گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، محمدرضا چاوشی، به تازگی در هجدهمین جلسه شورای صنفی نمایش «طرح حمایتی برای فیلمهای جدید» مصوب شده است که طی آن فیلمهایی که در آبان ماه متقاضی اکران هستند از شرایط ویژهای بهرهمند خواهند شد نظیر اینکه در ایام برگزاری جام جهانی، هر دو هفته اکران، یک هفته محاسبه خواهد شد و در صورت فروش و استقبال مخاطبان از فیلمهای جدید، این آثار میتوانند تا پایان سال ۱۴۰۱ اکران خود را بدون محدودیتهای آییننامهای ادامه دهند. همچنین فیلمهای جدید از بسته حمایت مالی سازمان سینمایی بهرهمند خواهند شد. ماجرا زمانی جالب میشود که میبینیم فیلمی نظیر بیرو هم در این میان جای دارد. فیلمی که با حمایت ۳۰ تا ۴۰ درصدی بنیاد سینمایی فارابی ساخته شده است و در اکران خود در جشنواره فیلم فجر نتوانست نظر مخاطبان و اهالی رسانه را جلب کند. ضعفهای بیرو از حیث ساخت و ساختار آنقدر آشکار و برجسته بود که پرسشهای بسیاری را درباره چرایی و چگونگی ساخت این اثر به همراه داشت آن هم در شرایطی که ما هنوز از بسیاری از اسطورههای واقعی و بزرگ این سرزمین که بسیاری از آنان اکنون دیگر در میان ما نیستند هیچ اثری نساختهایم. چطور میشود که گرفتن یک ضربه پنالتی در بازیای که آن را نبردیم و به مرحله بعد هم صعود نکردیم یک فوتبالیست را تبدیل به یک اسطوره میکند تا جایی که برای ساخت اثری درباره او میلیاردها تومان هزینه میشود؟
اما بیرو تنها یک نمونه است از سینمایی حمایتی که گویی پایانی ندارد. آثاری که با حمایتهای اساسی نهادهای مختلف متولد شدهاند حالا یک بار دیگر در زمان اکران نیز باید به شیوههای مختلف تحت حمایت قرار گیرند و مشخص نیست مخاطب کجای این چرخه قرار دارد. سینمایی که باید به طور طبیعی مخاطب را جذب کند و از استقبال مخاطب از فیلمها و هزینه فروش سرپا بماند و استمرار داشته باشد خیلی وقت است که از ابتدا تا انتهایش با حمایت و یارانه همراه است. گویی نهادهای مسئول راه حل تمام مشکلات این سینمای ورشکسته را در حمایتهای مالی پایانناپذیر از فیلمها میبینند.
مشکل کجاست؟
در شرایطی که سینمای ایران فروش گیشه فیلمهای خود را از دست داده است همچنان با قدرت، پروانههای ساخت یکی پس از دیگری صادر میشوند و روند تولیدات انبوه ادامه دارد بدون آن که یک بار مسئلهشناسی و ریشهیابی دقیقی از علل به وجود آمدن این وضع و البته حرکت و عمل در جهت اصلاح آن صورت پذیرد.
اگر بپذیریم که رکن اساسی یک فیلم، قصه و فیلمنامه آن است، شاید مهمترین مشکلی که سینمای ایران با آن دست به گریبان است ضعیف بودن فیلمنامه آثار سینمایی است. ضعف فیلمنامه را البته به وضوح میتوان در فیلمهای کوتاه و حتی آثار مستند داخلی نیز مشاهده کرد و این مسئلهای نیست که منحصر به آثار بلند سینمایی شود.
اگرچه سینمای ایران با مشکلات عدیدهای _ نظیر کمبود امکانات و تجهیزات، هزینه بالای تولید، نبود سرمایهگذار، عدم وجود خلاقیت، بیتوجهی به ذائقه مخاطب و ... _ دست به گریبان است و فیلمنامههای ضعیف تنها یکی از این مشکلات است، اما تاریخ سینمای ایران و جهان نشان داده است که اگر فیلمی دارای فیلمنامه قوی و منسجمی باشد، مخاطب حاضر است به تماشای آن بنشیند. حال اگر باز گردیم به ابتدای بحث و نگاهی گذرا بیندازیم به فیلمهایی که در این سالها مورد حمایتهای جدی برای ساخت قرار گرفتهاند همچنان این نقطه ضعف خودنمایی میکند و این در حالی است که اگر قرار باشد از فیلمی حمایت مالی شود باید دقیقتر و جدیتر بررسی کارشناسانه شود و بعد به مرحله تولید برسد. بنابراین، به نظر میرسد نهادها و ارگانهای مختلفی که کم و بیش از ساخت و تولیدات رسانهای حمایت میکنند خود نیازمند نظارت و ارزیابی عملکرد خویش هستند.
سینمای ایران مدتهاست که به سمت جشنوارهای شدن حرکت کرده است و در این میان، مخاطب عام به تدریج از بدنه سینما فاصله گرفته و حذف میشود و از سوی دیگر، فیلمسازان نیز با گرفتن جایزه در جشنوارههای مختلف به زعم خود، به موفقیت دست مییابند حال آن که موفقیت اصلی جذب مخاطب و راضی نگه داشتن او میباشد چراکه سینما بدون مخاطب معنایی ندارد.
مسئله کمکهای مالی بلاعوضی که به برخی از فیلمها میشود و رویه آن نیز اغلب شفافیت چندانی ندارد تبدیل به مسکنی برای سینمای ایران شده است تا نبود مخاطب و عدم رضایت او کمتر به چشم آید غافل از آن که مصرف بیرویه مسکن خطرات جبرانناپذیری به دنبال خواهد داشت. یارانههای مختلفی که به یک سری از فیلمها داده میشود ممکن است در کوتاهمدت آمار تماشاگران را اندکی بالا ببرد، اما در بلند مدت، مادامی که فیلمها بدون توجه به ذائقه مخاطب ساخته شوند موفقیتی در گیشه به دست نخواهند آورد چه رسد به آن که اثرگذار و ماندگار شوند.
شاید اکنون که سالهاست مخاطبان، فیلمسازان و حتی سرمایهگذاران دل خوشی از چرخه سینما در ایران ندارند وقت آن رسیده باشد که یک بار برای همیشه دست از مصرف مسکن و تزریق حمایت و یارانههای بیپایان به سینما برداریم و پیچ و مهرههای این چرخه معیوب را بازسازی کنیم تا سینمای ایران حداقل تلاشی کرده باشد تا روی پای خود بایستد نه آن که فیلمسازان از همان بدو پیدایش سوژه در ذهنشان به دنبال گرفتن کمکهای مالی از نهادهای حاکمیتی باشند. به امید روزی که فیلمسازان با سود فروش فیلمهای قبلی خود دست به ساخت آثار جدید بزنند.