایل است. زیرا برای هر کسی میتواند منحصر به فرد باشد. دنبال کنندهها با دیدن زندگی روزمره نسبت به بلاگرها وفادار میشوند. برای آنها هویت حقیقی خوشایندتر از هویت حقوقی است که فعالیت آن تنها به یک صفحه کاری ختم میشود. توجه داشته باشیم کمیت مهم نیست بلکه نرخ درآمد را کیفیت این تعامل تعیین میکند.»
ماجرای اصلی بلاگر پنداری لایف استایلها از اینجا شروع میشود. دیجیتال مارکتینگها یک بلاگر را متخصص و صاحب نظر در رشته خود میدانند و تا زمانی که از تخصص کافی برخوردار نباشد آن را به رسمیت نمیشناسند. ایراد اصلی به لایف استایلهایی که به اسم بلاگر مشغول عوام فریبی هستند فقدان مهارت سودمند برای اشتراک بین کاربران اینستاگرام است. آنها بدون داشتن حرفهای در حوزه خاص به عنوان صاحب نظر در تمام زمینهها وارد این عرصه شدند و دیدیم "لایف استایل" را که بازاریابهای اینترنتی به عنوان یکی از روشهای جذب مخاطب قبول دارند جداگانه به رشته بلاگری در آورده اند.
جالب است این افراد حتی هیچ حد و مرزی برای جایگاه خود تعیین نکرده اند. به طوری که میبینیم یک لایف استایل در محتواهای خود به ویژه تبلیغات یک روز از پوشاک صحبت میکند. روز بعد از کیفیت فلان لوازم برقی تعریف میکند در کنارش به مخاطبین مشاوره تحصیلی، ازدواج، پزشکی و... میدهد. آنها به پشتوانه تعداد دنبال کنندهها تریبونی برای اظهار نظر پیدا کرده اند؛ و در قبال ارائه محتواهایی که نه علمی است و نه در برابر نیاز ضروری مخاطب راهکار مفیدی دارد بازخورد نامناسبی دریافت نمیکنند بلکه بسیاری از دنبال کنندهها با آغوش باز از آنها استقبال میکنند.
همسر یکی از لایف استایلها در حمایت از محتواهای صفحه شان معتقد است فعالیتهای آنها در فضای اینستاگرام یک جریان سازی هدفمند فرهنگی است؛ و برای مقابله با خریدهای پر خرج راه کارهای گوناگونی پیش روی جوانان میگذارند. او میگوید: «من وقتی میخواستم ازدواج کنم کاری نداشتم و پولی ته جیبم نبود من و همسرم در صفحهای که داریم علاوه بر رابطه عاشقانه خودمان از شروع ازدواج آسان و خرید جهاز ایرانی میگوییم. ما به دنبال کنندگانمان اطمینان میدهیم با کم توقعی و حتی نخریدن حلقه هم میشود شروع خوبی کرد.»
در ادامهی صحبتهای آقا خانم تاکید دارد با به تصویر کشیدن لحظات خاطره انگیز دو نفره حال خوبی را برای آدمها رقم میزنند و تمام لایف استایلها محتوای یک شکلی ندارند. او میگوید خودش هم با بعضی از افراد مطرح به دلیل نشان دادن تجملات زندگی مخالف است. چند ماه بعد از اظهارات این زوج جوان، صدا و سیما آنها را به عنوان الگوی مناسب ازدواج دعوت میکند و بعد هم مهمان یک رسانه اینترنتی میشوند تا از تجربیات ازدواج آسان بگویند.
اما وقتی صحت ادعاهایشان را با خود محتوای به اشتراک گذاشته شده در اینستاگرام مقایسه میکنیم با پدیده عجیبی مواجه خواهیم شد. کار فرهنگی که قرار بود مزیت اجتماعی داشته باشد تبدیل به رسمها و مخارج اضافی شده است. این زوج لایف استایل از فرمالیته شمال کشور و مراسم عروسی در عمارت هم کوتاه نیامده اند چه رسد به مقابله با تجمل گرایی که صحبتش را کردند. کم نیستند لایف استایلهایی که علت حضورشان در اینستاگرام را با واژه هایی، چون "مشاور ازدواج" و "قاب زندگی دو نفره" تعریف کرده اند.
