به گزارش گروه اجتماعی خبرگزاری دانشجو _ فاطمه قدیری؛ شهید رجایی مربیان تربیتی (پرورشی) را «سربازان انقلاب» در آموزش و پرورش نامید. ولی همانطور که قابل مشاهده است پرداخت به مسائل پرورشی در مدارس به حاشیه رفته و تاکید مدارس تنها روی مسئله آموزش دانش آموزان است. درحالی که با گذشت بیش از ۳۰ سال از شروع این نهاد از لحاظ مأموریت و ساختار تشکیلاتی همواره مورد نقد و نظر بوده و دائماً این دغدغه وجود داشته که راهکارها و راهبردهای مناسب تری برای تحقق رسالتهای پرورشی نظام آموزش و پرورش جستجو شود.
در این سالها رویکردهای مختلفی در راستای تحقق رسالتها و مأموریتهای تربیتی و تشکیلات ساختاری آن ارائه شده است، که میتوان از حذف «امور تربیتی» و پس از آن «احیاء معاونت پرورشی» را در این جهت دانست.
در حال حاضر هرچند فعالیتهای امور تربیتی استمرار این فعالیت هاست، اما بررسی و شناخت وضع موجود نشانگر این است که در انجام مأموریتها و برنامههای جاری یک سری موانع و ضعفها در پیش رو وجود دارد که باید مورد مداقه و راهکارهای برون رفت از آن مورد کنکاش قرار گرفته و راهبردها ارائه شوند.
در یک بررسی نه چندان عمیق بر موانع و چالشهای پیش روی امور تربیتی و فعالیتهای مربیان به این نکته پی خواهیم برد که چالشها عمدتاً در سه حوزه روش ها، محتوا و اجتماع بیشتر خودنمایی میکنند. اساساً تربیت طبیعتی تدریجی و پیچیده دارد. از این رو سوء روش و فهم، در ناکامیهای مباحث تربیتی نقش مهمی دارند. شیوههای انتقال و پرورش استعدادهای درونی دانش آموز نباید یکنواخت و کلیشهای باشد، لذا باید در شیوهها و روشهای تربیتی بازنگری و آن را روزآمد کرد. مربیان کم سواد و ناآگاه به روشهای نوین، موجب دلزدگی و خسارت دانش آموزان میشوند.
واقعیت این است که ما در سه چهار قرن گذشته متناسب با زمان پیش نرفته ایم. در تولید نظر، تئوری پردازی و توسعه علوم و فنون پیشرفت چندانی نداشته ایم. در حال حاضر در تمام زمینه ها؛ علی الخصوص در حوزه فرهنگ و تعلیم و تربیت نظریات مشخص و نو ارائه و باز تولید نکرده ایم. ما اگر بخواهیم در این حوزه چالشهای موجود را از سر راه برداریم باید عالمانه و مجدانه مبادی علوم و فنون و فرهنگ و تمدن جدید غرب را بشناسیم و کار را از آنجا آغاز کنیم وگرنه بدون فکر و اندیشه و تئوری روشن هر کار کنیم تیر در تاریکی افکندن است.
وجود نارسایی و ابهام در زوایای گوناگون نظام تربیتی ما کاملاً مشهود است. در دنیای امروز باید به پرسشهای اساسی ذهن خود و جوانان پاسخ در خور داد، یعنی در واقع باید یک فلسفه تعلیم و تربیت رشد یافته تدوین کرد. شاید عقب افتادگیها در عرصه نظام تربیتی و آسیب پذیری فرهنگی از همین نقطه سرچشمه گرفته باشد. چرا که چالشها و آسیبها در این زمینه؛ به اشکال مختلف هویداست.
