به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو، سعدالله زارعی طی یادداشتی در ستون یادداشت روز کیهان با عنوان «افق توافق ایران و عربستان در پکن» نوشت: ریاض در «پکن» پذیرفت که رابطه سیاسی با تهران را از سر بگیرد. این موضوع غرب و بهخصوص آمریکا و رژیم موقت اسرائیل را «نگران» کرد. واشنگتن اعلام کرد در جریان توافق سهجانبه میان ایران، عربستان و چین قرار دارد و از هر رفع تنش در منطقه استقبال میکند. مقامات تلآویو سکوت کردند، اما رهبران اپوزیسیون - بنت و لاپید - این توافق را برباددهنده روند عادی سازی عربی - اسرائیلی خواندند و نتانیاهو را سرزنش کردند. در عین حال در اکثر رسانهها توافق سهجانبه میان مقامات ارشد امنیتی ایران، عربستان و چین را پیروزی مهمی برای ایران دانسته و به شرح و بیان آن پرداختند. اما گفتنیهای این رخداد:
1- حدود هفت سال پیش و یک سال پس از آغاز جنگ چندجانبه عربی - غربی علیه مردم مظلوم یمن، عربستان سعودی روابط سیاسی خود با تنها کشوری که در کنار مظلوم قرار گرفت، قطع کرد و البته بهانه آن را آتشسوزی - مشکوک - سفارت خود در تهران اعلام کرد که صدالبته واقعی نبود چراکه نظام جمهوری اسلامی پیش از دیگران این رویداد را محکوم کرد. کما اینکه در دنیا هم نمونههای آن اتفاق افتاده و منجر به قطع روابط دیپلماتیک نشده بود. کاملاً واضح است که عربستان سعودی در اعتراض به جانبداری ایران از مردم مظلوم یمن در این جنگ ظالمانه، روابط ریاض - تهران را قطع کرد.
2- روند جنگ در این 8 سال، هیچگاه به نفع سعودیها پیش نرفت. برخلاف توقع ریاض، جنگ از یمن به جغرافیای عربستان و امارات سرایت نمود و به بنادر، ذخایر نفت و تأسیسات و نفتکشهای سعودی و امارات خسارات زیادی وارد کرد و در یک مقطع توانست جریان نفت سعودی را متوقف گرداند. هزینههای این جنگ هم ذخایر ارزی سعودی را دچار افت شدید نمود و در واقع سهچهارم آن را نابود کرد. هزینهها و خسارات امارات هم بسیار زیاد بود. از آن طرف یمنیها در طول جنگ توانستند سیستم نظامی و قدرت تسلیحاتی خود را بازسازی کرده و به نقطه شگفتآوری برسانند. ساخت موشکهای بالستیک با برد بیش از 1000 کیلومتر در داخل یمن و مانور اخیر تسلیحاتی دولت نجات ملی یمن باعث وحشت جنگافروزان شد و لذا مقامات امنیتی ریاض وادار شدند در مسقط با رهبران یمن ملاقات کرده و به آتشبس در جنگ تن دهند. یمنیها در دوره حدود یکساله آتشبس بر قدرت خود افزودند و هزاران نیروی جدید رزمنده جذب کردند. مانور تسلیحاتی و مانور انسانی دولت نجات ملی تردیدی برای ریاض باقی نگذاشت که روند نظامی به ضرر آن پیش رفته است. ضمن آنکه در این مدت اتحاد عمل نیروهای وابسته به عربستان و امارات هم دچار فروپاشی گردید. نیروهای تجزیهطلب طرفدار امارات در جنوب رودرروی نیروهای متحد عربستان قرار گرفتند. دولت وابسته به عربستان در عدن سقوط کرد، منصور هادی کنار گذاشته شد و کشورهایی که با پول و فشار به ائتلاف ضدیمن پیوسته بودند، پس از حدود یک سال از ائتلاف کنارهگیری کردند و هرچه جلوتر آمد، عربستان تنهاتر شد. از عبارت «جو بایدن» رئیسجمهور بیمار آمریکا، پس از توافق سهجانبه در پکن برمیآید که عربستان پایان دادن به جنگ یمن را پذیرفته است.
3- این توافق در «پکن» صورت گرفته و غربیها اهمیت مکانی توافق را از بازسازی رابطه عربستان و ایران مهمتر میدانند. عربستان و ایران در طول دهها سال گذشته با هم نجنگیدهاند، ولی در محیط منطقهای، بارها در دو وضعیت متفاوت و گاهی هم رودررو قرار گرفتهاند که دو وضعیت متفاوت ایران و عربستان در منطقه را میتوانیم در تحولات عراق، یمن، سوریه، لبنان، فلسطین و افغانستان نشان دهیم. این جنگها علیه ایران نبودهاند بلکه علیه دولتها و یا جنبشهای انقلابی مورد حمایت ایران صورت گرفته و دلیل آنها عدم بردباری عربستان از پیدایی یک دولت مستقل یا یک جنبش انقلابی مردمی در این کشورها بوده است.