زوجهای تازه متاهل شده تنها به جهت انتشار عکس و فیلمهای خصوصی خود در مکانها و حالتهای مختلف خود را تولید کننده محتوای ارزشمندی میدانند که لایق حمایتهای دیگران است. لایف استایل دیگری در جواب منتقدین به فخر فروشی از زحماتی که در راستای تولید محتوا کشیده است میگوید: «من و همسرم تمام عکس هایمان را با بهترین کیفیت برای صفحه مان میگیریم. خودم تا جایی که در توانم باشد تلاشم را میکنم. از صبح زود آرایشگاه میروم، خیاطی میکنم، برای عکاسی وقت میگذارم، چون نگاه مخاطبینم برایم ارزشمند است. انجام این کارها تعجبی ندارد.» این خانم بر این باور است چالشهایی که همراه همسرش به تصویر کشیده اند باعث میشود کسلی این روزهای کرونایی کمتر شود و همه بدانند موقعیتهای خوشحال کننده زیادی میشود ساخت.
مریم ابراهیمی روانشناس خانواده و فعال در حوزه رسانه به آسیبهایی عمیقتر از فخر فروشی زوجهایی اشاره میکند که در بهترین حالت یک یا دو سال از شروع زندگی مشترک شان نگذشته و این روزها مشغول ارائه فنون همسرداری هستند او میگوید: «جریان راه افتاده را نوعی فانتزی سازی رفتاری در همسر میدانم. لایف استایلها آسیب پنهانیتر از مخارج اضافی و تجملات را وارد میکنند به این خاطر که فانتزیها خیلی ریز به افکار افراد تزریق میشود و آنها متوجه اثر گذاریش نمیشوند. ممکن است بسیاری از دختر خانمها از ملاک تجمل هم عبور کرده باشند، اما درگیر فانتزیها شوند»
در رابطه با بازخورد مخاطبین این صفحات و چالشهایی که زن و شوهرهای اینستاگرامی به راه میاندازند ادامه میدهد: «معمولا این چالشها به شکلی است که خانم شیطنت میکند. ما میبینیم آب میریزد روی سر آقا، سر کارش میگذارد و از این دست رفتار ها، اما در طرف مقابل آقا میخندد، با محبت صبوری میکند و حتی با همسرش همراهی لازم را دارد. حقیقت این است چنین رفتارهایی اغلب خوشایند نیست و هر انسانی اعم از زن و مرد قبول نمیکند همسرش از او در همچین حالتی فیلم بگیرد و به اسم ثبت لحظات خوش در فضای مجازی منتشر کند.
اما زمانی قضیه خطرناک میشود که دنبال کنندگان نوجوان و مجرد با دیدن این حرکتها ذوق زده میشوند. اگر کامنت این پستها را بخوانید خواهید دید میگویند ما هم بعد از ازدواج فلان چالش بامزه را اجرا خواهیم کرد. این نظرات از مرحله حرف به عمل برسد وضعیت نگران کنندهای در نسل جدید زوجها داریم. آنها یک زندگی مصنوعی را الگو سازی کرده اند و باور ندارند لایف استایلها برای بیشتر دیده شدن صفحه و گرفتن تبلیغات از قبل برنامه چیده اند، برای چالشها تمرین کرده اند و همه چیز از پیش تعیین شده است. وقتی خودشان وارد زندگی مشترک شوند با تکرار رفتارهایی که از آن حمایت میکنند دچار اختلاف خواهند شد.»
دختری که عاشق پسر مذهبی دانشگاه شد، زوجی که بعد از سالها جنگیدن بهم رسیدند، این دو نفر به اطرافیانشان نشان دادند سن و سال فقط یک عدد است و عشق حرف اول و آخر را میزند همگی این جملات کلیشهای و مشابه اش کارکرد ویژهای در بالا بردن عدد دنبال کنندگان دارد. با همین چند کلمه اقتصاد توجه پر رونق میشود. لایف استایلها برای پیگیری ماجرا توسط کاربران سر در صفحه شان را با هایلات استوری و پستهایی به اسم داستان اشنایی مزین میکنند تا از طریق سر هم کردن تخیلات توجهها را به سمت خودشان جلب کنند.