امور پرورشی برای انجام رسالت و مأموریتهای خود به ساختار و چارچوب مشخص، مورد توافق و راهبردی پویا نیاز دارد. گرچه تغییر در ساختار و تشکیلات امور تربیتی پس از احیاء معاونت پرورشی آغاز شد و در واقع برای اثربخشی این ساختار یک مهندسی صورت گرفت، اما برای مبنا قرار گرفتن در مدیریت و برنامه ریزی فعالیتهای پرورشی کافی و وافی نبوده است. گواه این مدعا، عدم طراحی راهبردی مدون، برای تربیت دانش آموزان است. هنوز به پرسشها در مورد چارچوب کاری معاونت پرورشی پاسخ داده نشده است، نمونه بارز آن چالش «برنامه درسی» است.
جایگاه تربیت دانش آموز در قالب برنامه درسی چگونه تعریف شده و آیا فعالیتهای تربیتی دانش آموز صرفاً به ساعت پرورشی، غیردرسی، فوق برنامه است؟ پس ساختار باید تلفیقی از آموزش و پرورش و مشارکت همه عوامل اثرگذار در بحث تربیت باشد.
تداخل مأموریتها و برنامه ها، مدیریت و نظارت بر نیروهای انسانی و همینطور برنامهها در مدارس را با مشکل مواجه ساخته است. معیارها و شاخصهای مناسب برای تحلیل و ارزیابی وضعیت تربیتی دانش آموزان برای سنجش کارکرد تربیتی مدارس در دست نیست.
کشف استعدادهای بالقوه دانش آموزان و جهت دهی به این استعدادها برای حضور در کانونهای فرهنگی، مذهبی، ورزشی و ... شناسایی دانش آموزان مشکل دار تربیتی و تلاش جهت حل مشکلات آنان و داشتن مهارتهای لازم جهت ایجاد و پرورش مهارتهای دانش آموزان برای زندگی بهتر و امثال آن توقعاتی است که آموزش و پرورش از مربیان و معاونین پرورشی دارد. این در حالی است که فقدان مهارت کافی مربی در یکی از این کارکردها موجب کاهش محبوبیت وی میشود که به دنبال خود مشکلات روحی، انگیزشی و کاهش رضایت شغلی برای او ایجاد میکند. حجم و تراکم کار و کمبود زمان و مکان برای انجام هر یک از وظایف انبوه پرورشی به صورت کمی و کیفی موجب شده است که:
الف. فعالیتها مقطعی انجام شود
ب. فعالیتها جنبه صوری و ظاهری به خود بگیرد
ج. فعالیتها محدود به کاغذبازی و مستندسازی شود
د. مربی تمایل به خروج از حوزه پرورشی به سمت حوزه آموزشی داشته باشد
تنوع غیرمنطقی فعالیتهای پرورشی شاید یکی از دلایل عمده افت کیفیت کار پرورشی در مدارس شده است. یکی دیگر از چالشهای مأموریتی مربیان پرورشی؛ عدم «روزآمدی» آن هاست. فقدان تغییر متناسب با مسائل فرهنگی و اجتماعی روز جامعه، به نوعی بحران در حوزه پرورشی دامن زده است. شاید یکی از دلایل غیرسیاسی حذف معاونت پرورشی این قضیه بوده باشد.
یکی دیگر از مهمترین چالشهای انجام رسالت «امور تربیتی»؛ در حاشیه قرار داشتن امور پرورشی در بدنه آموزش و پرورش میباشد؛ و همین عامل موجب شده که هر ساله از تعداد دانش آموزان متقاضی شرکت در فعالیتهای پرورشی کاسته شده و فعالیتها از انگیزش و شور و حال و جاذبه لازم برخوردار نباشند.
بطور کلی به نظر میرسد معاونت پرورشی در سطح کلان و به تبع آن در سطح استانها وشهرستانها به نوعی در سلسله مراتب پایین از اهمیت قرار دارد بطوری که بعضاً مشاهده شده که نیروهای غیرپرورشی و ناکارآمد را برای پست معاونت پرورشی ادارات انتخاب میکنند که حتی یک ساعت هم کار پرورشی به معنی اخص آن انجام نداده و از نیروهای ضعیف و روزمره بوده که در واقع اقتدار حوزه پرورشی را خدشه دار کرده اند.
