گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو؛ "اندیشکده کوئینسی" در گزارشی ضمن طرح انتقادات جدی از رویکرد خاص دولت بایدن نسبت به معادلات منطقه خاورمیانه، به طور خاص رویکرد دولت وی در رابطه با ایران را ادامه سیاستهای ورشکسته دولت ترامپ علیه این کشور ارزیابی کرده و تاکید نموده که جداسازی ایران از معادلات کلان منطقهای، رویکردی است که نَه به نفع آمریکا و نَه دیگر کشورهای منطقه خاورمیانه است. موضوعی که دولتهای عرب حاشیه خلیج فارس به خوبی به آن پی برده اند، اما دولت آمریکا هنوز آن را درک نکرده است.
اندیشکده کوئینسی در این رابطه مینویسد: «"جو بایدن" رئیس جمهور آمریکا قبل از سفر اخیر خود به منطقه خاورمیانه، در مقالهای که در "واشینگتن پست" به انتشار رسید اینگونه استدلال کرد که آمریکا در دوره ریاست جمهوری وی به مسیر راستین و حقیقی خود بازگشته و در عین حال اینگونه مدعی شد که بار دیگر ایران را منزوی ساخته است.
دولت بایدن نیز همچون دولتهای پیشین آمریکا در ترجیح نوعِ سیاست مطلوب خود در قبال تهران، رویههای سخت گیرانهای را لحاظ کرده و میکند. این قبیل رویهها به طور خاص از اوائل دهه 1980 میلادی از سوی دولتهای مختلف آمریکایی علیه ایران اتخاذ شده اند. پس از گذشته بیش از چهار دهه، دولتهای آمریکایی راهبردهای مختلفی را در رابطه با ایران اتخاذ کرده اند که "راهبرد مهار دوگانه" تا تعریفِ ایران به عنوان عضوی از آنچه "محور شرارت" خوانده میشود را در عصر پسا یازده سپتامبر در بر میگیرد.
به طور کلی، راهبردها و رویههای دولت آمریکا علیه ایران تغییرات بسیار کمی را تا به امروز تجربه کرده اند. در حالی که کارزار فشار حداکثری دولت ترامپ تا حد زیادی از سوی منتقدان وی به مثابه راهبردی بی فایده و البته غیرمفید خطاب میشد، با این حال باید پذیرفت که حتی این راهبرد نیز تفاوت چندانی با سیاستهای ناکارآمدی که در طول بیش از چهار دهه اخیر علیه ایران اتخاذ شده اند، نداشته است.
به نحو مشابهی سیاست دولت بایدن در رابطه با ایران و منطقه خاورمیانه نیز عملا جا پایِ دولتهای پیشینِ آمریکا گذاشته است. درست همانگونه که ترامپ در جریان "نشست ورشو" در فوریه سال 2019 بر آن بود تا علیه ایران ایجاد اجماع کند و ابتکارهایی را علیه این کشور در سطح منطقه خاورمیانه به پیش برد، ابتکار اخیر بایدن در پیشنهاد ایجاد یک ائتلاف امنیتی میان اسرائیل و کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس جهت ایجاد یک سپر دفاع هوایی منطقهای هم عملا در همان راستای سیاستهای ترامپ قرار دارد که صرفا موجب تشدید تنشها در خاورمیانه خواهد شد.
آمریکا باید این نکته را مد نظر داشته باشد که اگر بخواهد حس طرد شدگی را به ایران القا کند، این مساله نَه تنها بر خلاف واقعیات منطقهای است بلکه در نهایت میتواند تهران را به مسیری سوق دهد که مطلوب آمریکا و متحدان منطقهای آن نخواهد بود. راهبردهای تهاجمی واشینگتن در برابر ایران موجب خواهد شد که ایران همچنان به توسعه توانمندیهای خود در ابعاد مختلف سیاسی، نظامی، اقتصادی و هستهای و به ویژه توسعه روابط با کشورهایی بپردازد که در نقطه مقابل اقدامات و رویهها و منافع آمریکا و متحدان آن قرار دارند. در واقع ایران جهت خنثی سازی فشارهای آمریکا و البته افزایش دامنه قدرتش، به این سمت رهنمون خواهد شد.
