به گزارش گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو، امرسون فیلسوف مشهور قرن نوزدهمی می گفت خاص ترین و خصوصی ترین چیز زندگی آن را بیاب و همان را روایت کن و همان عام ترین و جهانی ترین چیز است.
در خصوص رهبر انقلاب شاهد آن هستیم که اوخاص ترین اندیشه و اندیشه منحصر به فرد و منحصر به خودش را به زبانی جهانی و عام بیان کند که هر کدام از مخاطبان از لایه ای عمیق از آن بهره می برند. در عین حال، او در خطابه و بیان، معلمی کرده و مخاطب را ارتقا و حتی تعالی می دهد. او روی عینی ترین مسائل دست می گذارد و دردهای مردم را به زبان می آورد اما در عین مسأله، پرسش و درد ایجاد می کند. این خصوصیت یک رهبر الهی و تداوم انبیا است که جهان معنای و اعمال را وسعت می بخشند. او تلاقی امر خودویژه و یونیورسال است و از همه سطوح اخلاقیات بهره می گیرد.
برای نمونه، در مواجهه با جنایات رژیم غاصب، روی اخلاق سازمانی (موضع نظام جمهوری اسلامی ایران)، اخلاق دینی و اخلاق انسانی یا جهانی دست گذشته و به آن تکیه می کند تا این رژیم را در تنگنای معنای و مشروعیت آن هم در تمامیت خود قرار دهد.
سیاست عام ، سیاست خاص اوست. او علم گرایی را به نحوی خاص و به دور از پوپولیسم به معنای رایج و منفی به کار می گیرد. او امر ملی ، امر دینی و امر جهانی را به تلاقی و ملاقات می رساند .
از سویی دیگر رهبری حکیم، تلاقی امر جزیی و امر کلی است و همین مانع مبهم گویی، رمانتیسیسم و غیر واقع گویی شده و در عین حال همین خصیصه مانع از گفتن سخنان روزمره و توضیح واضحات توسط او می شود.
سیاست اگر صرفاً جزگرایانه باشد ، سیاست شیطانی و در بهترین حالت، سیاست حیوانی است اما با لحاظ کل گرایی آن هم با دیدگاه خاص انقلاب اسلامی و رهبران آن، بدون انکار جزییات و نفسانیات، وجه عقلی انسان در راس قرار گرفته و حتی امور ظاهراً حیوانی، معنایی انسانی و حتی الهی می یابند.چنان که ملاصدرا به عنوان آبشخور اصلی فکری امام راحل و رهبر حکیم میان حیوانیت حیوان و حیوانیت انسان تمایز و امتیاز جدی قائل بود.
لازم است یک ویژگی حضرت امام را یادآوری کنم. او در کتاب هایش دشوار و بس عمیق می نوشت و در گفتار هایش به ویژه آنجا که مخاطب اش عام بود ، ساده سخن می گفت ؛ ساده اما در نهایت عمیق بودن. همه از نخبگان گرفته تا افراد فاقد تحصیلات ابتدایی با آن ارتباط برقرار می کردند. این یک الگوی منحصر به فرد گفت وگو و دمکراسی گفت و گویی است که در دمکراسی نخبه گرا و عقل محور کسانی چون یورگن هابرماس نمی توان یافت. این نسخه ها بیشتر جنبه اکادمیک دارند در حالی که حضرت امام، جهان را به مثابه مدرسه و دانشگاه می دید که این مترقی ترین، مردمی ترین و غیر برج عاج ترین مواجهه با زبان آن هم در عالم قدرت و سیاست است.
رهبر انقلاب نیز ادامه و حتی تکامل این روند بوده است. چراکه او زبان امروز و تغییرات را بیش از امام خمینی (ره) به زبان می آورد. میمیک صورت او، زبان بدن او و کلمات او امروزی تر و قابل درک است و راحت تر به گفت و گو در می آید.
به راستی چگونه میتوان منبع الهام و تعلیم متفکران برجسته شد و هم طوری سخن گفت که عامی ترین افراد آن سخن را درک کنند و با آن تعالی بیابند و حتی یه آن عشق بورزند.
در سطحی پایین ترین از رهبری آن هم رهبری کشوری قدرتمند و بسیار حساس و وسیع و دارای نقش فرامرزی، شاهدیم در دنیای سینما به سختی می توان هم منتقدان را اصلی نگه داشت و هم مخاطب عام را جذب کرد.