این موضوع به نوبه خود در بسیاری موارد به بی نظمی در برنامه ریزی ها، فعالیتها و بی رونقی فعالیتهای پرورشی و کاهش انگیزه نیروهای کارآمد تربیتی مدارس منجر شده است. متأسفانه بسیاری از مدیران مدارس اطلاع کافی از مبانی و فلسفه امور تربیتی نداشته و بر همین اساس معاونین پرورشی را در امور اداری و آموزشی به کار میگمارند و با این کار، موجب اختلال در کارکرد تربیتی مدارس میشوند.
به دلیل عدم دقت و توجه کافی، بعضاً معاونین و مربیان پرورشی نیز در بحث مسابقات فرهنگی هنری با نوعی ایجاد رقابت منفی و کاذب روبرو هستند چرا که بیشتر بر قهرمان پروری تکیه میشود و مسابقات در مرحله آموزشگاه حذف میشود و نخبهها از قبل مشخص و معرفی میشوند که این مسأله با نفس اهداف تربیتی مغایرت دارد. موازی کاری و انجام فعالیتهای تکراری و ارسال بخش نامههای متعدد از سوی ادارات به ناکارآمدی طرح و برنامههای تربیتی منجر میشود و، چون بسیاری از این طرحها و برنامهها سلیقهای و قائم به شخص هستند پس از مدتی با اتلاف هزینه و زمان زیاد، به حال خود رها میشوند؛ بنابراین لازم است در انتخاب معاونین پرورشی ادارات، توانمندی علمی، تعهد، خوش فکری و امثال آن موردتوجه قرار گرفته تا انگیزش و کیفیت در انجام مأموریتهای محوله در مدارس تقویت و افزایش یابد. ث تربیت باشد.
آموزش و پرورش در واقع تکمیل کننده «تربیت» دانش آموزان درخانه است. در پرورش و تربیت صحیح نهادهای دیگری از جمله خانواده نقش مهمی دارند.
در حال حاضر به دلیل مشکلات اجتماعی و اقتصادی غالباً توجه خانوادهها به تأمین نیازهای خوراک، پوشاک و مسکن فرزندان معطوف شده است. این شرایط، نقش خانواده در تربیت را تحت الشعاع قرار داده و در گرایشها و کنشهای دانش آموزان تفاوتهایی ایجاد کرده است. عدهای از صاحب نظران معتقدند نقش خانواده در تربیت ۵۰ درصد و سایر موراد نیز ۵۰ درصد میباشد. اقتضای فطری کودک ایجاب میکند که بیشترین ارتباط را با والدین داشته باشد. از این رو تربیت پذیری کودکان از والدین بسیار عمیق است. بسیاری از صفات تربیتی که در سنین بالاتر دیده میشود محصول تربیتهای ناخواسته والدین بوده است.
تعارض و تضاد شیوههای تربیتی والدین و مربیان یک چالش ویرانگر برای دانش آموزان است. نوجوانان به اقتضای دوره سنی، به دنبال دستیابی به پایگاه فکری مستحکم برای خویش اند، اما در این راه دچار تعارض میشوند و اینجاست که مربی پرورشی باید به کمک آنها بشتابد تا آنان در بازنگری اندیشه هایشان موفق شوند.
برخی خانوادهها به خاطر نوع تفکر و فرهنگ خود، به تربیت لیبرال گونه دل خوش کرده اند و عدهای دنبال معاش و بسیاری هم فرزندان را به حال خود و یا به مدرسه واگذارده اند؛ بنابراین خانوادههایی که هوشمند و متعهد نباشند، معاون و مربی پرورشی رابرای تربیت، رشد و شکوفایی دانش آموزان با موانع عمده روبرو خواهندکردو قطعاً با درنظر گرفتن شرایط امروز، این موضوع تهدیدی جدی برای باورها، ارزشها و اعتقادات دینی نوجوانان و جوانان است.