دراین چهارچوب باید گفت که فرصت بی نظیری برای معکوس سازی این رویههای بیهوده علیه ایران به وجود آمده است. این مساله را به طور خاص میتوان در تکاپوهایی که دولتهای منطقه جهت تنش زدایی از روابط خود با ایران و عادی سازی روابطشان با این کشور از خود به ویژه پس از دوره بحرانی سالهای 2019 و 2020 در پیش گرفتند، به وضوح مشاهده کرد. در واقع این دولتها دریافتند که در نتیجه کارزار فشار حداکثری دولت ترامپ علیه ایران و انفعال آنها در این رابطه، این آنها خواهند بود که باید قربانی شوند و هدفِ پاسخهای محکم ایران قرار گیرند. از این رو، تغییر روش دادند و راهِ تعامل با تهران را در پیش گرفتند.
تحولات ژئوپلیتیکی و دیپلماتیک اخیر در منطقه خاورمیانه نیز نشان میدهند که ریشه اصلی مشکلات و بحرانهای مدت اخیر منطقه خاورمیانه تا حد زیادی در کمرنگ شدنِ اتخاذ تعامل و دیپلماسی قرار داشته است. در واقع، جداسازی و محروم سازی ایران از تعاملات و ابتکارهای منطقه ای، عملا خاورمیانه را به ورطه بحران کشانده است. درست در همین راستا شاهدیم که کشورهای منطقه این مساله و چالش اساسی را به خوبی شناسایی کرده اند و در حالِ اتخاذ رویهها و سیاستهای جدیدی نیز هستند.
برای مثال، افزایش قابل توجه میزان ملاقاتها میان مقامهای اماراتی و ایرانی و احتمال بالای رد و بدل شدنِ سفیر میان دو کشور، عملا این سیگنال را میرساند که ابوظبی تا حد زیادی قانع شده که باید راه تعامل دیپلماتیک خود با ایران را باز و فعال نگه دارد. در حالی که فشارهایی جهت عادی سازی روابط اسرائیل با عربستان سعودی وجود دارد، خودِ ریاض در حال انجام رایزنیهایی با ایران جهت بهبود روابطش با تهران است. مجموع این مسائل و تغییرات بایستی درسهای قابل توجهی را برای سیاست سازان در واشینگتن به همراه داشته باشند و آنها باید بدانند که گزاره اجتناب ناپذیری بحرانها و درگیریها در خاورمیانه لزوما گزینه درستی نیست.
در این راستا، مساله اتمی ایران و پرونده برجام منطقیترین نقطه شروع برای گره گشایی از مناسبات مناقشهبرانگیز منطقهای و بین المللی با محوریت ایران و در حقیقت ایجاد چهارچوبی با هدف کاهش تنش در سایر حوزههای منطقهای است. پرونده برجام در نوع خود به نوعی سنگ محکِ هرگونه تنش زدایی در روابط ایران و آمریکا نیز تبدیل شده است. دراین راستا، دولتهای عرب حاشیه خلیج فارس (از جمله امارات و عربستان سعودی) علی رغم برخی تردیدهای ابتدایی نسبت به برجام، اکنون علاقه و گرایش قابل توجهی را نسبت به احیای این توافق، چه از منظر مهار پیشرفتهای اتمی ایران و چه از منظر افزایش تعاملات اقتصادی خود با تهران، نشان میدهند.
دولتهای عرب حاشیه خلیج فارس، اهمیت تنش زدایی از روابط ایران و آمریکا (مخصوصا درابعاد منطقه ای) را به خوبی درک کرده اند و در عین حال نسبت به منافع و مزایای بالقوه سیاسی، نظامی و اقتصادی که لغو تحریمها علیه ایران به همراه خواهد داشت نیز توجه ویژهای دارند. در این راستا، کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس حمایت یکپارچه خود را از احیای برجام نشان داده اند و در ماه نوامبر سال گذشته میلادی نیز علاقه خود جهت توسعه روابط روابط اقتصادی با ایران پس از لغو تحریمها علیه این کشور را هم ابراز کردند. در این چهارچوب به طور خاص در جریان یک جلسه شورای همکاری خلیج فارس، دولتهای عضو این سازمان اعلام کردند که افزایش گفتگوهای منطقهای و بازگشت متقابل ایران و آمریکا به تعهدات برجامیشان، زمینه را برای همکاریهای منطقهای و افزایش بیشترِ مراودات اقتصادی فراهم خواهد کرد. این تحول در نوع خود به هیچ عنوان حاشیهای و غیر مهم نیست و به طور خاص ایالات متحده آمریکا نیز بایستی به آن توجه داشته باشد.