تحمل انجام توافق عربستان در پکن برای غرب به اندازه کافی سخت است چراکه عربستان یک عضو مهم باشگاه منطقهای آمریکاست و مسائل اساسی آن مثل جنگ یمن باید در واشنگتن رتق و فتق میشد نه در پایتختی که اسناد جامعه اطلاعاتی آمریکا (NIC) آن را رقیب شماره یک واشنگتن قلمداد کرده و نه با کشوری که همین اسناد NIC آن را «دشمن» واشنگتن خواندهاند. به همین جهت در بعضی از رسانهها - در تحلیلهایی که فارغ از اغراق هم نبود - توافق عربستان در پکن بهعنوان علامتی از واگرایی میان ریاض و واشنگتن ارزیابی شد. نطفه این توافق هم در سفر شیجینپینگ در ریاض بسته شد. رئیسجمهور چین در آن سفر توانست لحن عربستان و دولتهای همراه آن در شورای همکاری خلیجفارس را نسبت به ایران پایین بیاورد. کمااینکه بیانیه پایانی میان عربستان و چین این تغییر ادبیات را منعکس کرد. غربیها اگر میتوانستند، جلوی توافق ایران و عربستان در پکن را میگرفتند. به همین جهت بعضی از رسانهها و محافل سیاسی غربی نوشتند این یک رخداد با پیامدهای خطرناک برای غرب و نشانه ورود جهان به عصری تازه است.
4- برای تحلیل دقیق توافق اخیر پکن، از یکسو دسترسی به جزئیات لازم است و از سوی دیگر به گذشت زمان نیاز است تا معلوم شود عربستان سعودی واقعاً در پی فعال سازی رابطه با ایران و خروج از رویه امنیتی قبلی است. آنچه قیمت واقعی توافق پکن را معلوم خواهد کرد، التزام طرفین به بندهای آن است. در همان حال میتوان گفت از آنجا که توافقات اخیر تابعی از تحولات بزرگتر در سطح بینالملل و در سطح منطقه و تابعی از جمعبندیهای انجامشده در پایتختهاست، میتوان به اجرایی شدن توافقات مزبور اعتماد کرد.
5- پشتیبانی یکپارچه جریانات انقلابی در منطقه اعم از فلسطینیها، لبنانیها، یمنیها، عراقیها و... توافقات ایران و عربستان در پکن دو موضوع را به خوبی نشان داد؛ یکی ضرورت توافق تهران و ریاض و دیگری تأثیر مثبت آن بر روند مقاومت در منطقه. البته در سطح دولتها نیز استقبال کاملی صورت گرفت. از اینرو دو کشور باید این فضای مثبت مردمی و حاکمیتی را قدر بدانند و در جهت تحکیم توافقات حرکت نمایند. از این فراتر، استقبال از مذاکرات پکن، تمایل منطقه به ثبات و توافق در فضایی مسئولانه را نشان داد. ملتها مایلند آلام کشورهای منطقه از فلسطین تا لبنان و از سوریه تا یمن از طریق «تفاهم درونمنطقهای» حلوفصل شود و راه مداخله قدرتهایی که به اختلافات بین کشورهای منطقه بهعنوان سرمایه سیاست خارجی خود نگاه میکنند، بسته شود.
جالب این است که چین در این مذاکرات بیش از نقش «کمککننده» و «تسهیلکننده» نداشت و آنچه توافق شد حاصل مذاکرات دوجانبه میان ایران و عربستان سعودی بود. این در حالی است که مدل مذاکراتی که با حضور یا میزبانی آمریکا و یا انگلیس برگزار میشد، مبتنی بر جدول و دستورکار تنظیمی خود آنان و نه کشورهای اصلی طرف مناقشه بود.
6- چین در این صحنه بهعنوان یک قدرت «سامانبخش» جلوه کرد. مذاکرات بین ایران و عربستان در پکن با فاصله کمی از ارائه طرح دوازده مادهای چین برای توقف جنگ اوکراین شکل گرفت و این موضوع برای غرب معنای خاص خود را دارد. مدل حکومت چین متمرکز است، با این وجود در صحنه بینالمللی، نقش تسهیل «توافق» را برعهده گرفته است و این برخلاف مدل آمریکا و اروپا میباشد که در داخل، فدرالیته است و در عرصه بینالملل با «گرای اجبار» کار میکند. این تفاوت نظامهای شرقی و غربی و تفاوت راهحلهای شرقی از راهحلهای غربی است.
وجه مشترک کشورهای قدرتمند آسیا، ثبات و استمرار سیاسی در داخل و کمک به حل مسائل ملتهای دیگر در محیط بینالملل میباشد. کمااینکه عملکرد حمایتی ایران از روی کار آمدن دولتهای دموکراتیک در عراق، سوریه، لبنان و فلسطین الگوی جدیدی از تعاملات سطح بینالمللی ارائه داد. قدرتهای آسیایی با این دست فرمان میتوانند منطق حاکم بر نظام بینالملل را تغییر داده و به سمت جلب رضایت طرفهای مختلف ببرند و این همان معادله برد - بردی است که غرب از آن اجتناب میکند.