به نظر می رسد زبان رهبر انقلاب زبانی فراتر از یک منتقد است. او کسی که که روایت و داستان واقعی را چنان می سازد که هم مقبول عام است و هم مورد تحسین منتقد منصف .
حتی مخالفان بی انصاف او در شگفتی تلاقی عام بودن و خاص بودن او، جامعیت در عین تخصص و جزییت های خاص او در مانده اند.
ایشان از معدود سیاستمداران تاریخ معاصر است که سخن او، عمل و عمل او سخن است. او حتی با سکوت خود، سخن می گوید و عمل می کند. او گذشته و حال و آینده را به هم متصل می کند. گاه زمان و رخدادها فرزند او هستند. ساحت او فراتر از ساعت است اما در زمان شناسی، دقت و به هنگام بودن جویی سبقت را از جوانان، دانشمندان و... ربوده است.او خودش یک برنامه زندگی و کامل ترین رهبر سیاسی بعد از امام راحل است.او شاگرد امام است اما در برخی موارد کار امام را تکمیل و ارتقا بخشیده و توانسته بر فراز جهان پیچیده ی مدرنیته متأخر، نقش فعال و کنشی داشته باشد.
استعلادادن زبان در عین مردمی و انسانی کردن آن
رهبر انقلاب مفاهیم نوینی را طرح می کند که بعضاً برخاسته از زبان عموم مردم است. او این مفاهیم را گرفته و اعتلا و استعلا می بخشد. مصداق آن مفهوم «قوت» است که در نوروز ۹۸مطرح کردند. مفهوم قوت با استعاره باغبانی و درنظر گرفتن جان انسان ها به عنوان موجوداتی فرای ماشین ها مقارن است. این مفهوم برخلاف مفهوم قدرت، استعداد برداشت مکانیکی و ماشینی، کمّی و از بالا به پایین و زور را ندارد. قابل اشاره است که قدرت در تعریف کلاسیک دانش سیاسی، اثباتی، نزولی (از بالا به پایین) و مبتنی بر تغییر اراده به سود صاحبان قدرت رسمی است. در تعاریف جدید مانند قدرت نرم نیز بر تبلیغات و تغییر آگاهی تأکید شده و به نحوی اراده افراد و تشخص آنها به طرز ایده آل دیده می شود . اما در مفهوم قوت، ارزش فردی انسان ها و آزادی اراده آنها با امکان بیشتری دیده شده است.
مصداق دیگر این که با توجه به اهمیت بی سابقه و جدید جهان مجازی و رسانه های نوین، ایشان مفهوم جهاد تبیین را به کار می برد. این اطلاق واژگانی از سویی دلالت بر اهمیت مضاعف دادن به این جهان مجازی است و از سویی دیگر، تسخیر زبانی آن به منظور ادغام آن در سنت و امتداد فرمان خدا و قرآن قراردادن آن است.
نکته مهم دیگر این که رهبر انقلاب در استفاده از استعاره ها برای اداره جامعه و هدایت آن و نیز تغییر اجتماعی، سعی می کند از لطیف ترین و در عین حال عمیق ترین واژگان بهره ببرد. برای نمونه، به جای اصطلاح معماری دولت یا جامعه، ایشان تعبیر باغبانی را به کار می برد و همزمان آن را بر فرهنگ (باغبانی فرهنگ) اطلاق می کند. افزون بر آن که این دستور زبان نشان از نگاه نرم و فرهنگی و تربیتی ایشان به سیاست و قدرت دارد، نشان از درک طبیعت مردم و فطرت آنها دارد. او با این استعاره گذشته دیرینه و امروز و آینده را پیوند زده و خاطرات قومی و تمدنی مردم ایران را یادآوری می کند.
از این رو هر چند بر توان دفاعی هم اصرار می کند اما بر خلاقیت فردی (مصداق آن اصطلاح آتش به اختیار است) انگشت تأکید می نهد.
بدینسان قدرت نظامی بودن برای او به منظور صیانت از طبیعت، فطرت و فردیت و در یک کلام هویت ملی و دینی افراد و شهروندان است.
یادداشت از محسن سلگی