جو بایدن رئیس جمهور آمریکا در مقالهای که اخیرا و پیش از سفر منطقهای خود به خاورمیانه در واشینگتنپست نوشته بود، مزایا و منافعِ یک خاورمیانه امنتر و البته هماهنگتر و یکپارچهتر را مورد اشاره قرار داده است. وی به طور خاص به اهمیت منطقه خاوریانه از حیث منابع انرژی و مسیرهای مواصلاتیِ تجاری اشاره کرده است. وی همچنین تصریح کرده که منطقه خاورمیانه بواسطه دیپلماسی و همکاری در حال تجربه نزدیکتر شدنِ بیشتر کشورها به یکدیگر است و عملا سطح منازعات نیز کاهش قابل ملاحظهای خواهد یافت. با این حال اینطور به نظر میرسد که بایدن در مواضع خود به هیچ عنوان به ایران توجهی ندارد. بایدن همچنان سعی دارد تا ایران را از مسائل منطقهای فاکتور بگیرد و جدا کند و در عین حال با حفظ ساختارِ تحریمها و فشارها علیه این کشور، مانع از شکل گیری همکاری و تعامل حقیقی در خاورمیانه شود. رویکردی که دهه هاست علیه ایران و منطقه از سوی دولتهای مختلف آمریکا دنبال میشود.
اگر توافق برجام احیا نشود، تحریمهای ثانویه آمریکا علیه ایران همچنان باقی میمانند و حتی تشدید نیز میشوند و واشینگتن بار دیگر کارزار فشار حداکثری علیه ایران را عملیاتی خواهد کرد. این رویکرد و مساله نَه تنها روند شکل گیری هرگونه گفتگو و دیپلماسی فعال منطقهای را محدود میکند، بلکه همچنین به نحو قابل ملاحظهای و در قالبی غیرسازنده و منفی بر تحولات جاری دیپلماتیک و اقتصادی در منطقه، اثرگذاری نامناسبی را از خود نشان خواهد داد. پیشنهاد اخیر مقامهای آمریکایی در جلسات خصوصی با کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس و طرفهای اروپایی مبنی بر اینکه اگر برجام احیا نشود، واشینگتن این انتظار را دارد که کلیه کشوهای عضو شورای همکاری خلیج فارس از جمله قطر، عمان و امارات متحده عربی نیز به کارزار تشدید فشارها علیه ایران بپیوندند، چندان واقع بینانه و منطقی نیست.
اگر برحام احیا نشود، اینطور به نظر میرسد که واشینگتن بر شدت فشارها و تنشهای منطقهای در قالب ایجاد اتحادها و ائتلافها علیه ایران خواهد افزود. این مساله خطرناک است با این حال، حمایتهای چندان جدی را نیز در بُعد منطقهای به سمت خود جلب نخواهد کرد. هیچکدام از دولتهای عضو شورای همکاری خلیج فارس خواستار مقابله مستقیمِ نظامی با ایران نیستند. منطقه خاورمیانه پیشتر شاهد نتایج زیان بارِ اوج گیری تنشها میان ایران و آمریکا بوده است و کشورهای این منطقه خسارتهای قابل ملاحظهای را نیز در این چهارچوب متحمل شده اند. در این چهارچوب در ماههای اخیر دو کشور امارات و عربستان سعودی به طور خاص گفتگوهای مرتبط با تنش زدایی را با ایران در پیش گرفته اند.
در حالیکه بایدن همچنان مشتاق و مایل به احیای برجام است (حداقل در ظاهر) و آن را به مثابه بهترین راه حل جهت مهار توانمندیهای اتمی ایران ارزیابی میکند، سیاست خاورمیانهای دولت وی عملا پیروِ همان رویههای دولت ترامپ است. حتی باراک اوباما خواستار تعامل دیپلماتیک با ایران بود و اعتقاد داشت که ایران و عربستان سعودی بایستی به مثابه بازیگران اصلی منطقهای کنشگری کنند. با این حال، راهبرد دولت وی در قبال منطقه خاورمیانه از هرگونه طرح و پشتوانه روشن و مشخصی که زمینه را جهت اتحاذ دیپلماسی و همکاریهای گستردهتر با ایران در منطقه فراهم کند، عاری بود.
با برجام یا بدون توافق برجام، ایالات متحده آمریکا باید زمینه را جهت توسعه روابط و همکاریهای دیپلماتیک و منطقهای با ایران فراهم سازد. این مساله در راستای منافع بلند مدتِ خود آمریکا نیز است و البته ثبات و امنیت منطقهای را هم تضمین میکند.»