ابراهیمی میگوید: «بسیاری از این داستانهای آشنایی که پیچیدگی و جزئیات اغراق آمیز دارد ساختگی است. اما اگر فرض را بر صداقت هم بگذاریم محتوای خود لایف استایلها و فیلمهایی که تبلیغش میکنند یا کتابهایی که معرفی میکنند همگی یک سناریو عاشقانه دارند. آنها در ذهن مخاطب جا میاندازند حتما باید یک نفری جایی شما را ببیند دلبستگی ایجاد شود و در نهایت ازدواج کنید. هیچ وقت نشان نمیدهند از طریق معرفی با هم آشنا شده اند.»
ابراهیمی تقابل بین ازدواج مدرن و سنتی را درست نمیداند و معتقد است هر کدامشان مسیری برای رسیدن به آشنایی اولیه هستند. او معضل اصلی این روزها قصههای آشنایی تماما عاطفی معرفی میکند که در بطن جامعه خیلی وجود ندارد و برای بسیاری از افراد موقعیت عاشقانه پیش نمیآید یا اگر اتفاق بیوفتد ممکن است از لحاظ ملاکها متناسب یک دیگر نباشند.
اما طرف دیگر ماجرا نشان میدهد خلقیات نو عروس و دامادهای روز مره محور فقط بر ذهنیت خانمها تاثیر گذار نیست. مشخص است آقایان هم به اندازه خانمها در این فضا سهم دارند. ابراهیمی در رابطه با هجمه فانتزیها به سمت آقایان ادامه میدهد: «خانمها در عکسهای به اشتراک گذاشته شده همیشه بهترین ظاهر را دارند ترجیحا آرایش میکنند و خیلی وقتها آن را در دشت و دریا و کافهها میگیرند همین رفتارها متقابلا فانتزی برای پسرها به وجود میآورد. در آقایان مجرد یا حتی متاهلها توقع بی جایی ایجاد میشود قطعا در نظر نمیگیرند آن خانم برای شغل اینستاگرامی که دست و پا کرده ورزش میکند کارهای پوست و زیبایی انجام میدهد و... خانمی که کار خانه دارد در کنارش باید برای فرزندش هم وقت بگذارد و درآمد آنچنانی ندارد نمیتواند به همان اندازه به خودش برسد.»
تا یک یا دو سال پیش تعداد انگشت شماری لایف استایل ایرانی داشتیم و همین تعداد ساکن پایتخت بودند. اما امروزه رقم شان قابل مقایسه با سالهای گذشته نیست و در روستاها و نقاط مختلف کشور این جریان ترویج پیدا کرده است. به طوری که اگر کاربری از دنبال کنندگان این صفحات هم نباشد با دقایقی چرخیدن در اینستاگرام با این افراد رو به رو میشود. آقا و خانمهایی که به محض محرم شدن آسانترین راه برای کسب درآمد را در اشتراک گذاشتن زندگی زناشویی خود میبینند، به افکار مخاطب القا میکنند وجود همسر در قامت شریک زندگی میتواند تبدیل به یک شریک اقتصادی شود.
روابطی اگر قبل از ازدواج باشد آنها به تصنعیترین شکل روایت میکنند و از بیان اتفاقات قبح شکن ابایی ندارند. پس از سرگرمی با فوت و فن همسرداری، قانون جذب، چالشهای دو نفره و دهها روش دیگر به دنبال کنندگانی که خیال میکنند از نعمت عشق بهرهای نبرده اند و انسانهایی سرشار از کمبودهای عاطفی و مالی هستند بدون توجه به تبعات حرف هایشان مشاورههای غیر تخصصی میدهند. زیست مجازی با الگو سازیهای رایج و تلاش برای شبیه شدن به لایف استایلهایی که اصرار دارند بلاگر ازدواج هستند تاثیرات جبران ناپذیری میتواند داشته باشد.